زمان : 09 Mehr 1392 - 00:02
شناسه : 77336
بازدید : 12832
غزلی از وحشی بافقی :کشیده عشق در زنجیر، جان ناشکیبا را غزلی از وحشی بافقی :کشیده عشق در زنجیر، جان ناشکیبا را مولانا کمال الدین (شمس الدین) محمد وحشی بافقی

یزدفردا :در جهت همراهی با کنگره مولانا کمال الدین (شمس الدین) محمد وحشی بافقی بزرگمرد ادبیات ایران که از سرزمین آهن و فولاد شهر بافق واقع در استان یزد  به دنیا معرفی شده است یزدفردا در جشنواره فرهنگی این بزرگمرد خطه کویر اقدام به برپایی جشنواره فرهنگی اشعار و مطالب مرتبط با وحشی بافقی نموده است و در این راستا غزل " 

کشیده عشق در زنجیر، جان ناشکیبا را

   " را در ادامه می خوانید:

 

کـشـیـده عـشـق در زنـجـیـر، جـان نـاشـکـیـبـا را نهاده کار صـعبـی پـیش، صـبـر بـند فرسـا را
تـوام سـررشتـه داری، گر پـرم سـوی تـو معذورم که در دست اختیاری نیست مرغ بند بر پا را
من از کافرنهادیهای عشق ، این رشک می بـینم که بـا یعقوب هم خصمی بـود جـان زلیخـا را
به گنجشگان میالا دام خود، خواهم چنان باشی که استغنا زنی ، گر بـینی اندر دام ، عنقا را
اگــر دانـی چــو مــرغــان در هـوای دامـگــه داری ز دام خـود بـه صـحـرا افـکـنی، اول دل مـا را
نـصـیحـت اینهمـه در پـرده ، بـا آن طـور خـودرایی مگـر وحـشـی نمی داند، زبـان رمز و ایمـا را