حس پنهانی
محمود ملک ثابت
دلم در انتظار لحظه های شاد بارانی است
تو می آیی و من می دانم و این حس پنهانی است
من از بوی گل ریحان و نرگس خوب می دانم
که نزدیک است روزی را که در این باغ میهمانی است
صدای پای مردی را که می گویند می آید
سکوت آسمان بشکسته و دنیا چراغانی است
کویر تشنه لب از بوی باران مست می گردد
کنار چشمه ساران نغمه ی عشق و غزل خوانی است
شراب عشق غوغا می کند در چشم های تو
جهانی غرق اقیانوس و اقیانوس طوفانی است
نوید از اتفاقی سبز گوشم را نوازش کرد
که یوسف باز هم روشنگر چشمان کنعانی است
شفای درد را از شعر موزون تو می دانم
در ایامی که درمان دلم را شعر درمانی است