مقاله نویس روزنامه کابینه روحانی را برآمده از دو گفتمان اعتدال و مقاومت دانسته و نوشت: حسن روحانی با گفتمان « اعتدال» وارد صحنه انتخابات ریاستجمهوری شد و به پشتوانه «تدبیر» اصلاحطلبان و رهبری آن و گذشت و فداکاری «امید» بخش نامزد اصلی جبهه اصلاحات - محمدرضا عارف - و همراهی بزرگان خردورز جبهه اصولگرایی که همیشه دل در گرو سعادتمندی مردم ایران داشتهاند، مثل شیخ بزرگوار ناطق نوری و نیز رفتار هوشمندانه بزرگانی چون آقایان هاشمیرفسنجانی و سیدحسن خمینی و بالاخره با تحولخواهی و «تغییرگروی» مردم غیرقابل پیشبینی البته پیروز از صحنه بدر آمد و شوک بزرگی در سرمستی و دلخوشی رقبای خود ایجاد کرد.
آنانی که با آسودگی تمام و با فرمولهای 1+2و مستقل وارد صحنه شدند و حتی نامزد جوانتر از خود را که بنا به خواست مقاومتگرایان پا به عرصه گذاشته بود و امید داشت با گفتمان «مقاومت» وارد ساختمان پاستور شود، به هیچ انگاشتند.
این پیروزی از جنس پیروزی دوم خرداد و به یک معنا پیروزی «اندیشه» بر «توهم» بود. غلبه یک «نه» بر همه «آریها». پس از پیروزی روحانی که دور از هر پیشبینی رقیبان بود، بعضی از نظریهپردازان اقتدارگرا مثل گروه «حشوی» (منظورم از این گروه - ح ش و ی- حسین شریعتمداری و یاران اوست.
آنانکه زیاده و زاید میگویند و بهموقع تحلیل نمیکنند و به قول شیخ محمود شبستری گاه تقلید فلسفی کرده- گاه حجت ز حشوی آورده) با قلم خود به سمت گونه دیگری از مصادره رای مردم رفتند. مصادره گفتمان پیروز «اعتدال» به نفع پارادایم «مقاومت» و نفی هرگونه تاثیرپذیری و برخورداری نامزد پیروز از ادبیات نهفته در گام اول و دوم اصلاحات با القای محورهایی مثل پیروزی اصولگرای معتدل! رای مردم به عضو جامعه روحانیت مبارز!
فاصله میان اندیشه نامزد پیروز با الفبای اصلاحات و غافل از اینکه نامزد پیروز که چرخش زندگی سیاسی و اقتصادی مردم را بر هر نوع چرخیدن ترجیح میدهد و سفره نان مردم را از هر بساط دیگر مهمتر میداند اساسا دستپرورده گفتمانی است که «آزادی و امنیت» و «عدالت اجتماعی و اقتصادی» را یک پدیده «پیشا بندگی» میداند (در این مورد به پارادایم سوره قریش توجه کنیم پیام آن صریح است:«فلیعبدوا رب هذاالبیت الذی اطعمهم من جوع و آ منهم من خوف»).
اصولگرایان اقتدارگرا یعنی بخش افراطی جریان اصولگرایی مثل «گروه حشوی» ناشیانه درصددند به سرعت ماهیت اصلاحطلبی گفتمان «اعتدال» را محو کنند و آن را برگرفته یا همسو با گفتمان شکست خورده مقاومت بدانند و احیانا اصطلاح جعلی جدیدی به نام اعتدال مقاومتی! را در ادبیات سیاسی ترویج کنند.
غافل از آنکه میزان رای گفتمان «مقاومت» در انتخابات اخیر نشان داد اصلا مردم چون از این گفتمان عجیب و غریب چیزی جز تنشزایی تهدیدگرانه نمیفهمند بر این باورند که تامین منافع ملی و حتی مصلحت دینی و عمومی هم در ترویج همین گفتمان عقلمحور اعتدال که ذاتا اصلاحنگر است، نهفته است.
«اعتدال» چیزی است نهفته در ذات مدنیت و رفتار مدنی و برخاسته از منش تنشزدای اصلاحطلبی و «مقاومت» که به قول نماینده شکستخورده گفتمانش تهدیدزدایی را مقدم بر تنشزدایی میداند. در جهان گفتوگو و تعامل و همزیستی مسالمتآمیز و عزتمند چیزی جز تلاشهای صاحبان گفتمان «برخورد تمدنها» را تداعی نمیکند. البته رییسجمهوری منتخب نیز این را به خوبی میفهمد و در دوران تبلیغات انتخاباتی و در مناظرههای خود به خوبی این دوگانگی را نشان داد.
در عصر جهانی شدن که طرفداران ادیان توحیدی و از جمله مسلمانان به دنبال اثبات سازگاری دین توحیدی خود با مقتضیات عصری انسان هستند چرا باید گفتمانی که احیانا چیزی جز ماجراجویی را در ذهن مرور نمیکند ترویج داد. بیشک نخستین گام از سوی رییسجمهوری محترم منتخب برای نمایش دوگانگی دو گفتمان «اعتدال» و «مقاومت»، چینش کابینه خود خواهد بود تا مردمی که به گفتمان او رای دادهاند صلحجویی، مصلحتاندیشی، همزیستی، مفاهمه با دیگران، توانمندی در کار، صداقت در بیان، پاکدستی در عمل و... را برداشت کنند.