بافق را، به درختان خرمای سر به آسمان سائیده اش می شناسند . از گذشته های دور که تاریخ، نام زیبای بافق و پیش از آن نامهای دیگری را به یاد این سرزمین ثبت و ضبط نموده، همواره سخن از نخلستانهای با شکوهش به میان آمده است .
بافق و میوه بهشتی خرما، هیچگاه از یکدیگر جدا نبوده اند . مردم، همیشه به این درخت مهر ورزیده اند، مونسش شده اند و چون انسانی زنده، برایش ارزش گذاشته اند . بافقی در هیچ دورانی؛ راضی به انداختن درخت خرما نشده، مگر در موارد حیاتی .
خرماهای بافق را، همه دوست دارند . مزه شیرینش ، هیچگاه از یاد نمی رود ، زیرا شیرینی برخورد مردمانش را به یاد می آورد .
نخلستانها ، در گستره وسیعی از سطح شهر و خارج از آن ، چشم نواز منظره بدیعی از آفرینش دادار یکتا هستند .
درختانی خودرو و زیبا ، با قامتهایی بلند که شاخه های افشان و سبزرنگشان، انسان را به یاد نیایشهای عارفانه ، با معبود می اندازد .
میوه های درخت، بر خوشه هایی پر بار، چون مرواریدهای طلایی، پرتو گرم خورشید را نظاره می کنند و انرژی ذاتی طبیعت را ، در شیرینی وجود خویش، پیشکش آنانی می کنند که دست به سویشان دراز دارند .
درختان خرمای سر به فلک کشیده
درخت خرما، در باورهای مردم
درخت زیبا و دوست داشتنی خرما، سالهای بسیاری است که ساکن شهر کهن بافق می باشد . مردم؛ داستانهایی از افسون این موجود زنده ، به یادگار از نیاکان خویش دریافت نموده اند :
الف – برخی گویند، نخستین کسی که دست به کاشت خرما زد، پیامبر خدا حضرت آدم بود . در باور برخی کهنسالان بافقی، حضرت آدم ، کلپی خرما را با خود از بهشت آورد . پیامبر خدا، پیش از آمدن بر زمین، از فرشتگان خدا پرسید : دلیل آنکه کاشت خرما در زمین مهم است، چیست ؟ فرشتگان گفتند : برای آنکه برخی فرزندات تو، ممکن است تحت تأثیر گرما و کم آبی محیط، اراده خود را از دست بدهند . دیدن این درخت سبز و باشکوه ، که هیچ چیز دور ریختنی ندارد، آنها را به لطف خدا، امیدوار می کند .
ب- بسیاری دیگر، به درخت خرما عشق می ورزند ؛ به دلیل آنکه ، این درخت را کشت امیرالمؤمنین علی (ع) می دانند . این گروه عقیده دارند، حضرت علی (ع) خود با دست خویش ، به کشت و کار می پرداختند و در بین همه درختها، به نخل علاقه زیادی داشتند . به همین خاطر، مردم برای درخت خرما، حکم و احترام انسان را به کار می برند . به کسی اجازه توهین به درخت نمی دهند و تنها در برخی موارد که مجبور شوند، درخت را می کشند .
ج – گروهی دیگر عقیده دارند، درختان خرمای بافق، خودرو بوده اند و کسی آنها را نکاشته است . یکی از سالخوردگان شهر می گفت : در زمانهای قدیم، کاروانی که برای تجارت از کرمان به خراسان می رفته ، به منطقه ای بزرگ و زیبا از نخلستانهای سرسبز می رسد . یکی دو بازرگان، به خیال آنکه در آن ناحیه کسی زندگی می کند، همه جا را جستجو می کنند و در آخر می فهمند، این درختان خود در آنجا رشد کرده اند و هیچ کس آنها را نکاشته است . آنها داستان خودرو بودن در ختان را همه جا می گویند . گروهی از مردم، به آن منطقه سرسبز علاقه مند می شوند، برای زندگی به آنجا کوچ می کنند و شهر جدید خود را بافق می نامند .
ادامه دارد….