یزدفردا :در جهت همراهی با کنگره مولانا کمال الدین (شمس الدین) محمد وحشی بافقی بزرگمرد ادبیات ایران که از سرزمین آهن و فولاد شهر بافق واقع در استان یزد به دنیا معرفی شده است
یزدفردا در جشنواره فرهنگی این بزرگمرد خطه کویر اقدام به برپایی جشنواره فرهنگی اشعار و مطالب مرتبط با وحشی بافقی نموده است و در این راستا غزل "
" را در ادامه می خوانید:روحش شاد و یادش گرامی باد
من آن مرغـم کـه افـکـندم بـه دام سـد بـلا خـود را | بــه یـک پــرواز بــی هـنـگـام کـردم مـبــتــلـا خــود را |
نه دستی داشتـم بـر سر، نه پـایی داشتـم در گل | به دست خویش کردم اینچنین بی دست و پا خود را |
چــنــان از طــرح وضــع نـاپــســنـد خــود گــریـزانـم | که گر دستـم دهد از خـویش هم سـازم جـدا خـود را |
گر این وضع است می ترسم که با چندین وفاداری | شــود لـازم کـه پــیـشــت وانـمـایـم بــیـوفــا خــود را |
چـو از اظـهار عـشـقـم خـویش را بـیگـانه می داری | نـمـی بـایسـت کـرد اول بـه این حـرف آشـنـا خـود را |
بـبـین وحشی که در خوناب حـسرت ماند پـا در گل | کـسـی کـو بــگـذرانـدی تــشـنـه از آب بــقـا خــود را |