یزدفردا :غزلی کوتاه از مولانا جلال الدین بلخی تقدیم به کسانی که حال خواندنش را دارند و...
غزلی از مثنوی معنوی
منم فتنه هزاران فتنه زادم به من بنگر که داد فتنه دادم
ز من مگریز زیرا درفتادی بگو الحمدلله درفتادم
عجب چیزی است عشق و من عجبتر تو گویی عشق را خود من نهادم
بیا گر من منم خونم بریزید که تا خود من نمردم من نزادم
نگویم سر تو کان غمز باشد ولی ناگفته بندی برگشادم