یزدفردا :در جهت همراهی با کنگره مولانا کمال الدین (شمس الدین) محمد وحشی بافقی بزرگمرد ادبیات ایران که از سرزمین آهن و فولاد شهر بافق واقع در استان یزد به دنیا معرفی شده است
یزدفردا در جشنواره فرهنگی این بزرگمرد خطه کویر اقدام به برپایی جشنواره فرهنگی اشعار و مطالب مرتبط با وحشی بافقی نموده است و در این راستا غزل "
" را در ادامه می خوانید:روحش شاد و یادش گرامی باد
نـبــود طــلـوع از بــرج مـا، آن مـاه مـهـر افـروز را | تـغـیـیـر طـالـع چـون کـنـم ایـن اخـتـر بـد روز را |
کی بـاشد از تو طالعم کاین بـخت اختـر سوخته | گـردانـد از تأثــیـر خــود ، سـد اخــتــر فـیـروز را |
دل رام دستت شد ولی بر وی میفشان آستین | ترسم که ناگه رم دهی این مرغ دست آموز را |
بر جیب صبرم پنجه زد عشقی، گریبـان پاره کن | افتـاده کاری بـس عـجـب دسـت گریبـان دوز را |
کـم بـاد این فـارغ دلـی کـو سـد تـمـنا می کـند | سـد بـار گـردم گـرد سـر عـشـق تـمـناسـوز را |
بـا آنکه روز وصـل او دانم که شـوقـم می کشـد | ندهم بـه سـد عـمـر ابـد یک سـاعـت آن روز را |
وحـشـی فـراغـت مـی کـند کـز دولـت انبـوه تـو | سـد خـانه پـر اسـبـاب شـد جـان ملال اندوز را |