گفتوگو با ترلان پروانه كه این روزها فیلم سینمایی «خروس بیمحل» با بازی او در سینماها اكران شده است .
دختر كوچولوی خوشگل و بامزهای كه وقتی 3 ساله بود در تیزرهای تلویزیونی بازی میكرد، حالا برای خودش خانمی شده.
ترلان پروانه در این مدت در فیلم و سریالهای زیادی بازی كرده و خیلی ها او را بهعنوان یك بازیگر نوجوان موفق میشناسند.
او این روزها مشغول بازی در تله فیلم «شبوروز» است كه قرار است در ایام نوروز از شبكه 2 پخش شود. گفتوگوی ما هم با ترلان در پشت صحنه همین كار بود.
ترلان كه متولد تیر ماه سال 1378 است به بازیگری علاقه دارد اما به همان اندازه به درسش هم اهمیت میدهد.
مادرش میگوید با ورود ترلان به این حرفه مشكلی نداشته و دوست داشته كه او بازیگر شود، خودش هم دوران دانشجویی تئاتر كار میكرده، «البته قبل از اینكه ترلان وارد حرفه بازیگری شود، سختیهای كار را نمیدانستیم، اما الان خوشحالم كه موفق است و به درسش هم میرسد.»
مامان ترلان سر همه كارهایی كه او بازی میكند، همراهیاش میكند او میگوید: «هماهنگیها سخت است اما با برنامهریزی كه دارم میتوانم به همه كارهایم برسم.
مواقعی هم كه خودم نتوانم با ترلان باشم همسر یا یكی، دو نفر از دوستان صمیمیمان با ترلان سر صحنه میآیند.»
ترلان هم میگوید، اگر تشویقها و راهنماییهای پدرومادرش نبود، شاید نمیتوانست تا اینجا ادامه دهد.
ترلان آرام و متین است ، با دقت همه سوالها را گوش میكند و با اینكه چند دقیقه یكبار برای ضبط پلانی دیگر از كار صدایش میكنند با آرامش به سوالها جواب میدهد. صحبتهای جالب او را درباره بازیگری و خودش از دست ندهید.
ترلان جان، اول برایمان بگو ترلان یعنی چه؟
یعنی پرنده طلایی كه روی دست پادشاه مینشیند و همنشین پادشاه است.
كارت را با تیزرهای تلویزیونی شروع كردی، درست است؟
بله، حدود 3ساله و نیمه بودم كه بهطور اتفاقی من را در فرودگاه دیدند و برای بازی در تیزر انتخابم كردند. در عرض 7-6 ماه 114 تیزر بازی كردم و بعد از آن وارد كار بازیگری شدم. البته اولش كه وارد این كار شدم در یكی، دو كار بازی كردم كه نقشم خیلی زیاد نبود اما بعد از آن كارها در سریال «شبی از شبها» بازی كردم كه نقشم طولانی تر و اصلی تر بود. خودم آن كار را خیلی دوست دارم، چون به نوعی شروع جدی بازیگریام با این سریال بود.
در خانواده یا فامیل كسی در حرفه بازیگری نبود كه باعث شود تو به این سمت كشیده شوی؟
قبل از اینكه من بازیگر شوم نه، اما بعد از من برادرم، عرفان مشتاق شد تا چند كار انجام دهد، در 7-6 كار هم بازی كرد اما بعد از آن دیگر ادامه نداد.
عرفان چند سالش است؟
2سال و نیم از من بزرگتر است.
چرا دیگر بازی نكرد؟
كار بازیگری را زیاد دوست نداشت و از اینكه در جمع گروه و افراد فیلم باشد لذت نمیبرد، به خاطر همین ادامه نداد. او نوشتن و كارگردانی را بیشتر دوست دارد، چند فیلمنامه نوشته و چند فیلم كوتاه هم ساخت كه در جشنواره شركت كرد و جایزه هم گرفت. فیلمنامههایش هم خوب است و یكی از آنها در جشنواره جوانان و مقاومت برگزیده و عرفان هم بهعنوان جوانترین نویسنده جشنواره انتخاب شد.
تو چطور، بازیگری را بیشتر دوست داری؟
بله، بازیگری یكی از علاقههای اصلی من است.
با هم بازی هم كرده بودید؟
بله، در سریال «پیلههای پرواز» نقش برادر ناتنی من را بازی میكرد. البته عرفان در سریال «صد و یك راه برای ذلهكردن پدرومادرها» هم با من بازی كرده بود ولی نقشش خیلی اصلی نبود.
برای بازی در سریال، چطور انتخاب شدی؟
آن هم خیلی اتفاقی بود. از یك دفتر فیلمسازی با ما تماس گرفتند و چون تیزرهای من را دیده بودند كه شعر میخواندم و حركات جالبی میكردم برای بازی از من دعوت كردند. مامان ترلان میگوید: «آن كار یك تلهفیلم بود كه مهرداد خوشبخت آن را كارگردانی كرده و ترلان را برای بازی در صحنه فلاشبكی كه خانم آزیتا حاجیان نقش بزرگسالی آن را بازی میكردند، انتخاب كردند. بعد از آن هم در سریال «بچههای خیابان» بازی كرد، اما نخستین سریال جدیاش «شبی از شبها» بود.»
از این سریال چه خاطرهای داری؟
كارگردان این كار آقای رضا كریمی سعی میكرد، با من خیلی جدی برخورد كند كه همه چیز را یاد بگیرم. در آن سریال سكانسی بود كه باید كیسه برنج از دست من میافتاد، ولی من نمیدانستم كه این صحنه در فیلم است، بعد از اینكه این صحنه را گرفتیم و كیسه از دست من افتاد آقای كریمی سر من داد زدند كه من اشك توی چشمهایم جمع شد، البته بعدش برایم توضیح دادند كه این كار را كردند تا صحنه طبیعی شود.
پس بازیگری برایت سختی هم داشته؟
بله، آن موقعی كه من بچه بودم، كارگردانها تلاش میكردند تا حسهایی را كه قرار است بگیرم به من انتقال دهند، ولی برای من كه آن موقع خیلی از این مسائل سر در نمیآوردم، سخت بود یا درك سختگیریهای آنها برای یك بچه 4 ساله بهنظرم خیلی سخت میآمد.
این سختی ها هیچ وقت باعث نشده از بازیگری دل زده شوی؟
چون این كار را دوست دارم با این سختیها كنار میآیم. خیلی از این مسائل هم دیگر برایم عادی شده و قبول كردم. وقتی مسئولیتی را میپذیرم باید آن را به بهترین نحو انجام دهم. البته آن اوایل یك مقدار برایم سخت بود؛ ولی بعد دیگر عادت كردم.
قبل از اینكه جلوی دوربین بروی چه تصوری از بازیگری داشتی؟
آن اوایل كه تیزر بازی میكردم، یك مقدار میترسیدم چون كوچك بودم خیلی با محیط و فضای كار آشنایی نداشتم. ولی چون از همان بچگی به این كار علاقه داشتم و میخواستم از آن سر در بیاورم، ترسی نداشتم و سعی میكردم حواسم را جمع كنم تا كارم را خیلی خوب انجام دهم. بعد از این هم كه چند كار بازی كردم، دیگر فضا برایم راحت شده بود و بدون هیچ استرس یا نگرانی كار میكردم. خوشبختانه هیچوقت حتی همان بچگی از جلوی دوربین رفتن نمیترسیدم. همیشه احساس میكردم دوربین مثل یك دوست است ولی نباید وقتی جلوی آن میروی بخندی.
البته فكر میكنم آن موقع چون سن و سال كمی داشتی علاقهات به بازیگری بیشتر از سر كنجكاوی بوده، درسته؟
بله، دوست داشتم بدانم كه بازیگری چیست ولی بعد از اینكه در چند كار بازی كردم، بازیگری به معنای واقعی و جدی برایم دوست داشتنی شد.
شرایط كار برایت سخت نبود، خسته نمیشدی؟
چرا، واقعا خسته میشدم. مثلا سر همان سریال « شبی از شبها» من تقریبا 4 سال و 3-2 ماهم بود و برای فیلمبرداری بعضی از صحنهها باید تا صبح بیدار میماندیم و برای من كه سن كمی داشتم، سخت بود. بعضی وقتها هم از 6 صبح میرفتیم سر صحنه و تا 5 صبح روز بعد فیلمبرداری میكردیم. برای من واقعا شرایط سختی بود یا مثلا سر كار «باغ آلوچه» كه با آقای شهاب حسینی بازی كردم چون ایشان باید سر یك كار دیگر میرفت ما مجبور بودیم خیلی فشرده كار كنیم. البته من با اینكه ممكن بود خسته شوم اما شرایط را قبول كردم، چون وقتی مسئولیتی را قبول میكنی باید با همه شرایط آن كنار بیایی و احساس مسئولیت داشته باشی. من وقتی كاری را قبول میكنم با همه سختیهای آن هم كنار میآیم، حتی اگر قرار باشد با تمام خستگی ساعت 5 صبح هم سر صحنه بروم.
تو بازیگری را از بچگی و پلهپله شروع كردی و در این مدت هم تجربههای زیادی كسب كردی، این تجربهها چقدر به تو كمك میكند؟
خودم از اینكه توانستم از سن كم وارد این حرفه شوم و با اساتید بزرگی كار كنم و از آنها یاد بگیرم و تجربه كسب كنم خیلی لذت میبرم. فكر میكنم تجربههایی كه من توانستم در این مدت با بازی در كارهای مختلف كسب كنم خیلی بیشتر از شركت در كلاسهای بازیگری توانسته در بازیها به من كمك كند. البته من هم ابتدای كار بازیگریام تجربهای نداشتم؛ اما بهدلیل آشنایی كه با دوربین داشتم برایم جا افتاده بود كه جلوی دوربین چه حركتی داشته باشم.
بازیگری و معروفبودن هیچوقت تو را محدود نكرده؟
چرا بعضی وقتها دوست داشتم كارهایی را انجام بدهم؛ ولی چون همه من را میشناختند نمیتوانستم. مثلا دوست داشتم در پارك بازی یا ورزش كنم، اما نمیشد. مثلا چند وقت پیش رفته بودیم دوبی، آنجا هم چون ایرانی زیاد است من را میشناختند. البته مردم كه لطف دارند و چون ما را دوست دارند به ما محبت میكنند، اما ما بعضی وقتها معذب میشویم. در مدرسه هم بعضی وقتها حرفهایی میزنند كه ناراحت میشوم.
بازیگری به درس و مدرسهات لطمه نزده؟
نه، من همیشه سعی كردم با برنامهریزی به درسهایم هم برسم. من یك سال را هم جهشی خواندم، البته زمانی كه دبستان بودم و سر كار میرفتم برای بعضی درسها معلم میگرفتم، اما الان همه را خودم میخوانم. البته معلمها هم هوایم را دارند و اگر در درسی مشكل داشته باشم آن را دوره میكنند اما از نظر نمره اصلا هوایم را ندارند!
با وجود اینكه بیشتر سر كار هستی، فرصت میكنی در كلاسهای متفرقه هنری یا ورزشی هم شركت كنی؟
بله، با برنامهریزی در این كلاسها هم شركت میكنم. من پیانو میزنم و مواقعی هم كه سر كار نباشم كلاس بسكتبال میروم. البته اسكیت و دوچرخهسواری هم میكنم، برای اسكیت كلاس نرفتم، اما مقام دارم.
بهنظر تو اعتماد به نفسی كه لازمه بازیگری است در همه وجود دارد یا باید برای رسیدن به آن تلاش كرد؟
ممكن است این علاقه و اعتماد به نفس در خیلیها وجود داشته باشد اما نتوانستهاند آن را پیدا كنند و بشناسند. من از همان اول این اعتماد به نفس را در خودم پیدا كردم و با خودم كنار آمدم كه از دوربین نمیترسم.
احتمالا بعد از سریالهایی كه در تلویزیون بازی كردی كارت دیده شده و برای بازی در فیلمهای سینمایی هم انتخاب شدی، درست است؟
بله، آقای آرش معیریان تدوین سریال «101 راه...» را انجام میدادند و بازی من را در آن كار دیده بودند. وقتی میخواستند فیلم سینمایی «چپ دست» را بسازند از من خواستند در آن فیلم بازی كنم. من با این فیلم وارد سینما شدم.
بهنظرت بازی در سینما بهتر است یا تلویزیون؟
هر كدامشان یك خوبی دارند. من درهر كاری كه بازی میكنم، دوست دارم با گروه راحت باشم و احساس كنم با آنها كنار میآیم. اگر اینطور باشد فرقی نمیكند كه در سینما بازی میكنم یا تلویزیون. البته نقشی كه بازی میكنم هم مهم است و باید آن را دوست داشته باشم.
از بین فیلمنامههایی كه به تو پیشنهاد میشود كدام را انتخاب میكنی؟ حتما باید نقش خودت زیاد باشد یا دلیل دیگری هم برای انتخاب كارها داری؟
بیشترین نكتهای كه برایم اهمیت دارد این است كه نقشم شبیه كارهای قبلی نباشد چون اصلا دوست ندارم در كارهای شبیه هم بازی كنم. البته بستگی به كار هم دارد، مثلا ممكن است نقش من در یك كار كوتاه باشد اما آنقدر خوب و متفاوت باشد كه دید همه به آن از بقیه نقشهایی كه در كل فیلم هستند، بهتر باشد. یا ممكن است در كاری نقشی كه به من پیشنهاد شده خیلی پررنگ نباشد اما بودن در كنار بازیگران حرفهای آن كار، ارزش زیادی داشته باشد. مثلا در سریال «زیر تیغ» نقشم نسبتا بد نبود اما همین كه در كنار بازیگران با تجربهای مثل آقای پرستویی یا خانم معتمدآریا و بقیه دوستان بازی كردم و از آنها یاد گرفتم، برایم خیلی ارزش داشت و جذاب بود. البته در انتخاب كارها همه موارد ازجمله كارگردان، گروه، فیلمنامه، نقش خودم و بازیگران نقش مقابلم برایم مهم است.
وقتی با این گروهها كار میكنی، رفتار آنها با تو بهعنوان یك بازیگر نوجوان چطور است؟
بعضی از بازیگران هم سن و سال تو میگویند چون سن كمتری دارند گاهی اوقات با بیبرنامهگی با آنها برخورد میشود.
نه، بهنظر من این مسئله درست نیست چون در كار سینما این مسائل وجود دارد و فكر نمیكنم قصدی در كار باشد. حالا اگر سكانسی عقب میافتد، فكر نمیكنم به این خاطر باشد كه ما سن كمتری نسبت به بقیه داریم، بالاخره ما هم در كار و فیلمنامه نقشی داریم و باید برای ما هم به اندازه دیگران احترام بگذارند. البته ممكن است یك روز از صبح بیایی و هیچ پلانی هم از تو نگیرند، اما این مسئله برای همه پیش میآید و تنها برای ما نیست. به هر حال من این حرفه را انتخاب كردم و با آن كنار میآیم.
مادر ترلان درباره این موضوع میگوید: این مسئلهای كه شما میگویید ممكن است وجود داشته باشد، اما به كار و گروهی كه قرار است با آنها كار كنی، بستگی دارد. مثلا در همان سریال «زیر تیغ» آقای پرستویی و خانم معتمدآریا وقتی كارشان تمام میشد نمیرفتند تا در صحنههایی كه ترلان بازی داشت، حس را به او منتقل كنند.
در كارهایی كه تا به حال بازی كردی گریم خاصی هم داشتی؟ اصلا گریم را دوست داری؟
گریم كه بستگی بهنظر گریمور دارد. اگر او صلاح بداند من گریم میشوم ولی در كارها معمولا گریم خیلی خاصی ندارم. البته در فیلم «بالا بلند» چون نقش یك دختر فالفروش را بازی میكردم، پوستم را سیاه میكردند. در فیلم «نصف مال من، نصف مال تو» هم پوستم را یك مقدار تیره میكردند.
برای انتخاب كارهایی كه پیشنهاد میشود، پدر و مادرت چقدر كمكت میكنند؟
من حتما با آنها مشورت میكنم و نظرشان برایم مهم است؛ حتی برادرم هم با اینكه هیچ دخالتی در كارهای من ندارد بعضی وقتها میگوید مثلا فیلمنامه این كار خوب است، قبول كن و... به هر حال نظر همه افراد خانواده برای من مهم است. اگر كاری به من پیشنهاد شود و مادرم از آن خوشش نیاید اگر دلایلی داشته باشد كه بتواند من را قانع كند، من حرفش را گوش میدهم و آن كار را انتخاب نمیكنم، اما اگر دلیلش منطقی نباشد و پدرم هم با من موافق باشد سعی میكنم قانعش كنم.
با اینكه بعضی نقشهایی كه بازی میكنی خیلی آرام هستند اما خودت بهنظر شیطون میرسی، درسته؟
خب شیطونی را كه بهنظرم همه دارند، البته من در خانه زیاد شیطونی نمیكنم ولی كلا پر انرژیام. اما اصلا دوست ندارم خرابكاری كنم. سر كار هم ممكن است بعضی وقتها برای شوخی یا خنده چیزی را بگویم یا كاری را انجام دهم ولی كاری نمیكنم كارگردان یا گروه عصبانی یا ناراحت شوند.
فیلم سینمایی «خروس بی محل» الان با بازی تو در سینماها اكران شده، برایمان از این فیلم بگو.
این فیلم را 2 یا 3 سال پیش بازی كردم و در آن با بازیگرانی مثل آقای شفیعیجم، خانم الیزابت امینی و آقای مرتضی ضرابی بازی میكنند. اولین روزی كه این فیلم اكران شد من رفتم و آن را دیدم اما من هر وقت كارهای خودم را میبینم خیلی از آن راضی نیستم، چون تجربههای جدیدی به دست آوردهام و فكر میكنم میتوانستم بهتر باشم. این فیلم هم كه 3 سال پیش ساخته شده بود و من آن موقع سن كمتری داشتم.
این فیلم برای گروه سنی كودك است و آن موقع هم كه تو آن را بازی كردی كوچكتر بودی.
بله، فضای فانتزی كه این فیلم دارد بیشتر برای بچه های 8-7 ساله است، چون ما كه الان بزرگتر شدیم متوجه میشویم اتفاقهایی كه در فیلم میافتد واقعی نیست و تخیلی است.
فكر كنم بیشتر دوست داری در كارهای جدی و بزرگسال بازی كنی؟
بله، البته اگر فیلمنامه كاركودك خوب باشد دوست دارم بازی كنم اما خودم ترجیح میدهم كه در كارهای بزرگسال بازی كنم. خیلی هم دوست ندارم در كارهای طنز بازی كنم.
چطور شد كه در جشنواره كودك و نوجوان همدان امسال بهعنوان داور انتخاب شدی؟
من در سالهای گذشته هر سال در این جشنواره فیلم داشتم و بهعنوان بازیگر مهمان شركت میكردم. كاندیدا هم شدم و دیپلم افتخار بهترین بازیگر را گرفتم اما امسال فیلم نداشتم چون فیلمنامههایی را كه بههم پیشنهاد شده بود دوست نداشتم. ولی این جشنواره 50 داور داشت كه همه آنها همدانی بودند و فقط یكنفر از تهران داور میشد كه من انتخاب شدم.
دستمزدی كه از كارها میگیری خوب است؟
به اندازهای كه زحمت میكشم و از درسم میافتم و از صبح تا شب هم اینجا هستم و دیگر شب و روز ندارم، نمیشود گفت خوب است اما خیلی هم بد نیست.
به بازیگری بهعنوان یك شغل نگاه میكنی؟
نه بهعنوان شغل اصلیام به آن نگاه نمیكنم. دوست دارم شغل دیگری داشته باشم و در كنار آن به بازیگری هم بپردازم. البته درسم هم مهم است و در مقابل درسم بازیگری برایم تفریح است.
دوست داری چه رشته ای بخوانی؟
در دانشگاه دوست دارم پزشكی بخوانم. میخواهم در دبیرستان تجربی بخوانم كه در دانشگاه یا داروسازی بخوانم یا دندانپزشكی. بازیگری را هم دوست دارم ادامه بدهم البته اگر شرایطش فراهم باشد؛ چون بالاخره هر 2 این كارها سنگین است و ممكن است من فرصت نكنم خیلی برای بازی وقت بگذارم.
از بین تمام كارهایی كه بازی كردی كدام را بیشتر از همه دوست داری؟
همه آنها را دوست دارم و نمیتوانم یك كار را انتخاب كنم. مثلا من فیلم «نصف مال من، نصف مال تو» را به خاطر نقش سپیده كه بازی كردهام و آن موقع با روحیهام جور بود دوست داشتم یا «زیر تیغ» را به خاطر بازی در كنار آقای پرستویی و خانم معتمدآریا دوست داشتم. یك تله فیلم هم با آقای اعلامی كه فوت كردند كار كردم كه خیلی خوب بود. من آقای اعلامی را خیلی دوست داشتم.
میتوانی یك خاطره از كارهایی كه بازی كردی برایمان تعریف كنی؟
لحظهلحظه كارهایی كه بازی كردم خاطره است و آنها را دوست دارم. الان اسم بعضی از كارهایم را یادم نمیآید ولی چون خودم هیجان را خیلی دوست دارم سر كار «خاطرات فردا» كه جلوههای ویژه داشت و آقای پیمان ابدی كه فوت كردند آن را انجام میدادند بهم خوش گذشت، در آن كار ما باید از یك تونل زمان به زمان حال میآمدیم. برای تصویربرداری این صحنه با طنابی كه به ما وصل بود داخل صحنه میافتادیم كه خیلی جالب بود. یا در «زیر تیغ» كه سوار موتور میشدم هم برایم جالب بود چون من موتور سوار نمیشوم ولی در آن كار در بعضی صحنهها سوار موتور میشدم.