زمان : 03 Mehr 1392 - 17:14
شناسه : 72037
بازدید : 2784
 امام راحل به ماندگاری این انقلاب تا انقلاب مهدی (عج) اطمینان داشت امام راحل به ماندگاری این انقلاب تا انقلاب مهدی (عج) اطمینان داشت

نخستین فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی خاطرات جالبی از سال‌ها حضور در چین به عنوان سفیر دارد و می‌گوید: چینی‌ها مردمی بسیار قانع و تا حدودی صبور و جمع‌گرا هستند، اما به لحاظ فكری، هوش و استعدادشان پایین‌تر از ایرا‌نی‌هاست.

فارس- نخستین فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی خاطرات جالبی از سال‌ها حضور در چین به عنوان سفیر دارد و می‌گوید: چینی‌ها مردمی بسیار قانع و تا حدودی صبور و جمع‌گرا هستند، اما به لحاظ فكری، هوش و استعدادشان پایین‌تر از ایرا‌نی‌هاست.

پدر نخستین فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ساعت فروش بود و برای ادامه تحصیل فراز و نشیب‌های زیادی را طی كرد، به طوری كه دیپلمش را در زندان اخذ كرد، شكنجه‌های بسیاری دید و ادامه تحصیلش نیز با پستی و بلندی‌های زیادی همراه بود.

جواد منصوری دو مرتبه در دوران رژیم پهلوی به زندان افتاد و با پیروزی انقلاب از زندان آزاد شد و پس از اخذ سمت فرماندهی در سپاه پاسداران، برای ازدواج پاسدارها طرحی را به شهید بهشتی ارایه داد به این صورت كه هر پاسداری در صورت ازدواج، چهار هزار تومان هدیه دریافت می‌كرد. وی می‌گوید پس از اجرای این طرح تعداد بسیاری از پاسداران ازدواج كردند از جمله خودم!

وی تنها بازمانده انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی و شهادت شهید بهشتی و 72 تن از یارانش بود، می‌گوید كه ارتباط نزدیك و خوبی با شهید بهشتی داشته است و خاطرات زیادی را از ایشان نقل می‌كند.

نویسنده كتاب‌ خاطرات «بی‌قرار»، «شناخت استكبار» و ... پیش‌تر معاون فرهنگی و كنسولی وزارت امور خارجه، سفیر ایران در پاكستان، رئیس مركز اسناد و تاریخ دیپلماسی وزارت امور خارجه و سفیر ایران در چین بوده و می‌گوید اصلاً غذای چینی را دوست ندارد و هر جا در چین مجبور می‌شده غذا را بخورد یا دعوت می‌شده، تنها تخم مرغ پخته می‌خورده است.

عضو مركز اسناد انقلاب اسلامی، علاقه‌ای به موسیقی ندارد اما شعر می‌گوید. خاطرات بسیاری از امام راحل دارد و از تمام خاطراتش درباره امام خمینی (ره) این را می‌گوید كه امام قدرت پیش‌بینی آینده را داشته و درباره پیروزی مسلمان همیشه به همه اطمینان خاطر می‌داده است.

منصوری اهل ورزش نیز هست و می‌گوید كه قبلاً والیبال و فوتبال بازی می‌كرده و به طور منظم كوه می‌رفته اما به دلیل ناراحتی قلبی و عمل قلب اكنون به نرمش اكتفا می‌كند. وی معتقد است كه علت اصلی سلامتی‌اش پس از دوره طولانی زندانی بودن، همین ورزش كردن است.

وی دو فرزند دختر و پسر دارد و دخترش مهندس عمران و پسرش دانشجوی برق است و هیچ كدام هم حوزه علوم انسانی را انتخاب نكرده‌اند.

مهمترین تفریح مورد علاقه منصوری صله رحم و دیدار فامیل است.

مشروح مصاحبه با جواد منصوری را در ادامه می‌خوانیم:

متولد چه سالی و كجا هستید؟

- سال 1324 در كاشان محله صابونی‌ها متولد شدم، پدرم ساعت فروش بود و برای فرار از سربازی از سه سالگی من به تهران آمدیم، دوران دبستان را در یكی از مدارس معروف تهران، مدرسه نوشیروان و دبیرستان را در مدرسه علوی گذراندم. پدرم معتقد بود كه دبیرستان‌های دوران پهلوی بچه‌ها را بی‌دین تربیت می‌كردند، بنابراین اعتقادی به ادامه تحصیل ما نداشت.

پیش از دبیرستان یك سال در مغازه‌ای در تهران كار كردم/ نیمه دوم دبیرستان را شبانه خواندم

*پس چطور تحصیلاتتان را ادامه دادید؟

- پیش از دبیرستان یك سالی در یك مغازه در بازار تهران كار كردم اما یك اتفاق غیرمنتظره باعث شد، مسیر زندگیم تغییر كند. یكی از امام جماعت‌های محله‌مان مرحوم حاج آقای جباری یك شب با پدرم صحبت كرد و او را تشویق كرد كه من و اخوی را به دبیرستان علوی بفرستد. اما از سال 42 عملاً ما را از دبیرستان كنار زدند. بنابراین در كلاس‌های شبانه ثبت‌نام كردم و نیمه دوم تحصیلاتم را شبانه خواندم. از همان سال‌ها هم به فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی می‌پرداختم و زمانی كه برای مبارزات سیاسی دستگیر شدم سال آخر دبیرستان بودم و مجبور شدم در زندان درس بخوانم.

*دیپلم را در چه رشته‌ای اخذ كردید؟

- دبیرستان رشته ریاضی خواندم و دیپلم را در زندان گرفتم اما پس از آن در دانشگاه رشته اقتصاد دانشگاه تهران خواندم.

30سال در وزارت خارجه كار كردم و علاقه‌مند مباحث سیاسی بودم

*پس دكتریتان اقتصاد است؟

-خیر كارشناسی اقتصاد و تحصیلات تكمیلی‌ام رشته علوم سیاسی و تاریخ معاصر است. بیشتر فعالیتم هم در همین زمینه‌ها بوده است. بعد از انقلاب نیز سی سال در وزارت خارجه كار كردم و به این علت طبیعتاً به مباحث سیاسی علاقه‌مند بودم.

معمولاً در منزلمان بحث سیاسی داغ بود/ پدرم سواد سیاسی خوبی داشت

*چه چیز باعث گرایشتان به سیاست شد؟

-یكی از علل گرایشم به سیاست علاقه پدرم به مبارزه و مسایل سیاسی بود. او هر شب روزنامه به خانه می‌آورد و معمولاً هم در خانه‌مان بحث سیاسی داغ بود. پدرم علی‌رغم اینكه كاسب بود علاقه و سواد سیاسی خوبی داشت و در بسیاری از فعالیت‌های سیاسی شركت می‌كرد. بنابراین من هم از 14 سالگی در حوزه تاریخ، سیاست و مسایل اعتقادی به موازات درس‌هایم مطالعه داشتم.

* فعالیت سیاسیتان را چگونه آغاز كردید؟

- من به همراه مرحوم اخوی كوچكترم، «احمد منصوری» كه سال گذشته به دلیل سكته قلبی از دنیا رفت، وارد فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی شدم و در سال 41 همزمان با آغاز نهضت امام خمینی (ره) فعالیت‌هایم را افزایش دادم و سال‌های 42 و 43 تلاشمان شدیدتر شد. سرانجام در ابتدای سال 44 به حزب ملل اسلامی پیوستم كه هدف این حزب سرنگونی رژیم پهلوی بود. بعد از عضویتم نیز به اتهام تلاش برای براندازی نظام شاهنشاهی دستگیر، محاكمه و در دادگاه اول، پنج سال و در دادگاه دوم به شش سال حبس محكوم شدم. پس از سه و نیم سال از زندان آزاد شدم و مبارزاتم را ادامه دادم و اینبار در تشكیلات جدیدی به نام «حزب‌ ملل اسلامی» عضو شدم.

حبس ابدم با پیروزی انقلاب به آزادی انجامید

*همین یكبار به زندان افتادید؟

- خیر از سال 48 دوباره مبارزاتم را ادامه دادم تا اینكه سال 51 مجدداً توسط ساواك دستگیر شدم ولی اینبار وضعیت شكنجه، سختی و شدت‌ عمل رژیم شاه بیشتر از بار نخست بود. این بار به حبس ابد محكوم شدم اما پس از پیروزی انقلاب توانستم از زندان آزاد شوم.

دیپلم را در زندان گرفتم

*در زندان چطور درس می‌خواندید؟

- با توجه به اینكه من دیپلمم را در سال 47 در زندان گرفتم، آن دوره وضعیت با دهه 50 متفاوت بود بار اول كه به زندان افتادم به ما اجازه دادند كه در زندان درس بخوانیم و آخر سال از ما امتحان بگیرند، من هم با معدل بالا قبول شدم.

18ماه تحت شكنجه سخت بودم

*وضعیت شكنجه دومین باری كه زندان افتادید چطور بود؟

-در دهه 50 وضعیت بسیار خشن و سركوب كردن افراد بیشتر بود. چرا كه اوضاع كشور به هم ریخته‌تر، التهاب زیاد و تعداد دستگیری‌ها و محكومین بسیار زیاد بود. هجده ماه در سلول تحت شكنجه بودم تا تكلیفم مشخص شود. شاید این میزان در گذشته دو تا سه ماه بود، بنابراین در دهه 50 وضعیت داخلی زندان‌ها به مراتب سخت‌تر و طاقت‌فرساتر بود.

تقریبا همه زندان‌های تهران بوده‌ام

*زندان كجا بودید؟

- تقریباً همه زندان‌های تهران رفته بودم. از زندان موقت شهربانی كه امروز موزه عبرت شده تا زندان جمشیدیه، قصر، اوین، قزل قلعه و در سال 55 نیز زندان دیزل آباد كرمانشاه كه محل حبس اشرار ایران بود.

*زمانی كه زندان افتادید چند سالتان بود؟

-اولین بار بیست سالم بود.

*قبل از پیروزی انقلاب و آزادی از زندان كه ازدواج نكرده بودید؟

- خیر، بعد از انقلاب ازدواج كردم.

*به خاطر مسایل سیاسی دیر ازدواج كردید؟

-بله، شرایط ایجاب می‌كرد.

*خودتان چند خواهر و برادر بودید؟

- ما سه برادر بودیم كه یكی از برادرانم اكنون رییس دانشگاه علوم پزشكی تهران است، دیگر برادرم فوت كرده و دو خواهر دارم كه خانه‌دار هستند.

*در دورانی كه زندان بودید با چه شخصیت‌هایی در ارتباط یا هم‌سلولی بودید؟

- صدها نفر بودند از یك روز تا چند سال به طور مثال آقای «احمد احمد» كه الان هم خاطراتشان را چاپ كرده‌اند، مرحوم آیت‌الله انواری، شهید عراقی، حبیب‌الله عسگراولادی، سیدكاظم بجنوردی كه اكنون رییس دایرة‌المعارف اسلامی است و تعداد زیادی از اعضای حزب ملل اسلامی و حتی تعدادی از ماركسیست‌ها و توده‌‌ای‌ها.

حزب ملل اسلامی با حاج‌آقا بجنوردی بود بنابراین با ایشان ارتباط داشتم/ از ابتدا دنباله‌رو بی چون و چرای كسی نبودم

*با سیدكاظم موسوی بجنوردی چه ارتباطی داشتید؟

- رهبری حزب ملل اسلامی با حاج‌آقا بجنوردی بود و كلاً این حزب از شكل‌گیری تمام فعالیت‌هایش در مسیر زندگی ما تأثیرگذار بود. اما از همه اینها گذشته از ابتدای جوانی تاكنون دنباله رو و مطیع بی‌چون و چرای كسی نبودم. لذا همیشه به عنوان یك شخص متكی به خود و مستقل بودم و هستم، البته این استقلال یك جاهایی مثبت و یك جاهایی هم به ضررم بوده. چرا كه عده‌ای دوست دارند كه به آنها متوسل شوم من هم از ابتدای انقلاب اینطور نبودم.

*پس اختلافاتی هم ایجاد شده بود؟

- همه جا هست.

امام راحل به ماندگاری این انقلاب تا انقلاب مهدی (عج) اطمینان داشت

* از نوع ارتباطتتان با امام خمینی (ره) برایمان بگویید آیا خاطره‌ای با ایشان داشتید؟

-برای نخستین بار در سال 41 با نام، افكار و فعالیت‌های امام خمینی (ره) آشنا شدم یكی دو بار به قم رفتم و ایشان را از نزدیك دیدم و اعلامیه‌ها و سخنرانی‌هایشان را دنبال و تبلیغ می‌كردم از پیروزی انقلاب هم در سال 57 با ایشان گفت‌وگو و دیدار داشتم. از سال 58 كه فرمانده سپاه شدم دیدارهایی با امام (ره) داشتم و گزارشی از فعالیت‌هایمان را به ایشان می‌دادم. یك بار به اتفاق چند نفر از اعضای سپاه پاسداران خدمت ایشان رفتیم و اوضاع كشور را شرح دادیم و بیان كردیم كه علاوه بر اینكه در تهران با ضدانقلاب درگیر هستیم در 5 نقطه كشور نیز مواجه با جنگ تجزیه‌طلبی هستیم، غرب تصمیم گرفته به اصطلاح خود مسأله ایران را برای همیشه حل و ایران را به هشت كشور تقسیم كند.

خلاصه ما برای ایشان توضیح دادیم كه چه تحریم‌ها و مشكلاتی وجود دارد. ایشان گفتند كه شما نگران نباشید دولت و شورای انقلاب رسیدگی می‌كنند اما ما بازهم بی‌تابی كردیم و ادامه دادیم. ایشان كه نگرانی ما را مشاهده كردند فرمودند: «این انقلاب می‌ماند و ما پرچم این انقلاب را به دست ولی‌عصر (عج) خواهیم داد، اما همه ما باید امتحان شویم»، خب این حرف برای ما خیلی عجیب بود. الان 34 سال از آن زمان می‌گذرد و به خوبی به حرف عجیب و واقعی ایشان پی بردم.

موارد زیادی از قدرت پیش‌بینی آینده امام راحل سراغ دارم

یك روز هم با شهید كلاهدوز خدمت امام خمینی (ره) رفتیم. درب منزل ایشان جمعیت زیادی بود. امام هم گاهی از خانه بیرون می‌آمد و یا از بالای پشت‌بام به مردم ابراز احساسات می‌كرد و با آنها صحبت می‌كرد. این كار خیلی ما را نگران كرد و وقتی به منزل رفتیم به امام عرض كردم كه تازه شهید قرنی و برخی دیگر را به شهادت رساندند، اجازه بدهید یك برنامه حراست برایتان ایجاد كنیم. اما ایشان گفتند كه لازم نیست، بگذارید مردم راحت باشند. باز شهید كلاهدوز اصرار كرد و گفت كه ما از شما یاد گرفتیم كه باید از خودمان مراقبت كنیم، اجازه بدهید ما كاری بكنیم ایشان در نهایت گفت «اگر می‌خواهید كاری بكنید، باشد مسأله‌ای نیست ولی من به مرگ طبیعی خواهم مرد.» 10 سال پس از این واقعه امام (ره) به روال عادی و طبیعی به رحمت خدا پیوست. اما اینكه با چه بینشی مسایل را می‌دیدند خیلی برایم عجیب بود. موارد زیادی را هم سراغ دارم كه ایشان آینده را هم می‌دید.

 

درباره انتخاب من به عنوان فرمانده سپاه پاسداران كمترین اختلاف بود

* چه طور شد كه فرمانده سپاه شدید؟

- در جریان انقلاب خودمان تصمیم گیرنده نبودیم، هر جایی كه احتیاج بود و از ما می‌خواستند حضور داشتیم. بنابراین كارمان مثل كارمند یك اداره نبود كه مراتبی را طی كنیم. در بحث تأسیس سپاه پاسداران هم اختلافات زیادی بود، به ویژه برای انتخاب فرمانده. البته درباره انتخاب من كمترین اختلاف بود با اینكه خودم هیچ تمایلی نداشتم.

*چرا؟ مگر دوست نداشتید؟

- بیشتر دوست داشتم صدا و سیما یا حتی آموزش و پرورش بروم . اما دوستان اصرار كردند كه در سپاه مفید خواهم بود.

حكم فرماندهیم را در ابتدا شهید بهشتی دادند

*حكم فرماندهی از سوی امام خمینی داده شد؟

-در ابتدا خیر، چرا كه هنوز قانون اساسی تصویب نشده بود و عملاً شورای انقلاب كه مدیریت كشور را برعهده داشت كارها را انجام می‌داد. لذا سپاه زیرنظر شورای انقلاب، با نظر امام خمینی (ره) بود. بنابراین حكم فرماندهی من را شهید بهشتی به عنوان دبیر شورای انقلاب داد. بعدها كه قانون اساسی تصویب شد، حضرت امام (ره) فرمانده سپاه را تعیین كرد.

به هر پاسدار اوایل انقلاب 4 هزار تومان برای ازدواج می‌دادیم

*ارتباطتان با شهید بهشتی چطور بود؟

-پیش از انقلاب دورادور با شهید بهشتی آشنا شدم ولی تقریباً از اسفند 57 مرتباً با همدیگر جلسه و گفت‌وگو داشتیم چرا كه من جزو شورای مركزی حزب جمهوری اسلامی و در برخی جلسات رییس جلسه بودم، برای انتخاب فرمانده سپاه با ایشان مشورت كردند من نیز پس از آن چند گزارش كار ارایه دادم كه بسیار خوشحالشان كرد. یك بار به شهید بهشتی گفتم كه ما باید به فكر ازدواج پاسدارها باشیم، در سال 58 كه اوضاع كشور نابسامان بود و واقعاً امكانات نبود، قرار شد هر پاسداری كه ازدواج كند، 4 هزار تومان پول و 10 هزار تومان وام بگیرد.

*اینكار را انجام دادید؟

-بله

*تاثیری در روند ازدواج جوانان پاسدار داشت؟

-بله تعداد زیادی پاسدارها ازدواج كردند. آن دوران ازدواج خیلی ساده بود. یك كار جالب دیگر هم انجام دادیم. یك بنز بسیار مجلل و لوكس از ارتشبد نصیری، رییس سابق ساواك به دست ما رسیده بود ما هم گفتیم هر كسی ازدواج كند، همسرش را با این ماشین به منزل می‌برد!

*خیلی جالب است...

-بله آن ماشین بسیار گرانقیمت بود و این هم یك اقدام برای ازدواج جوانان بود. شهید بهشتی از این طرح ما بسیار خوشحال شدند و گفتند پس حالا كه این كار نتیجه داشت من دستور می‌دهم به بانك مركزی كه ده میلیون تومان هم به شما پول بدهند بابت همین كارها و وام‌ها كه برای جوانان جور می‌كنید.

سال 58 ازدواج كردم خودم هم 4 هزار تومان دریافت كردم

*خودتان هم در آن دوران ازدواج كردید؟

-بله در همان سال 58 ازدواج كردم و جزو همان‌هایی بودم كه 4 هزار تومان گرفتم.

*واقعا بیشتر نگرفتید؟

-خیر، من هم تازه از زندان آمده بودم و پولی نداشتم و این پول خیلی بدردم خورد.

ظاهراً همانی بودم كه همسرم منتظرش بود!

*استاد نحوه ازدواجتان را شرح می‌دهید؟

-همسر بنده سال 54 مدرك لیسانس زبان انگلیسی‌اش را دریافت می‌كند و دبیر زبان انگلیسی می‌شود و دوستان و فامیل‌هایش به اصرار تلاش داشتند كه او را برای ازدواج راضی كنند. او هم برای فرار از این خواسته اطرافیان به مصلحت می‌گوید كه من نامزد دارم و نامزدم هم در زندان سیاسی است و تا او بیرون نیاید من ازدواج نمی‌كنم. خلاصه انقلاب می‌شود و من به پیشنهاد خواهرم به خواستگاری ایشان می‌روم و بعدها همسرم به من گفت كه من همانی بودم كه او منتظرم بوده!

*از ازدواجتان راضی هستید؟

-الحمدلله، زندگی خوبی داریم.

*حاصل ازدواجتان چند فرزند است؟

-یك دختر و یك پسر. دخترم مهندس عمران است و پسرم دانشجوی برق دانشگاه شریف.

*پس هیچ كدام كار فرهنگی ندارند؟

-خیر، پیشنهاد ما را قبول نكردند.

*هر دو مجرند؟

-خیر دخترم ازدواج كرده اما پسرم 22 ساله و مجرد است.

 

من هم یك فرد عادی هستم در خانه سختگیری نمی‌كنم

*می‌گویند ارتشی‌ها آدم‌های سختگیری در خانه هستند آیا سپاهی‌ها هم اینطورند؟ شما در منزل چطور هستید؟

-من اعتقادی ندارم این مربوط به شغل باشد. به تفكر و اعتقاد انسان‌ها مرتبط است. من هم یك فرد عادی هستم و در خانه سختگیر نیستم.

همسرم برای تربیت بچه‌ها سخت‌گیرتر است

* یعنی هیچگاه مانع آزادی و فعالیت‌های بچه‌ها نبودید؟

-خیر همسرم سختگیرتر است!

* بگذریم..شما یك مدت هم سفیر ایران در پكن بودید درست است؟

-بله، البته 4 سال پاكستان و 3 سال پكن.

*می‌خواهم چند سؤال چینی بپرسم. زبان چینی هم یاد گرفتید؟

- معمولاً دیپلمات‌ها زبان انگلیسی یاد می‌گیرند و صحبت می‌كنند. به این دلیل كه امكان اینكه در هر كشوری به سرعت زبان آن كشور را یاد گرفت، وجود ندارد.

*خب برای ارتباط با مردم آن كشور چطور؟

- بله البته یك چند كلمه‌ای یاد گرفتم. زبانشان بسیار ویژه است معمولاً كسی به سراغ یادگیری آن نمی‌رود مگر اینكه نیاز داشته، تاجر یا دانشجو باشد.

اطلاعاتی از اخلاق و آداب و رسوم چینی‌ها كسب كردم/ فكر ایرانی بسیار قوی‌تر از چینی است

*با اخلاق و آداب و رسوم مردم چین هم آشنایی پیدا كردید؟

- طی رفت‌وآمد و صحبت با مردمشان یك اطلاعاتی كسب كردیم.

*در مقایسه با ایرانیان، مردم چین چه خلقیاتی دارند؟

- مردمی بسیار قانع و تا حدودی صبور و جمع‌گرا هستند. اما به لحاظ فكری ایرانی‌ها بسیار از آنها قوی‌ترند. هوش و استعدادشان پایین‌تر از ایرانیان است. شما به عنوان نمونه تعداد فلاسفه یا مخترعین ایرانی را با چینی‌ها مقایسه كنید. اما چون چینی‌ها نظم و ترتیب و جمع‌گرایی دارند، پیشرفتشان خوب است.

*در آن زمانی كه شما سفیر بودید جایگاه ایرانیان در چین چطور بود؟

- آن زمان تعداد ایرانی‌ها زیاد نبود. پیش از انقلاب كه عملاً رابطه با چین قطع بود. پس از انقلاب هم باز ایرانی‌ها بیشتر اروپا و آمریكا را ترجیح می‌دادند در سال‌های اخیر رفت‌وآمد با چین زیاد شده، ایرانیان كنونی در چین اكنون دو دسته هستند؛ دانشجو و تاجر و یك تعداد هم دیپلمات.

بیشتر از 50 میلیون مسلمان در چین زندگی می‌كند

*یكی از استان‌هایش هم مسلمان‌نشین است، اینطور نیست؟

-بله البته دو یا سه استان چین اكثریت مسلمان‌نشین هستند از جمله سین كیانگ. در چین بیشتر از 50 میلیون مسلمان وجود دارد. البته آمارم دقیق نیست اما مسلمان‌ها عمدتاً معلوماتشان كم است چرا كه بیش از هشتاد سال با مذهب در چین مبارزه شده است.

چینی‌ها تلاش دارند دوره انقلاب فرهنگیشان را نادیده بگیرند

* اتفاقاً من هم می‌خواستم همین را بدانم كه چینی‌های كمونیست چطور با مسلمانان كنار می‌آیند؟

- نكته مهم همین است كه نه تنها در چین، بلكه در بسیاری از كشورها مسلمانان آگاهی‌های ضعیفی از دینشان دارند. چین هم بیش از صدسال ارتباطی با دنیای اسلام نداشته و یك دوره كمونیستی هم گذرانده است كه در این دوره به شكل عجیبی اسلام و مسلمانان سركوب شده‌اند، به ویژه دورانی كه به آن انقلاب فرهنگی می‌گفتند. عملكرد چینی‌ها در این دوره بسیار بد بود كه اكنون مسؤولینشان از آن دوره هیچ صحبتی نمی‌كنند. فاصله سال‌های 1344 تا 1354 هر چه جنبه مذهب و فرهنگ و تاریخ در چین داشته، نابود و بسیاری از تفكرات نادرست وارد فرهنگشان شده است. به طور مثال قبر بسیاری از بزرگان ایرانی كه منشأ خدمت بوده و آنجا دفن شده بودند، خراب شده است كه بعد از آن دوره چینی‌ها به بازسازی آن پرداختند. خودشان اكنون این دوره را انقطاع تاریخی می‌نامند و می‌گویند «ما در آن دوره نبودیم»!

*من شنیدم كه روحانی هم در چین وجود دارد؟

- البته، الان دولت چین مذهب را به رسمیت شناخته و آزادی مذهب وجود دارد اینهایی كه گفتم برای بیش از 45 تا 50 سال پیش است.

*مسجدهایشان شكل و شمایل متفاوتی دارد؟

- بله، چین یك كشور نیست یك قاره است هر استانش یك كشور است و از شرق تا غرب چین هفت ساعت با هواپیما راه است بنابراین فرهنگ‌ها یك جور نیستند به طور مثال شانگهای نظیر نیویورك است اما سین كیانگ به پاكستان شباهت دارد!

*پس ایالت‌ها خودمختار است...

-نه خودمختار كامل، یك مقدار در قوانین داخلی اختیاراتی دارند فرض كنید برای حقوق خصوصی و مسایل مذهبی و اجتماعی یك مقررات خاص دارند.

*غذای چینی هم می‌خوردید؟

-بله به مهمانی كه می‌رفتیم البته معمولاً در سفارت غذای ایرانی طبخ می‌شد.

غذای چینی به مذاق ما خوش نمی‌آمد

غذای چینی خوشمزه است؟

-اصلاً به مذاق ما ایرانی‌ها خوش نمی‌آید. سین‌كیانگ كه مسلمان نشین بود معمولاً كبابی شبیه كباب تركی داشتند كه ما می‌خوردیم، ولی بقیه جاها هر جا می‌رفتیم سفارش تخم‌مرغ پخته با نان می‌دادیم، چرا كه غذاهایشان یك سبك خاصی داشت. مثلاً جلبك دریایی می‌خوردند ما اصلاً مزه‌اش را نمی‌فهمیدیم و نمی‌دانستیم چه چیز حلال یا حرام است.

پارك‌های چین بسیار زیبا است برای تفریح آنجا می‌رفتیم

* برای تفریح چه كار می‌كردید؟

-چین پارك‌های قشنگی دارد به پارك می‌رفتیم انواع و اقسام پارك‌ها مثل پارك «اقوام» كه سبك زندگی اقوام مختلف را در محوطه‌اش به تصویر كشیده بودند. در این پارك همه نوع آدمی با قومیت‌های مختلف غذا طبخ و صحبت می‌كردند. در چین بیش از 200 قومیت وجود دارد. یك پارك هم به نام پارك جهانی دارد كه یك مدل كوچك شده ساختمان‌های بزرگ دنیا را مثل تخت جمشید، برج ایفل، كاخ سفید و ... ساخته‌اند.

چینی‌ها آثار باستانی دنیا را هم كپی می‌كنند!

*به آثار باستانی اشاره كردید اگر بخواهیم بین تخت جمشید و دیوار چین مقایسه كنیم به نظر شما كدام شكوه و جلالش بیشتر است؟

-بستگی دارد كه از چه زاویه‌ای نگاه كنید. ساخت دیوار چین بیش از 230 سال به طول شش هزار كیلومتر پیگیری شده است و این به تنهایی عظمتی است. از این دیوار اكنون دو هزار كیلومترش باقی مانده است. یكی از ویژگی‌های چینی‌ها این است كه نه تنها تمام كالاهای ساخت دنیا را كپی‌برداری كردند بلكه آثار باستانی جهان را هم نمونه‌برداری كردند. به طور مثال مسجد شیخ لطف‌الله، معابد بودا، مساجد و سایر آثار باستانی در همه نقاط دنیا را به همین سبك و سیاق بازسازی كردند. در چین صنعت فرهنگی بسیار پیشرفت كرده و درآمد عجیبی دارد. حتی فیلم‌ كشورهایی چون ایران را پیدا می‌كنند و با زیرنویس به فروش می‌رسانند

 

*از چین عبور كنیم، استاد شما بازنشسته شده‌اید؟

- در سال 88 از وزارت امور خارجه

مشغول نگارش خاطراتم هستم

*پس از آن دوران مشغول چه كاری هستید؟

-در مركز اسناد انقلاب اسلامی مشغولم به نگارش خاطراتم یك جلدش اكنون چاپ شده به نام «سال‌های بی‌قرار» و خاطرات بعد از انقلابم هم در حجم زیادی تدوین شده كه مرحله ویرایش را می‌گذراند، امیدوارم در طی یكی دو سال آینده منتشر شود. كتاب‌ها و مقالات دیگر نوشته و یا در حال تحقیق و تألیف می‌باشد.

*بنابراین از یك لحاظ‌هایی بازنشسته نشدید؟

- به لحاظ كاری خیر

*روزهای تعطیلتان را چطور می‌گذرانید؟

-به دیدار فامیل می‌روم. به صله رحم خیلی اعتقاد دارم. یا به پارك، بهشت زهرا یا گاهی بیرون شهر می‌رویم.

بیش از مسافرت به خواندن و نوشتن علاقه دارم

*به مسافرت هم علاقه‌مند هستید؟

- بله ولی نه خیلی زیاد. بیشتر تمایل به خواندن و نوشتن دارم، استراحت‌های كوتاه و مقطعی راضی‌ام می‌كند. گاهی هم مسافرت می‌روم.

در ژاپن بسیار احساس امنیت می‌كنم فقط ژاپنی‌ها بسیار بی‌روح هستند

*بین كشورهای مختلفی كه رفتید اگر قرار باشد به جز ایران جای دیگری زندگی كنید كجا را انتخاب می‌كنید؟

-هیچ كجا فقط در ایران زندگی می‌كنم. با وجود اینكه هر كشوری مزایایی دارد ولی اشكالاتی هم دارد مثلاً ژاپنی‌ها بسیار تمیز و مؤدب و آرام هستند در كشورشان بسیار احساس امنیت می‌كنم. ولی مردمی بسیار بی‌روح عین یك مجسمه بی‌احساس هستند به خاطر همین خیلی راحت دست به خودكشی می‌زنند، وقتی یك كار كوچكشان انجام نشود به طور مثال به دلیل یك شكست عشقی و مثلاً در شهر كوپه ژاپن زلزله آمد، شهردار شهر قول داد كه ظرف 15 روز آب و برق را وصل كند، وقتی این اتفاق نیافت، خیلی راحت خودكشی كرد.

* خب این را به حساب وظیفه‌شناسی زیاد آنها نمی‌گذارید؟

-خیر واقع بینی اقتضا می‌كند كه شرایط را درك كنیم وگرنه خودكشی چه مشكلی را رفع می‌كند؟ مسؤولیت‌پذیری درست است، اما به شرطی كه به دنبال راهی برای جلو رفتن باشد نه خراب كردن.

اگر ورزش نمی‌كردم سالم از زندان بیرون نمی‌آمدم

* ورزش هم می‌كنید؟

- قبلاً كه والیبال و فوتبال بازی می‌كردم و بطور منظم به كوه می‌رفتم. حتی در زندان مرتب ورزش و نرمش می‌كردم وگرنه سالم از آنجا بیرون نمی‌آمدم. اما چند سالی به دلیل ناراحتی قلبی ورزش نكردم. قلبم را عمل كردم حالا دوباره ورزش می‌كنم.

یك سال و نیم پیش عمل قلب باز داشتم

*خدا را شكر. كی عمل كردید؟

- یك سال و نیم پیش عمل قلب باز انجام دادم

*الان چه ورزشی می‌كنید؟

- در حد نرمش و پیاده‌روی است.

*رژیم غذایی خاصی هم بعد از عمل دارید؟

-بله البته برنامه كاریم هم نباید سنگین باشد.

*درباره كتاب‌هایتان بگویید، چند كتاب منتشر كردید؟

- هجده جلد كتاب دارم كه خیلی برای آنها زحمت كشیدم. یك دوره‌ای در عین حال كه معاون وزیر خارجه بودم، كتاب می‌نوشتم، كلاس و درس و دانشگاه داشتم همه تعجب كرده بودند كه چقدر كار می‌كنم. همین الان هم تاریخ بعد از انقلاب را می‌نویسم.

اگر انقلاب نشده بود مجتهد شده بودم

*حوزه هم تحصیل كردید؟

- بله گاهی به دوستانم می‌گویم اگر انقلاب نشده بود ما مجتهد شده بودم. من با اساتید بزرگی چون آیت‌الله انواری، آقای حجتی كرمانی و ... در ارتباط بودم و درس می‌گرفتم.

*از مراجعی كه بعد از انقلاب اسلامی با آنها در ارتباط بودید، چه كسانی بودند؟

-از معروف‌ترینشان مرحوم ربانی شیرازی، آیت‌الله طالقانی‌ و ... هستند.

*با رهبری هم در ارتباط هستید؟

-اكنون دیگر خیلی كم من اخلاقم اینگونه است كه تا كاری با من نداشته باشند، مزاحم اوقات كسی نمی‌شوم. البته تا زمانی كه در حزب جمهوری اسلامی بودیم مرتب همدیگر را می‌دیدیم ولی بعد از آن گاهی مناسبتی یا دیدار با مقامات پیش بیاید.

ترجیح می‌دهم حرف‌هایم را برای رهبری بنویسم

*دیدار خصوصی هم با هم داشتید؟

- من ترجیح می‌دهم حرف‌هایم را بنویسم تاكنون چندین نامه مشروح نوشتم.

*راستی جبهه هم رفتید؟

- خیلی كم چون زمان جنگ من معاون وزیر خارجه بودم و در دوران شهادت شهید بهشتی و یارانش نیز من همان شب پرواز داشتم و در فرودگاه بودم.

 

امیدوارم رییس جمهور جدید به وعده‌هایش عمل كند

*درست است شما تنها بازمانده بودید. پس مقداری از سیاست برایمان بگویید نظرتان درباره رییس جمهور منتخب چیست؟

-خوب است ان‌شاءالله به حرف‌هایشان عمل كنند تا بلكه وضع كشور به حالت عادی بازگردد.

*شرایط پیش آمده كنونی را چطور ارزیابی می‌كنید؟

-فكر می‌كنم با عنایت خداوند مجموعه قضیه انتخابات خیر بود، ان‌شاءالله بعدش هم خوب پیش برود.

گاهی شعر می‌گویم ولی با شاعران ارتباطی ندارم/ اشعارم را منتشر نكردم

*ارتباطتان با شعر و شاعری چطور است؟

- گاهی شعر می‌گویم اما با شاعران ارتباطی ندارم.

*از كی شعر گفتید؟

-خیلی وقت است ولی شعرهایم را هیچ وقت منتشر نكردم.

*به چه شعری علاقه‌مند هستید؟

- بیشتر شعر عرفانی زمانی كه در پاكستان سفیر بودم یكی از شعرهایم را توسط یكی از كارمندان پاكستانی فرستادم برای چاپ كه خیلی هم سروصدا كرد. ولی بعد از آن دیگر اینكار را تكرار نكردم واقعش این است كه شعر خوب گفتن سخت است، بعضی‌ها طبع شعرشان روان است اما من سخت شعر می‌گویم.

آقاسی و علی معلم را بین شاعران دوست دارم

*به چه شاعرانی علاقه‌مندید؟

- مرحوم آقاسی به نظر من بسیار پراحساس بود، خیلی هم عمیق شعر می‌گفت حیف كه خیلی زود از دنیا رفت. «قیصر امین پور» هم می‌پسندم اما با این حال آقاسی عمیق‌تر است. معلم هم با اشعاری چون «خمینی ای امام» كه در سال‌های 57 و 58 سرود، فوق‌العاده مورد علاقه‌ام است. اما این نكته را باید بگویم كه ما بعد از انقلاب شاعر زیاد داشتیم و همین باعث شد كه بسیاری از شاعران خوب شناخته نشوند. یعنی اگر تعداد شعرا كمتر بود، شاید برخی از آنها گل می‌كردند.