کتابخانه بزرگی که از کف تا سقف رفته بود اولین موردی بود که توجهمان را به خود جلب کرد؛ تنوع کتابها هم در نوع خودش جالبتوجه بود. «حالا قرار است درباره چه چیزی گفتوگو کنیم؟» با این سوال دوباره همه چیزهایی که در ذهن مرور کرده بودیم به یاد آوردیم. برایشان توضیح دادیم که سوالات زیادی نیست و قرار است درباره ورزش بانوان از ابتدا تا به حال بهطور ویژه و کمی هم درباره ورزش بهطور کلی صحبت کنیم. بازه زمانیای که در ذهن داشتیم از سال 70 شروع میشد و تا همین اواخر هم ادامه داشت. خانم هاشمی ساعت یک برنامهای داشت و قرار بر این بود که ما هم نیم ساعت یا درنهایت 40 دقیقه با او مصاحبه کنیم. با این حال وقتی به پایان گفتوگو رسیدیم ساعت درست 10 دقیقه به یک بود. برای ما که این صحبتها سیری در زمان بود.
درست از حالوهوای اوایل انقلاب شروع شد؛ همان جایی که ورزش بانوان در آستانه تعطیلی قرار گرفته بود و تقریبا امیدی به ادامه راهش نبود. از دشواریهای آن زمان صحبت شد و بحث با ورود خانم هاشمی به ورزش گل انداخت. با این حال موردی که لحن صدای او را بالا و بالاتر برد برای ما جالب بود؛ وقتی صحبت از تواناییهای زنان ایرانی میشد چنان با شور و حرارت حرف میزد که گویی دل پردردی از تبعیض بهوجود آمده دارند و گویی تنها خانمی است که باید با این تفاوتها مبارزه کند. شور و هیجان صحبتشان در حدی بود که متوجه گذر زمان نمیشدیم. با این حال یکی، دو بار هم که تلفنش زنگ زد و مجبور شد مصاحبه را برای یکی،دو دقیقه قطع کند طنین صدایش در گوشمان بود. البته درست پشتسرش روی دیوار هم چند عکس سیاه و سفید قدیمی چیده شده بود. شاید تا ساعت اولی هم که آنجا بودیم متوجه نشدیم و بعد از وقفه کوتاهی این عکسها را دیدیم. به وضوح مشخص نبودند، با این حال عکسهایی از آیتالله هاشمی با فرزندانش بود که به چشم میخورد. مثل صحبتهای خانم هاشمی این عکسها هم برای لحظهای کوتاه دوباره ما را به گذشته برد و البته با کلمه «ببخشید» دوباره ما را به زبان حال برگرداند.
وقتی گفتوگو دوباره ازسر گرفته شد صحبتها هم به روزتر شد تا اینکه بالاخره به شایعات موجود رسیدیم؛ اینکه فائزه هاشمی بهعنوان قائممقام به وزارت ورزش برمیگردد؟ این مورد را تکذیب و آن را «برنامه» توصیف کردند. البته «برنامه» را هم برایمان شرح داد مشروط بر اینکه بین خودمان بماند. نمیدانم شاید این حس از مصاحبه برداشت نشود ولی با فائزه هاشمی که صحبت میکنید حس میکنید در این ورزش حق زنان حتی 10درصد هم ادا نشده است.
اول از این جا شروع کنیم که چه اتفاقی افتاد که فائزه هاشمی ورزش را انتخاب کرد و وارد این عرصه شد؟
مشارکت من در ورزش بانوان به بعد از انقلاب برمیگردد. در آن زمان به خاطر نگاههای انقلابی افراطی که وجود داشت زمزمههایی بود که ورزش زنان، اسلامی نیست و بنابراین باید تعطیل شود. از من خواسته شد تا کمک کنم فضایی ایجاد شود که ورزش بانوان تعطیل نشود. من هم پذیرفتم و از آنجا وارد ورزش شدم.
تغییر نگاه به ورزش بانوان در آن زمان کار دشواری به نظر میرسید. این طور نیست؟
همینطور بود، ولی با فرهنگسازیها شروع کردیم؛ گفتوگوها شروع شد و سفرهای زیادی رفتیم. در پی جا انداختن این تفکر بودیم که اول ورزش برای سلامتی زنان یک امر ضروری است و نباید تعطیل شود، دوم باید به آن بودجه و امکانات تخصیص داد و سوم زنان و دختران میتوانند با شرایط اسلامی ورزش کنند. فکر میکنم این تلاشها هم موفق بود؛ در ملاقاتهایی که با امامجمعهها و استاندارها و افراد تاثیرگذار شهرها و شهرستانهای مختلف داشتیم این بحث را شروع کردیم و آنها هم میپذیرفتند.
ماجرای شکلگیری شورای همبستگی ورزش بانوان کشورهای اسلامی چه بود؟ همان شورایی که به عنوان رییسش مشغول به کار شدید.
در سال 68 یا 69 بود که من به عنوان نایبرییس کمیته ملی المپیک انتخاب شدم. تا اینجا ورزش بانوان در مسیر رشد قرار گرفته بود و در عرصهها و رشتههای مختلفی فعال بود. البته بیشتر در ورزش همگانی. همهچیز در داخل کشور بود. مسابقات بینالمللی در کار نبود و تیمهای بانوان ما فقط با هم بازی میکردند. یعنی سفرهای خارجی در کار نبود و تیمی هم از خارج از کشور به ایران نمیآمد و سبب شده بود فضای یأس و ناامیدی و احساس در بنبست بودن در دختران ورزشکار ما به وجود بیاید. در ضمن ورزش بانوان در تعدادی از کشورهای اسلامی وجود نداشت و در تعدادی نیز بسیار ضعیف و ابتدایی بود. ایده مسابقات برای زنان و فعال کردن ورزش زنان در سایر کشورهای اسلامی را دنبال کردم و شورای همبستگی ورزش بانوان کشورهای اسلامی با تصویب هیات اجرایی کمیته ملی المپیک تاسیس شد.
رویکردها نسبت به این فدراسیون نوپا چطور بود؟
این نهاد مورد استقبال مجامع جهانی و کشورهای اسلامی قرار گرفت. در داخل کشور هم این مجموعه مورد حمایت قرار گرفت. شورا توانست به کارش ادامه دهد.
فدراسیون هدف خاصی را دنبال میکرد؟
بله. برگزاری مسابقات، توانمند کردن زنان و دختران در مربیگری، داوری، تدریس، امور اجرایی، مدیریت و حیطههای علمی و... یکسری اهداف بودند و همبستگی بین زنان مسلمان، فعال کردن ورزش زنان در کشورهای دیگر اسلامی، آوردن تیمها به ایران و اعزام دختران ما برای مسابقه به کشورهای دیگر، الگودهی به مسلمانان دنیا برای ورزش کردن، تلاش برای رفع تبعیض بین زنان و مردان در ورزش و... جزو موارد مهمی بود که فدراسیون در پی تحقق آن بود.
مثل اینکه چندین دوره مسابقه هم برگزار کردید؟
این فدراسیون چهار دوره مسابقات را در هر چهار سال برگزار کرد و هر دوره نسبت به دوره قبل، از نظر کیفیت، تعداد کشورها و تیمها، تعداد ورزشکاران و تعداد رشتهها، موفقتر از دوره قبل بود. در کنار این بازیها رقابتهای کوچکتری با عنوان بازیهای همبستگی سالانه در کشورهای عضو برگزار میشد. دورههای آموزشی مربیگری و داوری و... هم با حضور مدرسین خارجی در تهران و کشورهای عضو برگزار کردیم. البته علاوه بر کشورهای اسلامی، مسلمانان کشورهای غیراسلامی هم عضو این مجموعه بودند. مثلا انگلیس، آلمان، آمریکا و... یعنی ما در چهارمین دوره بازیها که در سال 84 برگزار شد از آمریکا و انگلیس و چند کشور دیگر هم ورزشکاران مسلمان داشتیم.
دلیل خاصی داشت که اسم این فدراسیون بعدها عوض شد و شد فدراسیون اسلامی ورزش زنان؟
اول اینکه مسلمانها فقط از کشورهای اسلامی نبودند و مسلمانهایی از کشورهای غیراسلامی نیز به ما ملحق شدند. دوم ماهیت بازیها که اسلامی بود را حفظ کردیم و در را باز گذاشتیم تا از کشورهای غیراسلامی هم هر ورزشکار غیرمسلمان که شرایط اسلامی را بپذیرد بتواند در این مسابقات شرکت کند. این کارها مرحله به مرحله انجام شد و در جهت توسعه فعالیتهای این فدراسیون بود. چون هم رشد خوبی داشت و هم مورد استقبال زیادی قرار گرفته بود.
تمام تصمیمات چنین فدراسیونی برعهده شما بود؟
نه. تصمیمگیرنده مجمعی بود که نمایندگان کشورها آن را تشکیل میدادند و آنجا درباره همهچیز تصمیمگیری میشد و حتی من هم به عنوان رییس این فدراسیون و سایر اعضای هیات اجرایی در هر چهار سال توسط این مجمع انتخاب میشدیم و حکم میگرفتیم. این مجمع هر دو سال یکبار در کشورهای عضو و از جمله تهران تشکیل میشد و سیاستهای کلان و برنامهها را بعد از بحث و بررسی به تصویب میرساند. سالی یکبار نیز جلسه هیات اجرایی را داشتیم.
وارد شدن شما به ورزش به خاطر حمایتتان از زنهای ایرانی بود یا اینکه پیشتر سبقه ورزشی هم داشتید و تمایل ورزشیتان شما را به این عرصه کشاند؟
فعالیت ورزشی مثلا در باشگاهها و غیره به صورت رسمی نداشتم. ارتباطی شکل گرفت و من وارد این حیطه شدم و حضورم تداوم پیدا کرد.
به نظر شما فدراسیون اسلامی ورزش زنان تاثیرگذار هم بود؟
خیلی زیاد. به نظر من فدراسیون در سه بعد تاثیرگذار بود؛ در سطوح ملی، در سطوح کشورهای اسلامی و در سطوح بینالمللی که درباره هر کدام مختصر میگویم.
بفرمایید.
در بعد ملی بنبست ورزش قهرمانی را باز کرد و توانست درها را روی دختران ما بگشاید تا هم به خارج از کشور برای شرکت در مسابقات بروند و هم تیمهای زیادی از خارج به ایران بیایند. بعضی از رشتهها مثل شنا، ژیمناستیک و... بعد از تعطیلی فدراسیون ارتباطشان با خارج از ایران قطع شده است. حداقل برای چنین رشتههایی چنین مسابقاتی ضرورت دارد. اینکه میبینید الان دختران از ایران و سایر کشورهای اسلامی اجازه دارند با حجاب در مسابقات المپیک، جهانی، آسیایی و... در بعضی رشتهها شرکت کنند (به غیراز بسکتبال و چند رشته دیگر) با تلاش این فدراسیون بود. این فدراسیون بود که این باب را باز کرد و ورزش با حجاب را به دنیا نشان داد. کمیته بینالمللی المپیک، شورای المپیک آسیا و مجامع بینالمللی دیگر از این موضوع استقبال کردند و کمکم راه باز شد تا دختران ما بتوانند در رشتههای مختلف با حفظ حجاب شرکت کنند. منظور از «راه باز شد» که میگویم هم مجوزهای IOC و فدراسیونهای جهانی یا آسیایی بود و هم همراه شدن تدریجی داخل کشور با خروج دختران از کشور. اثر بعدی در سطح ملی چون مسابقات کشورهای اسلامی در ایران برگزار شد، هم برای رشد قهرمانی و حرفهای دختران ما مفید بود و هم چون مدیران و برگزارکنندگان مسابقات همگی از زنان بودند بنابراین بچههای ما در همه زمینهها مثل مربیگری، داوری، اجرا کردن مسابقات، مدیریت و ارتباط با دنیا و... کمکم توانا شده و پیشرفت خوبی کردند و بنابراین در حال حاضر انبوهی از نیروهای متخصص و توانا و مدیر در ورزش بانوان در کشور داریم که بخش عمدهای از اینها ماحصل همان دوران است. بیانگیزگی و احساس بنبستی که در دختران ما ایجاد شده بود با این فعالیتها کمکم رنگ باخت و فعالیت و تحرک و رشد و پیشرفت را با خود به همراه آورد. به عبارت دیگر نهتنها بیانگیزگی و احساس در بنبست بودن رنگ باخت، بلکه امیدها جان گرفت و تحرک و رشد و پیشرفت را با خود به همراه آورد.
اثر بعدی در سطح کشورهای اسلامی است؛ کشورهای اسلامی بودند که ورزش زنان نداشتند. یا محدود بود. این فدراسیون با این کشورها ارتباط برقرار کرد. مسئولان آنها چندینبار به ایران آمدند و سالنهای ما را دیدند و فهمیدند که ورزش بانوان میتواند با شرایط اسلامی هم برگزار شود. از ایران الگو گرفتند و همه آنها به غیراز عربستان که اخیرا یک ورزشکار زن در المپیک لندن داشت آن هم به خاطر فشارهای بینالمللی، در زمینه ورزش بانوان فعال شدند و بعضی نیز جلوتر از ما هم رفتند.
در همین بخش زنان مسلمان کشورهای غیراسلامی نیز قرار میگیرند، از جمله انگلیس. در انگلیس بزرگترین اقلیت مذهبی را مسلمانان تشکیل میدهند. برای آنها ورزش بانوان معنایی نداشت. اینها نیز به ایران آمدند و یاد گرفتند و آموزش دیدند تا ورزش را برای بانوان مسلمان خود ترویج دهند. این تاثیر به حدی بود که بعد از اولین یا شاید دومین دوره بازیهای زنان مسلمان بود که جایزهای را با نام «جایزه شایستگی» که در 14 حیطه و از جمله ورزش اهدا میشد ایجاد کردند و نام جایزه ورزشیاش را «فائزه هاشمی» به دلیل فعالیتهای فدراسیون اسلامی ورزش زنان گذاشتند. بنابراین این فدراسیون توانسته بود ورزش زنان با سبک اسلامی را در سرتاسر جهان و بین مسلمانان رواج دهد. در چهارمین و آخرین دوره بازیها در سال 84، دو هزار زن از 40 کشور اسلامی و غیراسلامی در 24 رشته به ایران آمدند و المپیک زنان مسلمان را برگزار کردند. نکته بعدی این است که با وجود تمام تلاشهایی که جمهوریاسلامی ایران در زمینههای مختلف داشت تا بتواند عامل وحدت مسلمانان شود و نقطه اتکای آنان باشد و به مرکزیت آنان تبدیل شود، به جرات میتوانم بگویم که به غیراز ورزش بانوان و آن هم از طریق این فدراسیون موفقیتی حاصل نشد. ایران توانست «امالقری مسلمانان جهان در ورزش بانوان» بشود. خیلی از زنان مسلمان هنوز این فدراسیون را به عنوان منجی و عامل پیشرفت خودشان در ورزش میشناسند.
یکی دیگر از اثرات آن تاسیس یا فعال شدن سازمانهای متعددی بود که با الگوگیری از این فدراسیون راه افتادند از جمله لیگ یا سازمان زنان عرب، شورای ورزش زنان کشورهای خلیجفارس یا فعال شدن فدراسیون همبستگی (ریاض) که قبل از فدراسیون ما تاسیس شده بود ولی عملکردی نداشت و اولین دوره بازیهایش همزمان با چهارمین دوره بازیهای ما در عربستان برگزار شد و همچنین پیشنهاد و پیگیری تاسیس کمیته زنان شورای المپیک آسیا با این فدراسیون بود.
از بعد آموزشی چی؟
دورههای آموزشی مختلف چون داوری، مربیگری، امور اجرایی و مدیریتی، برگزاری کنگرههای علمی، ورزشی، پزشکی برای دختران ایرانی و همچنین در کشورهای دیگر، همزمان با بازیهای چهارساله و جدا از این بازیها با مدرسین خارجی و ایرانی یا از سایر کشورها برگزار کردیم و از این نظر کارنامه خوب و مثبتی داریم. این دورهها با همکاری فدراسیونهای جهانی، IOC و فدراسیونهای ملی از جمله فدراسیونهای ایرانی برگزار و هزینههایش نیز در هر کشوری توسط آن کشور تامین میشد. توانمندسازی زنان که جزو اهداف فدراسیون بود از این طریق دنبال میشد.
خب به رغم همه این اتفاقهای خوب، بهویژه تغییر نگاه مثبت به ورزش ایران، به ورزشهای اسلامی، موردی به عنوان نبود بودجه لازم مطرح و این فدراسیون تعطیل میشود. بودجه بهانه بود. نمیخواهید دلیل اصلی تعطیلی این فدراسیون را بگویید؟
بهنظرم دلیلش سیاسی بود و تنگنظری. در این دوره هشتساله خیلی چیزها تعطیل شد، خیلی چیزها به قهقرا رفت و سیر نزولی طی کرد. فدراسیون هم همین بود. احتمالا به این دلیل که من رییس این فدراسیون بودم.
خب اگر این طور بود، میتوانستند شما را بردارند و یکی دیگر را به جای شما بگذارند. یعنی اگر مشکل شما بودید خیلی راحت میتوانستند فائزه هاشمی را برکنار کنند و فرد دیگری بیاورند. اتفاقهای خوبی که برای ورزش بانوان رخ داده بود به پای شما نوشته نشده بود که، همه جا صحبت ورزش ایران بود...
بههرحال بیتدبیری صورت گرفت. مثل خیلی جاهای دیگر که رییس را تغییر دادند، میتوانستند من را هم بردارند. حالا اگر میپرسید چرا من را برکنار نکردند و کسی دیگر را نیاوردند باید از خودشان بپرسید. تعطیلی این فدراسیون در حالی بود که برای کسب جایگاه نایبرییسی فدراسیون همبستگی (ریاض) که تشکیلاتی مشابه ما بود و موسس و رییس آن عربستان و عملا فعالیتش فقط برای آقایان بود و البته همانگونه که گفتم در عملکرد از ما یاد گرفتند، تلاش بسیار داشتند و امتیاز برگزاری دومین دوره مسابقات آنان در ایران را نیز افتخار خود میدانستند در حالی که مسابقات زنان را تعطیل کردند؛ مسابقاتی که با وجود گرفتن امتیاز برگزاری آن و صرف بودجه فراوان، ولی به دلیل بیکفایتی موفق به برگزاری آن نشدند در حالی که خانمها تا آن زمان چهار دوره این مسابقات را برگزار کرده بودند. متاسفانه این فدراسیون و مسابقات زنان مسلمان که خود بانی آن بودیم و این افتخار در دنیا برای ایران ثبت است و رییس آن نیز با اجماع کشورهای اسلامی ایران است باید تعطیل شود ولی نایبرییس یک تشکیلات عربی و شریک دانستن خود در عملکرد نصفه نیمه و ناموفق آن از افتخارات اینها محسوب میشد. مرغ همسایه غاز است.
پس چرا تلاش و پیگیری نکردید که این فدراسیون تعطیل نشود؟
پیگیری هم کردیم، شکایت به بازرسی کل کشور بردیم و از طریق بعضی نمایندگان مجلس و دیگران هم دنبال کردیم ولی نتیجهای نداشت، البته این پیگیریها را فقط برای ثبت در تاریخ کردم چون نتیجه آن را میدانستم.
بههرحال آن همه کار خوب صورت گرفته بود...
این هم یکی مثل همه بیتدبیریهای دیگر. اجازه بدهید مثالی بزنم تا این سوءمدیریت بیشتر مشخص شود. خیلی سالها پیش مسابقاتی برای معلولان در انگلستان راهاندازی شد که شروعی برای رقابتهای معلولان در سراسر دنیا بود. بعد از آن مسابقات متعددی برای معلولان از جمله پارالمپیک و... به وجود آمد ولی آن مسابقات اولیه مرتب در انگلستان برگزار میشود. در اینجا بعضی میگفتند حالا مسابقات ورزشی برای بانوان زیاد است و همه جا میروند و میآیند و دیگر چه نیازی به این فدراسیون است؟ این هم تنگنظری است زیرا کشورهایی که در دنیا موفقیتی کسب میکنند هم همیشه به آن افتخار و هم حفظش میکنند. یا بعد از تاسیس IOC و به وجود آمدن این همه مسابقات مختلف در دنیا، نه تنها IOC و مسابقات آن تعطیل نشده است، بلکه سال به سال تقویت نیز شده است و هنوز که هنوز است به عنوان سازمان و مسابقات اصلی و مادر وجود دارد. این فدراسیون و این مسابقات نیز میتوانست این سرنوشت را پیدا کند. وجود حسادتها، کوچکبینیها، تنگنظریها و مسائل سیاسی دست به دست هم داد. این تصمیم توسط مقامات گرفته شد ولی متاسفانه توسط مدیران ورزشی خودمان اجرا شد.
شما گفتید که پایه این فدراسیون بینالمللی بود. یعنی بودجه این فدراسیون از خارج تامین نمیشد؟
هزینههای برگزاری دورههای آموزشی، مجامع، جلسات، کنگرهها و مسابقات همبستگی که در هر کشوری برگزار میشد توسط همان کشور تامین میشد. در ایران نیز بخش عمدهای از بودجه مسابقات و فعالیتهایمان را از طریق اسپانسرها تامین میکردیم و هزینه دبیرخانه براساس اساسنامه کمیته ملی المپیک بر عهده المپیک بود.
چرا تلاش نکردید که مقر این فدراسیون را به کشورهای دیگر انتقال دهید؟ طبیعتا کشورهای عربی استقبال میکردند.
شاید چنین بود. ولی بهنظرم آن موقع این تفکر را داشتیم که بد و بیآبرویی برای کشورمان است که بخواهیم به کشورهای دیگر پناه ببریم. بالاخره این فدراسیون برای ورزش زنان ایران حیثیت و آبروی جهانی ایجاد کرده بود و خدشهدار کردن این وجهه و کاسه گدایی به دست گرفتن با عزت و منزلت ایران و ما همخوانی نداشت.
پیشرفت ورزش بانوان حالا به غیراز عربستان که بهتازگی در مدارس غیرانتفاعی دخترانه زنگ ورزش را گنجاندهاند در دیگر کشورهای منطقه از جمله کویت، قطر و کشورهای دیگر محسوس است.
بله همینطور است. هم کشورهای منطقه خودمان و هم کشورهای اسلامی حاضر در افریقا پیشرفت زیادی داشتند. البته آنها به کارشان ادامه دادند. در واقع فدراسیون موتور حرکت آنها بود.
مشکلات ورزش بانوان بعد از تعطیلی این فدراسیون بیشتر شد. یعنی این موضوع دلیل اصلی مشکلات ورزش بانوان بود؟
فکر میکنم ورزش بانوان زمانی دچار مشکل اساسی شد که مدیران غیرورزشی وارد آن شدند که به قبل از دولت نهم برمیگردد. این سنت غلط از همانجا شروع شد و سپس تداوم پیدا کرد. در آن زمان گفته شد که میخواهیم ورزش زنان را از جاده خاکی به اتوبان ببریم. اتوبان که هیچ، به جای جاده خاکی هم جاده سنگلاخ نصیب زنان شد.
در همان دوره ولی طرح جامع ارائه شد.
ناقص بود. آن همه خرج برایش شد و دست آخر هم یک برنامه نیمهکاره و ناقص ارائه دادند. در این طرح انجمنهای زنان را در فدراسیونها ادغام کردند بدون اینکه جایگاه قانونی ورزش بانوان دیده شود. نائبرییس بانوان فدراسیونها هنوز هم جایگاه قانونی ندارد و حساب نمیشود، همهچیز برمیگردد به سلیقه شخصی رییس فدراسیون که چه نگاهی به مدیریت زنان یا ورزش بانوان داشته باشد. معاون ورزشی بانوان نیز در حال حاضر یک شیر بییال و دم و کوپال است که هیچ اختیار و اقتداری ندارد. در طرح جامع مدیریت زنان در ورزش دیده نشد. متاسفانه خانمها در ابتدا جذب این شعارهای زیبا شدند ولی با مرور زمان و مشخص شدن نتیجه این تغییرات کمکم متوجه شدند که چه کلاه گشادی سرشان رفته است.
پس میخواهید بگویید بهترین دوره ورزش بانوان همان دوره هشتساله آقای هاشمیطبا بوده است؟
آقای هاشمیطبا و آقای غفوریفرد تا حدودی همراهی داشتند و مانع نبودند وگرنه تمام موفقیتها با تلاش جدی خود زنان حاصل شد، ولی از دوره طرح جامع به بعد بستر موجود برای مدیریت و فعالیت زنان محدود و مدیریتها به دست مردان سپرده شد که نتیجهاش نیز معلوم است.
خب کمی هم جلوتر برویم. کار بالاخره به جایی رسید که وزارت ورزش تاسیس شد. حالا با موافقان و مخالفانی که داشت. خیلیها متصور بودند با وزارت شدن ورزش، شکوفایی در عرصه ورزش ظاهر شود. ولی این اتفاق نیفتاد و با روی کار آمدن وزیر انگار یکدفعه در ورزش زلزله رخ داد. عزل روسای فدراسیونها که تعدادشان کم هم نبود، حسابی ورزش ایران را به هم ریخت.
وزارت ورزش در مجلس تصویب و بعد به دولت برای اجرا ابلاغ شد. پس نمیتواند کار یکنفر باشد. طبیعتا اکثریت نمایندگان به آن رای دادند والا تصویب نمیشد. حتی زمانی هم که من در مجلس پنجم بودم، پیشنهاد وزارت ورزش آمد که البته خود من یکی از مخالفانش بودم. میخواهم این را بگویم که سازوکار ورزش دست وزارت باشد یا سازمان فرقی نمیکند؛ تغییری در ماهیت کلی ماجرا به وجود نمیآید. تنها فرقی که دارد این است که میتوانند وزیر را به مجلس بکشانند و استیضاحش کنند. من که هر چقدر میگردم تفاوت دیگری پیدا نمیکنم. اینکه میگویید مشکلات بیشتر شد به نظر من ارتباطی به وزارت شدن ورزش ندارد. خود این مجموعه و مدیران بودند که کار را به اینجا کشاندند. دادن اختیار عزل روسای فدراسیونها به رییس سازمان نیز قبل از وزارت شدن بود.
یعنی فکر میکنید مخالفت احمدینژاد با وزارت شدن ورزش در این همه مشکلات دخیل نبود؟
همیشه دولتها در مقابل وزارت شدن سازمانهایش مقاومت میکنند. ارتباطی جدی بین وزارت شدن و این مشکلات نمیبینم. غیراز این یکیدوسال آخر مجلس که خب با ایشان همراه بود. ممکن است بههرحال. ولی من تحلیل خاصی روی این مورد ندارم. سیر سیر قهقرایی بود و آن موقع خودش را نشان داد. در دوره آقای احمدینژاد این موارد خودش را بیشتر نشان داد. آدم جدیدی روی کار آمد، بههرحال وزیر تفکرات خاص خودش را داشت و نمیتوانم این مورد را مرتبط بدانم.
بههرحال مجلسیها معتقد بودند احمدینژاد مخالف وزارت شدن ورزش بود و بعد که این مورد به او تحمیل شد لجبازیاش درباره ورزش بیشتر شد. با چند نفر از این روسای برکنارشده که صحبت میکردیم، میگفتند احمدینژاد ما را آدم این و آن میدانسته، خواسته که به هر طریقی کنار برویم.
بله این مورد، وجود داشت ولی نه تنها در ورزش. متاسفانه ایشان درباره همه قسمتهای تحت نظرش همین شیوه را داشت؛ یعنی این سیستمی بود که همه جا اتفاق افتاده و فقط هم مختص ورزش نیست. بههرحال شیوههای غلط و سوءمدیریت ایشان بود که این نابسامانیها را به وجود آورد وگرنه من ارتباطی بین این مشکلات با وزارت شدن سازمان نمیبینم.
بههرحال این اتفاقات ورزش ایران در حوزه بینالمللی را زیر سوال برد. یعنی هیچ راهی وجود نداشت تا بتوان از طریق آن جلوی این همه اتفاق را گرفت؟
این جا هم مثل بقیه جاها شد؛ این مشکل در حوزه اقتصاد، نفت، فرهنگ، سیاست خارجی و نیز بود. همهچیز در دوره آقای احمدینژاد به سمت نزول رفت. صدای مخالفان هم به جایی نمیرسید، زیرا دولت، دولت آقای احمدینژاد بود و مجلس هم اصولگرا و حامی دولت. سایر بخشهای حاکمیت هم همسو بودند با این دولت.
ولی موضوع اینجاست که ورزش حساسیتهای سیاسی را که مثلا حوزه اقتصاد و بینالملل و غیره دارد، نداشت. یعنی نباید داشته باشد. ورزشکارانمان تعلیق شدند و اجازه حضور در بازیهای بینالمللی را از دست دادند. حتی اتفاق تلختر اینکه گفتند اگر میخواهید در مسابقات شرکت کنید، میتوانید ولی به شرط اینکه با پرچم ایران نباشد!
بههرحال مجموعهای که در حاکمیت بودند همه با هم همسو بودند و دغدغهای وجود نداشت که مملکت دارد به قهقرا میرود، حالا چه در حوزه ورزش چه در حوزههای دیگر. معترضان و منتقدان هم تکلیفشان معلوم بود. ایران دوره بدی را در زمان آقای احمدینژاد گذراند، ورزش نیز از این واقعیت جدا نبود، بانوان هم ضرر بیشتری کردند.
به هرحال با همه اتفاقهایی که افتاد خیلیها امید داشتند با روی کار آمدن دولت جدید و وزیر جدید ورزش همه مشکلات که نه، بلکه بخشی از این مشکلات مرتفع شود. دست بر قضا در این میان هم سه نفر از وزرای پیشنهادی از مجلس رای اعتماد نگرفتند که یکیشان وزیر ورزش بود. این مورد شرایط ورزش را بدتر نمیکند؟
شاید. ولی الان نفر جدید آمده و مشغول امور به عنوان سرپرست وزارت ورزش است. البته بلاتکلیفی هم خود آفتی است که آثار منفی به همراه دارد. از چند ماه قبل از انتخابات تا قطعی شدن وزیر در وزارت ورزش این بلاتکلیفی یکجورهایی ادامه خواهد داشت.
خب فکر میکنید سرپرست وزارت ورزش با این بازه زمانی کمی که در اختیار دارد حالا فارغ از اینکه در مجلس رای بیاورد یا نه، چه کارهایی میتواند انجام دهد؟
این منطقی نیست که توقع داشته باشیم در مدت زمان سه ماه سرپرستی بشود کارهای زیاد، اساسی و مهمی انجام داد تا ورزش از این وضعیت کنونی خارج شود. یکی از مشکلات اصلی بودجه است که در حال حاضر فدراسیونها و سایر بخشهای ورزش دچار مشکل جدیای هستند. نه تنها پولی در بساط نیست بلکه کلی بدهی نیز دارند. متاسفانه میراث بدی برایشان مانده است. یکی از برنامههایی که کارگروه پیشنهاد داد برنامههای صد روزه بود. یعنی برنامههایی که بتواند در صد روز به انجام برسد.
در حوزه ورزش بانوان احیای فدراسیون اسلامی ورزش زنان میتواند یکی از برنامهها باشد که در کارگروه نیز همه روی آن اتفاق نظر داشتند. آمادهسازی تیمها برای حضور در مسابقات جهانی پیشرو است که نباید از آن غافل ماند، بههرحال این مورد بودجه میخواهد ولی باید به آن توجه شود و برایش برنامهریزی کنند چون آنها برای ما صبر نمیکنند. موضوع دیگری که میتوان برای آن برنامهریزی کرد و زود هم جواب خواهد داد اصلاح و ترمیم رابطه با سازمانهای بینالمللی است، این مورد بودجهای نیاز ندارد فقط مدیریت و اراده میخواهد. بازگشت روسایی که از فدراسیونها کنار گذاشته شدند و منجر به تعلیق آن رشتهها شد، اصلاح اساسنامه فدراسیونها و برگزاری انتخابات برای فدراسیونهایی که با سرپرست اداره میشوند و به دنبال آن انتخابات کمیته المپیک برگزار شود که کار مهمی است. این موارد رابطه ورزش ایران با دنیا را سر و سامان میدهد و تعلیقها را برمیدارد. برنامهریزی برای خصوصیسازی باشگاهها هم دیگر موردی است که میتوان شروعش کرد، این مورد نه تنها بودجه نمیخواهد بلکه کلی بودجه هم نصیب دولت میشود. غالب باشگاهها دولتی اداره میشوند که هزینه بسیار کلانی هست و به دلیل اداره دولتی مثل بسیاری چیزهای دیگر نتیجه نیز خوب نیست. الان در کشورهای توسعهیافته باشگاهها خصوصی هستند و درستش نیز همین است مطمئنا کار بخش خصوصی در این زمینه از کار دولت بهتر و نتیجهبخشتر خواهد بود و نابسامانیها که عمدتا حاصل کار دولتی است نیز میتواند برطرف شود.
در ورزش بانوان چه؟ در این قسمت چه کارهایی میتوان انجام داد؟
در این مورد هم پیشنهادهایی در کارگروه، به آقایان یعنی اول آقای سلطانیفر و سپس به آقای صالحی داده شده است. از موارد مهم حضور زنان در مدیریتها و تصمیمگیریهاست و اصلاح قوانین به نحوی که مشارکت و حضور زنان در مدیریتهای از بالا تا پایین ورزش و در تصمیمگیریها ضمانت شود. در فدراسیونها نائبرییس فدراسیون بانو است ولی عملا و عمدتا در تصمیمگیریها حضور موثری ندارد؛ دعوت از زنان در حلقههای مشاوره، روسای فدراسیونها، شوراهای عالی، روسای شرکتها و باشگاهها، معاونین وزارت، مدیران کل، هیاتمدیره باشگاهها، مدیران المپیک و غیره، در سطوح مختلف، نه تنها در موضوعات مربوط به بانوان، بلکه در کل موضوعات ورزش. خانمها فقط طالب معاون بانوان یا نائبرییس بانوان در فدراسیونها نیستند، بلکه همهجا و در کل ورزش باید حضور داشته باشند چون 50درصد از ورزش باید متعلق به زنان باشد و در بسیاری از حیطهها قابل تفکیک نیست. چون ورزش بانوان به خاطر ماهیتش در فضایی بسته است و دیده نمیشوند از خاطرها میروند و به صورت جدی مورد توجه قرار نمیگیرند، نیاز است که در مدیریتها زنان حضور داشته باشند تا مرتب یادآوری شوند.
منظورتان این است که مثلا به گذشته برگردیم؟
نه، گذشته دیگر تمام شده است. حالا شرایط فرق کرده و باید به آینده نگاه کنیم. منظورم این است که مثلا اگر ما نائبرییس بانوان داریم این نائبرییس باید اختیار داشته باشد. باید خودش در تصمیمگیریها مشارکت داشته باشد و بتواند درباره سایر تصمیمهای فدراسیون هم نظر بدهد. جایگاه مدیریتی خانمها را در فدراسیونها باید تقویت کنند. یا معاونتهایی که سازمان دارد یا بخشهایی که وزارت در اختیار دارد بخشی از آنها را به خانمها بسپارند. دلیلی ندارد خانمها فقط در حیطه خود بانوان باشند، هرچند الان این حیطه نیز در اختیار آقایان است.
ولی باید تواناییهای خانمها را هم در نظر گرفت.
تمام صحبتهای من درباره زنان تواناست. حدود 30 سال است که خانمها در حال کسب تجربه هستند، تجربه بیشتری کسب کردهاند و آبدیدهتر شدهاند، زیر و بمها را طی کردهاند. تحصیلکرده هستند. در جلسهای با آقای سلطانیفر حدود 20 خانم دکتر با سابقه کاری و تجربه حضور داشتند، این تعداد بخش کوچکی از خانمهای فعال در ورزش بودند صحبت من هم براساس شایستگیها و تواناییهاست. خانمهای بسیاری داریم که از همین مدیران موجود مرد در وزارت و المپیک هم از نظر سابقه و توانایی و هم از نظر تحصیلات بالاتر هستند، ولی مشکل اینجاست که زن هستند و زیر سقفهای نامرئی شیشهای محبوس. سقفهایی که دیده نمیشوند ولی مانع ترقی و رشد خانمها هستند. منظورم نگاه مردانهای است که به خانمها اجازه ترقی نمیدهد و ورزش بانوان برایشان جدی نیست و اکثرا فراموش میشود.
کنایهتان الان متوجه کارگروه ورزش است؟
دقیقا در جلسهای که با آقای هاشمیطبا برای برنامهریزیهای آینده داشتیم، ایشان برنامههایشان را که گفتند حتی یک مورد آن به بانوان ارتباطی نداشت و حتی مشترک برای زنان و مردان نیز نبود. حضور خانمها در این کارگروه سبب شد که موضوعات مرتبط با بانوان هم در دستور کار و هم در برنامههای پیشنهادی قرار گیرد. نه عدالت است و نه یک کار منطبق بر عقل و منطق که وقتی بیش از 50درصد جامعه از زنان تشکیل میشود و ورزش نیز باید برای همه باشد، چه همگانی چه قهرمانی و چه حرفهای، فقط مردان تصمیم بگیرند و زنان از صحنه مدیریت دور باشند و دائم در انتظار و دلهره. طبیعی، منطقی و عادلانه این است که این 50درصد جامعه در همه حیطهها از جمله مدیریت نیز حضور فعال و مشارکت داشته باشند.
اینها که گفتید همه نظری هستند و در واقع هیچکدام عملی نشده...
خب باید بشود دیگر.
منظورمان این است که بالاخره گروهی باید پیدا شود که این موارد را پیشنهاد دهند تا اتفاق عملیای بیفتد.
من الان پیشنهاددهنده هستم. خانمها پیشنهاد دادهاند، در کارگروه هم پیشنهاد داده شده است. همچنین با آقای سلطانیفر و آقای صالحی خانمها دیداری کردند و پیشنهادها را دادند. متاسفانه حالا خانمها کنار هستند و منتظر و آقایان باید تصمیم بگیرند و بگویند بله یا خیر. خانمها آگاهند، اشراف دارند، موضوعات را میدانند. فدراسیونهای والیبال و بسکتبال را ببینید. الان سوال من اینجاست؛ خانمها در این دو رشته کجا هستند؟ بسکتبال دختران یک مسابقه برونمرزی داشته که به خارج از کشور برود؟ در بسکتبال هنوز نتوانستهاند مجوز حضور زنان در مسابقههای بینالمللی با حجاب اسلامی را بگیرند. یعنی این قدر برای این رشته نتوانستهاند کاری کنند. ببینید الان نگاه کمیته ملی المپیک و مجامع جهانی نسبت به ورزش زنان اسلامی مثبت شده است ولی هنوز بسکتبال نتوانسته تیم را به رقابتهای برونمرزی اعزام کند. خب درباره والیبال زنان؛ والیبال مردان به عرش رسیده ولی والیبال زنان کجاست؟ بسکتبال زنان کجاست؟ اینها مثالهایی از خروارها موارد است و نشاندهنده این است که وقتی میخواهند تصمیم بگیرند یا بودجه بدهند خانمها را نادیده میگیرند. نمیخواهم بگویم این کار را از روی غرض انجام میدهند، نه، نگاه مردانه است و حضور مدیران زن در کنار مدیران مرد این نگاه را میتواند تلطیف و تعدیل کند و آن را به یک فرهنگ تبدیل کند.
ولی حضور صرف خانمها که دردی را دوا نمیکند. در این هشت سال معاون بانوان وجود داشت ولی بیفایده بوده است.
منظور حضور افراد توانمند و متخصص با سابقه و با اختیار است. نه اینکه هر خانمی میتواند این کارها را انجام دهد. این فرد باید کسی باشد که اختیارتصمیمگیری داشته باشد. جایگاه معاون بانوان در حال حاضر مثل یک شیر بییال و دم است چون هیچ اختیاری ندارد. این هم از مضرات طرح جامع بود، اول معاون بانوان را حذف کرد و بعد دوباره احیا شد ولی بدون اختیار و اقتدار فقط یک عنوان توخالی است. ضمن اینکه همانطور که گفتم چون سالهاست که معاونان بانوان افراد ناوارد و غیرورزشی بودند به ورزش بانوان ضربه زدند. یعنی صرف حضور یک خانم کفایت نمیکند. بلکه مثل هر شغل دیگری باید شرایط احراز آن پست را نیز داشته باشد که بیش از 12 سال است که جایگاه معاونت بانوان چنین فردی را به خود ندیده است.
ولی در اکثر جاهای دنیا نگاه به خانمها سختگیرانهتر است تا آقایان.
کشورهای در حال توسعه برای خانمها سهمیه گذاشتهاند و به نظرم در ایران همچنین کاری لازم است. کمیته بینالمللی المپیک هم مصوبهای دارد که حداقل 25درصد از مدیران باید زن باشند.
که ما در حال حاضر نداریم...
نه، معلوم است که نداریم. الان چند نفر زن رییس فدراسیون هستند؟ یا در سمتهای مدیریتی دیگر؟ یکدرصد هم نیست. مجلس یا کابینه افغانستان یا عراق را ببینید، آنها هم از این نظر از ما جلوتر هستند. تجربه و تاریخ نشان داده که تا اجبار نباشد چنین اتفاقی رخ نمیدهد. اصلاحطلب و اصولگرا و معتدل هم ندارد، مردان همه در این ویژگی مشترک هستند یعنی بها ندادن واقعی به خانمها و داشتن نگاه مردانه. شعارها بسیار بیشتر از عمل است و این یک موضوع مرتبط با سنتهاست و نه دین. در قرآن از مدیریت و مملکتداری بلقیس، ملکه سبا، تمجید و تعریف شده است. بنابراین مشکل دینی و مذهبی وجود ندارد بلکه مشکل در سنتها، عرف و نگرشهای متحجرانه و بسته است.
با این اوصاف نقطه امیدواری درباره ورزش بانوان وجود دارد؟
بهنظرم نه، البته اگر آقای صالحی بخواهد عملی است. ایشان در جلسه با تعداد محدودی از خانمها صحبتهای خوبی کردند ولی تا اینجا که عمل به آن صحبتها مشاهده نشده است.
ولی اصولا وقتی آدم اهل سیاستی میگوید میخواهم یعنی راه دشواری تا عملی شدن طرح وجود دارد.
البته هنوز زود است بخواهیم درباره ایشان نظر داده یا قضاوت کنیم. در بین افراد طرف مشورت آقای صالحی حتی یک خانم وجود ندارد با وجود اینکه یکی از پیشنهادهای خانمها در دیدار با آقای صالحی همین بود که در حلقه اول مشاورانشان حداقل یک خانم داشته باشند. حالا فرقی نمیکند این خانم چه کسی باشد. از بین خانمهای توانمند ورزش یکی را انتخاب کنند و در گروهشان قرار دهند. آیا این 50 درصد جامعه مستحق داشتن یک مشاور خانم در حلقه مشورتی ایشان نیستند؟
از آخرین دیداری که به همراه دیگر خانمها با آقای صالحی داشتهاید موردی تغییر کرده است؟ یعنی حرفهایی که رد و بدل شده عملی شدهاند؟
نه، هنوز که نه. حتی نشانهای برای آنها هم ندیدهایم.
خب، همین تلاش و بحثهای شما برای دفاع از حقوق زنان این روزها در ورزش خبرساز شده و شایعاتی هم به وجود آورده است.
چه شایعاتی؟
همین که فائزه هاشمی قائممقام وزارت ورزش میشود.
نه. این موضوع صحت ندارد و از اساس کذب است.
حتی معاون امور بانوان شدن هم؟
اصلا چنین چیزهایی مطرح نبوده و نیست. خودم هم دنبال چنین چیزهایی نبودهام. ضمن اینکه چنین پیشنهادهایی نیز به من داده نشده است.
شما در بحث ورزش بانوان تلاش زیادی کردید و ورزش زنان ایران را در بعد بینالمللی به جایگاه نسبتا خوبی رساندید. ولی در بعد داخلی ظاهرا برایتان دردسرهایی هم به همراه داشت.
برای خودم و خانوادهام هزینههایی داشت ولی اثراتش را در جامعه گذاشت و موفق بودم که دربارهاش صحبت کردیم. قربانی شدن در جوامع سنتی و بسته رایج است. در چنین جوامعی چیزی بدون دردسر بهویژه در موضوعات فرهنگی به دست نمیآید.
میتوان از کلمه قربانی اینجا استفاده کرد؟
این موضوع را کلی بیان کردم و منظور خودم نبود. اینگونه دردسرها و هزینهها شیرین است چون نشان میدهد که تاثیر گذاشته است.
خب شما در عرصه بانوان فعالیتهای زیادی کردید. تنشزاترین فعالیت شما مربوط به کدام مورد بود؟
در حیطه ورزش زنان گهگاهی مخالفتهایی میشد و بهانههایی گرفته میشد ولی سال 75 که نامزد مجلس پنجم شدم این داستانها شدت گرفت.
چرا؟
ورود به مجلس ورود به دنیای سیاست بود، مسائل سیاسی هم معمولا حاشیههایش زیادتر است.
ولی شما یکنفر بودید...
برای تنگنظرها تعداد مهم نیست، جریانهای فکری و میزان تاثیرگذاریشان مهم است.
نماینده شدنتان دردسرساز شد یا رای بالایی که آوردید؟
هیچیک. درست از زمانی که نامزد شدم شروع شد. گروههای فشار و افراطیها یا به قول امروزیها لباسشخصیها شروع کردند و با بحث دوچرخهسواری هم شروع کردند، درحالی که دو سال قبل از آن درباره دوچرخهسواری صحبت کرده بودم و حساسیتی در آن زمان ایجاد نکرده بود.
فکر نمیکنید سیاسی شدن شما به ورزش بانوان لطمه زد؟
بهنظرم برعکس شد، یعنی نگاهها به ورزش بانوان مثبتتر و قویتر شد داستانها برای من شروع شد و نه برای ورزش بانوان. هیچوقت سعی نکردم ورزش بانوان را ابزار و نردبان خودم در سیاست و جاهای دیگر کنم برعکس خودم نردبان شدم برای ورزش بانوان. همانطور که گفتم مشکلات جدی برای ورزش بانوان با طرح جامع و ورود غیرورزشیها آغاز شد. در این طرح بدون اینکه جایگاه ورزش بانوان را تثبیت کنند این بخش را در ورزش آقایان ادغام کردند و اختیار را از زنان گرفتند و نگاهها دوباره مردانه شد و زنان تقریبا هیچکاره.
ولی ایده ادغام ایده بدی نبود.
طرح جامع عجولانه، ناپخته و ناقص وارد اجرا شد و هنوز هم که هنوز است اصلاح نشده است.
آیتالله هاشمی هم درباره بحث ورزش بانوان کارهای خوبی در زمان ریاستجمهوریاش انجام داد و در آن زمان مطرح شد.
خروج تیمهای زنان از ایران برای بار اول و همه مسائل در ورزش کاملا با حمایتهای ایشان بود. بدون حمایتهای ایشان ورزش بانوان نمیتوانست مورد توجه قرار گیرد و اینگونه رشد کند. حمایتهای ایشان سبب شده بود تا اعضای کابینه و سایر مدیران در تهران و شهرستانها به این موضوع توجه ویژه داشته باشند.
خب در دولت جدید قصد ندارید پیشنهاد بدهید فدراسیون زنان اسلامی دوباره راهاندازی شود؟
در کارگروه ورزش این مورد یکی از پیشنهادها بود و امیدوارم اجرایی شود.
چون این فدراسیون تعطیل شده طبیعتا خودتان دوباره ریاستش را برعهده خواهید گرفت. درست است؟
مهم این است که این فدراسیون احیا شود. چه کسی رییس باشد فرقی نمیکند، زمینهها و همهچیز آماده است.
دوباره باید از صفر شروع کرد یا اینکه از سال 89 به بعد؟
نه، نیازی به شروع کردن از صفر نیست چون ما اعضایمان را داریم و ارتباطهایمان هم تا حدودی قطع نشده است. فدراسیون هم شناخته شده است و فکر نمیکنم نیازی باشد از صفر شروع کنیم. البته تلاش اولیهای نیاز دارد. اعضای خارجی فدراسیون در این سالهای تعطیلی از ایرانیهایی که در مسابقات و برنامههای بینالمللی شرکت میکردند، مرتب سراغ این فدراسیون را میگیرند و آنها نیز بهنظرم اشتیاق خوبی برای راهاندازی این فدراسیون دارند.
و بودجه این فدراسیون؟
بودجه فدراسیون در مقابل هزینههای موجود و ریختوپاشهایی که در هشت سال گذشته شده بسیار ناچیز است. شاید نزدیک به 100 یا 120میلیون در سال بود. البته این مربوط به آن زمان است و حالا ممکن است کمی بیشتر شود.
خب به عنوان سوال آخر. چقدر امید دارید که ورزش بانوان از این شرایطی که دارد خارج شود و به حداقلهایی که باید، نزدیک شود؟
ببینید امید من اینجاست که دولت جدید تا اینجا خوب حرکت کرده، با وجود اینکه بازهم جای بانوان خالی است ولی به نظر میرسد نسبتا افراد با برنامه، با تجربه و توانمندی دارد و طبیعتا انتظار میرود ورزش و ورزش بانوان هم در همین سمت و سو حرکت کند. همانگونه که مرتب اخبار خوشحالکنندهای میشنویم امیدوارم که این خوشبینی و شادی در ورزش هم به واقعیت برسد.