پایگاه اطلاع رسانی آیت الله هاشمی رفسنجانی در گزارشی اختصاصی از حضور رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام در یازدهمین میدان انتخابات ریاست جمهوری نظام اسلامی و برخی حواشی ناگفته پیرامون آن نوشت:
خدا گر ز حکمت ببندد دری ز رحمت گشاید در دیگری
مردم هرگز آن عصر رویایی واپسین روزهای اردیبهشت 92 را از یاد نخواهند برد، آن ساعت شورانگیز نامنویسی آیتالله هاشمی رفسنجانی در آخرین دقایق فرصت قانونی ثبتنام برای نامزدی در انتخابات دوره یازدهم ریاست جمهوری را ، که بارقۀ امید وشعف غیر قابل وصف را به سرعتی همچون نور در فضای کشور و در قلب میلیونها ایرانی پراکند بطوری که شعاعش حتی محافل سیاسی بینالمللی را نیز تکان داد. مردم سراسر کشور که باور نمیکردند، مرد بحرانها به میدان بیاید، از سر شادمانی به هم تبریک میگفتند و به گونهای شده بود که انگار باد، خبر آمدنش را به سراسر کشور برد. موج امید، دریای خیال مردم را فرا گرفت و اقتصاد نفسی تازه کشید.
ناصحانی که تا قبل از آن کلاه پدرانه بر سر خویش میگذاشتند و آیتالله را از آمدن «نهی از معروف!»میکردند، تا یکی دو روز در بهت شادی مردم منجمد بودند و کمکم که یخ قلمهایشان آب شد و ناگهان مهر پدری را واگذاشتند و دشمنانه تهدید کردند و به مصداق مثلی که میگوید «الغریق یتشبّث بکلّ حشیش، آدمی که دارد غرق میشود، به هر علف و خس و خاشاکی چنگ میاندازد» حتی دست نیاز به دشمنان شناسنامهدار انقلاب در خارج از کشور نیز دراز کردند تا مطاعی بدست آرند و شناسنامه انقلاب را مخدوش کنند.
روزنامههایی که از پول بیتالمال چاپ و منتشر میشوند، چنان در انتشار مواضع دشمنان انقلاب پیشروی کردند که رهبر معظم انقلاب در تاریخ در مراسم سالگرد بنیانگذار جمهوری اسلامی در 14 خرداد 92 زبان به تذکر گشودند که: «دشمن بیرونی با چشم بستن بر واقعیات، تبلیغات دروغین انجام میدهد ومتأسفانه برخی حنجرهها و قلمهای بی تقوا در داخل همان تبلیغات را تکرار میکنند.»
خوب است که برای ماندگاری در تاریخ بنویسیم که آیتالله هاشمی رفسنجانی چرا آمد و چگونه مانعش شدند و مهم تر از همه اینکه علیرغم بی اعتنا به پیغام ها ، بر عهد خود با مردم ایستادند و دوباره بسان انتخابات 84 که گفتند:"وقت آبرو دادن برای مردم است"، زیر بار تحمیلی انصراف نرفتند و تحمل تلخی ها را در کنار مردم ترجیح دادند؟
انتقاد رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام از شیوه مدیریت اجرایی کشور بر کسی پوشیده نبود و نیست. ایشان با علم به خصوصیات مدیریتی آقای احمدینژاد از همان سال 1384 نسبت به مشکلات آینده کشور هشدارهای مکرر میدادند و در سال 1388 هم رویکرد انتخاباتی ایشان تغییر شرایط موجود بود که طی خبرهای متعدد در همان ایام منتشر شد.
پس از انتخابات سال 1388 و اتفاقات تلخ، آیتالله هاشمی رفسنجانی زمانی با سکوتی که فریاد معرفت بود و زمانی با هشدارهای دلسوزانه، تصویری از شرایط امروز جامعه را پیشبینی میکرد که بایگانی رسانهها مملو از ابراز نگرانیهای فراوان است.
از یک سال پیش که زمزمههای زودهنگام انتخابات ریاست جمهوری در کشور پیچید، هر بار که گروههای مختلف به مناسبتهای گوناگون به دیدار ایشان میآمدند، ترجیعبند سخنان آنان، گلایه از اوضاع موجود و دعوت از ایشان برای اصلاح امور بود و ایشان نیز با دعوت همگان به صبر و تحمل، اظهار امیدواری میکرد که تدبیر، محور کارها شود و مردم، نخبگان و حاکمیت با انتخاب خط اعتدال، جامعه را از عوارض افراط و تفریط که طی سالهای اخیر، دامن، آن را گرفته، نجات دهند.
از نیمه دوم سال 1391 تقاضاها از آیتالله هاشمی رفسنجانی به تدریج صریحتر شد، به گونهای که در تاریخ 24 مرداد در دیدار اعضای مجلس دانشآموزی، در تاریخ 28 مرداد در دیدار جمعی از آزادگان، در تاریخ 20 شهریور در دیدار اعضای انجمن اسلامی دانشجویان، در تاریخ 29 شهریور در دیدار مسئولان سابق استان کهکلویه و بویراحمد، در تاریخ 7 مهر در دیدار جمعی از رزمندگان دوران دفاع مقدس، در تاریخ 16 مهر در دیدار اعضای انجمن اسلامی مدرسین دانشگاهها، در تاریخ 19 مهر در دیدار فعالان سیاسی البرز، در تاریخ 1 آبان در دیدار اعضای انجمن اسلامی دانشگاههای استان گلستان و در تاریخ 17 آبان در دیدار اعضای شورای اسلامی شهرهای مختلف کشور، وقتی دیدارکنندگان در تقاضای خود برای حضور آیتالله هاشمی رفسنجانی در انتخابات، تأکید میکردند، ایشان نیز تأکید میکرد که همه باید کاری کنیم که یک جریان عاقل، با نگاه معتدل در سیاست داخلی و خارجی، مسند اجرایی را در دست گیرد.
از آغاز فصل زمستان سال 1391 دیدارکنندگان به مراتب صریح تر حرف میزدند، مثلاً در تاریخهای 3 دی در دیدار انجمن اسلامی ادوار دانشگاه تهران، 11 دی در دیدار اعضای انجمن اسلامی معلمان ایران، 17 دی در دیدار اعضای شورای مرکزی جمعیت حقوقدانان ایرانی، 25 دی در دیدار اعضای هیأت رئیسه شورای مرکزی خانه احزاب، 3 بهمن در دیدار اعضای حزب اراده ملت ایران، 8 بهمن در دیدار اصحاب رسانه، 11 بهمن در دیدار جمعی از روحانیون، 24 بهمن در دیدار اعضای انجمن اسلامی دانشگاه تهران، 30 بهمن در دیدار مدیران واحدهای تولیدی صنایع، 1 اسفند در دیدار اعضای حزب اعتدال و توسعه، 6 اسفند در دیدار اعضای شورای مرکزی خانه کارگر، 19 اسفند در دیدار اعضای خانه صنعت و معدن و تجارت جوانان تهران و 27 اسفند در دیدار نمایندگان ادوار مجلس وقتی دیدارکنندگان با بیان اوضاع کشور، اظهار ناامیدی میکردند، آیتالله هاشمی رفسنجانی همچنان بر لزوم تلاش برای انتخاب فردی از جریان معتدل در اداره امور اجرایی کشور تأکید میکرد.
با آغاز سال 1392 تقاضا حتی در دیدارهای نوروزی، آن قدر صریح بود که دیدارکنندگان دیگر تقاضای راهنمایی نداشتند، بلکه فقط بر این نکته تکیه میکردند که شرایط فقط با آمدن آیتالله هاشمی رفسنجانی عوض میشود.
در دیدارهای 21 فروردین با استانداران سابق کشور، 28 فروردین با مدیران سابق مازندران، 11 اردیبهشت با فعالان اقتصادی و اعضای هیأت اتاق بازرگانی تهران، 3 اردیبهشت با اعضای جبهه اصلاحات، 4 اردیبهشت با محققین و مدرسین حوزه علمیه قم، 8 اردیبهشت با جوانان تهران و قم، 11 اردیبهشت با فعالان سیاسی استانهای اصفهان و البرز، 11 اردیبهشت با کارگران و سپس با گروههای مختلف مانند دانشگاهیان و دانشجویان، (15/2/92) متخصصین (16/2/92)، فرهنگیان (16/2/92) و روحانیون (25/2/92) تقاضاها شکل عوض کردند، به گونهای که در دیدار ایثارگران استان خوزستان (1/2/92) یکی از حاضران با صراحت اعلام کرد که «آقای هاشمی اگر ثبتنام نکنید، روز قیامت جلوی امام و شهدا یقه شما را میگیریم.»
اما رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام که میدانست موانع و مشکلات چه و چگونهاند، به این جمله بسنده میکرد که «من چیزهایی میدانم که شما نمیدانید.»
در ایام ثبتنام نامزدها، دیدارکنندگان التماس و خواهش میکردند و آیتالله همچنان سعی میکرد آنان را قانع نماید. در همین ایام پیامهای جداگانهای از علما و مراجع قم و نجف به ایشان رسید که حضورشان را ضروری میدانستند.در یک سوی دیگر این دعوتها، روزنامهها و شخصیتهای فراوان حقیقی و حقوقی بودند که در قالب مصاحبه، مقاله، سخنرانی و یادداشت اینگونه به جامعه القا میکردند که آیتالله هاشمی رفسنجانی با اینکه میتواند منجی کشور باشد، چون نسبت به مشکلات اداره کشور آگاهی دارد، راحتطلبی را برگزیدند.
همه این فشارهای پیدا، در کنار وعدههای فراوانی که از ناگفتههای انتخابات اخیر است، باعث شد که آیتالله هاشمی رفسنجانی در عصر جمعه 29 اردیبهشت، از عزم جدی برای نیامدن به تردید برسند. آنگونه که خود میگوید: «عصر آن روز احساس کردم دارم به استبداد رأی نزدیک میشوم که در مقابل این همه خواهش، بر حرف خود پافشاری مینمایم. به قرآن پناه بردم و استخاره نمودم که خوب آمد. اگرچه تأکید میکرد که کاری بسیار خوب است، اما به نتیجه نخواهی رسید. این راهنمایی مرا به تقاضای مردم نزدیک کرد تا اینکه صبح روز شنبه، از لحظه ورود به دفترم، افراد فراوانی میآمدند که همچنان بر نامنویسیام تأکید میکردند.»
آنگونه که در خبرهای آن روز بود، پاسخ آیتالله هاشمی، لزوم هماهنگی با مقام معظم رهبری بود و بعدها اعلام شد که در آخرین ساعت مهلت قانونی و پس از یک تماس تلفنی با بیت رهبری، ایشان در وزارت کشور حاضر شدند و ثبتنام کردند.
ثبتنام ایشان موجی از امید را در جامعه ایجاد کرد و همزمان بعضی از جریانها به چنان شوکی دچار شدند که تا دو روز بیشترین حرف آنها، سکوت بود و کمکم قلمها نوشتن آغاز کردند و زبانها باز شدند که خوب است برای داوری درباره اخلاقمداری بعضی از مدعیان اصولگرایی و پایبندی آنان به اخلاق اسلامی، بعضی از روزنامهها را در آن ایام ببینید.
کمکم که شایعه ردّ صلاحیت بعضی از نامزدها در جامعه پخش شد، مردم به همدیگر دلداری میدادند که این تیغ نه میخواهد و نه میتواند صلاحیت آیتالله هاشمی رفسنجانی را ببرد. اما خبرسازیها در مورد تصمیم شورای نگهبان، بر دلنگرانیهای مردم میافزود. یکی میگفت: «ردّ صلاحیت بعضیها از عبادات ماه رجب بالاتر است» و یکی در خطبههای نماز جمعه میگفت: «صلاحیت کسی که بنز سوار میشود، تأیید نمیشود.»
5 روز اول مهلت قانونی برای تأیید صلاحیتها تمام شد و چون نتوانسته بودند جامعه تشنه به حضور هاشمی رفسنجانی را با وعدههای خویش سیراب کنند و موج برخاسته از حضور ایشان را فروکش دهند، 5 روز دیگر مهلت گرفتند و در آخرین روز مهلت قانونی، رفت و آمدهایی از شورای نگهبان به مجمع تشخیص مصلحت نظام اتفاق افتاد که برگهای پنهان تاریخ معاصر ایران است.
اول یکی از آقایان به دیدار آیتالله هاشمی رفسنجانی آمد و پیغام آورد که صلاح شما و انقلاب است که انصراف دهید. اما پاسخ آیتالله هاشمی چنان محکم بود که بنده خدا خیلی سریع رفت و برای بار دوم یکی از رؤسای قوا آمد و پیام را تکرار کرد و آیتالله گفت: «مردم با آمدن من امیدوار شدند و نمیخواهم به مردم خیانت کنم» او نیز با این نگرانی که «ردّ صلاحیت شما هزینه سنگینی برای نظام دارد» پاسخ شنید که «چرا اصرار بر تحمیل این هزینه بر نظام دارند؟!» که در نهایت قانع شد و دفتر ایشان را ترک کرد.
سؤالی که شاید آورنده پیام دلیلش را نمیدانست. او رفت و همه نگاهها به شورای نگهبان بود که سرانجام شبانه اعلام کردند که صلاحیت آیتالله هاشمی رفسنجانی احراز نشد.خبر آن قدر برای جامعه غیرمترقبه بود که علیرغم اعلام رسمی از صداوسیما، خیلیها باور نمیکردند. در دیدارهایی که جمعی از فضلا و مدرسین حوزه علمیه قم با حضرات آیات و مراجع عظام داشتند، همگی آن حضرات از عدم احراز صلاحیت آیتالله هاشمی رفسنجانی ابراز تأسف و تأثر و اظهار امیدواری کردند که زمینهی حضور ایشان در انتخابات فراهم گردد و برخی از فضلا و مدرسین حوزه علمیه قم، تأسف و عدم رضایت خود را از عدم احراز صلاحیت رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام ابراز داشتند.
سرکار خانم زهرا مصطفوی، حجتالاسلام والمسلمین سیدحسن خمینی، جمعی از طلاّب، فضلا و علمای حوزههای علمیه، استادان دانشگاهها، دانشجویان، معلمان، دانشآموزان، کارگران، کشاورزان، زنان، صنعتگران و همه اقشار و اصناف نیز از هر راه قانونی تلاش کردند تا با حضور آیتالله هاشمی رفسنجانی در عرصه انتخابات، زمینه خلق حماسه سیاسی هموار شود.
شخص آیتالله هاشمی رفسنجانی که دلبستگیاش به نظام یادآور حکایت دو مدعی مادری برای تصاحب یک فرزند است که داوری را به امام علی(ع) بردند و امام هم برای آزمایش، دستور دو نیم کردن فرزند را داد و مادر واقعی از سهم خویش گذشت، در این داستان، با انتشار پیامی از مردم عذرخواهی کرد که نتوانست از موانع عبور کند و به امیدهای آنها، جامه عمل بپوشاند.
البته هنوز ناگفتههای فراوانی هست که اقتضای مصلحت نظام ایجاب نمیکند باز گفته شود و مردم مطمئن باشند، تاریخ نمیگذارد گروهی با قلم و زبان بر واقعیتهای امروز غبار بنشانند.