زمان : 09 Mehr 1392 - 00:39
شناسه : 77344
بازدید : 12136
غزلی از وحشی بافقی :نبود طلوع از برج ما، آن ماه مهر افروز را غزلی از وحشی بافقی :نبود طلوع از برج ما، آن ماه مهر افروز را مولانا کمال الدین (شمس الدین) محمد وحشی بافقی

یزدفردا :در جهت همراهی با کنگره مولانا کمال الدین (شمس الدین) محمد وحشی بافقی بزرگمرد ادبیات ایران که از سرزمین آهن و فولاد شهر بافق واقع در استان یزد  به دنیا معرفی شده است

یزدفردا در جشنواره فرهنگی این بزرگمرد خطه کویر اقدام به برپایی جشنواره فرهنگی اشعار و مطالب مرتبط با وحشی بافقی نموده است و در این راستا غزل " 

نبود طلوع از برج ما، آن ماه مهر افروز را

   " را در ادامه می خوانید:روحش شاد و یادش گرامی باد

 

نـبــود طــلـوع از بــرج مـا، آن مـاه مـهـر افـروز را تـغـیـیـر طـالـع چـون کـنـم ایـن اخـتـر بـد روز را
کی بـاشد از تو طالعم کاین بـخت اختـر سوخته گـردانـد از تأثــیـر خــود ، سـد اخــتــر فـیـروز را
دل رام دستت شد ولی بر وی میفشان آستین ترسم که ناگه رم دهی این مرغ دست آموز را
بر جیب صبرم پنجه زد عشقی، گریبـان پاره کن افتـاده کاری بـس عـجـب دسـت گریبـان دوز را
کـم بـاد این فـارغ دلـی کـو سـد تـمـنا می کـند سـد بـار گـردم گـرد سـر عـشـق تـمـناسـوز را
بـا آنکه روز وصـل او دانم که شـوقـم می کشـد ندهم بـه سـد عـمـر ابـد یک سـاعـت آن روز را
وحـشـی فـراغـت مـی کـند کـز دولـت انبـوه تـو سـد خـانه پـر اسـبـاب شـد جـان ملال اندوز را