تصاد فرهنگ کهگاه با اندکی تسامح از آن با عنوان اقتصاد هنر نیز یاد میشود به تحلیل قواعد و قوانین و بررسی راهکارهای توسعه گردش مالی، سودآوری و دیگر نماگرهای اقتصادی در گستره بخش و فرهنگ و یا به عبارت دقیقتر در حوزه کسب و کارهای فرهنگ بنیاد (Culture-based) میپردازد. اقتصاد فرهنگ، حاصل نگریستن به حوزه فرهنگ از منظری اقتصادی و تلاش برای تأمین منابع، توسعه فرصتهای کاری و رفع مشکلات اقتصادی بنگاههای فرهنگی میباشد. «اقتصاد فرهنگ شاخهای کاربردی از علم اقتصاد است. حیطه موضوعی اقتصاد فرهنگ را میتوان کاربرد اصول، مفاهیم و نظریههای علم اقتصاد در جهت تبیین و تحلیل مسائل اقتصادی بخش فرهنگ و در نهایت ارائه خط مشیهای سیاسی در جهت بهبود مدیریت اقتصادی فعالیتهای فرهنگی دانست. همچنین اقتصاد فرهنگ میتواند به بررسی و تحلیل آثار و نقش فعالیتهای فرهنگی در توسعه اقتصادی نیز بپردازد. در تعریف دیگری آمده است: آنچه میتوان اقتصاد فرهنگ نامید: توصیف و تحلیل ویژگیهای مشهود عرضه و تقاضا و نیز ویژگیهای رابطه متقابل عرضه و تقاضا در صنایع گوناگون تشکیل دهنده بخش فرهنگ است. محققان حوزه اقتصاد فرهنگ، به بررسی تقاضای اجتماعی محصولات فرهنگی، تغییر بودجه اختصاص یافته دولت به فرهنگ در اثر نوسانات اقتصادی، رشد و گسترش صنایع فرهنگی (مانند مطبوعات، کتاب، فیلم، سینما و تلویزیون) و تحولات سریع فناوری در این صنایع و نیز بررسی در زمینه سطح، نوع و کارایی یارانههای تخصیص یافته به بخشهای مختلف فرهنگ نیز توجه نشان دادهاند.»
(http: //econometric. blogfa. com/post-۴۱. aspx)
وقتی از منظری اقتصادی به عرصه فرهنگ مینگریم، با «بازاری» بسیار بزرگ مواجه میشویم که بازیگران طرف عرضه آن در فضایی شدیداً رقابتی برای جلب «توجه» مخاطبان و مشتریان در طرف تقاضا تلاش میکنند. آنچه در این بازار عرضه میشود «کالای فرهنگی» است و ویژگی برجسته اینگونه از کالاها آن است که نمادهای فرهنگی، ارزشهای بومی و هنرها در فرآیند تولید و یا شکل نهایی آن از اهمیت بسیار بالایی برخوردار بوده و این محتوای فرهنگی یا کارکرد زیباشناسانه آنهاست که ارزش اقتصادی خلق میکند. کتاب، نشریه، موسیقی، صنایع دستی، تئاتر، فیلم، فضاهای گردشگری، مدلهای لباس، آثار هنری که در گالریها و حراجها عرضه میشوند و... مثالهایی از کالاهای فرهنگی محسوب میشوند.
چنانچه از دیدگاهی دیگر که طبعاً برای سیاستگزاران ما از اهمیتی دوچندان برخوردار است به به این بازار بزرگ بنگریم متوجه خواهیم شد که بازار صنایع فرهنگی، پهنه جدال فرهنگهاست و تولیدکنندگان در هر جبهه، سربازان این نبرد خاموش اما عمیق و مؤثر محسوب میشوند که هدف نهایی آنها نه تصرف سرزمین بلکه اشغال قلبها و اندیشههاست.
اگرچه پرداختن بیشتر به مقوله اقتصاد فرهنگ و صنایع فرهنگی در حوزه این گفتار نمیگنجد اما برای دانستن ابعاد و اهمیت این حوزه بسیار بزرگ جالب است بدانیم هماکنون حجم تجارت کالای فرهنگی بیش از ۲۰۰۰ میایارد دلار در سال بوده و این گروه متنوع از سرویسها و کالاها بیش از ۶۵ درصد ارزش صادرات ایالات متحده آمریکا را شکل میدهند.
- نیمنگاهی به صنایع فرهنگی و اقتصاد فرهنگی در ایران:
کمتر از یک دهه از طرح ادبیات موضوعی صنایع فرهنگی در کشور کمتر از یک دهه میگذرد. در این مدت کوتاه، اگرچه شاهد برپایی برخی از مجامع تخصصی و همایشهای علمی در این حوزه بودهایم اما علیرغم فرصتها و ظرفیتهای موجود، اقدام عملیاتی، سامان یافته و فراگیری را در این خصوص صورت نپذیرفته است. برابر برآوردها سهم ایران از تجارت گسترده کالهای فرهنگی در سال چیزی نزدیک به صفر است و این درحالی است که عوامل متعددی در کشور وجود دارد که ضرورت پرداختن به صنایع فرهنگی در ایران را نه تنها توجیه پذیر بلکه دارای اولویت قرار میدهد. از جمله این عوامل میتوان به موارد زیر اشاره داشت:
- تنوع بیمانند قومیتی و فرهنگی ایران و سابقه غنی، قوی و بسیار متنوع کشور در حوزه هنر و صنایع دستی و برخورداری از موقعیت ممتاز جهت توسعه گردشگری فرهنگی، آئینی و اقلیمی
- ارزشهای مرود تاکید در دین اسلام و ساختار نظام جمهوری اسلامی (صنایع فرهنگی در نقش سفیران فرهنگی، وسیله صدور نرم اسلام و ارزشهای انقلابی محسوب میشود چنانچه دشمنان ما از این موضوع نهایت استفاده را میبرند)
- طیف بسیار گسترده انتخابها در رشتههای متنوع صنایع فرهنگی متناسب با نیازها و توانمندیهای بومی و منطقهای در جای جای کشور
- سهم رو به افزایش خرید کالاهای فرهنگی متناسب با توسعه اقتصادی کشور و بازار رو به توسعه این دست از محصولات (جالب است بدانیم سهم فرهنگ در سبد هزینه خانوار در کشور از کمتر از دو دهم درصد در سال ۱۳۵۸ به ۵/۳ درصد در سال ۱۳۷۵ افزایش یافته است و برابر برخی از برآوردها این رقم هماکنون به بیش از ۵ درصد رسیده است.)
- ظرفیتهای برجسته صنایع فرهنگی در کمک مؤثر به حل معضل اشتغال در کشور (در این گروه از صنایع معمولاً نیاز به سرمایهگزاری برای ایجاد شغل هر جدید بهطور نسبی بسیار پائین بوده و نرخ بازدهی سرمایهگزاری بالاتر است)
- و...
علیرغم وجود فرصتها و ظرفیتهای بزرگی که به برخی از آنها اشاره گردید این گروه از صنایع به دلایلی متعدد همچنان مهجور و مغفول باقیماندهاند. از جمله مشکلات عمده و اساسی و نیازهای فوری و ضروری به منظور توسعه عمومی صنایع فرهنگی در کشور میتوان به موارد ذیل اشاره داشت:
- تدارک پشتوانههای قانونی لازم برای توسعه صنایع فرهنگی و در رأس آنها قوانین مربوط و مرتبط با صیانت از حقوق خالقان و مالکان آثار معنوی و تولیدگران کالای فرهنگی
- ثبات و ساماندهی نظام تصمیمسازی و راهبری بخش فرهنگ و هنر در کشور به منظور فراهم آوردن امکان همسویی و همافزایی دستگاههای متولی در بخشهای گوناگون، بسیج ارادهها و امکانات و نیز امکان پشتیبانی و راهبری طرحهای فراگیر ملی در بخش فرهنگ
- فرهنگسازی گسترده، هدفمند و مداوم در سطوح گوناگون (به ویژه مدیران میانی دولتی) به منظور ترویج نگاه اقتصادی به حوزه فرهنگ و معرفی بیشتر و بهتر ظرفیتهای بکر و برجسته صنایع فرهنگی
- تدوین و اجرای سیاستهای عمومی و بخشی برای توسعه صنایع فرهنگی یا زیرگروههایی خاص از این صنایع با نگاه جامع و فنی به مسائل خاص این حوزه
- و...
آشکار است که وضعیت کنونی بازار بزرگ فرهنگ در کشور آشفته و نابسامان است. مصرف فزاینده فشار تقاضا از سویی و عدم توان بنگاههای تولیدات فرهنگی بومی در پاسخ به این یازها از سوی دیگر و بیسامانی تصمیمات و سیاستگزاریهای دولتی از سوی دیگر، بازار فرهنگی کشور را عرصه تاخت و تاز محصولات بیگانه یا تولیدات غیررسمی و زیر زمینی ساخته است. موضوعی ااساسی که علاوه بر زیانهای اقتصادی، مخاطراتی جدی را متوجه عرصه اندیشه و فرهنگ کشور میسازد.