زمان : 18 Tir 1386 - 22:57
شناسه : 6583
بازدید : 3973
نگاهي ديگر به اختلافات ميبد و اردكان نگاهي ديگر به اختلافات ميبد و اردكان

سرويس مقالات وارده يزدفردا

نگاهي ديگر به اختلافات ميبد و اردكان


رضا ملاحسيني اردكاني
دانشجوي كارشناسي ارشد جغرافياي سياسي دانشگاه تربيت مدرس
E-mail: mollahosseini@modares.ac.ir


همه ما تا كنون در طبيعت و يا در برنامه هاي تلويزيوني كه به موضوع زندگي و حيات وحش اختصاص دارد تاكنون صحنه هايي را ديده ايم كه طي آن حيوان يا پرنده اي محدوده اي را به عنوان قلمرو خود مشخص مي كند و در برابر نفوذ رقيبان مدعي خود از همان گونه جانوري به آن محدوده سر سختانه مقاومت و مبارزه مي كند. در واقع به نوعي جانوران نيز براي خود حق اعمال حاكميت انحصاري بر منطقه اي خاص قائلند. تقريباً شبيه به آنچه كه انسان نيز آنرا اجرا مي نمايد؛ يعني تلاش براي اعمال حاكميت انحصاري در محدوده جغرافيايي مشخص. اين موضوع بسياري از دانشمندان را برآن داشت كه به تحقيق بيشتر درباره ي شباهت ها و تفاوت هاي اين پديده مشترك بين حيوانات و انسان بپردازند. از مجموع بررسي هايي كه انجام گرديد نهايتاً مي توان گفت كه چنين نتيجه گيري شده كه هرچند شباهت هايي در اين موضوع بين انسان ها و حيوانات وجود دارد اما تفاوت اصلي اينجاست كه پديده قلمروخواهي در حيوانات ذاتاً غريزي است و در غالب موارد نيز تصنعي و بيشتر جنبه اعلامي پيدا مي كند ، اما در انسان ها پديده قلمروخواهي جدا از حس عزيزي اوليه ، بيشتر اكتسابي و حاصل درك انسان از محيط اطراف خودش است. يعني اينكه انسان هنگامي كه در يك مكان جغرافيايي خاص متولد شده و در آن رشد مي يابد، مكان يك سري تأثيرات بر انسان گذارده (ازجمله حس امنيت) و به تبع و بازخورد آن نيز انسان بر محيط اطراف خود تأثير مي گذارد. در پي تشديد اين كنش و واكنش كه از آن به روابط اكولوژيكي انسان نيز ياد مي شود يك نتيجه حاصل مي شود و آن معني دار شدن مكان خاص در ذهن انسان است. پديده اي كه در جغرافيا و خصوصاً در جغرافياي سياسي از آن به عنوان « بار احساسي مكان» ياد مي شود. اين تأثير بار احساسي مكان خاص و احساس تعلق سرزميني در وجود آدمي است كه سبب مي شود ضمن اينكه يك مكان خاص معناي خاصي نيز در ذهن انسان پديد آورده، حفظ آن براي خود و جلوگيري از تخريب و نفوذ ديگران در آن نيز از امور واجب براي انسان تلقي شود. امري كه از ابتداي خلقت بشر تاكنون به شدت و در همه ي عصرها و دوران ها جاري بوده و سر منشأ بسياري از جنگ ها و تعارضات و گاهي اتحادها و عمران ها بوده است.
به گونه اي كه حتي بايد گفت امروزه و در عصر جهاني شدن و دنياي پست مدرن نه تنها اين حس در انسان ها از بين نرفته بلكه به گونه هاي مختلفي تغيير ماهيت و كاركرد داده و همچنان پويا و فعال در ميان جوامع بشري رايج است.
مهم ترين جنبه و مبارزه اين حس تعلق مكاني ، حفظ و حراست از مرزهاي واحدهاي سياسي- فضايي از جمله كشور است. كه در آن حاكميت و اعمال آن حرف نخست را مي زند.
تمام اين مطالب مقدمه اي بود براي درك بهتر و تحليل كاربردي تر مسئله اي خاص كه چندين سال است همچنان سايه نه چندان خوش يمن خود را برسر استان يزد انداخته است. بله صحبت از مشكلي ديرينه در بين مردمان دو شهرستان استان يزد ، يعني ميبد و اردكان است كه در هر دوره اي و ايامي به شكلي خاص مطرح شده و يكسري عواقب و جوانب نيز به همراه خود داشته است. بنا ندارم كه در اين نوشتار به موشكافي و جستن دقيق عوامل و عناصر سياسي در بروز اين پديده بپردازم ، بلكه تلاشم اين است كه به عنوان يك دانشجوي جغرافياي سياسي به بيان فلسفه ي اين پديده بپردازم كه بتواند سرچشمه ي تحليلي صحيح تر و بهتري براي درك و رفع اين معضل باشد.
بار ديگر به جملات نخستين اين نوشتار باز گرديم. گفتيم كه بار احساسي مكان و حس تعلق سرزميني در وجود آدمي است كه پديده قلمروخواهي و حفاظت از قلمرو جغرافيايي خاص (حتي تاسرحد مرگ) را در نهاد آدمي توجيح مي سازد.
همانطور كه بيان شد اعمال انحصاري حاكميت بر آن قلمرو خاص ، مهم ترين دستاورد و در واقع راهكار بروز اين پديده است. اما حاكميت چيست؟ حاكميت به زبان ساده اراده و چارچوبي است كه خاص حكومت ها بوده و هيچ نيرو و عاملي بالاتر از آن وجود ندارد . در واقع همين اعمال حاكميت است كه توجيح گر وجود و علت وجودي حكومت هاي سرزميني و وجه تمايز آنها با ساير نهادهاي سياسي، فرهنگي اقتصادي،اجتماعي است. پس نتيجه اين است كه اعمال حاكميت خاص حكومت ها و دولت هاست و هر حكومت و كشوري نيز داراي قلمرو مشخص با مرزهاي دقيق و مشخص است كه اين واحد را از ساير واحدهاي سياسي-فضايي جدا و مشخص ميكند. در اين چارچوب است كه جنبه عملي يافتن پديده قلمروخواهي و اعمال نظارت و حفاظت دقيق انسان ها بر قلمرو و مرزهاي يك كشور منطقي و پذيرفتني است ، زيرا گفتيم كه هدف از قلمروخواهي و اعمال نظارت و حفاظت از منطقه جغرافيايي خاص ، اعمال حاكميت انحصاري است و همچنين نتيجه گرفتيم كه حاكميت مختص حكومت ملي بوده و از اين نظر است كه حفاظت بسيار دقيق مرزهاي ملي و اعمال اراده حكومت در اعمال انحصاري حكومت در چارچوب قلمرو و سرزمين ملي خاص بسيار معقول و پذيرفتني است.
اما نكته اصلي اينجاست كه موضوع خاصي كه فعلاً مورد بررسي ماست در سطح ملي نبوده و علي ا لقاعده چون سطح آن محلي است ، طبيعي است كه با بحث حاكميت و اعمال آن داراي ابهاماتي باشد . بنابر اين تكليف چنين پديده اي در سطح فرو ملي و محلي كه تاكنون باعث ايجاد مشكلات عديده اي براي حكومت ها در نقاط مختلف و با موضوعات گوناگون شده -كه موضوع اختلافات ميبد و اردكان نيز يكي از آنها است - چه مي شود؟ آيا صرفاً بحث اعمال حاكميت بر قلمرو خاص است كه پديده قلمرو خواهي و تبعات بعدي آن را به دنبال دارد يا اينكه موارد ديگري نيز مطرح است ؟
واقع امر آن است كه همانطور كه عنوان شد در سطح ملي و بين المللي اعمال حاكميت و منشأ هاي آن است كه در اين موضوعات حرف اول را مي زند . اما در مواردي مثل موضوع بحث ما كه در سطح فرو ملي و به عبارتي محلي جاي مي گيرند ، منشأ اصلي مناقشات مسئله حاكميت و اعمال آن نيست ؛ حداقل به آن معنا كه در سطح ملي مطرح مي شود . شايد بتوان گفت كه عامل اصلي اين مسائل علاوه بر بار احساسي مكان ، رقابتهاي مكاني است . در جغرافياي سياسي بررسي مسائلي اين گونه كه در سطوح فرو ملي قرار دارند ، در چار چوب مباحث سازماندهي سياسي فضاي داخلي حكومت ها و يا همان مباحث تقسيمات كشوري جاي مي گيرند . در چارچوب مباحث تقسيمات كشوري نيز اين مباحث در موضوعات مختلفي مطرح مي گردند كه هريك توجيه جدا گانه اي را براي خود دارند . جالب اين جاست كه اين موضوعات تقسيماتي در كشور هاي مختلف بسته به نوع سيستم حكومتي و عملكرد حكومتها به گونه هاي متفاوتي نيز مطرح و بررسي يا رفع مي گردند . موضوعات تقسيمات كشوري در كشور خود را اگر بخواهيم به صورت كلي مطرح كنيم مي توانيم به چند مورد كلي و اصلي آن ها ، يعني بحث ارتقاء سطوح، انتزاع يا الحاقات بين واحدها و همچنين حساسيت مردم نسبت به مرزهاي واحدهاي تقسيماتي داخل كشور اشاره نمائيم . مناسب است براي درك هرچه بهتر موضوع خاص خود ، به بررسي مختصر هريك از اين موارد پرداخته و مشاهده كنيم كه در كشورها چرا هريك از اين موارد با حساسيت هاي مختلفي همراه مي شود:
در مورد اول يعني حساسيت و در خواستهاي مكرر مردمي براي ارتقاء واحد تقسيمات كشوري خود ( مثل روستا به شهر يا بخش به شهرستان ) بايد گفت نقش اصلي را در اين مناقشات ، منابع مالي اختصاص داده شده به سطوح تقسيماتي دارد . به اين معني كه در سيستم بودجه ما ، منابع مالي به تفكيك واحدهاي تقسيماتي اختصاص يافته و هر چه سطح تقسيماتي واحد هاي بالاتر باشد بودجه بيشتري مي گيرد .- همانگونه كه يك استان بيشتر از شهرستان ، و يك شهرستان بيش از يك بخش و يك بخش و شهر بيش از يك روستا بودجه مي گيرند .- همين عامل است كه مردم واحد هاي تقسيماتي كوچكتر را مجاب مي كند تا با قبول كردن همه عوارض جانبي اين ارتقائات همچنان مصرانه پيگير ارتقاء واحد تقسيماتي خود باشند و به نظر مي رسد تا سيستم اختصاص بودجه در كشور ما اينگونه باشد ، همچنان شاهد چنين رفتارهايي خواهيم بود .
مورد دوم بحث الحاق يا انتزاع واحدي كوچكتر از يك واحد تقسيماتي بزرگتر است . در تحليل اين مورد نيز شايد بتوان گفت مهمترين دليل چنين درخواستهايي بيشتر مشابهتهاي فرهنگي ، اجتماعي ، اقتصادي ، قومي ، مذهبي و ... بين واحدهاي تقسيماتي مختلف و يا عدم وجود آنها است . مردم يك واحد تقسيماتي به چنين دركي مي رسند كه مثلا از نظر قومي يا فرهنگي با ساير واحدهاي يك سطح مشابهت ندارند و در عوض با واحدهاي ديگر مجاور همخواني بيشتري دارند ، لذا خواهان انتزاع از يك واحد تقسيمات كشوري و الحاق به واحد ديگري مي شوند .
اما موضوع سوم حساسيت بر روي مكان دقيق مرز واحدهاي تقسيمات كشوري است . به نظر مي رسد كه در اين مورد است كه ابهامات و سوالات بيشتري وجود دارد . سوال اساسي نيز اين است كه با توجه به اينكه در بين سطوح و واحدهاي تقسيمات كشوري بحث حاكميت و اعمال آن مطرح نيست ، چرا همچنان مردمان يك استان يا شهرستان يا بخش يا سطوح ديگر تقسيماتي ، بر روي مرزهاي خود حساسيت دارند ؟ مگر همه اين مرزها ، مرزهاي داخلي يك كشور محسوبنمي گردند كه حكومت آنها را براي ارائه بهتر خدمات و تسهيلات ترسيم نموده است ؟ مگر دشمن بيروني آنرا تهديد مي كند ؟ اهميت اين مرزها از چيست ؟ به نظر مي رسد مي توان با اطمينان گفت كه در منطقي ترين حالات طرح چنين ادعاهايي بين واحدهاي تقسيماتي داخلي يك كشور ، وجود يك منبع اقتصادي يا يك مكان ويژه در محدوده مورد اختلاف است كه باعث توجيه منطقي آن مي شود . گاهي قرار گرفتن يك معدن و يا يك حوزه انرژي يا منبع آب و يا مرتع در محدوده مرز بين دو واحد تقسيماتي است كه سود حاصل از آن منبع اقتصادي مردمان ساكن در آن مناطق را بر آن مي دارد كه با درخواست تعيين دقيق مرزهاي خود و حساسيت روي آن سهم بيشتري از آن منبع اقتصادي را ببرند . – شايد بهترين نمونه اين مورد در منطقه مورد بحث ، اختلافات بين شهرستانهاي اردكان و بافق بر سر معدن سنگ آهن چادرملو باشد . – در موارد ديگر گاه ممكن است نه يك منبع اقتصادي بلكه يك مكان ويژه كه هويت ، شخصيت و جايگاه خاصي را به يك واحد مي دهد ، موضوع تنش قرار گيرد . مثل يك مكان مقدس . اينك بازگرديم به موضوع مورد بحثمان . حتما به اين مطلب رسيده ايد كه موضوع اختلافات اردكان و ميبد ( حداقل در مورد اخير ) از نوع مورد سوم است . يعني تعيين مكان دقيق مرز بين اين دو شهرستان . اما اگر مختصر شناختي نسبت به مكان مورد اختلاف اين دو شهرستان داشته باشيم متوجه مي شويم كه نه يك منبع اقتصادي و نه يك مكان خاص هيچكدام در آن وجود ندارد كه طرح اين بحثها را عقلاني تر نمايد . باز اين سوال پيش مي آيد كه پس چرا مردمان اين دو شهرستان همچنان بر سر اين موضوع اختلاف دارند ؟ به نظر نگارنده مي رسد كه ريشه اختلافات بين ميبد و اردكان از نوع ديگري است . به نظر مي رسد علت اصلي چنين اختلافاتي ناشي از رقابتهاي شديد مكاني بين اين دو شهرستان و تبعات ناشي از آن است . به بيان ساده تر اين اختلافات ناشي از سوء برداشتها و توهمات ذهني و تاريخي مسولين و مردمان اين دو شهرستان است . مي توان اين ادعا را به صورت خلاصه چنين اثبات نمود :
از لحاظ فرهنگي و مذهبي مردم اين دو شهرستان كاملا يكدست بوده و هيچ مشكلي وجود ندارد . از لحاظ اقتصادي ، روايط اقتادي گسترده بين مردم اين دو شهرستان بر كسي پوشيده نيست . كارگران اردكاني كه در كارخانجات ميبد مشغول كار بوده و حالت عكس آن يعني اشتغال برخي كارگران ميبدي در اردكان بارزترين شاهد اين ادعا است . از لحاظ ارتباطات اجتماعي نيز رفت و آمدها و حتي پيوندهاي خانوادگي بين برخي از خانواده هاي اين دو شهرستان نيازي به اثبات ندارد . هرچند كه هراز گاهي سايه شوم ناشي از توهمات مذكور بر اين روابط مستولي مي شود .
بنابر اين اگر نگاهي واقعبينانه و بي طرف نسبت به اين موضوع داشته باشيم به صراحت درخواهيم يافت كه اين موضوع و مسائل ناشي از آن توهمي بيش نيست كه گاه افراطهاي صورت گرفته توسط دو طرف در اين موارد آدمي را به اين نتيجه مي رساند كه اين اختلافات ، همانند اختلافات بين قبايل در جوامع عقب مانده است كه در عصر پست مدرن و جهاني شدنها در اين محدوده جغرافيايي بازتوليد شده است . به راست حال كه مشخص شد اين اختلافات هيچ مبناي جغرافيايي ، اقتصادي ، فرهنگي و منطقي ندارد چرا همچنان تبعات ناشي از آن ادامه داشته و هرازچندگاهي نيز اوج مي يابد ؟ آيا شما غير از اين نتيجه مي گيريد كه دستهاي ديگري در پشت پرده اين بازي وجود دارد كه از هر هرج و مرجي بيشترين سود را مي برند و براي اين قبيل موارد برنامه ريزي كرده اند ؟ آيا بهتر نيست مردمان اردكان و ميبد خصوصا نسل جوان آنها به جاي پرداختن به چنين مباحث بدوي كه هيچ نتيجه اي جز هرج و مرج و كدورت بيشتر ندارد و دعوايي بر سر هيچ است ، بر موضوعاتي كه باعث همگرايي بيشتر مردم اين دو شهرستان كه به حق دو نگين درخشان استان يزد هستند ، بپردازند و اجازه ندهند كه عده اي فرصت طلب با تحريك احساسات طبيعي ناشي از تعلق عاطفي انسان نسبت به زادگاه خود و با استفاده ابزاري از آن به منافع خود برسند ؟ به اين مهم فكر كنيم كه « چه كسي مي خواهد من و تو ما نشويم » . مگر ما مردمان اين دو شهرستان خود را ساكنان شهرهايي نمي دانيم كه در همه جا به علم و معرفت و انديشه و محبت شهره اند ؟ مگر ميبديها خود را ميراث دار تاريخ كهن ديار خود نمي دانند ؟ مگر اردكانيان خود را ساكنين يونان كوچك نمي دانند ؟ مگر مشاهير اين دو شهرستان كساني به جز اسوه هاي بارز اخلاق و تدين و مهرورزي هستند ؟ كساني چون حاج شيخ عبدالكريم حائري و يا آيت الله خاتمي ؟ پس ما ساكنان اين دو شهر نمونه را چه مي شود كه با كمترين تحريكي نسبت به اين موضوع ، سريع همه چيز از جمله انديشه و فرهنگ انساني و اسلامي را فراموش كرده و همچون انسانهاي اوليه آن هم در هزاره سوم تمدن بشري و قرن بيست ويك به جان هم مي افتيم ؟ انصاف به خرج دهيم . خود را به جاي يك ناظر بيطرف بيروني قرار دهيم . آيا آن وقت شرمنده از رفتارمان نمي شويم ؟ روي سخنم با مسولين نيست . اينكه نقش آنها تا چه حدي است وچگونه عمل كرده اند بحثي است جدا ، اما تكليف ما مردمان ساكن در اين دو ديار چيست ؟
هيچ فكر كرده ايم كه تا كي اين اختلاف را ادامه خواهيم داد ؟ آيا هيچ به نگاه ديگران نسبت به خود انديشيده ايم ؟ ما مگر دو عضو از اعضاء پيكره واحد و بزرگتري به نام ايران اسلامي عزيز نيستيم ؟ پس واقعا چرا و به چه دليل منطقي اينگونه رفتار مي كنيم ؟ مگر در چنين شرايط حساس جهاني كه به گفته رهبري معظم انقلاب سلاح اصلي ما در مقابل زورگويان اجنبي سلاح اتحادملي و انسجام اسلامي است ، دشمني خارجي مرز بين ما را نشانه رفته و يا شهرستان روبرو از آن كشور ديگري است كه اينگونه در برابر هم موضع گرقته ايم ؟ پس بياييم منطقي بيانديشيم و در اين دوران تمدن بشري يك جمله را چراغ راه آباداني ديار خود سازيم كه : « جهاني بيانديشيم و محلي عمل كنيم » خواهيم ديد كه در اين صورت چنين مباحثي جز يك شوخي بي مزه چيزي نيست .
به اميد چنين روزي ...

 

يزدفردا

اخبار مرتبط در يزدفردا "

 اشتباه سازمان نقشه برداري و اختلاف بين ميبد و اردكان !!!!!!!به همراه گزارش تصويري
تاریخ : شنبه 16 تير 1386 - بعدازظهر 07:17

سازمان نقشه برداري كشور بصوت مستمر نسبت به تهيه و چاپ نقشه تقسيمات كشوري بر اساس آخرين تغييرات و اطلاعات دريافتي از وزارت كشور اقدام مي‌نمايد سازمان نقشه برداري كشور بصوت مستمر نسبت به تهيه و چاپ نقشه تقسيمات كشوري بر اساس آخرين تغييرات و اطلاعات دريافتي از وزارت كشور اقدام مي‌نمايد
تاریخ : شنبه 16 تير 1386 - بعدازظهر 06:34