این صرفاً نظر من است و امیدوارم دیگرانی که در سال ۸۴ حرفهای من را نقد میکردند، امروز با من هم نظر شده باشند:
معنای عدالت این نیست که کاندیدای ریاست بر دولت، با وانت پنجر به سفر تبلیغاتی برود و مردم پیاده به دنبالش بدوند.
معنای عدالت این است که رئیس دولت، گران ترین خودرو را سوار شود، اما هر یک از مردم، بتوانند یک خودرو هر چند ارزان داشته باشد.
معنای عدالت این نیست که رئیس دولت، در یک خانه بسیار کوچک زندگی کند و مردمش بی خانمان و زاغه نشین باشند.
معنای عدالت این است که رئیس دولت، بهترین خانه را داشته باشد، اما هر یک از مردم، یک سرپناه آبرومند داشته باشند.
معنای عدالت این نیست که رئیس دولت، ارزان ترین لباس را بپوشد و کودکان خیابانی، برهنه در سرمای زمستان در سر چهارراه ها بلرزند،
معنای عدالت این است که رئیس دولت، بهترین لباس را بپوشد، ولی هر یک از مردم، از داشتن یک لباس آبرومند مطمئن باشند.
به احترام تمام آن دستهای تهی،
به احترام تمام آن سفره های خالی،
به احترام تمام پیاده های کنار خیابان،
به احترام تمام آنها که بیکار مانده اند،
و به احترام تک تک چراغهایی که امروز روشن هستند،
با برق سدها و نیروگاه هایی که بیست سال پیش ساخته شد و مردم، کوته نظرانه برای تک تک آنها لطیفه ها ساختند،
در انتخابات شرکت میکنم و رأی میدهم،
به امید اینکه چراغ وطنم، روشن بماند….
برگرفته از :روزنوشت های من