زمان : 09 Mehr 1392 - 00:50
شناسه : 77351
بازدید : 14444
غزلی از وحشی بافقی :بر سر نکشت درتب غم هیچکس مرا ...........جز دود دل که بست نفس بر نفس مرا مولانا کمال الدین (شمس الدین) محمد وحشی بافقی غزلی از وحشی بافقی :بر سر نکشت درتب غم هیچکس مرا ...........جز دود دل که بست نفس بر نفس مرا

یزدفردا :در جهت همراهی با کنگره مولانا کمال الدین (شمس الدین) محمد وحشی بافقی بزرگمرد ادبیات ایران که از سرزمین آهن و فولاد شهر بافق واقع در استان یزد  به دنیا معرفی شده است

یزدفردا در جشنواره فرهنگی این بزرگمرد خطه کویر اقدام به برپایی جشنواره فرهنگی اشعار و مطالب مرتبط با وحشی بافقی نموده است و در این راستا غزل " 

بر سر نکشت درتب غم هیچکس مرا

   " را در ادامه می خوانید:روحش شاد و یادش گرامی باد

 

بــر سـر نـکـشـت درتــب غـم هـیـچـکـس مـرا جز دود دل که بست نفس بر نفس مرا
من سر زنم بـه سنگ و تـو ساغر زنی بـه غیر این سـرزنـش مـیانه عـشـاق بـس مـرا
روزی کـه مـیـرم از غـم مـحـمـل نـشـیـن خـود بـهر عـزا بـس اسـت فـغـان جـرس مـرا
زیـن چـاکـهـای سـیـنـه کـه کـردنـد ره بـه هـم تـرسـم کـه مـرغ روح پـرد از قـفـس مرا
وحشی نمی زدم چو مگس دست غم به سر بـودی اگر بـه خـوان طرب دستـرس مرا