بگذارید بی مقدمه و بدون تعارف شروع کنم . چرا که نه شما را به القاب و پسوند و پیشوند نیاز میبینم و نه آزادگی روستائیم این اجازه را به من میدهد که تملق گوی کسی باشم .
ایرانیم ؛ فرزند کویر روستائی به نام هرابرجان و جزء استان یزد . استانی که به قنات و قنوت و قناعت مشهور است و مردمش خصوصا در روستاهای تابعه حماسه سازانی هستند بی ادعا ( به قول استاد باستانی پاریزی آیا کسی که آب را از 180 متر زیر زمین بر روی زمین می آورد تا از زمین رزق حلالی بگیرد جز حماسه ساز نامی دیگر میتوان بر آن نهاد )
از بدو انقلاب در جایگاه خودم و از دیدگاه یک شهروند به تمامی روسای جمهور ایران هر کدام یک یا چند نامه داشته ام ( البته منهای شهید رجائی که فرستی به دست نیامد ) و از این جایگاه اجتماعی آنچه را میدیدم بیان نموده و هر چه نیز بنظرم درمان بود ذکر نمودم بعضی در جراید چاپ شد ( دو نامه به آقای خاتمی در اوایل ریاست جمهوری درست به همین مضمون آقای رئیس جمهور سلام ) در این نامه چند پیش بینی داشتم که متاسفانه به وقوع پیوست ( و در روزنامه عصر شیراز چاپ شد ) و دیگران هم در نشریات دیگر بود یا به دفتر شان ارسال گردید . بدرد بخور بود یا نه نمیدانم ، رویت شد یا نه خبر ندارم . اما این عادت نامه نویسی از سر ما نپرید و شما را نیز با این همه مشغله به زحمت خواندن و رویت این نوشتار دعوت منمایم و امید دارم مقبول خاطر قرار گرفته و مفید افتد .
جناب آقای روحانی :
در مناظرات برایم نکته ای جالب بود که دوستانی اقتصاد ایران را صد روزه سر و سامان می دادند و مشکلات را در طول چند ماه ادعای حل نمودن داشتند . من شهروند عادی پنج نامه به آقای احمدی نژاد داشته و مسائل و راه حل های پیشنهادی خود را عنوان نمودم . چگونه این آقایان که جزء بدنه دولت بودند یا دستی بر آتش داشتند راه حل هایی به این کار آمدی داشته و به دوست و یا مقام بالا دستی خود پیشنهاد نداده اند ؟
بر این فرض اگر لفظ دروغ را نخواهیم به کار بریم اشتباه میکنند و اگر لفظ خیانت را نخواهیم بر آن اطلاق نمائیم سهل انگاری نموده اند که کشور را از این ایده های بکر محروم نهاده اند . الان نیز وظیفه هر فرد هست که اگر ایده یا طرحی برای برون رفت از مشکلات دارد از دوتت دریغ ننماید .
آقای رئیس جمهور :
بیائید گذشته هر چه بوده و هر گونه عمل شده و نتیجه اش این بی سر و سامانی است را گذشته بدانیم ، بیائید شروعی نوین را برای ایران ( بدلیل ایرانی بودنتان ) و حفظ حرمت دینی ( بدلیل روحانی بودنتان) را در دستور کار قرار دهید . گروه بندی بدین گونه که هر طیفی خنثی کننده اهداف دیگری گردد کنار بگذارید و فقط و فقط به فکر زندگی مردم باشید و خوب زندگی کردن و کرامت داشتن آنان .
مشکلات عدیده ای در سر راهتان قرار دارد که جز به توان همه دستها حل شدنی نیست مدیران خوب خوبند حال از هر طیف و عقیده و استفاده از آنان به شما این اجازه را میدهد تا به اهدافتان نزدیکتر گردید و مدیر بد ، بد است حتی اگر خویش نزدیکانتان باشد پس به صورت اجمالی آنچه در بطن اجتماع میبینم بعرضتان رسانیده و آنچه را نیز راه حل میدانم به شما پیشنهاد میدهم . شاید بکار آید .
1- اقتصاد : اولین و مهمترین مسئله مردم که وزیری کار آمد ؛ مطلع و اهل فن را میطلبد که امیدوارم یافته باشید . به قول آنانی که اقتصاد را زیر بنای جامعه میدانند اشاره نمیکنم اما شاید در دنیای امروز مهمترین دغدغه معاش ، کار و مسکن و یک زندگی متعادل باشد . در مدت هشت سال گذشته چنان مردم به وسیله آمار غیر واقعی بمباران فکری شده اند که اعتماد و اعتقاد خود را به آمار از دست داده اند و با از بین بردن روال عادی برنامه و بودجه و دیوان محاسبات و در اختیار قرار گرفتن این مهم به وسیله دولت مهلک ترین ضربه به پیکره اقتصاد خورد . میطلبد راه حلی فوری پیدا نموده و حتی با احیاء شرایط قبلی این مهم را به دست اهل فن ( اقتصاد دانان خبره ) بسپارید بر صادرات و وادرات نظری ویژه انداخته و توازنی منطقی ایجاد نمائید . در میان کشور های جهان ایران و کشور های انگشت شماری جزء ( WTO ) سازمان جهانی اقتصاد نیستند شرایط حضور کشور را در این جایگاه جهانی فراهم نمائید بسیاری مشکلات را حل میکند . پایه اقتصاد و در آمد سرانه تولید است و در این مدت تولید را بروز سیاه نشانده اند . واسطه ها چنان پنجه در بازار انداخته که نیم نفس تولید را در صورت عدم توجه خاص بند خواهند آورد . شاید یکی از شرایظ تولیدبازنگری روش دادن تسهیلات بانکها ونیزگسیل این تسهیلات درمحدوده تولید باشدچرا که کار و سرمایه تولید را باعث میشود و مردم ما یا تسهیلات به موقع و باندازه را دریافت نمیکنند و یا این تهسیلات بوسیله افرادی راهی کانال واسطه گری میشود . یک نظر اجمالی به طرح های ورشکسته اقتصادی اساتید فن را به اطلاعات مکفی میرساند و مسئله بعد عدم کارشانسی طرحها به وسیله بدنه کارشناسی است ، طرح گاو داری و یونجه کاری در کویر ورشکسته میشود و پرورش شتر در شمال دانشگاه هااز خط تولید فاصله ای غیر قابل قبول دارند و باید هر چه این فاصله را کمتر کرد . دانشگاه ها محل نخبگان و ایده های بکر است و بازار کار و تولید خواهان این ایده ها شرایط حضور دانشجویان و اساتید را در تصمیم گیری های تولیدی و ایجاد درآمد سرانه باید هر چه پر رنگ تر نمود.
2- اجتماع و شرایط زیست :
پس از مسئله اقتصادی شاید مهمترین مسئله ، مسئله شادی اجتماعی باشد . این شادی بر میگردد به روش زندگی مردم و بروز احساسات اجتماعی اگر کاری باشد ، درآمدی به دست آید مهمترین مسئله دل خوش برای خرج کردنش میماند . در طول تاریخ نمونه های این دوره را کم نداشته ایم و میخوانیم در زمان بهرام گور این پادشاه مجبور شد برای برگرداندن شادی به اجتماع از موزیک درمانی استفاده نماید ( استخدام دسته های کولی جهت شاد کردن مردم ) ترسم از این است که افراط در جلوگیری شادیهای اجتماعی مارا به استفاده از روش بهرام گور مجبورمان کند . زندگی اسمش رویش هست ،از زیستن و جان گرفتن و زایش می آید و رسانه های جمعی ما دچار نوعی اپیدمی گریاندن شده اند و هر فیلم و سریالی بیشتر با احساسات مردم بازی کند و اشک مردم را در آورد به نظر قشری بهتر است . صبح زود تا آخر شب برنامه های تلوزیونی را دنبال کنی همه و همه جز اشک و آه و مرگ و نیستی چیزی نمیبینی . امید که اساتید علوم اجتماعی و روانشناسان اجتماعی هر چه زودتربا همفکری اساتید دیگر به کارشناسی این معضل پرداخته و فکری عاجل نمایند چرا که به گفته خود مسئولین فن حدود شصت درصد از مردم دچار افسردگی هستند . از یک فرد افسرده و بیمار چه انتظاری میتوان داشت ؟ روش زمدگی مردم فرق کرده ، جوانان و نیروی کاری بیکار و تا نزدیک ظهر در خوابند و شب نیز آنان که امکانات دارند به دنبال فیلم ها و سریال ها و موضوعات مورد نیاز برای جبران عدم شادی در اینترنت هستند یا به محفل و دور هم نشینی میگذرانند که اولی بیشتر است .
طلاق و عدم ازدواج جوانان معضلی است و این مهم هز روز پر رنگتر میشود که شاید اولین مسئله اقتصاد و عدم در آمد و دومین آن افسردگی اجتماعی باشد وضعیت کار را به جایش توزیح خواهم داد اما ایکاش صدا و سیما به جای این همه ساختن سریال ها و گفتگو ها به ریشه یابی و پیشگیری از مسائلی اینچنینی میپرداخت . زوجین هر یک فکر میکنند دیگری مقصر است و این را هنوز در نیافته اند که اصل ماجرا کجاست ، هشدار این مسئله به جاست که اگر این وضعیت ادامه یابد شرایط زندگی مردم ما با جدائی زن و مرد و استقلال مالی و فیزیکی زنان خواسته یا ناخواسته به سمت زندگی غربی سوق خواهد یافت . زن پس از جدائی مجبور به کار است ، کسب در آمد است ، ایجاد سرپناه است و همه اینان مستلزم تغییر در آداب و رسوم زندگی شرقی است ، میطلبد سازمان های مربوطه با ایجاد مراکز مشاوره رایگان ، مشاوره تلفنی و غیر حضوری مراکزی به وجود آورند و زوجین را آموزش و مشاوره دهند .
3- کار :
جناب روحانی
از قدیم کار را جوهره انسان دانسته اند . در قانون اساسی ایجاد کار و مسکن و بیمه های همگانی از واجباتی است که به عهده دولت نهاده شده و هر ایرانی بنا به جایگاه اجتماعی باید از آن برخوردار باشد آمار دولت را در زمینه ایجاد کار باور کردن مشکل است و شاید خیل بیکاران و کارهای کاذب بسیار بیشتر از حدی باشد که فکر میکنید . کشور ما کشوری به معنای خاص کلمه صنعتی نیست و حدود شصت درصد بازار کاری بر میگردد به صنایع ساخت و ساز ابنیه و کوچکترین شکی در این صنعت بازار کار را دچار مشکلات عدیده مینماید . مهمترین مسئله ایجاد زمینه های شغلی است که متنوع باشد ، در صنعت گردشگری جای بسیار مناسبی برای ایجاد اشتغال وجود دارد که به وجود آوردن آن همتی مضاعف را از طرف مسئولین میطلبد . باید زیر بنا ها را به وجود آورد ما هنوز در جاده ها شرایط خدمات دهی بسیار پیش پا افتاده ای داریم . هتل ها و مهمانپذیر هایمان باب طبع گردشگر نیست ، گرانی و تورم گردشگر ایرانی را خانه نشنین و گردشگر خارجی هم بنا به پاره ای از ملاحضات پایش از کشور بریده شده است ، صنایع دستی ، صنایع کوچک ، کارهای خانگی و موارد خود اشتغالی فاتحه اش خوانده شده و ایجاد هر یک از آن ها برنامه ای منظم و کارشناسی شده را میطلبد . با قول و وعده و وعید نمیتوان شغل ایجاد کرد سرمایه گذاری و ایجاد بستر شغلی چه دولتی و چه خصوصی را میطلبد با آمار دل مردم را خوش کردن خیانت است ، باعث فرار سرمایه و دارائی افراد میگردد . نمونه های فراوانی فرار دارائی به کشور های همجوار را میتوان شمرد . معضل بزرگی در این وسط ضربه ای مهلک به پیکره بازار کار خصوصا ساختمان و کارهای خدماتی وارد کرده است که مسئله مهاجرین خارجی است آنهم از نوع کارهای پیش پا افتاده . در تحقیقی که سه ماه از زندگیم را در بوشهر و بین کارگران ساختمانی گذرانده ام آمار جالبی به دست آمد . به قولی مسئولین مربوطه در امور مهاجرین حدود یک میلیون و دویست مهاجر افغانی و پاکستانی و عراقی در کشور بازار کار را در اختیار دارند اما من با جرات تمام و آماری که شخصا در این سه ماهه به دست آورده ام به شما میگویم که در برابر هر یک نفر افغانی که جواز کار دارد چهار یا پنج نفر به صورت قاچاق در این کشور بازار کار ایران را در اختیار دارند که اگر این آمار را به آمار رسمی اضافه نمائیم حدود شش میلیون نفر میشود ( در بوشهر و یزد که اینگونه دیدم ) استفاده این مهاجرین چندین عیب را به دنبا ل دارد : 1- قبضه بازار کار خصوصا در صنعت ساختمان به دلیل خدمات ارزانتر از کارگر ایرانی 2- به دلیل بیکار شدن استید این صنعت ( اساتید گچ بر و گچ کار و دیگر اساتید ) تعلیم دیدن افراد جدید را نخواهیم داشت و نوع معماری و ساده سازی ( خصوصا در انبوه سازی ) باعث از بین رفتن صنعت فاخر و لوکس ساختمانی شده است 3- هر چه دولت بازار کار خصوصا در زمینه خدماتی و کارهایی که نیاز به تخصص ندارد ایجاد کند به وسیله این مهاجرین پر خواهد شد .
به نظر میرسد اینگونه مهاجر پذیری فقط در کشور ماست وگرنه باید این مهاجرین در کمپ ها و اردوگاه ها مجتمع شده و به صلاحدید مسئولین مربوطه به کار گمارده شوند . به دلیل جوان بودن این مهاجرین و رنج سنی 18 تا 35 سال بر طرف کردن نیاز های عاطفی آنان نیز موجب عدم امنیت اجتماعی گردیده است . هر چه زودتر باید با تعاملی با کشور های تابعه این مهاجرین مشکل را حل نمود و مردم و خصوصا سرمایه گذاران ساختمانی را با قوانین و آموزش به این امر توجه داد که استفاده از این کارگران ارزان درست است که نفعی موقتی را به آنان میرساند لیکن نامی جز خیانت به مردم ایران نمیتوان بر آن نهاد و در دراز مدت دود این مسئله به چشم صنعت ساختمان نیز خواهد رفت و اگر شرایط جهانی موجب هجوم بازگشت این افراد گردد آن وقت چه فاجعه ای در این صنعت گریبان گیرمان خواهد گردید . حل این مشکل با تعامل شانه به شانه وزرات خارجه و کار و نیروی انتظامی قابل حل و پیشگیری است و امید که مسئولین با توجه ای بیشتر این معضل را در افق دید قرار دهند .
4- فرهنگ و حفظ اصالت های اجتماعی
افراط و تفریط در هر زمینه ای مذموم است ، تعامل با جهان امروز انکار ناپذیر مینماید ، جهان ( زمین ) براستی به دهکده ای کوچک تبدیل شده و به لحاظ شرایط تکنولوژی امروز مخابره یک خبر یا یک رویداد در کسری از ثانیه قابل انجام است ، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی براستی وظیفه ای سنگین بر دوش دارد که امیدوارم آقای جنتی از پس این مهم بر آید . شرایط حاکم بر ارشاد را باید هر چه بیشتر مورد دقت قرار داد . عزیزان در این وزارتخانه را به این مهم توجه میدهم که شرایط حاکم فعلی که یک مدیر با تفسیر به رای یا به دلخواه خود شب خوابیده و صبح اعلام نماید کتاب نظامی باید از بعضی لغات پاک شود یا هر کس هر اراجیفی را به نام مذهب نوشت مورد تقدیر و تشکر قرار دهد ظلمی است که به بزرگان ادبیات این مرز و بوم تحمیل میشود در صورت خانه نشین شدن ادیبان این ملک کتابهائی به وجود می آیند که باید به زور نامه نگاری و دستوری ارشاد بخرد مجانی توزیع کند و پس از چند روز کارتن کارتن این کاتب ها جمع شده و جهت بازیافت به کارخانه های کارتن سازی ها تحویل گردد در این مدت یک غزل عاشقانه زیبا و قرص را کجا سراغ دارید ؟ یک رباعی مانند خیام را کجا دیده اید ؟ دو بیت مثنوی یا شعری مانند سعدی را در کدام کتاب خوانده اید؟ یک رباعی ( البته به ادعای نویسنده ) برایتان نقل میکنم چون نویسنده سعی نموده از رنگ و بوی مذهبی استفاده کند ارشاد خریده و مجانی آن را توزیع نمود که به دست من هم رسید واقعا حرف قدیمی ها درست است که جائی که گرگ نباشد میش عبدالکریم است یا شعری از راقم سطور . در جائی گفته ام ( جنگلی را که شیر آن خوابید / مدعی میشود در او کفتار )
بخوانید :
عالم برزخ گرفتار هست دلی بی مهر علی / در رسالت در غدیر خاتم بداد بهر علی
آنچه خاتم گفته بود وارونه کردند در علی / حق به زیر پا به دزدی هم شبیه باشد در کار علی
یا
آنکه وهابی بود در عصر ما / شهوت شیطان بود در کار ما
آن ژن ناپاک بود اما به جهل / مردم احمق شوند در عصر ما
این ( به قول نویسنده ) دو رباعی از کتابی به نام پرواز در اندیشه است . دو کتاب دیگر این نویسنده را نام نبرم بهتر . این کتاب مشتی است نمونه خروار که در این ایام وارد بازار کتاب شده است و احتمالا وزیر ارشاد وقت هم دلخوش که چندین هزار تیراژ کتاب در دوران ایشان چاپ شده . جدا عرق شرم بر پیشانی آدم مینشیند .
جناب روحانی
وظیفه مهم شما میدان دادن به افکار و قلم های متفاوت است حتی دشمنان دانای علی که ضربات چنین دوستان بر پیکره مذهب دو چندان است این به قول نویسنده رباعی کتاب شده اسمش در کتاب خانه ملی ثبت است میخواهد کنار رباعیات خیام بنشیند ؛ قصیده مثنوی و غزلش در کنار بزرگانی چون مولوی و عطار و سعدی و حافظ و شهریار میخواهد بنشیند . وای بر این ملک . امید آنان که قدر میبینند و بر صدر مینشینند لیاقت آن جایگاه را داشته باشند و ارشاد کارش آنگه پر بهاست که کسی را چیزی دهد که سزاست .
5- کشاورزی :
شاید به جرات بتوانم مدعی این مسئله باشم که در زمینه کشاورزی بارها مقالات و نامه های بسیار خصوصا در زمان هشت ساله ماضی نوشته ام ، از اعتراض به تبلیغات جشن خودکفائی گندم و معترض بودن به کاشت گیاه تاق در اطراف یزد گرفته تا تهیه گزارش خشک سالی روستای هرابرجان و قصبات همجوار و پیشنهاداتی که بعد از مدتی در تلوزیون مرکز یزد با دعوت از کارشناسان و اساتید فن مهر تاییدی بر آنان زده شد .
آقای رئیس جمهور : آمار موجود همه جا را بهشت برین قلمداد میکند اما من روستا زاده به شما عرض میکنم روستاهای یزد در حال تخلیه شدن هستند برای اثبات این مسئله گرفتن یک آمار روستائی خرج چندانی ندارد . ( روستای حسین آباد هرابرجان کاملا تخلیه و مدرسه اش مرغداری است و روستاهای دیگر نیز چندان امیدی به ماندنشان نمی ماند )
بارها گفته ام در این استان تاریخ نشان داده خشک سالی های بدتر از این را پشت سر گذرانده ایم حتی نیاکان ما با کوزه خاک کردن جالیز ها را به وجود آورده اند و به روشهای متفاوت اما مدیریت شده بر اساس زمان خودشان زندگی نموده اند اما چگونه با این پیشرفت علم در کشاورزی و در زمینه غذائی مردم اکنون به این روز افتاده ایم که روستاهایمان گورستان نبات و بنات شده است .
آقای حجتی وزیری کار کشته است امید که با پیگیری وضع کشاورزان ( خصوصا در استان یزد ) و به کار گیری کارمندان و مهندسین کشاورزی مستقر در استان به صورت بهنیه تحمل بخل ابر و خشک سالی را برای کشاورز ستم دیده این نواحی آسانتر نماید و بودجه های تخصیصی به این مهم را پیگیری نموده تا به دست کشاورز برسد (بودجه بهینه سازی آبیاری مراتع که قرار بود 80% هزینه طرحها را دولت متقبل شود کجاست ) در صورت نیاز میشود پیگیری نمود . من فرزند این ریگزار های داغم به همراه آهو بچگان تشنه و کبکان عطش زده اش دویده و به دنبال آب بوده ام . محیط را میشناسم پدرانم مقینان این خطه داغ بوده اند من در طبیعت منطقه زندگی کرده و از این دانشگاه فارق التحصیل شده ام . در این منطقه جغرافیائی کاشت درخت سایه انداز مثمر ثمر بومی حرف اول را میزند یکی از واجبات است .
تا دل تفتیده کویر را به خنکای سایه اش قابل تحمل تر کنیم تا جبران خسارتی که دست انسانی به اکوسیستم منطقه وارد کرده بنمائیم باور کنید در صورت یک عزم جدی درخت کاری با استفاده از روش های نوین علم کشاورزی چند سالی بیشتر وقت لازم نیست تا کویر را سبز کنیم با کاشت درخت قهر طبیعت را فرونشانیم و با یکی دو سال زحمت نگهداری بارور کردن ابرها نیز مورد نیازمان نخواهد بود و هزینه اش را صرف درخت کاری کنیم . مهندسین رشته کشاورزی کم نداریم چگونه است که برای ساختن یک بیمارستان چند صد میلیون تومانی یک ناظر مقیم یا ناظر پروازی قرار میدهند اما برای حفظ یک روستای چند صد میلیارد تومانی باید از داشتن یک ناظر مقیم کشاورزی بی بهره باشیم اینجانب پیشنهاد میکنم :
1- هر روستا ( یا چند روستای نزدیک به هم ) را یک مهندس کشاورزی مسئول مستقیم مراحل کاشت ، داشت ، برداشت و مسائل کشاورزی آن گردد . از روستائیان نیز جهت اسکان و محل زندگی آن کمک گرفته و حتی از عایدات کشاورزی محل درصدی را به او اختصاص دهیم ( مانند خانه عالم که ساخته اند یا ناظر مقیم پروژه های ساختمانی )
2- تسهیلات کم بهره را به روستا اختصاص دادن هزینه نیست ، سرمایه گذاری سود آور است . در این سرمایه گذاری اغماض نکنیم .
3- همان مهندس ناظر مقیم موظف به راهنمائی و نظارت بر طرح های جنبی کشاورزی و پی گیر مسائل آن باشد .
4- به صورت اجباری ، اختیاری و به هر گونه که میشود کشاورزان در کلاس های ترویجی به علم جدید مجهز گردند .
5- در هر منطقه بستگی به جمعیت و مراتع زیر کشت آزمایشگاه آب و خاک از طریق جهاد کشاورزی ایجاد و پس از آزمایش کشاورزان را در کاشت بهترین نوع رستنی یاری رسانند ( حتی رایگان )
6- از طرح های مغایر با موقعیت جغرافیائی جلوگیری و طرح های سود ده را در منطقه شناسائی نمایند . چاره ای نیست اگر روستائی آباد و آبادان میخواهیم باید هزینه این آبادانی را پرداخت کنیم حال اگر با سوبسید از طرف دولت
7- تشویق ادارات ، ارگان ها و موسسات جهت سرمایه گذاری و ایجاد تعاونی در روستا میتواند مشوق تولید در کشاورزی باشد .
جناب روحانی ؛ بهتر است آن کلید معروف را به این گونه تعبیر کنید ، نه اینکه به هر ایرانی یک کلید برای باز کردن قفل مشکل بدهید که هر ایرانی را یک کلید برای حل مشکلات بدانید در این صورت هفتاد میلیون کلید دارید جهت باز کردن قفل مشکلات . اگر به ایده های مردم بها دهید و از مردم طلب استمداد در حل مشکلات کنید مطمئن باشید ملت ایران بی جوابتان نخواهد گذاشت .
چنان که من روستا زاده خود را موظف دانستم و از این به بعد نیز میدانم .
پیروز باشید
اکبر یزدانی