زمان : 02 Shahrivar 1391 - 18:18
شناسه : 56213
بازدید : 2826
زیباکلام:دلم خون است! زیباکلام:دلم خون است!

زیباکلام در گفتگو با فرارو از بی‌اخلاقی و قلب حقیقت در عرصه سیاست و رسانه‌ می‌گوید:دلم خون است!

شاید از آن خنده‌آورتر و تعجب‌انگیزتر کپی کردن غلط آن خبرساز است که برای تهیه خبر و خودشیرینی و مومن نمایی از صفحات فیس‌بوک مردم و نظرات خوانندگان رسانه‌های دیگر هم نمی‌گذرد! خبر ساز برای برساختن دروغ خود حتی شجاعت باز نمودن تمام واقعیت را هم ندارد. این خبر رسانی نیست. به قول صادق زیباکلام سیاسی‌کاری است. که هر خبرنگار می‌داند بر صدر همه ارزش‌هایش باید صداقت و تعهد به حقیقت را بنشاند.

فرارو- وضعیت خبر و خبررسانی در ایران بسیار بغرنج است. از هر طرف که به این مقوله نظر بیافکنید، این کار بغرنج است. چرایی آن هم روشن است. هیچ‌کس ضرورتی احساس نمی‌کند که بداند. نیامده است که واقع‌گو باشد. آمده است که کذاب و جذاب ماجرا باشد. این وضعیت در رسانه‌های ایران بسیار نمایان است. خبرسازی بعضی وقت‌ها به شوخی می‌نماید. به خنده‌ات می‌اندازد این اندازه حماقت برای قلب واقعیت!

شاید از آن خنده‌آورتر و تعجب‌انگیزتر کپی کردن غلط آن خبرساز است که برای تهیه خبر و خودشیرینی و مومن نمایی از صفحات فیس‌بوک مردم و نظرات خوانندگان رسانه‌های دیگر هم نمی‌گذرد! خبر ساز برای برساختن دروغ خود حتی شجاعت باز نمودن تمام واقعیت را هم ندارد. این خبر رسانی نیست. به قول صادق زیباکلام سیاسی‌کاری است. که هر خبرنگار می‌داند بر صدر همه ارزش‌هایش باید صداقت و تعهد به حقیقت را بنشاند.

صادق زیباکلام در همین زمینه نظرات خود را با فرارو در میان نهاده است که در زیر می‌خوانید:

•    برخی از مطبوعات، سایت‌ها و چهره‌های سیاسی ما آنچنان در حمله به رقیب و تخریب و تحقیر دیگران و وارد کردن انواع و اقسام اتهامات با بی تقوایی و بی اخلاقی عمل می کنند، که واقعا آدم حیران می‌ماند که مگر مسائل سیاسی چقدر ارزش دارد که آدم در روز روشن و در ملاءعام و با همه وجود بیاید دروغ بگوید و مطلبی را که خلاف است مطرح کند.

•    بنده تنها در مورد ایران نیست که به سایت ها، جریان های سیاسی و رسانه ها علم و اطلاع دارم؛ بلکه در مقیاس و ابعاد کمتری نسبت به کشورهای دیگر نیز علم و اطلاع دارم. لذا باید با کمال تاسف بگویم یکی از جوامعی که از نظر تقوا و اخلاق سیاسی و رعایت حداقل‌هایی از اصول و موازین سیاسی در پایین ترین سطح می باشد، کشور ما است.

•    مگر مسائل سیاسی چقدر ارزش دارد که ما بخواهیم به خاطر آن به این راحتی همه چیز را زیر پا بگذاریم. اتهاماتی که ما به رقیبان سیاسی خود می زنیم به گونه ای است که نشان می دهد برای ما فقط سیاست و فقط سیاست و فقط سیاست مطرح است!  و اخلاق و تقوا ذره‌ای برای ما ارزش و اهمیت ندارد.

•    اگر این موضوع در یک کشور دیگر که اعتقادات مذهبی و دینی ندارند و فاقد پایبندی های اسلامی هستند، اتفاق بیفتد؛ اگرچه سخت است اما قابل درک است. چون با خود می‌گوید اینها به هیچ چیز پایبندی ندارند و به خدا و پیغمبر و آخرت اعتقادی ندارند و بالاخره این کارها را انجام می دهند.

•    اما کسانی که معتقد به آخرت هستند و سی روز روزه می گیرند و وقتی پای ادعا می شود نه اروپایی ها و غربی ها و نه هیچ کشور و ملت دیگری را قبول ندارند و می گویند آنها بی دین و لامذهب هستند؛ آن وقت آدم تعجب می کند و متحیر می ماند که اینها برای اینکه رقیب سیاسی خود را از میدان بیرون کنند، چقدر راحت دروغ می گویند.

•    من نمی توانم قبول کنم این دروغگویی عاملا و عامدا نیست. یعنی من نمی توانم قبول کنم که فلان سایت، روزنامه و فلان فرد سیاسی یا نماینده مجلس وقتی این مطلب را درباره من نوعی می گویند، نمی دانند که آن دروغ است.

•    من نمی توانم این را باور کنم که از خیلی چیزهایی که ما نسبت به هم می‌گوییم، اطلاعی نداشته باشیم، که حقیقت ندارد. یعنی چون نسبت به رقیب و حریف سیاسی ما است آگاهانه و با علم به اینکه می دانیم این موضوع دروغ و بهتان است آن را انجام می دهیم. این موضوع است که خیلی دردناک است.

•   شما چطور می خواهید صادق زیباکلام را از نسبت یک افتراء یه یک فرد، سایت، روزنامه یا چهره و شخصیت سیاسی تبرئه کنید، وقتی صادق زیباکلام با همه وجود می دانسته که این موضوع حقیقت ندارد؛ ولی برای خرد کردن رقیب سیاسی خود این اجازه را به خود داده که مطلبی که دروغ و نادرست بوده را بگوید.

•    این قسمت داستان است که خیلی دردناک است. این قسمت است که من کمتر جامعه ای را می شناسم که اینقدر راحت چهره ها و شخصیت های سیاسی، خبرنگاران و روزنامه نگاران آن بر روی حقیقت پا بگذارند.

•    آنچه که باور آن خیلی ثقیل است این است که کسانی این کار را می کنند که ادعای دین خواهی و اسلامیت آنها خیلی بلند است. این بُعد قضیه است که آدم را می رنجاند.

•    آن وقت ما می گوییم چرا نسل جوان بی‌دین شده و اعتقادات آنها کمرنگ شده است. برای آنکه نسل جوان به ما نگاه می کند که چقدر راحت خلاف واقع می گوییم و چقدر راحت به خاطر مسائل سیاسی همه چیز را زیر پا می گذاریم.

•    بنابراین چطور ما می توانیم از نسل جوان توقع و انتظار داشته باشیم حرف ما و نسلی که انقلاب کردند را باور کنند. لذا دل من از این بابت خیلی خون است.