محمد سلطانیفر، پژوهشگر ارتباطات در گفتوگو با امیر لعلی سردبیر ماهنامه مدیریت ارتباطات ضمن ارائه تعریف از دیپلماسی رسانهای و دیپلماسی عمومی، در مورد جایگاه این دو گفته: امروز دیگر دستگاه دیپلماتیک صرفاً محدود به دولتها و سازمانها نمیشود بلکه رسانههای نوینی همچون شبکههای اجتماعی خودشان اعمال دیپلماسی عمومی میکنند.
او ضمن تشریح جایگاه این دیپلماسیها در سطح جهان و تلاش کشورهای پیشرفته برای استفاده از ظرفیتهای این نوع از دیپلماسی، در مورد وضعیت دیپلماسی رسانهای در ایران میگوید:
...کارمندان وزارت خارجه و وزارت کشور و دستگاههای دیپلماتیک ما میگویند ما نانمان را از جای دیگری میگیریم و این پابرهنههای رسانهای هم به اصطلاح عددی نیستند که بخواهند ما را تکان دهند. ما یک نشست تخصصی را بعد از ماجرای ویکیلیکس برگزار کردیم. تعداد زیادی از کارشناسان و متخصصان وزارت خارجه را هم دعوت کردیم که آیا واقعاً فکر میکنید ممکن است ویکیلیکسی ایرانی شکل بگیرد که دست به افشاگری بزند و بعد نهایتاً در برخی حوزههای غیرقابل کنترل هر چیزی را که میخواهد بگوید و آیا اصلاً داستان را یک داستان واقعی میدانید یا خیر. جالب بود که نظر کارکنان وزارت خارجه که در آن نشست حضور داشتند این بود که نه، آسانژ هم آدم بیربطی است که معلوم نیست سرش به کجا وصل است و ما اصلاً نگرانی برای این قضیه نداریم و هر چه دلشان میخواهد علیه ما بنویسند و اصلاً مهم نیست. رسانه کار خودش را بکند و ما هم کار خودمان را میکنیم. آنها هر کار دلشان میخواهد بکنند، مهم نیست.
حتی من سراغ دارم چند نفر از آدمهای حوزه رسانهای وزارت خارجه آمدند کتابهایی را در حوزه دیپلماسی رسانهای نوشتند اما خیلی نتوانستند تأثیر داشته باشند. هنوز همان نگاه از بالا به پایین بر افکار عمومی و رسانه در دستگاه دیپلماتیکی ما حاکم است.
سردبیر ماهنامه مدیریت ارتباطات از دکتر سلطانیفر میپرسد:اصلاً دیپلماسی رسانهای مشخصی و واضحی داریم یا داشتهایم؟
او پاسخ میدهد: نه متأسفانه. من مثالهای متعددی برایتان میزنم که بدانید اگر از اتفاقات حاکم بر قضایا استفاده میکردیم، حداقل بازنده این میدان نبودیم. ملوانان انگلیسی را در آبهای ایران دستگیر میکنند، چون در ایام عید بود و رسانهها و حتی دستگاههای دیپلماتیک تعطیل بودند، رسانههای انگلیسی 72 ساعت روی این فضا کار میکنند و اثبات میکنند که اینها در آبهای بینالمللی دستگیر شدند و بعد از سه الی چهار روز که ما این خبر را از رسانههای بیگانه میشنویم، تازه یکدفعه میبینیم یک نفر از وزارت خارجه میگوید که بله، اینها دستگیر شدهاند اما در آبهای ما دستگیر شدند. ببینید کسی در خبر حرف اول را میزند که اولین بار آن را منتشر میکند. تأثیرگذاری برای آن رسانهایست که اولین بار خبر را منتشر کرده باشد و دیگران به تبع آن حرکت میکنند. یعنی ما اصلاً این دستگاه رسانهای را نداریم. اگر ما دستگیر کردیم، قبل از اینکه گاردین این خبر را بدهد، دستگاه رسانهای ما باید خبر میداد و میگفت اینها متجاوز به خاک ما بودهاند. سه روز ما خواب بودیم و آنها هر چیزی دلشان خواست گفتند و بعد ما آمدیم و گفتیم که اینگونه است. مگر دنیا باور میکند؟ ما اصلاً رسانهها را با نگاه جاسوسی میبینیم و به عنوان بیگانه در دستگاه دیپلماسی میدانیم و به آنها خبر نمیدهیم. من اگر در حوزه دیپلماتیک تأثیرگذار بودم، به محض اینکه آنها را دستگیر کردیم و قبل از اینکه آنها خبر را بدهند، من خبر را میدادم. آن موقع که صداوسیما تعطیل نبود، خبر را میبردم و خودم اعلام میکردم و اجازه نمیدادم کسی قبل از من در این حوزه ورود کند. از این مثالها در حوزه دیپلماتیک بسیار دارم. این یعنی دیپلماسی رسانهای؛ این یعنی اعتماد به رسانه. ما متأسفانه در برخورد با این جور مسائلمان پشت سر رسانههای کشورهای دیگر حرکت کردهایم. اول آنها دست ما را بستهاند و بعد ما در مواضع انتزاعی و مقابلهای برآمدهایم که در برابر آنها مقابله کنیم. این دیپلماسی رسانهای نیست و دیپلماسی انفعالی رسانهایست.
نتیجهاش چیست؟
بهرغم حرف حق داشتن در خیلی از زمینهها، کسی حرف ما را قبول نمیکند و حرفهای آنها در خیلی از زمینهها میتواند به شکل حق جلوه کند و تأثیرگذار باشد. اگر ما به رسانهها اعتماد کنیم و آنقدر به رسانه پر و بال میدادیم که آنها میتوانستند به دور از هر گونه مشکلاتی به این حوزه بیایند و بنویسند، قطعاً تأثیرگذاری به شدت بهسزایی میتوانستند داشته باشند. نتیجه دیگر این است که صداوسیما با این همه پرسنل که 70 درصد برنامهها را در داخل میسازند و 30 درصد را میدهند بیرون بسازند، در افکار عمومی داخلی و بینالمللی به اندازه الجزیره قطر نتوانسته تأثیرگذار باشد. دیگر رسانهها هم همینطور. آنها حرف غیر حق خود را به ما دادهاند و ما نتوانستیم حرف حق خود را به دنیا بقبولانیم.
متن کامل این گفتوگو در سیامین شماره ماهنامه مدیریت ارتباطات منتشر شده است.