حضور سه جریان «روشنفکری، اسلام سنتی و اسلام ناب» در انتخابات سال 92
برای مدیریت تحولات اجتماعی در انقلاب اسلامی ایران سه جریان اصلی تلاش دارند بر پایه ی دانسته های خود شرایط انقلاب را تحلیل کرده و جامعه را به سمت و سوی مبنای خود بکشانند و بر همین اساس در تحولات گوناگون جامعه به اشکال مختلف ورود پیدا کنند.
یکی از این عرصه ها انتخابات ریاست جمهوری و شوراهای اسلامی شهر و روستا است که هر سه جریان نمایندگانی را در سطح ریاست جمهوری و بعضا در شوراهای اسلامی شهر و روستا دارند و با کمی دقت می توان مصادیق آن را در هر کدام از حوزه ها مشخص نمود.
باید توجه داشت این جریان ها سه مبنای فکری هستند نه سه جریان سیاسی که تنها در سطح سلیقه های ظاهری تفاوت هایی را با هم داشته باشند و ما هم بر اساس یک سخنرانی و یا رفتار اجتماعی، خودمان را هم سو با یکی از آنها بدانیم. این جریان ها و مبناهای فکری عبارتند از:
1- جریان روشنفکری با مبنای اصلاح هویت اسلامی
2- جریان فهم سنتی از اسلام با مبنای تبلیغ هویت اسلامی
3- جریان اسلام ناب با مبنای نظام سازی اسلامی برای تحقق هویت اسلامی
جریان روشنفکری با مبنای اصلاح هویت دینی
جریان روشنفکری در حوادث و تحولات اجتماعی انقلاب به دنبال «اصلاح هویت اسلامی» جامعه به نفع ارزشهای دنیای مدرن هستند. به گونه ای که مدرن شدن را نه تنها برای جامعه ی ایران بلکه برای همه ی جوامع دنیا سرنوشتی مختوم می دانند و حرکت به سمت غیر آن را دست و پا زدنی می دانند که تنها مسیر را دور تر و هزینه ها را بیشتر می کند و معتقدند هر چه سرعت مدرن شدن بیشتر باشد و زودتر به جمع جوامع توسعه یافته راه پیدا کنیم سریع تر به بهشت موعود دنیا وارد می شویم غافل از اینکه ملت های جوامع توسعه یافته این بهشت مصنوعی را مجموعی از لذات مادی می دانند که تنها در اختیار بیش از یک درصد سرمایه دار جامعه است و مابقی آن جهنمی است برای ملت هایی که در طبقه های زیرین آن جوامع تلاش می کنند زنده بمانند نه زندگی کنند آنهم تنها برای حیاتی کوتاه در دنیا.
اگر بخواهیم آمریکا را به عنوان یکی از برگزیدگان جوامع توسعه یافته در سه بُعد «سیاست، اخلاق و اقتصاد» مورد بررسی قرار دهیم بر کسی پوشیده نیست در بخش سیاسی آن تنها دو حزب حاکم وجود دارد که با استفاده از روش های رسانه ای که حق را باطل و باطل را حق جلوه می دهد مردم را ابزاری برای رفت و برگشت قدرت بین خود قرار داده اند به گونه ای که هیچ گاه قدرت به جریان یا نفر سومی منتقل نشده و نخواهد شد.
در بُعد اخلاقی همانگونه که خورشید در آسمان می درخشد و چشم های بینا نمی توانند وجود آن را انکار کنند پاشیده شدن کانون خانواده و روح انسانیت نیز در جامعه ی آمریکا به عنوان یک کشور توسعه یافته قابل انکار نیست.
و اما در بعد اقتصادی جنبش وال استریت گواه خوبیست برای اینکه بیداران عالم بدانند در جوامع توسعه یافته فاصله ی طبقاتی تا جایی است که رفاه و ثروت آنها تنها در دستان یک درصد سرمایه دار است با وجود این هستند افرادی که در جامعه ما همچنان آرزوی توسعه یافتگی را در سرمی پرورانند.
جریان روشنفکری در جامعه سه اصل را اجتناب ناپذیر می داند و معتقدند بهتر این است جامعه به استقبال این سه اصل برود که عبارتند از:
أ- اجتناب ناپذیری پذیرش مدرنیته برای دستیابی به زندگی بهتر
ب- اجتناب ناپذیری برنامه ریزی علمی و دقیق برای تسریع فرآیند مدرنیزاسیون
ت- اجتناب ناپذیری اصلاح فرهنگ جامعه میزبانِ مدرنیته به نفع ارزشهای مدرن
جریان فهم سنتی از اسلام با مبنای تبلیغ هویت اسلامی
جریان فهم سنتی از اسلام برای رسیدن به زندگی بهتر «حفط هویت اسلامی» را اجتناب ناپذیر می داند و در تحولات اجتماعی انقلاب با «اصلاح هویت دینی» به شدت مخالفت می کند هیچ گاه حاضر نیست از آرمانها و ارزشهای اسلامی به نفع ارزش های جامعه مدرن دست بکشد و مادامی که آرمانها و ارزش های جامعه مدرن به صورت محسوس و ملموس در تقابل با آرمانها و ارزش های انقلابی و اسلامی باشد با آن مخالفت می کند و همه تلاش خود را برای «تحقق هویت اسلامی» بکار می گیرند و این نقطه قوت آن می باشد.
این جریان معتقد است که «تحقق هویت اسلامی» تنها از طریق گسترش کمی و کیفی تبلیغ اتفاق می افتد و در شرایطی که برای آن به وجود می آید به دنبال استفاده از ابزارهای مختلف - مانند استفاده از رسانه - برای گسترش کیفی و کمی تبلیغ استفاده است.
در حوزه های تخصصی جامعه، کارشناسی دنیای غرب را بدون توجه به فرهنگ حاکم بر آنها به رسمیت می شناسد به تعبیری تکامل معنوی را از تکامل مادی تفکیک می کند و رابطه ی مستقیمی بین آن ها قائل نیست و از همین جهت است که تکامل مادی جامعه را به کارشناسی غربی واگذار کرده و حتی برای آن حجیت قائل است. تنها در مواردی که نسبت به شاخص های هویت اسلامی احساس خطر کند به صورت موردی و گزینشی در حد تذکر و اخطار دادن ورود پیدا می کند.
این جریان اصول اجتناب ناپذیر خود را اینگونه بیان می کند:
أ- اجتناب ناپذیری حفظ هویت اسلامی برای دستیابی به زندگی بهتر
ب- اجتناب ناپذیری تفکیک تکامل معنوی از توسعه مادی
ت- اجتناب ناپذیری توسعه کمی و کیفی تبلیغ هویت اسلامی
جریان اسلام ناب با مبنای نظام سازی اسلامی برای تحقق هویت اسلامی
جریان اسلام ناب در مدیریت تحولات و حوادث اجتماعی به دنبال «تحقق هویت اسلامی» است و با «اصلاح هویت دینی» مخالفت شدید دارد این جریان که مولود مبارک حوزه علمیه می باشد و تقریبا بیش از 150 سال از عمر آن می گذرد در تقابل بین آرمانها و ارزش های اسلام ناب و مدرنیته با مبارزه علما و فضلا شناخته می شود و در سال 1357 به رهبری امام عظیم الشان توانستند بر آن پایه ها، انقلاب پربرکت اسلامی ایران را بناکنند که در آن غیرمعتقدین به اسلام ناب از حکومت کنار زده شدند و معتقدین به حکومت اسلامی اجازه تنفس پیدا کردند تا بتوانند با گذشت زمان دولت اسلامی را برپا کنند.
این جریان؛ حضور توسعه ی مادی را در جامعه بر تکامل معنوی بی تأثیر نمی داند و معتقد است زندگی مادی با تکامل معنوی بریده ی از هم نیست و نمی توان بدور از معنویت در دنیا زندگی مطلوبی داشت لذا برای رسیدن به زندگی بهتر به دنبال «تحقق هویت اسلامی» هستند از طرفی «تحقق هویت اسلامی» را تنها با گسترش کمی و کیفی تبلیغ ممکن نمی داند و معتقدند برای تحقق هویت اسلامی لازم است ساختارهای اجتماعی را نیز هماهنگ با شاخص های آن قرار داد از این رو به سمت نظام سازی اسلامی حرکت کرده است و برای نظام سازی سه اصل اجتناب ناپذیر را عنوان می کند که عبارتند از:
أ- اجتناب ناپذیری حفظ هویت اسلامی برای رسیدن به زندگی بهتر
ب- اجتناب ناپذیری بررسی تأثیرات توسعه مادی بر تکامل معنوی
ت- اجتناب ناپذیری برنامه ریزی برای تحقق شاخص های هویت اسلامی
این سه جریان که به طور خلاصه «جریان روشنفکری، اسلام سنتی و اسلام ناب» عنوان شدند در تحولات مختلف اجتماعی حضورشان قابل تشخیص و تفکیک است. در نگاهی اجمالی می توان گفت جریان روشنفکری با شاخص های توسعه شناخته می شوند و اسلام سنتی با دنبال کردن شاخص های هویت اسلامی و شاخص های توسعه به صورت همزمان و التقاطی قابل تشخیص هستند اما جریان اسلام ناب امروز با تلاش برای رسیدن به الگوی پیشرفت اسلامی و گفتمان سازی ادبیات انقلاب شناخته می شود.
در انتخابات 92 بهتر است به جای اینکه به سمت احزاب و شعارهای مقطعی و وعده های انتخاباتی برویم کاندیداها را در این سه جریان قرار دهیم و بعداز مشخص شدن مبنای فکری آنها در صورتی که به یک مصداق مشخص نرسیدیم به سراغ سایر شاخص های ادبیات انقلاب برویم.