یزدفردا "براساس اعلام سازمان ثبت احوال در فروردین و اردیبهشت ماه امسال، 21 هزار و 821 واقعه طلاق در کشور رخ داده است که استان ایلام کمترین و استان تهران بیشترین آمار را به خود اختصاص دادهاند ؛ در فروردین ماه استان تهران با یک هزار و 724 مورد بیشترین و استان ایلام با 26 مورد کمترین آمار طلاق را داشته است. در اردیبهشت ماه نیز آمار طلاق در استان تهران دو هزار و 715 واقعه و در استان ایلام 26 واقعه بوده است؛ و آیا آمارهایی که از هر چند ازدواج چند تای آن به طلاق ختم می شود و ...
به هر حال حقیقت این است که در کشور ما به آن سهولت که ازدواج میسر میشود، طلاق ناممکن است، در حالی که سهولت در امر ازدواج در نهایت منجر به افزودهشدن آمار طلاق میشود؛ آن هم با تمام دشواری طلاق و سنگاندازیهایی که جلوی پای طرفین میشود تا شاید از تصمیم خود منصرف شوند.
این آمارها را هرگز نباید مخفی کرد و نیز هرگز نباید از اعلام آن چشم پوشید. مثل آمار نرخ رشد اقتصادی کشور نیست که چون رقم بالایی نیست خجالت بکشیم آن را بیان کنیم.حتی مثل آمار تورم 20 درصدی و یا آمار اشتغال 1/5 میلیون نفری و یا افزایش 70 درصدی کرایه خانه های تهران نیست که درست یا غلط بودنش چنین تاثیرات اجتماعی عمیقی بر جای بگذارد به هر حال میشود حتی به بانک مرکزی هم دستور داد که دیگر حق دادن آمار را ندارد و از این به بعد شورای عالی آمار مامور این کار میشود...
طلاق یکی از مهمترین ناهنجاریهای خانوادگی و اجتماعی است که در جامعه ما روندی روزافزون و رشد چشمگیر داشته است، بهگونهای که نشان میدهد با وجود همه موانع یا ذهنیت منفیای که در جامعه نسبت به آن وجود دارد، این مسئله میرود تا به امری بسیار رایج بدل شود و قبح آن نیز تا حد زیادی در میان مردم از بین برود.
آری میشود همه این کارها را کرد اما این «آمار» را نه میتوان کتمان کرد و نه منطقی و انسانی و اخلاقی است که آن را به نسیان سپرد و از اعلام آن خودداری کرد. چون نادیده گرفتن و یا لاپوشانی آن یک خیانت درحق خانوادههای ایرانی است و باز جای شکرش باقی است که هنوز ممانعتی در مقابل سازمان ثبت احوال ایجاد نشده است تا از دسترسی مردم به این آمارها جلو بگیرد. کوچکترین تردیدی نباید داشت که این آمارحتماً باید گفته شود و هرچند که بیان آن تلخ و بدمزه به نظرمان برسد برای آگاهی دادن به خانوادهها دانستن آن و اطلاعرسانی درباره آن کاملا ضروری است. آمار مربوط به ازدواج و طلاق و همینطور آمار نگرانکننده مربوط به رشد طلاق درکشور و... پس بد نیست که با هم نگاهی به آن بیندازیم.
در سال 85 تعداد زوجهایی که کارشان به طلاق کشیده است 86 هزار زوج بودهاند. این رقم در سال 85 به 94 هزار و در سال 86 به 99 هزار و هشتصد، در سال 87 به 110 هزار و پانصد، در سال 88 به 126 هزار و در سال 89 به 137 هزار و 200 مورد رسیده است. به بیان دیگر رشد آمار طلاق در فاصله سالهای 85 تا 89 عدد درشتی رانشان میدهد که تنها اندکی با 40 درصد فاصله دارد. نکته مهم ماجرا این است که بیش از هفتاد درصد این طلاقهامربوط به ازدواجهایی است که کمتر از ده سال استمرار داشته است.یعنی عمر ازدواج بیش از 70 درصد زوجهای جدا شده کمتر از ده سال بوده است و نزدیک به نیمی از این ازدواجها نیز در 5 سال اول زندگی مشترک به جدایی انجامیده است.
پس میبینیم که عدم اعلام این آمارها و هرگونه لاپوشانی آن میتواند چه عواقبی را به دنبال داشته باشد از جمله اینکه ندانیم احتمال طلاق در ازدواجها چقدر افزایش یافته و لذا باید به شدت مراقب باشیم که در خانواده خویش گرفتار آن نشویم.
بدون آنکه بخواهم در این روزها که ازدواجهای فراوانی در کشور اتفاق میافتد و ماه شعبان و بهویژه نیمه اول آن به یمن و تبرک اعیاد شعبانیه همه جا آوای شادباش و پایکوبی جشن ازدواج را میشنوید. بخواهیم خدای ناکرده آیه یأس بخوانیم و یا از طلاق و جدایی سخن به میان آوریم اما نمیتوان از هشدار و اندرز غفلت کرد. همه میدانیم که 123 هزار طلاق در کشور به چه معنا است؟ خیلی ساده این یعنی 123 هزار زن و مرد مطلقه... البته در طلاق، هم مرد و هم زن آسیب میبینند اما آسیب زنان بسیار بیشتر است. بسیاری از آنان امکان ازدواج مجدد ندارند. از آن بدتر آنهایی هستند که سرپرستی فرزند یا فرزندانی را نیز برعهده میگیرند و به گواهی آمار سازمان بهزیستی هر سال نزدیک به 60 هزار نفر زن خود سرپرست به جمعیت آنان اضافه میشود که بخش قابل ملاحظهای از آنان از یافتن یک شغل مناسب محروم میمانند.
همه ما میدانیم که متاسفانه نگاه جامعه به زن مطلقه و زن بیوه، گاهی تا چه حد و مرزی ظالمانه و غیرمنصفانه و همراه با سوء تفاهم و سوءظن و بدگمانی است و یافتن شغل و یا حتی اجاره کردن یک خانه برای سکونت چه دشواریهایی برایشان پدید میآورد و همه میدانیم زنی که به دلیل ترک همسر و یا جدایی، خود رنج تنهایی را حس میکند و نیازمند اکرام و مهربانی جامعه است کمتر عاطفه و محبّت میبیند وبدتر از آنان فرزندانی که حساس میشوند و آسیب پذیرتر. نکته دیگر این است که اگر در بین این زنان که اکثریت قریب به اتفّاق آنان با نجابت و صبر و زحمت و تحمّل و شکیب و پاکدامنی مثال زدنی و رنج و حرمان مضاعف، با همه مشکلات میسازند و قهرمانانه گلیم خود و فرزندانشان را از آب بیرون میکشند حتی به قدر یک هزارم آنان و یک درهزار آنان به هزار و یک دلیل ناگریز، در برابر شرایط سخت خویش و خواهندگان بازار پر تقاضای هو س، بالاجبار دست تسلیم بالا برند. جامعه را با چه حجم چشمگیری از زمینه مفسده میتوانند روبروکنند. همه اینها باید برای ما که دأب وداعیه دین و اخلاق و غیرت و پهلوانی و جامعه سالم انسانی داریم برآشوبد و خواب از چشمانمان بگیرد وزنگهای خطر را برایمان به صدا درآورد که اندکی فکر کنیم که در کنار این همه توصیه و تشویق برای ازدواج چه بسترهایی را برای افزایش امکان پایداری در ازدواج فراهم کردهایم؟
برای اشتغال جوانان، فرهنگ سازی در ازدواج و آموزشهای قبل از ازدواج، مقابله با افسردگی وبیکاری جوانان که بسترساز اعتیاد است، ارتقای سطح فکری وحل مشکلات ومعضلات اقتصادی، لگامزدن بر توسن توقّعات، دین باوری و اخلاقمداری و دهها مسئله مرتبط در این حوزه... چه کردهایم؟
رشد چشمگیر آمار طلاق در مقایسه با آمار ازدواج در جامعه ایرانی امری است که ضرورت بررسی آن از جنبههای مختلف احساس میشود و بنا به این ضرورت نیز همهروز شاهد مقالات، سخنرانیها، برنامههای تلویزیونی و رادیویی و یا کتابهایی هستیم که بهشکلی گسترده به این مقوله میپردازند؛ اما تدبیری دیگر می باید ...
عزیزان مسئول! خانواده و حفظ کیان آن و جلوگیری از افزایش آمار طلاق بسیار مهّم است. بسیار مهم، آن را جدیتر بگیریم. طلاق و افزایش آن ترکه ای بر تن خیس جامعه ایرانی است.
منبع:اعتدال