من به هیچ وجه نگرانی از رأی مردم ندارم. از قضاوت های دستگاه هایی که همواره جهت گیرانه اقدام کرده اند نیز نگران نیستم. نه مثبتش سرافرازی می آورد و نه منفی آن موجب سرافکندگی است ولی مهم این است که ببینیم حاصل کار چه می شود و نتیجه اش برای جامعه چیست؟
آمدن باید تهدیدها را کم کند و توان نجات مملکت از اقتصاد ویران و مدیریت آشفته و وضع بد معیشت و امنیت مردم را داشته باشد.
گفتم اگر احساس می شد که راه نجات کشور و مردم و خدمت این است که به توافقی برسیم که رویکردها باید عوض شود. با حفظ همه مراتب و احترام به جایگاه ها و مسؤولیت ها بنده حاضر بودم آبرو و حتی جان خود را نیز بگذارم، برای این که وضع بهتر و خطرات دفع یا کم شود. ولی کدام نشانه بر این تغییر دلالت دارد و بدون آن چه کار می شود کرد؟
"خوشحال شدم وقتی دیروز جناب آقای هاشمی گفتند که حاضرند بیایند، البته در صورتی که رهبری مخالف نباشند. درست است اگر رهبری نخواهند هرکس که بخواهد بیاید مشکل ایجاد می شود و من می گویم چرا رهبر معظم مخالف باشند؟! به گفته ایشان هیچ کس برایشان هاشمی نمی شود. ایشان بیش از همه ما جایگاه، نقش، توان و خیرخواهی آقای هاشمی را می شناسند و اگر با هماهنگی بیایند می شود به کشور سر و سامان داد و قطعا رهبری می خواهند وضع بهتر شود؛ امری که با آمدن جناب آقای هاشمی میسر است."
جمعی از خبرنگاران و اصحاب رسانه امروز میهمان رئیس دولت اصلاحات بودند و با بیان دغدغه های خود و با شور و شعور ضمن بیان دغدغه های خود و تحلیل هایی که از دیدگاه های مختلف ارائه کردند از سید محمد خاتمی خواستند که در صحنه انتخابات حضور داشته باشد.
پس از صحبت های خبرنگاران نوبت به رئیس دولت اصلاحات بود تا به حرف های حاضرین پاسخ دهد.
متن کامل صحبت های سید محمد خاتمی در این نشست را در ادامه بخوانید:
بسم الله الرحمن الرحیم
خوش آمدید و حرف های بسیار خوبی زدید.
خیلی خوب است که همچنان می توانیم راحت حرف بزنیم. باید این فضا را باز کنیم که مردم بتوانند راحت حرف بزنند و راهشان را پیدا کنند. آزادی هم همین است؛ کسی بتواند فکر کند و حرف بزند و هزینه ای برای این فکر و حرف زدن نپردازد. متأسفیم که این روزها در جامعه ما حرف زدن هزینه دارد. بسیاری از نقدهای شما وارد است، باید بتوانیم خودمان و اتفاقاتی که در جامعه رخ می دهد را نقد کنیم. اما اگر این فضا نباشد و نگذارند حرف بزنیم، جامعه ما جامعه ای نیست که به آینده اش امیدوار باشیم.
اول باید مشخص کنیم که هدفمان از انتخابات چیست؟ طبعاً انتخاباتی که همه چیزش طبیعی باشد، راهی است برای به دست گرفتن قدرت و معیارش هم رأی مردم است. اما در موقعیتی هستیم که ساز و کار انتخابات از این جهت مشکل دارد. در مقابل ما کسانی هستند که یک رویه دیگر را می پسندند و اگر کسی هم درباره این رویه انتقاد کند و راه بهتری را برای جامعه و کشور در نظر داشته باشد، اجازه حضور را از او می گیرند. در این صورت یا باید دست از حضور با حفظ حداقل ها یا حد نصاب های معیارها و اصول مورد قبول برداشت که من معتقدم این به معنی بی هویتی و بازی کردن است؛ یا اینکه می گویند که حق شرکت ندارید و اگر حق شرکت بدهند، می توانند امکانات ندهند و جلوگیری کنند از موفقیت. من فکر می کنم خوب است از این انتخابات به عنوان راهی برای برون رفت از فضای سوء تفاهم بهره بگیریم تا به فضای مطلوب سیاسی سالم برسیم. در هر دو طرف سوء تفاهم هست منتهی هزینه ای که شما به عنوان شهروندان آزاد پرداخته اید خیلی سنگین تر است. اگر ما بتوانیم این سوء تفاهم را کم کنیم، کار بزرگی کرده ایم.
انتخابات، برای اصلاح طلبی اصل است چرا که قلب مردم سالاری است و ما معتقدیم که در انتخابات نباید با صندوق قهر کرد. دو دسته قهر می کنند، اول کسانی که اصل نظام را قبول ندارند و دوم کسانی که مأیوس و دلسرد هستند و با غیبت نارضایتی خود را نشان می دهند. ما به هیچ وجه جزء دسته اول نیستیم و براندازی را محکوم می کنیم و آن را میسر هم نمی دانیم. ولی مثل دسته دوم آن قدر نا امید نیستم که نشود کاری کرد. باید جلو رفت تا راهی پیدا کرد. من خیلی از حرف های شما را قبول دارم. برای اینکه افراد بیایند و حضور پیدا کنند، درها بسته شده است. از آن روزها تا امروز زمینه ها و امکانات حضور برای رسیدن به قدرت بسیار کم شده است. البته فرد شایسته برای حضور در انتخابات یکی دو نفر نیست. من می توانم ده ها شخص را نام ببرم که جوان و خوش فکر و تحصیلکرده هستند و شایستگی مسؤولیت های بالا را دارند، ولی حتی امکان عرضه شدنش به جامعه و شناخته شدنشان را گرفته اند. انتخابات شورای شهر را نگاه کنید. فعلاًً همه را تهدید می کنند که رد صلاحیت می شوید تا آن ها را وادار کنند که انصراف بدهند. طبعاً در مورد ریاست جمهوری بدتر. این طور نیست که ما نیرو نداشته باشیم، اما امکان حضور آن ها فراهم نیست. وقتی در دانشگاه برای صحبت در انجمن اسلامی اجازه نمی دهند یا امکانات فعالیت را هم می گیرند، هر چه هم شایستگی باشد جامعه شناخت پیدا نمی کند. نگویید نیرو نبوده و تربیت نشده. این طور نیست. نیروها هستند، اگر دولت مدیر و کارآمد و آزاد اندیش باشد، این نیروها می توانند کار کنند و خود را بهتر بشناسانند. یکی از کارهایی که باید بکنیم، باز کردن فضا است.
من سعی کردم حداقل هایی که می خواستم را بیان کنم تعبیر و تعریف خود را از ریاست جمهوری بیان کردم و معنی اش این که اگر چنین رئیس جمهوری مورد قبول نباشد به هیچ وجه نمی تواند بیاید و نباید بیاید.
دوم اینکه آیا امکان آمدن فردی که با تمام تلاشش همیشه گفته من در درون نظام هستم، حرف هایش را هم مصلحت نظام و مردم می دانسته، اما با دیدگاه ها و رویکردهای حکومت سازگار نبوده و در نتیجه او را بیرون از نظام می دانند و و غیرمنصفانه و غیرعادلانه او را کنار زده اند و به هیچ وجه مایل به آمدن او نیستند، آیا امکان بازگشت او هست؟ در مقابل خواست و مطالبه ای نسبت به فرد یا افرادی در جامعه شکل گرفته است و البته این خواست بوده و آشکارتر شده است. من به هیچ وجه نگرانی از رأی مردم ندارم. از قضاوت های دستگاه هایی که همواره جهت گیرانه اقدام کرده اند نیز نگران نیستم. نه مثبتش سرافرازی می آورد و نه منفی آن موجب سرافکندگی است ولی مهم این است که ببینیم حاصل کار چه می شود و نتیجه اش برای جامعه چیست؟ درست است که کشور بحرانی است اما آمدن باید تهدیدها را کم کند و توان نجات مملکت از اقتصاد ویران و مدیریت آشفته و وضع بد معیشت و امنیت مردم را داشته باشد. فضا برای جریانی خیرخواه که خیر کشور و جامعه و مردم را می خواهد از جمله همین ما که اینجا با هم هستیم باز شود و سوء تفاهم و سوء ظن از بین برود و جلسات اینچنینی را گسترده تر و سازمان یافته تر کنیم و با امنیت بتوانیم درباره سرنوشت خودمان و کشور و مردم بحث کنیم و راه حل ارائه دهیم. باید بکوشیم انتخابات به جای این که موجب بسته تر شدن فضا و تنگ تر شدن عرضه شود به سوی باز شدن برود به گونه ای که حق مردم و حد حکومت هم معلوم باشد و هم بتوان درباره آن بحث کرد. من می گویم براندازی مطرود و محکوم است ممکن هم نیست ولی رویه هایی که به سوی فروپاشی می رود باید عوض شود. آیا انتخابات اگر به گونه ای باشد که بر بحران بیفزاید و به جای ده ها زندانی که داریم صدها زندانی پیدا شود و به جای حصر سه نفر ده ها نفر در حصر قرار بگیرند و جریان مدنی اصلاح طلب و خیرخواه و تحول خواه از این که هست هم محدودتر شود و بدتر از همه به جای کم شدن فشار اقتصادی و تهدید خارجی و تنگنای امنیتی همه این ها روی مردم بیشتر شود. آیا اعلام حضور منطقی است؟
اگر بر فرض علی رغم مخالفت ها فردی به عنوان رئیس جمهور در اثر رأی مردم بر حاکمیت تحمیل شود می تواند کار کند؟ یعنی توقع هست به صورت اپوزسیون درون نظام جمهوری اسلامی باشد یا رئیس جمهوری؟ و اصلا قادر است در صورت کارشکنی یا مخالفت نهادها و دستگاه ها و ... کاری برای مردم بکند؟ اکثریت آنان که می گویند بیایید می خواهند وضع زندگیشان و اوضاع نابسامان کشورشان بهبود یابد اگر همه دستگاه ها همراه باشند چندین سال طول می کشد تا برسیم به نقطه ای که از آن بیرون رفتیم و کشور را دادیم دست دیگران. نه یک شبه تورم کم میشود و نه به سرعت روابطمان با دنیا خوب می شود. نهایتاً متهم می شویم به ناتوانی و مردم هم طلبکار می شوند.
البته گفتم اگر احساس می شد که راه نجات کشور و مردم و خدمت این است که به توافقی برسیم که رویکردها باید عوض شود. با حفظ همه مراتب و احترام به جایگاه ها و مسؤولیت ها بنده حاضر بودم آبرو و حتی جان خود را نیز بگذارم، برای این که وضع بهتر و خطرات دفع یا کم شود. ولی کدام نشانه بر این تغییر دلالت دارد و بدون آن چه کار می شود کرد؟
خوشحال شدم وقتی دیروز جناب آقای هاشمی گفتند که حاضرند بیایند، البته در صورتی که رهبری مخالف نباشند. درست است اگر رهبری نخواهند هرکس که بخواهد بیاید مشکل ایجاد می شود و من می گویم چرا رهبر معظم مخالف باشند؟! به گفته ایشان هیچ کس برایشان هاشمی نمی شود. ایشان بیش از همه ما جایگاه، نقش، توان و خیرخواهی آقای هاشمی را می شناسند و اگر با هماهنگی بیایند می شود به کشور سر و سامان داد و قطعا رهبری می خواهند وضع بهتر شود؛ امری که با آمدن جناب آقای هاشمی میسر است.
چند نکته وجود دارد:
1- جناب آقای هاشمی از ارکان انقلاب و نظام هستند و نقش ممتازی قبل و بعد از انقلاب و در شکل گیری و استحکام نظام و جمهوری اسلامی داشته اند و هزینه سنگینی نیز پرداخته اند. علاقه امام به ایشان بر همه روشن است. ایشان برای برون رفت از بحران ها نقش محوری داشته اند در جنگ، در ساختن کشور و بعد از جنگ، آن هم کشوری که ویران شده بود. مردم بزرگواری که سخاوتمندانه جان و مال و عزیزان خود را برای دفاع از انقلاب و میهن در طبق اخلاص گذاشته بودند توقع داشتند بعد از جنگ کشور ساخته شود و زندگی مردم امن و روبراه گردد. آقای هاشمی در چنین وضعیتی پا به میدان گذاشتند. هاشمی یک سرمایه است و بدون تردیدی از جمله افرادی که به حقوق و حرمت مردم ایمان دارد و از آن دفاع می کند و نیز خواستار عدالت در جامعه است و نیز آمدن ایشان یقیناً دیدگاه بین المللی را نسبت به ایران تعدیل می کند و همین باعث گشایش یا کم شدن تنگناها می شود و نیز ایشان طرفدار فضای باز برای همه جریان ها و مدافع تشکل ها و بخش خصوصی است علاوه بر آگاهی تجربه گران قیمت ایشان در مدیریت کشور و آمادگی همه نیروها و حتی جناح ها برای همکاری با ایشان خود مزیت بزرگی برای ایجاد دولتی منطق گرا، کاردان و مفید است.
و مطالبه مردم هم لااقل بسیاری از آنان که به من دسترسی دارند این است که یا من یا جناب آقای هاشمی باید بیایید و مطمئن هستم که اگر همه بخواهیم و همه دستگاه ها کمک کنند آمدن هاشمی به معنی برد همه است و خدا کند چنین شود.
خوشحالم آقای هاشمی میایند.
اگر آقای هاشمی بیاید به یاری خدا از این مرحله دشوار می گذریم. دل ها نزدیک می شوند و سوء ظن ها کم می شود. و بار دیگر حضور مردم و داوری ایشان کار ساز خواهد شد