دو نامه عاشقانه از ناصرالدين شاه قاجار به يكي از همسرانش عايشه خانم يوشي در گنجينه قطعات و دست خطهاي دكتر فرهاد فرجام نگهداري ميشود. | |
تصوير نامه ناصر الدين شاه به يكي از زنانش |
گروه فرهنگ، احسان صفاپور: دو نامه عاشقانه از «ناصرالدين شاه» قاجار به يكي از همسرانش «عايشه خانم يوشي»در گنجينه قطعات و دست خطهاي دكتر «فرهاد فرجام» نگهداري ميشود. «آيدين آغداشلو» نقاش و پژوهشگر مسائل هنري در اين باره ميگويد: «دست نوشته يا نامه اول به ابعاد 18×9 سانتيمتر و نامه دوم در ابعاد 13×8 سانتيمتر است كه به دليل افزوده شدن حاشيه، جدولكشي و تشعيرسازي هر دو نامه به قطع 23×14 سانتيمتر رسيدهاند.» وي ميافزايد: «نامهها به خط شكسته نستعليق ساده نوشته شدهاند كه اولي در 11 سطر و نامه دوم در 17 سطر تنظيم شده و بين سطرها طلااندازي و تحرير شده است. همچنين طلااندازي حاشيهها و تشعيرها در سرلوحها ساده و از نوع درجه دو است.» «آغداشلو» با اشاره به اين كه نامهها روي دو ورق مقوا چسبانده شدهاند كه به ظاهر متعلق به مرقع مفصلي بوده است ميافزايد: «جدول كشيهاي نامه بسيار ساده و خام دستانهاند و در مجموعه قطعهبندي اين دستنوشتهها در خور محتواي آن نيست.» اين پژوهشگر درباره اين كه چگونه ميتوان تشخيص داد كه اين نامهها متعلق به «ناصرالدين شاه» هستند ميگويد: «ويژگيهاي هميشگي نثر و دستخط، جاي ترديدي در مورد هويت نويسنده نامهها باقي نميگذارد و با مقايسه اين دستنوشته با دستنوشتههاي ديگر «ناصرالدين شاه» اصالت انتساب آن تاييد ميشود.» وي با تاكيد بر اين كه «ناصرالدين شاه» نامهها و حاشيهنويسيهايش را امضا نميكرد ميگويد: «هيچ كدام از اين دو نامه امضا ندارند اما در ميان نوشتهها و دستخطهاي «ناصرالدينشاه» موقعيتي استثنايي و جذاب دارند.» اما محتواي اين دو نامه نيز در مقايسه با ساير نوشتههاي اين شاه قاجار بسيار جالب و قابل توجه است. اين دو دستنوشته نامههاي عاشقانه «ناصرالدين شاه» به همسرش «عايشه خانم يوشي» است كه در نوع خود از مهر، شفقت و ملاطفت فراواني برخوردارند و احساسات و عواطف عاشقانه شاه قاجار را بازگو ميكنند. متن نامه اول در باب دلتنگي است و دومي نوعي دلجويي است از جزئيات آن بيخبريم. هر دو نامه خطابي، ساده، غيرادبي و دلنشيناند و از نوع نامههاي عاشقانه معمول و مرسومي هستند كه تداوم و برقراري مهر و دلبستگي را تاكيد ميكنند. در نامه اول اشاره به سرداري و قبايي ميشود كه «عايشه خانم» براي شاه فرستاده و در نامه دوم صحبت از انگشتر الماس و برليان اهدايي شاه است. «عايشه خانم يوشي»، از همسران اصلي «ناصرالدين شاه» بوده كه از وي در چند جاي «روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه» ياد شده است در جايي كه با اين مضمون به موطن وي اشاره ميشود: «امروز از بلده نور كوچ است به طرف يوشي كه وطن عايشه خانم و ليلي خانم زوجات شاه است.» و «حرمخانه تماما جز انيسالدوله، مهمان عايشه خانم زوجه شاه كه اهل يوش است در خانه او مهمان هستند. (رمضان 1299 هجري قمري)» در جاي ديگري از «روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه» در مورد «عايشه خانم يوشي» ذكر شده است كه: «دو روز قبل يكي از صيغههاي شاه موسوم به صغرا خانم عارض ميشود كه كنيز تركمان عايشه خانم مرا كتك زده است. شاه اين كنيز را چوب زياد زده بعد معتمدالحرم بخشيد. شب در سر شام عايشه خانم و خواهرش ليلا خانم حضور شاه رفته آنچه لازمه وقاحت و جسارت و بيادبي بود كردند تا اينكه شاه را تهديد به مسموم كردن نمودند. شاه آن شب را ساكت بود. فردا صبح هر دو خواهر را بيرون كردند. ليلا خانم كه مادر ايرانالملوك است محض خاطر اولادش دوباره آمد اما عايشه خانم مطلقه و مواجب پدرش و برادرش مقطوع شد. حتي جواهرات او را هم گرفتند. (رجب 1300 هجري قمري)» اما ظاهرا «عايشه خانم» دوباره به حرم باز ميگردد، چون در ماه رجب سال 1303، مجددا از وي ياد ميشود: «عايشه خانم زن شاه به شاه عرض كرده بود كه آصفالدوله را به خودتان راه ندهيد. ديوانه است. مبادا شما را هلاك كند.» و بعدتر باز اشارهاي به «عايشه خانم» هست كه: «ميرزا نظام خودش را مترجم ]دكتر[ فوريه به جهت چشم عايشه خانم نموده.» متن نامه اول: عايشه خانم جانم حاجي سرور آمد كاغذ شما را رساند سرداري و قبا و غيره فرستاده بوديد رسيد از سلامتي احوال شما بسيار بسيار خوشحال شدم بخدا قسم براي تو آنقدر دلم تنگ شده است كه حساب ندارد التفات قلبي من نسبت به تو زياده از حد است البته خودت هم ميداني چقدرها ترا ميخواهم هيچوقت از يادم فراموش نميشدي (نميشوي؟) هميشه در خاطرم بودي و هستي انشاءالله تعالي ديگر هيچوقت از ما دور نشوي (نشويد؟) انشاءالله هميشه در حضور باشيد پس فردا انشاءالله شما را ملاقات ميكنم و آسوده ميشويم (يك كلمه ناخوانا) متن نامه دوم: عايشه خانم جانم شنيدهام غصه ميخوري بخدا قسم يك موي كثيف ترا بهزار نفر آدم اجنبي نميدهم اگر بداني چقدر محبت بتو دارم هرگز غصه نميخوري ايندفعه اينطور اتفاق افتاد ترا بسر من بجان من قسم ميدهم غصه نخور آسوده خاطر باش واله (والله؟) از براي اينكه تو غصه ميخوري اوقات ندارم مثل سگ (؟ كذا) ميگذرد ترا بجان من قسم ميدهم غصه نخور جواب خوب بنويس من آسوده بشوم يك انگشتر الماس برليان براي تو فرستادم از حاجي سرور بگير تو عايشه جان من هستي تو را بيك دنيا برابر نميكنم |
|