دو هفته نامه امید و آگاهی ندر یادداشتی با عنوان "در انتهای افق"نوشت:
هر چه به 24 خرداد نزدیک تر می شویم،حال وهوای میهن مان بیشتر انتخاباتی می شود. وتقریبا هیچ محفل ومجلسی نیست،که نقل بحثش انتخابات و اخبار مربوط به کاندیداها نباشد.کم کم از گوشه وکنار، بازار مناظرات و رجز خوانی های هواداران نامزدهای این جناح وآن جناح پهن می شود.که این خود به گرم شدن تنور انتخابات ومشارکت حد اکثری کمک می کند وموجب امیدواری است.چه بسا لازم باشد از حضور نامزدهای انتخابات از طیف ها وجناح های مختلف ومعتقد به اصول جمهوری اسلامی که با آمدن شان موجب نشاط انتخاباتی می شوند تشکر کرد.
ولی آنچه این میان موجب نگرانی است،خارج شدن هواداری وانتقاد نسبت به نامزدهای انتخابات از چارچوب اخلاق وقانون، واحساسی وهیجانی شدن فضای تبلیغات انتخاباتی است.با مروری دوباره وبا تعمق به حوادث سال 88در می یابیم که اگر چه کشور با توکل به خدا وعنایت امام عصر (عج)ورهبری داهیانه مقام عظمای ولایت وهوشیاری وبصیرت امت، توانست با موفقیت وخلق حماسه ی 9دی از یکی از بزرگترین طرح های براندازانه ودقیق دشمن به سلامت عبور کند.اما متاسفانه چون طراحی فتنه 88بر موج احساسات وعواطف مردم رقم خورده بود،فرصت انتخابات که همواره برای این ملت به منزله ی جشن سیاسی وچه بسا مذهبی شمرده می شد تبدیل به تهدید جریحه دار شدن عواطف واحساسات طرفدارن دو نامزد، وموجب پدید آمدن دلخوری های تلخ شد.
یاد آن پیر مرادمان خمینی کبیرجاودانه باد.این نقل را از عکس العمل آن مرد خدا در مقابل حوادث روزگار بسیار شنیده ایم که وقتی خبر سقوط خرمشهر یا محاصره ی آبادان یا تمام شدن مهمات وحتی تهدیدهای ابرقدرت ها را به ایشان می دادیم،نه تنها خم به ابرو نمی آوردند که حتی با آرامش خاطر به برنامه های روزانه شان بدون کوچکترین تغییری رسیدگی می کردند ومثلا می گفتند "جنگ است دیگر..."ولی اگر خبر اختلاف وتفرقه ای را می دادیم بر سر می زدند و قلب بیمارشان به تلاطم می افتاد.آن روز که روح خدا برای اعتلای اسلام عزیزواحیای عزت وغرور ملی، علم مبارزه بردوش گرفت وتنها وبی یاور وبا علم به دشمنی طاغوت های عالم که سرسپردگان ابلیسند، دل به دریای حوادث سپرد وطعنه ی بدخواهان را با امید به بالیدن سربازانش در گهواره ها به دل گذاشت.
پس از یاری خدا،تنها وتنها هوشیاری و همدلی مردمی او را در هدفش موفق کرد که باران بلا استخوان هایشان را خرد کرد اما زنجیر الفت و هم بستگی شان را از هم نگسست.بلند باد! نام ملتی که ملحفه ی خانه اش را برای مجروحان راهپیمایی پاره کرد،نان آور خانواده اش را به سیاهچال های ساواک فرستاد،سکه های قلک کودکش را در کاسه ریخت وپس از راهپیمایی کنار دکه ی تلفن ایستاد تا هم وطنش را برای از نگرانی در آوردن عزیزانش یاری دهد،نفت بخاری واجاقش را زیر آوار برف وسرما به همسایه ی مبارزش بخشید و...و با تمام این فشارها نه دست از یاری رهبرش برداشت نه دست یاری اش را از هم رزم وهم مرامش دریغ کرد.
تا بالاخره فجر پیروزی دمید وتوانست بت طاغوت را بشکند.سر فراز وجاوید! یاد ملتی که پس از در هم شکستن یک بت خانگی با عزمی راسخ به مصاف بت گربزرگ رفت.واین بار گردباد حوادث چیزی نمانده بود که هستی اش را به یغما ببرد اما نه جنگ، نه خیانت دوستان، نه فشار اقتصادی وانزوای سیاسی ونه هیچ دسیسه ی دیگر، نتوانست اورا وادار کند که از هدفش دست بردارد.استوار وبرقرار !قامت امتی سلحشور ،که زیر تهدید موشک باران وبمب،با تاسی به سرورش حسین(ع)به نماز ایستاد ،تا کمر به ذلت خم نکند.
ونابود ذلیل! دشمن این امت شریف که الحق دشمن خداوندگاری خدا واعتلای کلمه ی توحید است.همان دشمنی که پس از امتحان هزاران طرح ونقشه برای به زانو در آوردن این منادیان توحید ومحافظان مرزهای حقیقت وانسانیت،تنها راه موفقیت خود را برای خاموشی این روزنه ی امید آزادگان جهان خدعه ی کثیف تفرقه واختلاف در صفوف امت دانست.واین گونه بود که برای اولین بار در تاریخ انتخابات کشور در سال 88شاهد آن بودیم که اختلاف سلیقه ی سیاسی که طراز واقعی مردم سالاری دینی در این نظام بود تبدیل به مشاجرات ومجادلات خانوادگی وملی شد.
اگرچه این طرفداری ها وانتقادات خود می تواند فضای انتخابات را پرشور وبا نشاط کند.که لازمه ی رقم خوردن حماسه نیز چنین است اما نباید بگذاریم اولا نامزدهای انتخاباتی با حاشیه سازی وموج آفرینی های کاذب اذهان عمومی را به سمت تشویش وبلوا بکشانند وثانیا این کارزار انتخاباتی که ثمره ی آن امنیت ملی واعتبار بین المللی میهن عزیزمان است به صحنه ی زیر سوال بردن آرمان ها واهداف بلند این نظام الهی وپراکندن یاس وناامیدی در دلها، تبدیل شود.بدیهی است که در یک فضای پرشور اما منطقی همه ی نامزدها بهتر می توانند به شرح برنامه ها ومعرفی گفتمانی که بدان معتقدند بپردازند.ویادمان نرود این باطل است که برای عرضه ی خود نیاز به بستر هیجانی وغیر منطقی دارد.
دشمنان این امت بزرگ همان هایی هستند که برای سنگ اندازی در مسیر پیشرفت واعتلای کشور،داغ بی پدری را بر دل آرمیتا وعلی رضای کوچولویمان گذاشتند.واز اینها گذشته حتی تاب دیدن پررونق بودن سفرهای نوروزی این ملت را نداشته وبرخود می پیچند از شادمانی ونشاط این مردم شریف.حالا که با تمام قوا وفشار همه جانبه می خواهند پرچم تسلیم این ملت را بر بام فلک بیاویزند، بهتر است خاطره ای را در آستانه ی یکی ازحماسی ترین روزهای این ملت برای شان یاد آوری کنیم.رزمندگان دلیر اسلام پس از سه روز راه پیمایی متوالی وخستگی بسیار موفق شدند با عنایت خداوند خرمشهر را آزاد کنند.
پس از خواندن نماز شکر در مسجد خرمشهروسر وسامان دادن امور، یکی از بسیجی ها رو به فرمانده اش حاج احمد متوسلیان می کند ومی گوید:"حالا که دیگر عملیات تمام شده و خرمشهر آزاد شده می خواهم بروم بخوابم"فرمانده اش بی آنکه چیزی بگوید دستش را می گیرد وبا خود به بالای بلندی می برد وبا دستش نقطه ی نا معلومی را نشانه می رود ومی گوید:"می دانی آنجا کجاست؟"پس از لختی تامل دوباره می گوید:"آنجا انتهای افق است.بسیجی!هر وقت توانستی پرچم اسلام را آنجا در انتهای افق بکوبی آن وقت می توانی بخوابی"زنده باد! خیل سربازان خمینی که همت شان انتهای افق را نشانه رفته است وهرگزخشم و بغض انقلابیش را که باید برفرق دشمنان الله فرود بیاورد حتی به اخمی کوچک خرج دل آزردگی برادران هم مرامش نخواهد کرد.وشکسته ودربند باد!دست خائنی که بخواهد،این امت غیور را از گذشته ی انقلابیش منصرف واز آرمان بزرگش مایوس کند.