زمان : 07 Aban 1391 - 22:14
شناسه : 59471
بازدید : 15712
جمشید بسم الله با موبایل در زندان؟! +کاریکاتورها در لابلای اخبار جمشید بسم الله با موبایل در زندان؟! +کاریکاتورها وقتی دلار یکهو از هزار و خورده ای تا سه چهار هزار تومان بالا رفت! یکی از مسئولین خواست از یک نفر نام ببرد و همه کاسه کوزه ها سر او بشکاند! البته مشکلش آنجا بود که تقصیر تلاطم بازار ارز را به گردن چه کسی بیندازد! از دور و بری های خودشان که نمی شد

یزدفردا :در لابلای خبرها تلاشی است از همکاران سرویس تامین خبر یزدفردا که  مهمترین وخواندنی ترین  اخبار سرویس های مختلف خبری جراید،سایت ها و خبرگزاریهای ایران و جهان  را به صورت آن لاین انتخاب و تحت عنوان "درلابلای اخبار" بازنشر می دهند،امید می رود بتوانیم کوتاهترین راه  برای اطلاع از مهمترین اخبار روز استان ،ایران و جهان را در یزدفردا  برای  مخاطبان فردایی  ایجاد نماییم .


علاوه بر اینکه این روزها فوتبال و سیاستمداراان برخی مواقع مدیران موفقشان(!) را به اشتراک می گذارند، این روزها فوتبال و سیاست برخی یافته هایشان را نیز به اشتراک می گذارند!

اصولا بعد از هر باخت مربیان فوتبال کم کاری های خودشان را به گردن یک نفر می اندازند و تمام کاسه کوزه ها را سر وی می شکانند؛ برخی مواقع همه تقصیرها را به گردن "یکی از بازیکنان" می اندازند و برخی مواقع نیز مقصر باخت را "داور" و یا حتی "زمین چمن" و یا حتی "کم باد بودن توپ فوتبال" می اندازند!

 

http://www.yazdfarda.com/media/news_gal/file_13886.jpeg


در همین رابطه برخی سیاستمداران که دیدند می شود به همین راحتی کم کاری های خود را به گردن دیگران انداخت، با خودشان گفتند: «خب چرا ما از این کارها نکنیم!»

به همین خاطر وقتی دلار یکهو از هزار و خورده ای تا سه چهار هزار تومان بالا رفت! یکی از مسئولین خواست از یک نفر نام ببرد و همه کاسه کوزه ها سر او بشکاند! البته مشکلش آنجا بود که تقصیر تلاطم بازار ارز را به گردن چه کسی بیندازد! از دور و بری های خودشان که نمی شد یک نفر را عامل این تلاطم نام ببرد! بالاخره آنها خط قرمز بودند!!

در ابتدا خواست یک اسم مخفف مثل "الف. ب" یا "ن.د" و ... درست کند و بگوید او مقصر است. اما بعد به یاد آورد که این نوع اسم گذاری چند وقتی است خیلی تکراری شده! اسم باید دهن پرکن و باکلاس باشد!

 

http://www.yazdfarda.com/media/news_gal/file_13885.jpeg


بعد با خودش گفت بهتر است برای او لقبی درست کنم؛ مثلا بگویم "سلطان دلار" اما دید این نوع نامگذاری هم تکراری شده و بعدش هم هی باید پاسخ خبرنگارها را بدهد که بالاخره سلطان دلار کیست!

این مسئول در همین فکرها بود که یکی از همکارانش برای او لطیفه ای بدین شرح، گفت: «یک روز یک پدری بود که سه فرزند داشت به اسم؛ جمشید، خمشید و گمشید؛ پدر و سه فرزند به سینما رفتند و پدر 3 پسرش را گم کرد. به همین دلیل رفت وسط سالن سینما و اسم فرزندانش را یکی یکی صدا زد. در ابتدا گفت: "جمشید" و مردم که خیال کردند او می گوید "جمع شید!" همه دور و برش جمع شدند؛ بعد اسم دومین فرزندش را صدا زد و گفت: "خم شید"، همه مردم خم شدند! و بعد اسم پسر سومش را گفت: "گمشید" و همه مردم پراکنده شدند!» البته ما هم مثل شما می دانیم که لطیفه ایشان خیلی بی نمک و لوس و بیخود بود! اما همین لطیفه خنک باعث شد در ذهن این مسئول جرقه ای ایجاد شده و کشف کند که تقصیرها را به گردن چه کسی بیندازد!

 

http://www.yazdfarda.com/media/news_gal/file_13884.jpeg


یادش آمد که جوانکی در خیابان دلار می فروشد و اسمش "جمشید بسم الله" است؛ حالا درست است که قیافه اش خیلی خفن و مرموز نیست، اما لااقل اسم و فامیلش طوری است که سریع در ذهن می ماند! و این شد که یک شبه جمشید ره صد ساله را رفت و کلی معروف شد!

راستی جمشیدخان این روزها در زندان آب خنک می خورد، اما گویا برخی مسئولین فراموش کرده اند موبایل ایشان را از وی بگیرند و گویا هنوز وی از همانجا نرخ دلار را بالا و پایین می کند!

 

رها ابریشمی