زمان : 25 Aban 1391 - 11:32
شناسه : 60347
بازدید : 8170
العطش العطش محمود ملک ثابت

العطش

تشنه ای مشک آب داشت به دوش

آب بودش امید و جوش و خروش

آتشی در نهاد او می گفت

عطش از حد گذشته آب بنوش

کف خود زد به آب و ، دریا گفت

آی عباس نوش جانت نوش

ناگه از خیمه گاه حضرت دوست

العطش العطش رسید به گوش

غیرتش گفت یا ابا فاضل

کودکان تشنه اند آب ننوش

علقمه زیر نیزه ها گم شد

مشک با خاک گشت هم آغوش

ماه بر روی دامن خورشید

چشم بر هم نهد و شد خاموش

محمود ملک ثابت- یزد