حسین شریعتمداری در یادداشت امروز کیهان نوشت: در میان عکسها و تصاویری که از دوران قاجاریه در دست است، و در مطبوعات و کتابهای تاریخ به چاپ رسیده، تصاویری دیده میشود که در آن پادشاه یا یکی از شاهزادگان قاجار در حالی که تفنگ شکاری در دست دارد پای خود را روی بدن یک آهوی شکار شده گذاشته و با زبان بیزبانی، مهارت خویش را در شکار آهوی تیزپا به رخ میکشد! اما به نوشته برخی از وقایعنگاران، واقعیت آن است که گماشتگان و اطرافیان شاهزاده قاجار، آهوی تیزپا را با گستردن دام شکار کرده و برای شاهزاده آوردهاند تا جلوی دوربین عکاسباشی دربار ژست بگیرد و قمپز در کند که بعله، آهوی تیزپا را فرزند قبله عالم! شکار فرمودهاند!
وقتی نامزدهای محترم اصولگرا برای خود احترام بیشتری از گفتمان اصولگرایی قائلند و با بیتدبیری غیرقابل توجیه از وحدت روی یک کاندیدا خودداری میکنند به طور طبیعی و غیرقابل تردید، رودخانه خروشان آراء اصولگرایان به چند «نهر» تبدیل میشود که مدعیان اصلاحات را برای پریدن از روی آن به طمع میاندازد. در این حالت نامزدهای اصولگرا چه بدانند و بخواهند و چه ندانند و نخواهند، در نقش همان اطرافیان مورد اشاره ظاهر شدهاند و آهوی تیزپای اصولگرایی را به دام انداخته و برای پُز دادن و قمپز در کردن به شاهزاده قاجار هدیه کردهاند. درک این واقعیت به ذهن پیچیده و ژرفاندیش نیازی ندارد و از جمله قضایای بدیهی است که به قول اهل منطق، فقط تصور آن، باعث تصدیق خواهد بود و تعجبآور - بخوانید تاسفآور- است که چرا نامزدهای محترم اصولگرا به این نکته بسیار بدیهی توجه نمیکنند؟! کجای این قضیه قابل تردید است و یا کمترین ابهامی دارد؟! آیا نمیبینید که وطنفروشان فتنه آمریکایی- اسرائیلی 88 در باشگاه مدعیان اصلاحات کباده میکشند و نامزد آنها به حضور و حمایت این عده که در فتنه 88 آشکارا نقش ستون پنجم دشمن را بر عهده داشتند و از جرج سوروس صهیونیست، تیموتی اش، مایکل لدین و... دستورالعمل میگرفتند، افتخار هم میکند؟!
شاید نامزدهای اصولگرا- که از ارادت نگارنده به خود باخبرند- از این سخن ابرو درهم کشیده و عصبانی شوند و شاید هم شانه به بیاعتنایی بالا انداخته و زیر لب زمزمه کنند که «این چه حرفی است»؟! ولی واقعیات غیرقابل انکار را با ابرو درهم کشیدن نمیتوان انکار کرد. شما عزیزان، به نمایندگی از اصولگرایان وارد صحنه شدهاید بنابراین گفتمان اصولگرایی که ترجمان دیگری از گفتمان امام و انقلاب و رهبری است، به امانت در دست شماست و میدانید و میدانیم که هیچیک از شما برادران عزیز و بزرگوار مالک آن نیستید!... آیا این رسم امانتداری است که هر کدامتان تکهای از آن را در دست گرفته و به سوی خود بکشید؟!
به یقین ماجرای عبرتانگیز و درسآموز آن دو زن را شنیدهاید که هرکدام ادعای مادری کودکی را داشتند و هنگامی که حضرت امیر علیهالسلام، پس از آن که نصیحت و انذار را بیتاثیر دیدند، به تدبیر- و نه در مقام عمل- فرمودند شمشیری بیاورید تا سهم هریک را بدهم! آن که مادر واقعی بود، دست از ادعا کشید و حضرت، کودک را به او سپرد. آیا این ماجرا فقط برای نقل در کتابها و یا استناد در سخنرانیها و خطابههاست؟! مگر نمیبینید که با اصرار بر حضور خود، آراء پرشمار اصولگرایان بیشمار را تکهتکه میکنید؟!... خودتان بفرمائید که در این میان مادر واقعی کیست؟! و چگونه قابل شناسایی است؟!
شما بزرگواران، نماینده همان تودههای عظیم مردم اصولگرا هستید که به قول امیرالمؤمنین علیهالسلام «نمیبارند، مگر آن که سیل به راه میاندازند»... سد راه این سیل نشوید زیرا بیم آن است که خدای نخواسته با این سیل بروید!