یزدفردا :سرویس سیاسی "احمد طحانی "«خستگی را خسته کرد و رفت...»
1. ماشین حامل دکتر احمدی نژاد که به نارمک می رسد، مردمی که به استقبال آمده اند، برای سلامتی اش صلوات می فرستند. او از مردم می خواهد برای سلامتی همه ایرانیان صلوات بفرستند، و از آنها تشکر می کند که مورد لطفش قرار داده اند. اهالی محل، گوسفندی پیش پای دکتر قربانی می کنند. حالا نوبت اوست که پاسخ محبت مردم را بدهد: «شما بزرگواری کردید و برادر کوچک خود را مورد لطف قرار دادید، همانطور که طی 8 سال گذشته همراه و پشتیبان ما بودید. راضی نبودم در عصر ماه مبارک رمضان برای استقبال از بنده به زحمت بیفتید، امروز افتخار می کنم که در خدمت شما هستم و خوشحالم که از این به بعد بیشتر یکدیگر را می بینیم...»
2. سال 84 وقتی دکتر احمدی نژاد، که به قول حیدری مجری سیما موی سپیدی بر سر و صورت نداشت به عنوان رئیس جمهور انتخاب شد، در دوران انتقالی و قبل از شروع رسمی خدمتش شروع به فعالیت کرد. به پروژه نطنز سر زد. از پروژه های عسلویه بازدید کرد، و... . او پر انرژی شروع کرد، و تا آخرین روز و آخرین لحظه، پر انرژی ادامه داد. در روز آخر کارش و بعد از هشت سال، همانند صبح روز اول، پر تلاش ظاهر شد، و با حضور در منطقه پردیس تهران، از روند ساخت واحدهای جدید مسکن مهر بازدید کرد. پس از آن به تهران غرب رفت و از کارگاه عملیاتی پروژه احداث متروی تهران به شهر جدید پرند بازدید کرد، و چند کار ریز و درشت دیگر هم انجام داد. او مردانه تلاش کرد، از روز اول تا آخرین روز.
3. وقتی ردای ریاست جمهوری هنوز بر قامتش بود، مشایی برای انتخابات ثبت نام کرد. شورای نگهبان هنوز اسامی تایید صلاحیت شده ها را اعلام نکرده بود که دوست و دشمن شمشیر کشیدند و گفتند و نوشتند و تاختند که وای! چه برنامه های وحشتناکی دارد؛ گفته در صورت رد صلاحیت مهندس مشایی استعفا می دهد! گفته می خواهد خیلی از فسادهای گسترده نظام را افشا کند! سی دی قرمز پخش می کند! وزیر کشور را عزل می کند! انتخابات را برگزار نمی کند! در روز انتخابات رای نمی دهد، یا رای سفید می دهد! در کشور آشوب به راه می اندازد! در مراسم ارتحال امام راحل شرکت نمی کند! و... . اما احمدی نژاد اهل این برنامه ها نبود و آنهایی که اینگونه می گفتند و می نوشتند، او را نشناخته بودند. همانطور که بعد از رفتنش هم هنوز خیلی ها او را نشناخته اند. او مظلومانه آمد و غریبانه رفت.
4. احمدی نژاد قبل از آمدنش یک دانشگاهی بود. یک علم و صنعتی. او با رتبه عالی 132 در سال 54 تحصیلات خود را در مهندسی عمران دانشگاه علم و صنعت آغاز کرد. در سال 65 کارشناسی ارشد همان دانشگاه پذیرفته شد و به عضویت هیات علمی دانشکده عمران دانشگاه در آمد. در سال 76 موفق به دریافت مدرک دکتری مهندسی و برنامه ریزی حمل و نقل از همان دانشگاه شد. امروز هم بعد از گذشت سالها خدمت، چه در کسوت شهردار تهران، و چه ریاست جمهوری، و البته خدمات گوناگونی که قبل از این موارد داشته، قرار است باز به دانشگاه برگردد و در حال انجام مراحل قانونی ثبت دانشگاه است. می خواهد گوشه ای از بار رشد علمی کشور را به عهده بگیرد، و در این سنگر خدمت کند. اما، هنوز چیزی مشخص و قطعنی نشده، حضرات منتقد شروع کرده اند! یک روز می گویند اسم دانشگاهش «ایرانیان» است، و روز دیگر فریاد بر می آورند که «جریان انحرافی» می خواهد قطبی برای خودش درست کند! حرف داشتن و انتقاد کردن کاری ندارد، کاش کمی انصاف داشته باشیم...
5. اصلا فرض را بگذاریم بر اینکه احمدی نژاد هیچ کاری انجام نداده و هیچ خدمت چشم گیری نکرده است. اما آیا پر تلاش بودنش را هم می شود منکر شد؟ بعضی می گویند کارهای احمدی نژاد، کارشناسی نشده بوده است. به آنها عرض می کنم، مصاحبه آخر رئیس دولت دهم را از شبکه اول سیما دیدید و شنیدید؟ یا بعدا از جایی خواندید؟ اگر نه، یادآوری می کنم که در بخشی از برنامه آقای حیدری مجری سیما، از احمدی نژاد خواست احساسش را نسبت به کلماتی که می گوید بیان کند. حیدری گفت هلی کوپتر، و احمدی نژاد که واکنش چهره اش نشان می داد از آنهمه پرواز هنوز دلهره دارد، احساسش را اینگونه بیان کرد: «از هلیکوپتر خیلی خاطره دارم. هلی کوپتر یعنی چهار بند بدن آدم از هم جدا شوند، البته وسیله بسیار خوبی است و برای جابجایی بسیار کمک کرد و من جا دارد در همین جا از همکاران خود در آشیانه جمهوری اسلامی تشکر کنم که فداکاری بسیاری کردند و جان خود را گذاشتند. بچههای هلی کوپتری هلال احمر و در یکی دو مقطع بچههای سپاه آمدند اما عمدتا بچههای ارتش بودند و خیلی فداکاری کردند.». بیایید یک ذره انصاف داشته باشیم. همین یک قلم را اگر از باقی خدماتش جدا کنیم، و زیر ذره بین معرفت بگیریم، می بینیم او جانش را خیلی جاها کف دست گرفت تا راحت تر اینطرف و آن طرف برود، و در بازه زمانی کمتر، کارهای بیشتری انجام دهد. حادثه ای که اخیرا برای هلی کوپتر حامی احمدی نژاد اتفاق افتاد، و خوشبختانه به خیر گذشت را در نظر بگیرید، و حساب کنید که بالای صد پرواز با هلی کوپتر، با انسان چه می کند. معلوم است که موی سیاه جا نمی گذارد!
6. در دولت های نهم و دهم، که رشد علمی، صنعتی، عمرانی، و اقتصادی کشور رونق چشمگیری پیدا کرد و کشور در زمینه علوم هسته ای و نانو تکنولوژی، هوا و فضا، و تسلیهات نظامی به پیشرفت های قابل توجهی دست یافت، طبیعی بود که تحریم های دشمنان ملت ایران هم افزایش پیدا کند. به عبارت دیگر، دشمنان که در خیال خام خود تحریم ها را ترمزی برای رشد کشورمان می دانستند، همزمان با سرعت گرفتن پیشرفت کشور، میزان تحریم ها را نیز افزایش دادند. اما عده ای، با نادیده گرفتن این حقیقت که «دشمن دشمنی می کند»، مدام از سیاست های احمدی نژاد انتقاد کردند. گفتند دارد دشمن تراشی می کند و... . اما بعد از انتخاب جناب آقای دکتر روحانی، و درست در همان زمانی که رسانه های مختلف در سراسر جهان، از آغاز روند تازه همکاری ایران با کشورهای جهان خبر می دادند، و البته عنوان می کردند که با «تغییر» در سیاست خارجی ایران، تحریم ها نیز شکسته خواهد شد، دور جدیدی از تصویب ها علیه کشور عزیزمان تصویب شد! تحریم هایی که قرار است بیشتر تمرکزش بر نفت و گاز باشد. اما راستی چرا؟ مگر مشکل احمدی نژاد نبود؟ پس چرا بعد از رفتنش باز هم همان مسیر را ادامه می دهند؟ واقعیت اینست که دشمنان ملت ایران، با نظام حاکم بر کشورمان، و در اصل با اسلام ناب محمدی دشمنند. فرقی نمی کند چه کسی بر مسند امور باشد. آنها می خواهند به اسلام، ایران و انقلاب ضربه بزنند. آنها می خواهند مردم را از نظام حاکم بر کشورشان دلسرد کنند. مشکل آنها با تنه درخت تنومند نظام است، نه شاخه هایی که می آیند و می روند...
7. وقتی آقای دکتر حسن روحانی در انتخابات حائز اکثریت آراء شدند، دکتر احمدی نژاد به دیدار ایشان رفت و پیروزی شان را تبریک گفت. جالب است که بعد از انقلاب، اولین دولتی که تمام وزرایش خدمت رئیس جمهور دولت بعد رسیدند و گزارش دادند، همین دولت دهم بود. خلاصه که آقای احمدی نژاد کار را با جدیت تحویل گرفت، جلو برد، و با جدیت هم به دولت بعد تحویل داد. انشاء الله که با تلاش های دولت «تدبیر و امید» روز به روز بر پیشرفت های ملت بزرگ ایران افزوده شود.
با آروزی سربلندی ایران
و به امید فردایی روشن و آباد
احمد طحانی