يزدفردا "مرحوم دكتر علي سلطاني"بنيانگذار و مؤسس دانشگاه آزاد اسلامي واحد يزد:
نگاه امید
بر آن شدیم تا به مدد آفریننده زیبایی امید فرازی به سوی اندیشه و افق زندگی زیبای شما بگشاییم و در چرخش پرتلاش حیات گرمی امید را به جریان بیاندازیم که نورانیت امید بر همه هستی پرتوافکن است.
اگر به هدف زندگی با نگاه زیبا بنگریم و بیندیشیم، هدف آفریدن انسانی است با هویت و هدفمند و با کفایت و مرکز ثقل تحولات و تغییرات، انسانی که از طریق اراده آزاد و انتخاب مسئولانه فرمانروای طبیعت و حاکم بر سرنوشت تاریخی و اجتماعی، سرشار از اعتماد به نفس و سلامت روحی و توانمندی جسمی است، و در تلاش و مبارزه تصویر سازگاری از جهان بسازد که با خرد و عشق و آزادی و پویندگی کار همراه باشد. در روند واقعیت یافتن این انسان، امید نقش کلیدی دارد و می پرسیم نقش امید چیست؟ و امیدوار کیست؟ هر تلاشی که برای تغییر صورت می گیرد و هدف آن زندگی عالیتر در پرتو خردمندی و آگاهی و آزادی است وجود امید در آن عامل قطعی است. امیدواربودن این است که موضوع امید یک نیاز گذرا نباشد، بلکه موضوع آن زندگی غنی و زنده و سرشار از نشاط و تلاش و برکنار از افسردگی و تنفر و با دید مذهبی در جهت رستگاری و با نگرش سیاسی، انقلاب آفرین باشد. امید داشتن یعنی هر لحظه در انتظار چیزی باشیم که تولد نیافته است حتی اگر در طول زندگی فرد رخداد جدیدی صورت نگرفته باشد، این امر نباید موجب ناامیدی اش گردد. امید داشتن به آن چیزی که وجود دارد و آن چیزی که نمی تواند وجود داشته باشد بی معنی است، کسانی که امیدشان ضعیف است یا به تن پروری می اندیشند یا به ویرانگری، اما کسانی که امیدشان نیرومند است نشانه های زندگی تازه را می بینند و هر لحظه آماده اند تا به تولد آن چیزی که آماده زاده شدن است یاری دهند. امیدوار بودن حالت و کیفیتی از بودن و شدن است، آمادگی درونی، آمادگی متراکم و هنوز مصرف نشده ای برای فعالیت است. امید ملازم روانی زندگی و رشد و تعالی، با احساس و آگاهی و آزادی است. اگر زندگی را در سه افق بیم و امید و دوستی همراه با دانایی خلاصه کنیم، بیم با دانش موجب بیداری و بازدارنده از کجرویها امید با دانش اسب تیزپای راه تلاش و توشه سفر تکاملی، و دوستی با دانش کرامت بخش وجود آدمی در بستر خدمت، همراه با نشاط و شادابی است.
امیدهای انسان:
در برابر از بین رفتن آرامش زندگی و استقلال شخصیتی آدمی که با اشتیاق و تلاش چندین هزار ساله اش برای رسیدن به یک زندگی لذت بخش همراه است تلاشی در جهت عبور از زیستن حیوانی و همتای تفکر جامد کامپیوتری و مهمتر فرمانروایی بر جهان و رسیدن به مقامی مافوق فرشتگان، بهشت مصرف زدگی تمایل انسان عصر حاضر است بهشتی که بخش مرفه تمام و کمال آن را دریافت داشته و ملاک ارزشمندی او شده است، در حالیکه برای ساکنان بهشت مصرفی شادمانی و بهروزی را به ارمغان نیاورده است، و طبقه محروم که هنوز احساس این فرصت را نداشته اند، نیک در می یابند که چگونه کسانی با داشتن امکان مصرف همه چیز، از شادمانی و ارزشمندی بی بهره اند.
انسان عصر ما در جستجوی فلسفه و راه تازه ای است تا به یاری آن اولویت های مادی و معنوی زندگی را بسنجد و به آنها پردازد و در نظارت و حاکمیت بر نظام اجتماعی و انسانی کردن تکنولوژی یاری اش دهد. کار اساسی، بررسی عواملی است که در کل نظام اجتماعی، اقتصادی روی انسان اثر گذارده و موج اضطراب را در انسان برانگیخته و مجموعه این نظام را نامتعادل ساخته است. به کمک تجزیه و تحلیل واقع بینانه مجموعه عوامل، باید راه سالم سازی نظام اجتماعی بشری و مسیر رشد تعالی انسان را هموار کرد.
ایمان و امید:
زمانی که امید از میان می رود، زندگی مبنای اندیشه و عمل خود را از دست می دهد و در واقع پایان می پذیرد. امید عامل درونی پویایی روان آدمی و شالوده زندگی عملی اوست و با ایمان ارتباطی نزدیک دارد زیرا ایمان با تکیه گاه یقین و قدرت دانش و معرفت از سطح می گذرد و به ژرفا می رسد و موجب خلاقیت اندیشه و باروری عمل می گردد. در زمینه روابط انسانی، ایمان داشتن به فرد دیگر، به مبنای اطمینان به ذات و هسته شخصیتی اوست، یعنی قابلیت اعتماد و تغییرناپذیری گرایشهای اساسی او، به این معنی ما می توانیم به خود نیز ایمان داشته باشیم ایمان به راه و رسم اساسی زندگی مان به جوهر و شالوده اخلاقی و شخصیت مان چنین ایمانی مشروط است به تجربه های شخصی با قابلیت ما، در گفتن من به صورت درست و مشروع و به اصالت تشخیص ما وابستگی دارد. ایمان در راستای امید، پایگاه امید است واز نگاه دیگر ایمان بدون امید قابل دوام نیست و بهمین دلیل قطع امید از دست دادن ایمان است. ایمان و امید هم در زمینه شخصی و هم در ارتباط با آفریدگار به عنوان کیفیت های اساسی زندگی، بنابر ماهیتشان به سمت برتری جستن تحول یافتن و گذر از وضع موجود به وضع مطلوب در حرکت اند و پیوسته فراگرد تغییر را دنبال می کنند.
شکیبایی و امید:
در شالوده زندگی عنصر دیگری نیز با امید و ایمان پیوستگی دارد، و این عنصر شکیبایی است، شکیبایی قابلیتی است که در برابر وسوسه انسان که می خواهد ایمان و امید را به صورت یک خوشبینی گذرا و کم محتوا یا ایمان غیرعقلانی دگرگون سازد و در نتیجه ایمان و امید را قربانی سازد، مقاومت نشان می دهد. شکیبایی قابلیت نه گفتن اصولی و اساسی است. درست به هنگامیکه دنیاخواهان آری شنیدن می باشد. وجه دیگری از شکیبایی در دلیری و نترسی خود را نشان می دهد و انسان نترس از تهدیدها و حتی از مرگ نمی هراسد، حالاتی از دلیری و نترسی عبارتند از:
1-عدم دلبستگی : کسی که به زنده بودن دلبستگی نداشته باشد زندگی برایش کم ارزش است بنابراین در هنگامیکه با خطر مرگ روبرو می شود بی باک است، اما همین شخص که از مرگ نمی هراسد، چه بسا که از زندگی هراس دارد و اینکه به استقبال وضعیتهای خطرناک می رود برای از بین بردن ترسش از خود و از مردم است.
2-وابستگی و تسلیم : کسی که به یک پدیده یا ایده به صورت پرستش و تسلیم وابسته است، نترس می باشد چون فرمان تسلیم و وابستگی مقدس و اجباری است و حتی فرمان بقای زندگی را هم عقب می راند چنین فردی اگر اطاعت بی چون و چرا نداشته باشد یکی بودن با پدیده مورد پرستش را از دست می دهد و احساس تنهایی شدید می کند و در پرتگاه جنون قرار می گیرد. چنین شخصی از ترس روبروشدن با چنین خطری، از مردن ترسی ندارد.
3-بلوغ معنوی : این حالت در مورد شخصی بکار می رود که از بلوغ کافی برخوردار است و به خود متکی می باشد و به زندگی عشق می ورزد و چون وابستگی مادی ندارد، غنی و قوی است و اگر به روشنگری کامل رسیده باشد برده و تسلیم هوسهایش نیست و در هر گامی که به سوی نترسی برمی دارد، احساس قدرت و امید و شادمانی می کند.
ابدیت و امید:
رستاخیز از دید مذهبی، آفرینش یک واقعیت دیگر بعد از زندگی حال می باشد یا به معنای دگرگون ساختن واقعیت حال در جهت زنده بودن و سرشار بودن است. احساس عشق ورزی، آگاهی و هوشیاری، هدف دار بودن حیات، ناشی از احساس اتصال به ابدیت است، و اینکه کجا هستیم؟ چه می کنیم؟ و به چه جهتی رهسپاریم؟ پیامبران الهی در این رابطه با زبانی که جبر و تحمیل نیست بلکه با زبان آگاهی و آزادی و حق انتخاب رستاخیز، را فراروی بشریت قرار می دهند و آدمی را در افقهای زندگی امیدوار شاداب و کوشنده نگه می دارند.
انسان فراسوی همه مسئولیت ها و کارها متوجه سعادت ابدی است زیرا هرچه انسان در بستر زندگی انجام می دهد، مقدمه و وسیله و متوجه مقصدی والاست، مقصدی که جاودانه است. چنین نگرشی سراسر زندگی را با امید همراه می سازد که اثر آن خدمت و اطاعت و برخورداری از رحمت خداوند است.
امید و سلامتی و بهداشت روانی:
در دانش شیمی برای انجام برخی از ترکیبات مهم و حیاتی، حضور عناصری گرانبها، بدون اینکه در ترکیب وارد شوند لازم و اساسی است، بطوریکه بدون آنها ترکیبی صورت نمی گیرد. امید در بهبود بیماریها و استمرار سلامتی و تامین بهداشت روانی چنین نقشی داراست. یعنی روحیه امید و مثبت موجب می شود که همه عوامل حیاتی و روانی برای دفاع در برابر بیماری جسمی و روانی و مصونیت بخشی بسیج و مانع اضطراب و دلهره و افسردگی گردند. به بیان دیگر در فضای امید عوامل بیماری زا و اضطراب آفرین امکان حضور پیدا نمی کنند.
امید و خلاقیت :
نیروی امید به آدمی این توان را می بخشد که با استواری بگوید می توانم و این زمینه موجب فراخوانی توانمندیها و یا ظرفیتها و ذخیره پنهان وجود فرد و به میدان عمل درآمدن آنها می گردد. انسانی که امیدوارانه خود را باور کرده، اعتماد به نفس در او استوار می شود و اندیشه اش در کشف حقایق و گشودن مشکلات ظرفیتی شگرف نشان می دهد و هر قدر در فضای خلاقیت توفیق بیشتر کسب می کند بر تلاش و توانش افزوده می گردد. اگر انسان را در واژه های آگاهی، اراده و آفرینندگی معرفی کنیم، امید فضای آگاهی را توسعه می دهد اراده را بر می انگیزد و تقویت می کند و آفرینندگی را محتوی می بخشد.
جوان و امید :
نیروی عظیم فکری و توان جسمی و دنیای سرشار عاطفی و استقلال شخصیتی جوان او را مظهری برجسته از امید معرفی می کند. اما چه می شود که با اینهمه زیبایی و سرمایه خدایی، نومیدی جوانان را آسیب پذیر نموده است؟ یکی از علل عمده این حالت، نداشتن هدف و برنامه ریزی عملی برای کار است.
سالها جوان ما سرگرم فراگیری مسائل درسی است و از کار و تجربه اندوزی و مسئولیت خانوادگی فاصله دارد. این تاخیر کار و مسئولیت تا فارغ التحصیلی ادامه پیدا می کند و سرانجام با مدرکی به سراغ دنیای کار می رود اما با واقعیت تلخ بیکاری مواجه می گردد و به عنوان عنصری بیکار بر جامعه و خانواده تحمیل می گردد. اگر نظام آموزشی ما فرصت کار را در کنار آموزش برای جوان ایجاد کند و محصل و دانشجوی ما به موازات درس هر کاری که پیش آمد یا دوست دارد بدان مشغول گردد و فرهنگ کار برایش نهادینه شود در این صورت جوانی با دستان ورزیده و اندیشه بارور و احساس بسندگی و شادابی ناشی از دانایی و توانایی و درآمد اقتصادی خواهیم داشت و تشکیل خانواده سالم برایش عملی خواهد بود و دیگر شاهد جوانان بی هدف و بدون برنامه و پژمرده و افسرده نخواهیم بود.
امید در افق پویای تاریخ و جامعه :
ادیان الهی و مکاتب فلسفی و اجتماعی، در افق آینده بشریت و بنای تکاملی تاریخ و جامعه حضور نوابغ و رهبران نجات بخش را به عنوان حقایقی که واقعیت یافته و می یابند به زیبایی تمام دیده اند تا جاییکه این نگرش حقیقتی جاوید گشته و فلسفه انتظار را بوجود آورده است. این چهره های استثنایی از یک طرف مانع به فراموشی سپردن و تحریف دیدگاههای اصولی می شوند و از سوی دیگر در کالبد زمان و پیکر جامعه روح تازه ای می دمند. در فلسفه انتظار یک منتظر واقعی اولا منتظری معترض و مبارز است، علیه همه جریانهای انحرافی و ظلم و بیعدالتی ثانیا منتظری سازنده و فعال است برای ایجاد زمینه و شرایطی که با گسترش آزادی، آگاهی و عدالت ورزی جامعه را پذیرای ظهور نجات بخش سازد.
از بین رفتن امید :
اگر امید، ایمان و شکیبایی لازمه زندگی هستند، چگونه ممکن است که کسان بیشماری این زیباییها را از دست بدهند و به بندگی و وابستگی خود به مسائل حقیر زندگی عشق ورزند؟ ویژگی زندگی انسان دقیقا در همین امکان از دست دادن امید و ایمان و شکیبایی رخ می نماید. ما با امید و ایمان و شکیبایی زندگی را آغاز می کنیم اما زمانی که زندگی در بستر واقعیت ها و جریان زندگی قرار می گیرد دگرگونیهای محیط و اتفاقات، قدرت پنهان امید را افزایش می دهد یا مانع آن می گردد. بسیاری از ما امید داشته ایم که دوستمان بدارند و با ما تفاهم داشته باشند و به ما احترام بگذارند و اعتماد کنند. به هنگام کودکی هنوز با اختراع دروغ آشنا نبوده ایم، نه دروغگویی با کلمات، نه با اشاره، نه با چشمها و حالات چهره، بسیار دردناک است پذیرفتن این واقعیت که مردم غالبا به آنچه می گویند اعتقاد ندارند حتی کسانیکه بیشترین اعتماد را به آنان داریم از آسیب دروغ در امان نمانده اند. در مراحل زندگی و رشد گاهی امیدمان به یاس مبدل می شود و یا به کلی از بین می رود. اگر این واقعیت را از سوی دیگر ارزیابی کنیم در می یابیم تا آدمی مزه نومیدی را نچشیده چگونه می تواند به امیدی نیرومند و خاموش نشدنی دست یابد؟ و چگونه می تواند از حالت یک خیال پرداز خوشبین بیرون آید و یکسره به خداوند امیدوار گردد. اما در مقابل نیز گاهی امید انسان چنان از دست می رود که رسیدن به آن میسر نمی شود. به جنبه هایی از برخورد با ناامیدی می پردازیم:
1-انتخاب خوش بینی: واکنش افراد در از بین رفتن امید به میزان زیادی با یکدیگر متفاوت است و این بستگی به شرایط تاریخی، اجتماعی، روانی، فردی و حقوقی و.. دارد. بسیاری از مردم و احتمالا اکثریت آنها در برابر از دست دادن امید، وضعیت خود را با یک خوشبینی متوسط جبران می کنند و می گویند آنچه پیش آمده بهترین است و خواسته های خود را در حد آن چیزی که توانایی کسب آن را دارند محدود می کنند و حتی درباره آن چیزی که از دسترسشان خارج است. آرزویی در سر نمی پرورانند. چنین افرادی راحت ترین هستند و احساس ناامیدی نمی کنند.
2-انتخاب شیوه سنگدلی: در این شیوه افراد از روزگار و سرنوشت گلایه دارند، که دستی بر ایشان گشوده نگشته و کسی آنان را دوست نداشته است. در چنین شرایطی با از دست دادن حس شفقت و غمخواری نه به کسی دل می بندند و نه کسی به آنان دلبستگی دارد و با حالت غرور که به کسی نیاز نداریم به آزار دیگران می پردازند و بیشتر آنان تا آخر عمر آزارگر افسرده و یخ زده باقی می مانند.
3-ویران سازی زندگی: چون انسان نمی تواند بدون امید زندگی کند در این شیوه وقتی افراد امیدشان کاملا از بین رفت از زندگی متنفر می گردند، و چون نمی توانند زندگی را بیافرینند، آن را ویران می سازند زیرا ویران سازی آسان است. چنین کسانی از رهگذر زندگی مرده خود می خواهند از خود انتقام بگیرند و برای اینکار خود را نابود می کنند و مهم نیست که دیگران هم در کنارشان نابود شوند یا نشوند علت این جریان، محرومیت و از دست دادن پایگاه اجتماعی و اقتصادی و مهمتر تکیه گاه ایمانی است. باید گفت همیشه درماندگی عامل این بحران نمی باشد بلکه ناامیدی از اوضاع و احوال به دلیل بی عدالتی و پیمان شکنی های پی در پی نیز موجب ویران سازی می گردد. در حقیقت هنگامی که شرایط موجود بارور شدن امید را ناممکن می سازد فرد بیشتر به ویران سازی روی می آورد. در رابطه وسیعتر این فقط فرد نیست که با امید زندگی می کند، ملتها و طبقات اجتماعی نیز با امید و ایمان و شکیبایی و کوشندگی زندگی می کنند و اگر عوامل زندگی ساز از بین برود عوامل ویران ساز موقعیت پیدا می کنند و نابودی یک ملت رقم زده می شود. مهم است بدانیم که رشد امید یا نومیدی در افراد به میزان زیادی معلول وجود امید یا ناامیدی در جامعه یا طبقه ای است که فرد در آن زندگی می کند. هر قدر هم که امید انسان در کودکی نابود شده باشد اگر در طول زندگی جوانی دورانی سرشار از امید و ایمان و شادابی و تلاش و سازندگی بر او بگذرد، امیدش دوباره زنده می شود و از سوی دیگر فردیکه با تجربه زندگی به سوی امید کشانده می شود وقتی می بیند جامعه و طبقاتش روح امید خود را از دست داده است او نیز به نومیدی و افسردگی گرایش پیدا می کند.
راه حل: جهان ما برای یافتن امید نیازمند نقشه های جدید درباره زدودن ظلم و بی عدالتی، شکستن بحران محرومیت های سنگین، از بین بردن تهدید سلاحهای اتمی و کشتار جمعی، پاکسازی طبیعت از آلودگی و جلوگیری از تخریب دائمی آن است. دانش ما راجع به رشد ناامیدی اندک است و هیچ یک از قدرتهای بزرگ اقدامی اساسی برای امیدوار کردن جهانیان به عمل نیاورده اند. پیشرفت در زمینه های اجتماعی و فرهنگی، توسعه پایدار و برقراری عدالت، و ایجاد کار شایسته و تشکیل خانواده سالم که در آن انسان به آرامش برسد، قابلیت ما را در مقابله با نومیدی نشان می دهد. در این راه زیبا اول از همه باید عوامل نومیدی را درک کنیم، آنگاه امکانات واقعی برای تغییر زندگی اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی را در جهت تازه ای که امید را دوباره زنده کند جستجو نماییم امیدی که بر پایه ارزیابی راهکارهای جدید و انتخاب های گره گشا و عملی استوار باشد و همت و تلاش همگانی و عزم ملی و جهانی آن را همراهی کند. همه این زیباییها را به امید رحمت خداوند پیوند می زنیم، خداوندی که نعمتهای گسترده، استعدادهای شایسته، مکتب کرامت از ایمان و اخلاق به ما عطا کرده است و با شکرگزاری بصورت شناخت و تلاش شایسته و بهره وری از اینهمه موهبت ها و بهره مند ساختن همه انسانها جلوه ای بی نظیر به تماشای جهان می توان گذارد.
منابع
1-قرآن کریم، خلاصه تفسیردو جلدی ادبی و عرفانی قرآن کریم، اثر خواجه عبدا.. انصاری، تلخیص آموزگار تهران انتشارات قبال، 1376
2-آنتونی رابینز، توان بی پایان، ترجمه آل یاسین، تهران انتشارات هامون، 1376
3-اریک فرام، انقلاب امید، ترجمه روشنگر، تهران انتشارات مروارید 1386
4-شریعتی، علی، ما و اقبال تهران انتشارات الهام، 1375