زمان : 08 Tir 1391 - 01:46
شناسه : 53369
بازدید : 16182
در بيمارستان بهارلو چه گذشت/گزارش ترور نافرجام آيت الله خامنه اي در سال 60 در بيمارستان بهارلو چه گذشت/گزارش ترور نافرجام آيت الله خامنه اي در سال 60

یزدفردا: سرویس سیاسی :يك نفر غرق خون توي آغوش و چند نفر هم با لباس خوني، اولين دكتري كه آمد و نبض آقا (مقام معظم رهبري) را گرفت، بي‌معطلي گفت: ديگه كار از كار گذشته و رفت... پرستاري جلو آمد و گفت: "ببريد بيمارستان بهارلو"

بنابرگفته های  کارکنان  بيمارستان بهارلو آنچه كه در تاريخ ششم تيرماه سال 1360 بر اين بيمارستان گذشت به شرح زير است:

يك نفر غرق خون توي آغوش و چند نفر هم با لباس خوني،  اولين دكتري كه آمد و نبض آقا (مقام معظم رهبري) را گرفت، بي‌معطلي گفت: ديگه كار از كار گذشته و رفت... پرستاري جلو آمد و گفت: "ببريد  بيمارستان بهارلو"
ماشين از در عقب بيمارستان وارد محوطه مي‌شود. برانكارد مي‌آورند. آقا را مي‌رسانند پشت در اتاق عمل. دكتري كه از اتاق عمل بيرون مي‌آيد؛ نبض را مي‌گيرد و با اطمينان مي‌گويد: "تمام كرده!" اما... آقا را فوراً به اتاق عمل بردند. فشار خون ايشان را گرفته و گفتند فشار خون«5» است و علائم ديگر هم نشان مي دهد كه ايشان تقريباً تمام كرده اند!به محض مشخص شدن ضربان، بدون معطلي، سريع لباس ايشان پاره و رگهاي شريان قطع شده گرفته شده و از همان لحظه عمل شروع مي شود .
جراحت خيلي سنگين بود، سمت راست بدن پر از تركش و قطعات ضبط صوت بود، حتي يكي از تركش‌ها زير گلوي آقا جا خوش كرده بود. قسمتي از سينه ايشان كاملا سوخته بود! يكي دو تا از دنده‌ها هم شكسته بود. دست راست هم كاملا از كار افتاده بود و از شدت ضربه ورم كرده بود. استخوان‌هاي كتف و سينه كاملا ديده مي‌شد. 37 واحد خوني و فراورده‌هاي خوني به آقا زده بودند كه خود اين تعداد، واكنش‌هاي انعقادي را مختل مي‌كرد... دو سه بار نبض آقا افتاد و پزشكان چند بار مجبور شدند  پانسمان را باز و دوباره رگ‌ها را مسدود كنند ......
ايشان 4 ساعت در اتاق عمل بودند، بعد از عمل دكترها گفتند اگر دو دقيقه دير رسيده بوديد، چون خون بدن رو به اتمام بود امكان ادامه حيات از بين مي‌رفت.

 "مردم بيرون بيمارستان صف كشيده بودند براي اهداي خون. راديو هم اعلام كرده بود جراحت به قلب آقا رسيده، عده‌اي توي محوطه جلوي اورژانس ايستاده بودند و مي‌گفتند مي‌خواهيم "قلبمان" را بدهيم.

بعد از عمل ،  بايد به بيمارستان قلب( شهيد رجايي كنوني ) منتقل مي‌شد، بعلت تجمع زياد مردم انتقال به وسيله ماشين ممكن نبود و يك هلي‌كوپتر در وسط ميدان راه‌آهن نشست و  يك نفر را به همراه برانكارد خوني به سمت هلي‌كوپتر بردند،  تا مردم منطقه را ترك كنند و با هلي‌كوپتر ديگري آقا را انتقال دادند.

موقع بلند شدن هلي‌كوپتر مردم پايه‌هاي آنرا گرفته بودند و هلي‌كوپتر با سختي زياد از جاي خود بلند شد.

بعد از 2 يا 3 ساعت كه با اعلام مسئولين تمامي راه‌هاي منتهي به بيمارستان بسته شد و جمعيت متفرق شده بودند آقا به بيمارستان قلب منتقل شدند.

اين گزارش حاكيست:

چهار پنج روز از عزل بني‌صدر مي‌گذشت. جنگ با عراق و شورش منافقين بعد از اعلام جنگ مسلحانه با جمهوري اسلامي، بحث داغ محافل بود. آقا كه از جبهه‌ها برگشته و خدمت امام رسيده بودند، بعد از ديدار، طبق برنامه‌ي شنبه‌ها، عازم يكي از مساجد (ابوذر) براي سخنراني بودند.

نماز ظهر تمام شد. آقا رفتند پشت تريبون

 بين جمعيت ضبط صوتي دست به دست شد تا رسيد به جواني،  خودش را رساند به تريبون. ضبط را گذاشت روي تريبون؛ درست مقابل قلب سخنران.

يك دقيقه نگذشت كه بلندگو شروع كرد به سوت كشيدن. . آقا همين‌طور كه صحبت مي‌كردند، گفتند:....

... و ناگهان صداي انفجار پيچيد!

آقا" از سمت چپ به پهلو افتاده اند روي زمين

به هر ترتيبي بود آقا را سوار ماشين كردند.

از جلوي يك درمانگاه گذشتند.

پنج نفري وارد درمانگاه شدند....