هیچ كدام آن ها مازندرانی نبوده اند اما لهجهای كه به كار گرفتند و تكه دیالوگ هایی كه گفتند در ایام نوروز حسابی گل كرد محسن تنابنده می گوید چگونه پایتخت محبوب ترین سریال ایام عید نوروز بود.
محسن تنابنده در سینمای ایران تازه وارد نیست و سالهاست به عنوان فیلمنامهنویس و بازیگر مشغول كار است. اما اصولا چه در نوشتن فیلمنامه و چه در بازیگری گزیدهكار است و اعتقادی به كارنامهای بلندبالا با كیفیتی متوسط ندارد. تنابنده در 3سال گذشته توانسته جوایز مهم بازیگری را ازآن خود كند. او2 سیمرغ بلورین برای بازی در «استشهادی برای خدا» و «هفت دقیقه تا پاییز» و دیپلم افتخار برای فیلم «ندارها» از جشنواره فجر را از آن خود كرده: و چند جایزه ریز و درشت دیگر كه احتمالا وسواس و سختگیریاش را در انتخاب نقشها بیشتر كرده است. تنابنده در اكران سال 89 «هفت دقیقه تا پاییز» و «سنپطرزبورگ» را داشت كه بازیاش در هر2 فیلم با تحسین و تشویق منتقدان و تماشاگران روبهرو شد. اما در نوروز 90 شاهد ظاهری جدید و متفاوت از تنابنده در سریال پایتخت بودیم. سریالی كه از شبكه اول پخش شد و باوجود حاشیههایی كه به خاطر لهجه مازندرانیاش به وجود آمد، توانست پرمخاطبترین سریال نوروز 90 باشد. محسن تنابنده نقشی بیشتر از بازیگری در این مجموعه داشت. 6 قسمت اول را خود او به تنهایی نوشته است و علاوه بر بازیگردانی و انتخاب بازیگر در جاهایی مشاور كارگردان هم بود. سیروس مقدم هم به عنوان كارگردان در تمام گفتوگوهایش از تنابنده به عنوان یكی از اركان مهم و اساسی فیلم نام برده است. با او درباره پایتخت و برنامهای كه برای آینده حرفهای خود دارد به گفتوگو نشستیم.
میتوانم ادعا كنم مجموعه تلویزیونی پایتخت شاهگل كارهای من به شمار میآید. این مجموعه توانست به واسطه ساخت، سادگی و شیوه جذب مخاطب چهره جدیدی در این گونه سریالهای طنز نوروزی ایجاد كند و در طول ایام نوروز 90 به عنوان پرمخاطبترین سریال از نگاه مردمی شناخته شود. پایتخت یك ایده كوچك یا شاید بتوان گفت یك ایده نیمخطی از دوست خوبم تورج اصلانی بود كه در ابتدا قرار بود تبدیل به كار سینمایی شود. اما ایده را مناسب ساخت سریال دیدم و با پرورش آن فیلمنامه پایتخت را نوشتم. فیلمنامهای كه از دید آقای سیروس مقدم هم فرصتی مناسب برای ساخت یك سریال جذاب به حساب میآمد.
برخلاف برخی شایعات كه این كار به لحاظ تغییر لهجه از سوی برخی مردم شمال مورد انتقاد قرار گرفته، باید بگویم بیشترین رضایت را از مردم شمال داشتیم. نشانه این ادعا هم این است كه در اكثر لوكیشنها مردم شمال دوروبر ما جمع میشدند. حتی افرادی از دورترین مناطق مازندران مانند علیآباد كتول برای دیدن اجرای كار میآمدند. علاوه بر این، تماسهای مردم با ما و اینكه چقدر توانسته بودیم لهجه را خوب اجرا كنیم، دلایل خوبی برای جذب مخاطبان شمالی بود. فقط یك مورد شكایت از مسئولان شورای شهر مازندران داشتیم كه آن را حل و فصل كردیم. برای بسیاری از مخاطبان تسلط من به گویش محلی مردم مازندران و حتی اجرای خوب آن توسط سایر بازیگران جالب بود. در این مورد باید بگویم من بچه تهرانم و بزرگ شده تهرانم، اما خاله عزیزی در استان گلستان، شهرستان بندر گز داشتم كه تا قبل از فوت ایشان زیاد به منزلشان سرمیزدیم. این رفتوآمدها موجب شده بود گویش مازندرانی را در همین شرایط یاد بگیرم. به همین دلیل هم عمده اجرای لهجه بر دوش من و احمد مهرانفر بود. او دوران خدمت خود را در استان مازندران گذرانده بود و با لهجه مازندرانی آشنا بود. لوكیشن محلی ما، براساس قصه ابتدا در شهرستان سنگده مازندران بود و سعی كردیم سادگی و روستایی بودن را خوب نشان دهیم. بقیه كار را در خانهای كه باید كنار اتوبان میبود اجرا كردیم و برای این كار خانهای را در كنار بزرگراه صیادشیرازی پیدا كردیم و بقیه كار را در كوچه و خیابانهای سطح شهر فیلمبرداری كردیم.
به نظر من مجموعه پایتخت از لحاظ كارگردانی، جنس بازی و فیلمنامه و سایر نیازهای مخاطبان ویژگیهای خاص جسارت و پیشرو بودن را دارد. نتیجه، كاری متفاوت شد از آنجاكه شكلهای دیگر كاری منسوخ شده و برای تماشاگر جذابیتی ندارد، به نظر من پایتخت توانست در قالبی ساده اما مخاطبپسند وظیفه خودش را انجام دهد و به همین دلیل ما نتیجه خوبی گرفتیم. ما دست به دست هم دادیم تا بازیگرانی پیدا كنیم كه براساس تواناییهایشان نقش بازی كنند و افرادی كه در این سریال همكاری كردند براساس تواناییهای فردیشان جذب شدند و تصمیم به عهده من، سیروس مقدم و الهام غفوری بود؛ چون سریال حساس نوروزی شبكه یك را داشتیم به دنبال گروهی گشتیم كه این جسارت را داشته باشند مثل احمد مهرانفر، خمسه و ریما رامینفر.
الان كار آقای كمال تبریزی را دارم كه از سال پیش شروع شده و امسال فاز دوم كار را فیلمبرداری میكنند. به نظرم یك فصل مانده و حداقل یك سال كار خواهد داشت. نام این مجموعه «سرزمین كهن» است و قصه با ویژگیهای تاریخی خود روزگار سالهای 1330 به بعد را روایت میكند. در حال حاضر چند پیشنهاد كارگردانی از سینما دارم ولی خیلی اصرار ندارم كه كارگردانی كنم تا این كه به یك متن خوب و موردپسند برسم.
كلا آدم هولی نیستم و بیگدار به آب نمیزنم و شاید این مهمترین رمز موفقیت من در طول سالهای اخیر باشد كه موجب شده موفقیتهای زیادی كسب كنم. یك فیلمنامه نیمهكاره به نام «شیشه» دارم كه احتمال دارد حدود خردادماه با آقای سیروس مقدم شروع به ساخت آن كنیم. ارتباط نزدیك و اعتماد سیروس مقدم به من از چندسال پیش در مجموعه «پیامك از دیار باقی» شروع شد و پیوسته در حال افزایش است. به همین دلیل قصد دارم مسیر را به همین صورت ادامه دهم.
یك شبه محسن تنابنده نشدهام
از آنجایی كه خیلیها از دور به ماجرا و موفقیت من نگاه میكنند، بر این تصورند كه محسن تنابنده چقدر در سالهای اخیر گل كرده و شاخص شده. در پاسخ به این افراد باید بگویم كه من سالهای زیادی را در تئاتر گذراندم، به شدت كار كردم و ذره ذره وارد اجزای كار شدم.
من در این سالها چند فیلم سطح بالا كار كردم مثل «دانههای ریز برف» علیرضا امینی و «استشهادی برای خدا» و سیمرغ نقش دوم گرفتم و همین كارهای مختلف و متفاوت بود كه به من اعتبار داد.
این موضوع دقیقا مثل رفتن به مطب یك پزشك ماهر و باتجربه است. اگرچه وقت گرفتن از یك پزشك باتجربه و معروف دشوار است و حتی ممكن است حق ویزیت بالایی را دریافت كند اما باید گفت این پزشك سالها تلاش و زندگی را صرف كسب دانش كرده و همهچیز را یك شبه به دست نیاورده.
به همین دلیل من هم یك شبه محسن تنابنده نشدم و سالها تلاش كردم. اولین كارهای من مربوط به سالهای كودكیام بود، ماجرایی كه برای من كودكانه، مفرح و شادی آورد، ولی آگاهانه نبود.
در آن سالها در شهرك پیكانشهر زندگی میكردیم. علاقهام باعث شد وارد آمفیتئاتر ایران خودرو بشوم. اولین تجربه كاری من در كلاس چهارم ابتدایی بود. 10 ساله بودم كه نقش «كرم دندان» را در مدرسه پیكانشهر بازی كردم.
بعد به دبیرستان كانون حر رفتم و همچنان علاقهام به بازیگری ادامه داشت و همینطور ادامه دادم تا در دانشگاه هم رشته بازیگری را خواندم. طبیعتا پدرومادرم در مسیر تحصیلی و كاریام تاثیر دارند، ولی لطف خدا را در كنار علاقه و پشتكارم موثرترین عامل در پیشرفت و موفقیتم میدانم.
دیدن فیلمها، تئاترها، تمام آدمهای كوچه و خیابان، افرادی كه در اقوام دیدم، اتفاقات و داستانهای زندگی و رخدادهای پیرامونم همه و همه به عنوان معلم من بودند و از آنها درس گرفتم.
وقتی خسته ام به آنجا پناه می برم
باتوجه به اینكه برای پایتخت زحمت بسیار زیادی كشیدم فعلا خیلی خستهام و باید یك استراحت طولانیبكنم. بیشتر برای استراحت جزیره كیش را انتخاب میكنم. ما در آنجا یك جای كوچك خانوادگی داریم كه به من آرامش میدهد. جزیره كیش را خیلی دوست دارم و امیدوارم بعد از این استراحت بتوانم مجددا كارهایم را با یك انرژی فراتر از سر بگیرم.