امید حسین مرشدی
چند روزی است با خود می گویم چند خطی بنویسم، اما از حرفهای تکراری، خودم هم خسته ام! می دونید چرا؟ چون آنچه برای فوتبال یزد اتفاق می افتد تکرار مکرر اشتباهات گذشته است: آزمون و خطا...!
صعودمان به لیگ برتر با شهید قندی یادش بخیر در همین حد.
رسیدیم به آنجایی که سالها پیش هم، هر لحظه پیش بینی می شد، این روزها شنیده می شود آقایان ... با کلی جلسه و به اصطلاح خودشان خرد جمعی تصمیم گرفتند که امتیاز تیم لیگ یکی را واگذار کنند؛ یعنی همان تیم شهید قندی که بعد به تربیت تغییر نام داد و بعد سنگ آهن. یادتان رفته بود نه؟!.. شاید حالا حالاها به تاریخ پیوست. فقط باید گفت یادش بخیر.
بعد از سقوطمون از لیگ برتر 85-84، گفتیم فوتبال ایران منتظر باش به زودی با توپ پر و با تجربه برمی گردیم؛ دیدیم نه، سال به سال دریغ از پارسال؛ می دونید چرا؟ من که نمی دونم.
مشکل ما یکی دوتا که نیست:
به دلیل هزینه های بی ثمر تیم داری فصول قبل، در حال حاضر پیش آقایان مسئول هرچی می خواهد دل تنگت بگو الا فوتبال..! (بعید می دانم تا به حال، مسئولان نگاه حرفه ای و جدی به مقوله تیم داری انداخته باشند، البته منظورم سبک و سیاق چند سال اخیر نیست). امروز، این فوتبال تنها یک ورزش نیست، حتی در کشور ما چه ها که نمی کند: هزینه نیست، سرمایه گذاریست؛ بهترین راهکار برای حل آسیب های اجتماعی، شاید بهترین معرف استان، یکی از بهترین نمونه های پویایی استان و ..... البته اگر با مدیریت صحیح همراه باشد.
بدون تعارف واقعاً هنوز نمی دانم آنچنان که باید و شاید صنایع و معادن این استان غنی، نقش خود را در پیشبرد فوتبال یزد ایفا کرده اند یا نه؟
اما از اهالی فوتبال، عده معدودی دلسوزند و کنار گود نشسته اند، برخی هم دلسوز، خواسته یا ناخواسته ضربه می زنند و عده ای تظاهر به دلسوزی دارند اما به فکر منافع خودشونن، اگر تیمی باشه، ما هم باید باشیم وگرنه بنیانش ویران باد...!!
چیزی که در فوتبال یزد کم رنگه، همدلی، تعصب، یکدلی، مدیریت و عرق به یزده. ابتدا راه همه هستیم و در انتهای راه....!! تو خود بخوان حدیث مفصل از این مجمل...
چند دستگی در بین اهالی فوتبال زیاده، تا دلتون بخواد کسی چشم دیدن دیگری را نداره، بومی گرایی فقط در حد شعاره، هرکسی برای خود سازی می زنه، همه یه پا کارشناس و مدیرن، پس چرا حال و روز فوتبال یزد اینه؟ مدت ها منتظریم یکی جوابمونا بده؟
هیچ وقت حاضر نشدیم یک مدیر کاربلد به کار بگیریم (حالا چه یزدی چه غیر یزدی، چون حرف اول را این مدیریته می زنه)، تو این چند سال بدون برنامه ریزی فقط هزینه کردیم و هزینه.
خداحافظ شهید قندی.... خداحافظ تربیت ... خداحافظ سنگ آهن...و شاید خداحافظ ... حالا ما ماندیم و یک تیم فولاد که آنهم خصوصی است الحق و الانصاف برای فوتبال یزد هزینه کرده، ولی هرسال زمزمه هایی از اونها به گوش می رسه تیم داری می کنیم... تیم داری نمی کنیم.
امیداورم روزی یک تیم لیگ برتری آبرومند، تلفیقی از بازیکنان بومی و ستاره های فوتبال ایران را با نام یزدمون ببنیم و آرزو به دل نمونیم،چرا می خندید؟! فکر می کنید دست نیافتنی است؟ یعنی می گید ما با همسایه هامون اینقدر فاصله داریم؟!
آدمی به امید زنده است، ما هم امیدواریم...