زمان : 12 Farvardin 1392 - 00:12
شناسه : 67270
بازدید : 5152
از آدرشك مهريز تا خليج فارس با دوچرخه از آدرشك مهريز تا خليج فارس با دوچرخه

بر اساس برنامه ریزی پیشین،دوشنبه شب 16 بهمن،دوچرخه ها را بار کامیون نمودیم.صبح سه شنبه 17 بهمن ،من و ممسادق با کامیون دوچرخه به بندر عباس رفتیم و شب در محوطه بیرونی راه آهن بندر عباس، پیاده شدیم.

چهارشنبه 18 بهمن دوستان آمدند و به رکاب شدیم به اسکله شهید حقانی.بلیت هرمز گرفتیم.نه نفر.چون مسافر هرمز کم بود منتظر ماندیم.به ناشت هم نشستیم.سوار شدیم با دوچرخه ها بر تندرو و حرکت بر آب های نیلگون خلیج فارس.اندکی بعد هم در "هرمز" لنگر انداختیم.دیدار از قلعه پرتقالی ها و خانه فرح .رکاب در دور جزیره هزار رنگ "هرمز" در هوایی بهاری و سرسبز.کناره های بکر با آب هایی زلال.آرامشی روح افزا.ساعت 13 دور جزیره به رکابمان آمد و تصمیم بر این که به "قشم" برویم.در راه سری هم به جزیره "لارک".

زدیک غروب در پارک ساحلی زیتون،برافراشتیم چادرها را.شبی سرد و شرجی.بامداد همه چیزمان خیس بود.
صبح پنج شنبه 19 بهمن (آقا مصطفی عماد هم به ما پیوست) به سمت شرق جزیره در رکاب شدیم.بازدید غارهای خوربس،دره ستاره در روستای برکه خلف.تنی به آب زدیم در کنار جزایر "ناز" با آن ساحل جادوییش که هنگام مد جزیره اند و وقت جزر جزء قشم.که علت نامگذاری آن ها نیز همین است بدین معنا که ناز می کنند به خشکی بپیوندند.
 

ناهار که با صبحانه یکی شده بود در سوزا.شیب دراز مقصد بعدی و از آنجا به جزیره هنگام.تا غروب ساحل های زیبای هنگام را رکابیدیم و شب در حیاط مسجد که چشم انداز خوبی بر دریا داشت به صبح کردیم.

8 صبح جمعه بیستم بهمن ماه، عبدنور،صاحب قایق دیروزی آمد دنبالمان.برگشت به شیب دراز و حرکت به سمت "سلخ" و از آنجا به "طبل".

بازدید جنگل های مانگرو تا ساعت 15 به طول انجامید.دره تندیس ها و سپس تنگه چاکوه که بسیار زیبا بود.نزدیک غروب به طبل بازگشتیم که حمید آقا را (بورس با خانواده اشان) ملاقات کردیم.از آنجا دوچرخه ها را بار زدیم به درگهان رفتیم.شب را درگهان بودیم.

شنبه 21 بهمن از درگهان به قشم.اندک زمانی هم در بازار.حرکت به بندر عباس و بارگیری دوچرخه ها.به خیر و خوشی گذشت.جمعی دوست داشتنی و مهربان با از خودگذشتگی و صبر دوستان.جمع رکاب هم 320 کیلومتر.
چه آسان می شود به سفر شد.چه ساده دوستان خط می خورد نامشان از سفرها.بهانه هایی گوناگون.چه ساده می بازند روزهای دلفریب و برگشت ناپذیر را.چه بیهوده می گذرانند روزهایی را که در انتظارشان هستند در سال ها.عمری برنامه ریزی و هماهنگی به هم می ریزد به بی حالی و بی پروایی.