زمان : 27 Khordad 1391 - 00:08
شناسه : 52805
بازدید : 6982
رابطه فاميلي با اصلاح طلبان، فرهنگ زيرزميني ، بازگشت لس‌آنجلسي‌ها در گفت وگو با محمدحسين صفار هرندي، وزیر سابق ارشاد رابطه فاميلي با اصلاح طلبان، فرهنگ زيرزميني ، بازگشت لس‌آنجلسي‌ها در گفت وگو با محمدحسين صفار هرندي، وزیر سابق ارشاد رابطه فاميلي با اصلاح طلبان، فرهنگ زيرزميني ، بازگشت لس‌آنجلسي‌ها در گفت وگو با محمدحسين صفار هرندي، وزیر سابق فرهنگ و ارشاد اسلامی و عضو فعلی مجمع تشخیص مصلحت نظام
یزدفردا "جام جم نوشت:اگر بخواهی سه صفت حسین صفارهرندی را جمع بزنی و در یک جمله ختم کنی می توانی بگویی: یک اصولگرای مودب و داش مشدی(!) اما محکم" ،صفار عمیقا مودب است، احساساتی نمی شود، لبخند می زند، تحمل هر سئوالی را دارد،می توانی البته الزاما با جواب هایش موافق نباشی،صفارهرندی تیپ "بچه مذهبی های دهه پنجاه شمسی" است که امروز در آستانه شصت سالگی وبعد از تجربه دور و نزدیک فرهنگ و رسانه و سیاست، سخنانش شنیدنی و قابل تامل است، گفتگوی جام جم با محمدحسین صفار هرندی را از نظر می گذرانید:

كودكي شما چطور گذشت آقاي صفار هرندي؟ کودکی خوب و به یاد ماندنی داشتید ؟ یا یک کودکی سخت و رنج آور؟
من پرورش يافته در يك خانواده متوسط از نظر اقتصادي هستم البته اينگونه نبود كه طعم فقر را آنچنان بچشم.
شغل پدرتان چه بود؟
پدرم كاسب بود البته يك كاسب ويژه يعني در عين حال كه به فعاليت اقتصادي و كسب مشغول بود، يك عالم ديني بود و پیشنماز بود . منزل ما در دوران كودكي اطراف ميدان خراسان بود و محلي كه مغازه پدرم بود و در مسجد آنجا نماز می خواند دروازه غار بود كه اكنون به عنوان خيابان شهيد هرندي شناخته مي‌شود.
در كودكي چه آرزويي داشتيد كه برآورده نشد البته منظورم از نظر اقتصادي است
يكي از آرزوهايم داشتن دوچرخه بود البته خيلي زود هم برآورده شد و من سال اول دبيرستان بودم كه برایم دوچرخه خريدند البته دسته دوم بود.
فرزند ارشد خانه بودید؟
بله؛پسر بزرگ خانواده بودم و يك ذره توجه پدرم به من ويژه بود و خودم مي‌فهمدم كه يك جور امتياز ويژه به من مي‌دهد.
آرزوي برآورده نشده کودکی ‌تان چه بود؟
گاهي برخي از افراد فاميل را مي‌ديدم كه وضعيت مادي خوبي نداشتند من در آن برداشت كودكانه خود در هنگامي كه 12 ـ 13 ساله‌ام بود به يكي از بزرگترهاي فاميل كه من خيلي دوستش داشتم گفتم شما غصه نخوريد من بزرگ مي شوم و پولدار مي‌شوم و به شما پول می دهم! البته آن آرزو هيچگاه برآورده نشد!
می دانم که شما در مدرسه ي علوي درس مي‌خوانديد و به نظر مي‌رسد با توجه به جو آن مدرسه دوستاني از طيف‌هاي مختلف و متنوع داشته باشيد، این چه تاثیری بر شما داشت؟
بله، معلوم است قبلا حسابی راجع من تحقیق کرده اید! این درست است، جنس دوستان من در آن مدرسه متنوع بود. همه "بچه مذهبي" بودند ولي دو گرايش برجسته در آنها ديده مي‌شد، كساني كه تمايلاتي به انجمن حجتيه داشتند و گروهي بودند كه متاثر از فضاي سياسي و انقلابي آن گرايش‌هايي به مجاهدين خلق داشتند. از هر دو طيف دوستاني داشتم وبا برخي از آنهايي كه با انجمن حجتيه ارتباط داشتند با حفظ چارچوب‌ها و مرزهاي خود همچنان اين رفاقت ادامه دارد و با هم ارتباط داريم .
اسم چند نفر از اين دوستانتان را كه عضو انجمن حجتيه هستند را نام ببريد؟
ضرورتي نمي‌بينم كه اسم بگويم! چون برخي از آنها ترك موضع كرده‌اند و شايد دوست نداشته باشند كه اسمي از آنها برده شود،اما در مورد كساني كه به گروه‌هاي سياسي آن زمان ارتباط داشتنداین از خاطرات تلخم است و من هميشه با تاسف و حسرت از برخي از آن دوستان ياد مي‌كنم. يكي از آنها حسين ابريشم‌چي بود، برادر همين مهدي ابرشيم‌چي از سران فعلی منافقین. يكي از دوستان خوب آن روزگار ما بود که سرنوشت ديگري پيدا كرد سید محسن خاموشي بود كه البته به بدترين عاقبت دچار شد و در باور من نمي‌گنجيد كه او يك روز بتواند سر همرزم خود شهيد واقفي اين بلا را بياورد وبا توجه به روحياتي كه از او سراغ داشتم اين كار به او نمي‌خورد.
خوب موضوع جالب شد، حالا اسم چند تن از دوستان‌تان را كه عضو انجمن حجتيه بودند را ببريد؟
چهره‌هاي معروف و مشهوري نيستند. دوستي داشتم به نام داوود كه اكنون نيز هنوز با هم ارتباط داريم ولي هيچگاه روابط خود را در چارچوب مباحث سياسي و مسائل اجتماعي پس از انقلاب تعريف با او نكرديم و همچنان روابط عاطفي و برادرانه با يكديگر داريم. دوستاني هم دارم كه با نگاه امروز من متعارض هستند ولي روابط عاطفي برقرار است و ممكن است سالي يك بار همديگر را ببينيم ولي اين دوستي تعريف شده است.
آيا به نظر شما تجربه‌اي مثل تجربه مدرسه علوي موفق بوده است؟
از مدرسه علوي يك تفسير دوپهلو دارم؛در آنجا يك روحياتي در افراد پرورش مي‌دادند كه روحيات شخصی مثبت بود يك حالت استغنا و خودسازي فكري و روحي. مدرسه علوی در اعمال يك تربيت شخصي ديني موفق بود ولي در ساحت سياسي و اجتماعي مدرسه تاكيد داشت كه در حوزه سياسي دخالت نبايد كرد و البته عجيب بود با توجه به اين خط و مشي‌ كه داشت سياسي‌ترين آدم‌ها از اين مدرسه بيرون آمدند.
مدرسه علوی به تلاش مي‌كرد كه به قول بنیانگذارانش صرفا آدم‌پروري كنند کاری به ابعاد سیاسی و اجتماعی نداشتند و دانش‌آموزان اين كمبود را يا جاي ديگر پر مي‌كردند يا در برابر اين رويه و روحيه مدرسه ايستادگي مي‌كردند و ما نيز در درون خودمان هميشه اين درگيري را داشتيم. از يك طرف ما به اين بزرگواران علاقه‌مند بوديم و از آنها ياد مي‌گرفتيم و از طرف ديگر در ستيز بوديم كه چرا اينها اين تفكر را القا مي‌كنند البته بعدها هر چه گذشت به خودم گفتم اينقدر ضرورت نداشت كه اين مقدار در تب و تاب باشيم چرا كه مسائل را تاريخ حل مي‌كند و حل نيز كرد.
شما قبل از انقلاب به تئاتر مي‌رفتيد، به سينما نيز مي رفتيد؟
بعضا مي‌رفتم و برخي از فيلم ها را مي ديدم
‌يواشكي مي‌رفتيد؟
‌ خيلي يواشكي نبود. گاهي با چند تن از دوستان به سينما مي‌رفتيم و فيلم مي‌ديديم. برخي از فيلم‌ها را نيز در دانشگاه مي‌ديديم از جمله فيلم‌هايي كه من در دانشگاه ديدم فیلم فارنهايت بود، ‌همچنين فيلم شعله‌هاي آتش را در سينما ديدم كه مارلون براندو در آن بازي مي‌كرد، فيلم سياسي بود و همچنين نقش اژدها رانيز در آن زمان ديدم و بيشتر فيلم‌هاي اينگونه را مي‌ديديم كه برخي را در سينما و برخي
عموي شما جزء بینانگذاران و شهداي حزب موتلفه بود، طبیعی بود که شما هم عضو موتلفه شوید،آيا اين دوستان تاكنون از شما خواسته‌اند كه عضو اين حزب شويد؟
گاهي اين دوستان اين حرف را زده اند و من در پاسخ به آنها گفتم اساسا اعتقاد به ورود به يك تشكل سياسي به اين معنا كه عضو يك حزب و تشكيلات بشوم، ندارم و در ضمن يك حكم بالا سرم است و آن عضويت در سپاه پاسداران است و آنجا ورود به دسته‌جات سياسي و دسته‌بندي سياسي ممنوع است. اگر عضو سپاه نيز نبودم گرايش دروني‌ام اين است كه عضويك گروه سياسي نباشم، گرچه من عضو يك جبهه سياسي هستم و در واقع به معناي سياسي يك جبهه مشخص را قبول دارم ولي اينكه عضو يك تشكيلات بشوم چيز متفاوتي است.
چرا مخالف اين موضوع هستيد؟
شايد چون من احساس نياز نمي‌كنم.
يعني شما كار تشكيلاتي را قبول نداريد؟ آيا به نظم اعتقاد نداريد؟
من به شدت پايبند به نظم و انسجام پايبند هستم، به تربيت شدن در كادر بخصوصي معتقدم، ولي آيا الزاما جايگاه تحقق اين موضوع حزب است؟ آيا هر سازماندهي در حزب رخ مي‌دهد؟من شخصا يكي از ايرادهاي محيط سياسي امروز كشور را، نداشتن تربيت حزبي تلقي مي‌كنم.من التزام به اين مسائل دارم ولي نه از طريق حزب. چرا حزب نه؟ چون در كشور ما حزب سابقه خوبي ندارد.
خوب چه باید کرد كه هم تشكيلات داشته باشيم و هم انسجام، به نحوي كه عوارض سوء قبلي نيز وجود نداشته باشد ؟
بايد در مورد اين موضوع فكر كنيم. من مي‌گويم همه جريان‌هايي كه به نام خدا حركت مي‌كنند بايد يك انسجام تشكيلاتي پيدا كنند.آيا حزب‌الله يك سازمان است؟ نه! يك موج است. يك جبهه بزرگ است و در درون حزب‌الله، تشكل‌ها و گروه‌هاي مختلفي جاي مي‌گيرند و مسجد و بسیج يكي از اين گروه‌هاست و در واقع محل انسجام‌‌بخشي است
شايد برخی ها این اشكال را بگیرند كه این نوع تشکل ها صرفا از بالا به پايين است، و نخبگان و حتی مردم عادي نمي‌توانند آن را به چالش بكشند یا در آن حضور یابند؟
براي رجوع مومنان به مسجد، امامان جماعت نمي‌گويند كه مردم بيايند، خود مردم مي‌آيند و يك انگيزه ديگر آنها را مي‌كشاند.
بحث ما در اينجا تربيت سياسي است، فقط نماز خواندن نيست مثلا شما سخنراني می کنید مصاحبه می کنید و مقاله می نویسید، گر شما در حزب بوديد با شوراي مركزي صحبت مي‌كرديد و بايد با هماهنگي رفتار مي‌كرديد. ولي انگار شما كار آسان را انتخاب كرده اند ؟وعضو حزب نمي شويد كه احتياجي به اين هماهنگي ها و چالش ها نباشد و فقط حرف را بگویید و بقیه بشنوند، این برداشت درست است؟
من در جلساتي حاضر شده‌ام كه خيلي از آقايان حزبي حاضر نبودند در آن جلسه شركت كنند و تعامل با مخاطب و چالش‌پذيري در امثال بنده بيشتر از برخي از اين آقايان حزبي بوده است. من نگران آن جنبه نيستم، من نگران آن هستم كه اگر روزي بخواهم اعتقادات خود را با آيين تشكيلاتي حزبي محك بزنم، خوب معلوم است به تعارض مي‌رسم و من بايد در آنجا آموخته‌هاي اعتقاديم را مبنا قرار دهم يا فرمان حزب را؟ در اول انقلاب از شهيد بهشتي همین سوال را كردند که اگر تعارض پيش بيايد كدام يك را انتخاب مي‌كنيد؟، ايشان گفت ما نمي‌گذاريم تعارض پيش بيايد و اگر خواست تعارض پيش بيايد به نفع ولايت فقيه حل مي‌كنيم. در آن موقع افرادي گفتند كه خوب ديگر اين حزب و كار حزبي نمي‌شود.
که ظاهرا شما هم با این نظر دوم موافقید!
(باخنده) چه بگویم والا!
مقداري فضاي مصاحبه را متفاوت كنيم، یک فصل مهم و شاید مهمترین فصل زندگی شما، دوران چهارساله وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است،اولين و آخرين كار اداري، یعنی امضا به عنوان وزیر ارشاد كه در دوران وزارت خود انجام داديد چه بود؟
به طور طبيعي اولين دستورها در هنگام قرار گرفتن در اين سمت، دستورهاي روتين اداری است مثل دادن دستور براي پرداخت حقوق.
منظورم غیر از دستورات روتین اداری بود
چيزي جزء دغدغه‌هاي نخست ما بود مباحث محتوايي در وزارتخانه بود، وزارتخانه بابت اقدامات گذشته‌اش در چارچوب فرهنگ انقلابي و اسلامي حداقل مقداري مورد پرسش قرار گرفته بود،اولين كار من، انجام اقداماتي براي رفع اين اتهام از اين وزارتخانه بود. اولين اقدامات در اين راستا، چينش و آرايش دادن نيروهايي بودند كه معتقد بودند چنين آفت‌هايي نبايد باشد.
سابقه ذهنی شما از به اصطلاح گاف های ارشاد در دوره قبل چه بود؟ بزرگترین گاف ارشاد سابق از نظر شما چه بود؟
مثلا در مورد تئاتر قبل از آمدن ما يك اتفاقي در تئاتر در خوزستان افتاده بود كه خيلي سنگين بود كه بخواهد چنين اتفاقي در دوران ما نيز تكرار شود و طبيتا من تلاش كردم كه اين گلوگاه را به نحوي مديريت كنيم كه چنين اتفاقاتي نيفتد.
با رهبری هم دیدار خصوصی داشتید؟ توصیه ایشان در اوایل دوره وزارت شما چه بود؟
بله در همان در روزهاي اول وزارت خدمت حضرت آقا رسيديم،‌ ديدار خصوصي بود،ايشان در آن جلسه فرمودند اينكه تصور كنيد در حوزه فرهنگ مي‌توان تحولي را در عرض دو سه سال انجام داد تصور نادرستي است و اين را از ذهن خود خارج كنيد چرا كه فرهنگ مقوله‌اي است كه دير مستقر مي‌شود و دير تغيير مي‌كند و بايد در اين ارتباط حوصله داشت. شايد بايد پانزده سال تمركز كرد و با جديت درست عمل كرد تا آن اتفاق بيفتد. البته در كنار آن اين موضوع را نيز اشاره كردند كه اين حرفي كه ما مي‌زنيم به اين معنا نيست كه كاري انجام ندهيد، بايد با شتاب وارد شويد چرا كه رقيب شما كه دشمن حوزه فرهنگ ماست در شاهرراه اين حوزه در حال تازيدن است.
آخرين اقدامي كه درسمت وزیر ارشاد انجام داديد چه بود؟ البته منظورم غير از آن نامه‌ معروف و سوزناک در اخرین روزهای دولت نهم است،البته آن نامه با سبك نگارش شما كمي متفاوت بود و گويي وقتي شما عصباني مي‌شويد خوش‌قلم‌تر مي‌شويد.
نمي‌دانم شايد!
خوب، قبل از آن نامه،‌آخرين كار اداري كه انجام داديد چه بود؟
آخرین کارم در ارشاد ساماندهی و شكل‌دهي موسسات و نهادهاي مردمي كه با كمك ما مي‌توانستند سرپا بايستند و من از اين بابت خوشحال هستم كه گروه‌هاي مردمي فراواني بودند كه به تبع حمايت وزارت ارشاد توانستند ايجاد شوند و بر روي پاي خود بايستند.
این موسسات دقیقا چه بودند؟ اسمشان را می گویید؟
موسسات مشهوري نيستند. چهار تا بچه مسلمان با انگيزه‌‌هاي اعتقادي و با ظرفيت فرهنگي و هنري دور هم جمع شده بودند كه فعاليت‌هايي را انجام دهند زمينه فراهم شد كه مقدار قابل توجهي از اين گروه‌ها فرصت پيدا كنند كه وارد عرصه شوند.
به نظر خودتان در این جهت، وزیر ارشاد موفقی بودید؟ توانستید خوب ارشاد کنید؟
تصور مي‌كنم اموري كه در آن زمان مقدور ما بود انجام داديم و سعي كرديم موضوعي را بر زمين نگذاريم. ولی شما بالاخره به سمت يك برداري حركت مي‌كنيد كه هفت هشت بردار ديگر نيز از سمت‌هاي ديگر در مقابل شماست و ممكن است برآيند آن چيزي نباشد كه شما فكر مي‌كرديد و در ضمن برخي از امكانات نيز در اين ارتباط نقش معكوس را ايفا مي‌كنند.
اين بردارهايي كه مطرح كرديد چيست؟ داخلي بود يا خارجي؟
ببینید ما 45 ـ 46 دستگاه فرهنگي در كشور داريم كه همه اينها هم‌راستا عمل نمي‌كنند، گرچه همه از يك نظام هستند ولي گرايش‌هايشان بعضا متفاوت است. از صداوسيما بگيريد تا سازمان تبليغات.مثلا در صداوسیما به اين نتيجه مي‌رسيدند كه فلان‌آدم را بايد بزرگ كنند و ما به اين نتيجه مي‌رسيديم كه بايد محدود كنيم و اينجا تعارض‌ها رخ مي‌داد.
حتي در جاهايي نيز بدتر مي‌شد. من موظف بودم كه فرهنگ را از برخي از اتهاماتي كه به آن زده مي‌شد پالايش كنم و وقتي وارد اين حوزه مي‌شدم از يك دستگاه حكومتي پاسخ دريافت مي‌كردم كه مثلا اين كار را متوقف كنيد، فلان كار را نكنيد. مثلا مجلس مرا صدا مي‌كردند و مي‌گفتند چرا شما در فلان چيز محدوديت را ايجاد كرده‌ايد؟ يك بار در كميسيون فرهنگي مجلس همين حرف را گفتم، به آنها گفتم يك روز مرا صدا كرديد و گفتيد كه اين حوزه آلوده شده است وبايد اصلاح شود من وقتي وارد حوزه ي اصلاح شدم شما به من مي‌گوييد چرا محدوديت ايجاد مي‌كنيد و برخورد مي‌كنيد.
مثلا؟
مثلا در همين حوزه كتاب. در تحقيق و تفحص مجلس بر طبق آنچه كه در صحن علني مجلس خوانده شده 70 درصد ادبيات داستاني ما به كلي منحط يا آلوده بوده است.
شما با این تحلیل موافق بودید یا مخالف؟
من مسئول اجرا بودم، شايد گزارش اين تحقيق و تفحص غلط بوده است ولي در مجلس خوانده شد. مثلا كتاب‌هايي كه در جامعه ما براي جوانان و جامعه مخاطب تبديل به سنبل شده‌اند اگر مشكلي دارند حتي اگر قبلا 10 بار تجديد چاپ شده‌اند بايد جلوي آنها را گرفت، مثل همين عرفان‌هاي كاذب. در اين ارتباط ما را صدا زدند و گفتند چه حقي داريد كه جلوي اين موضوع را بگيريد، آقاي احمدي‌نژاد نيز خودشان اين كار را كردند،
یعنی شما را خواستند و گفتید چرا سخت گیری می کنید؟
بله،البته ايشان آن اوايل نگاه‌شان از خود ما نيز سخت‌گيرانه‌تر بود
با توجه به سمتي كه شما بر عهده داشتيد، آيا تاكنون شده بود كه تصميم‌گيري در مورد چاپ يك كتاب يا اكران يك فيلم را به شما ارجاع بدهند با توجه به اختلاف‌هايي كه سر اين موضوع بوده و شما مجبور باشيد كه تصميم‌گيري نهايي را انجام دهيد؟
بله، فراوان پيش مي آمد . مثلا يك وقت دعوا بود كه آيا تصوير كودكي امام معصوم را مي‌توان بر روي كتاب نقش بست يا نه؟ مثلا در مورد امام هادي (ع) كتابي در مورد زمان طفويت امام هادي در شرف انتشار بود و يك تصوير نقاشي به ازاي كودكي امام هادي در آن نقش بسته شد و اين محل اختلاف بود، عده‌اي مي‌گفتند كه چاپ اين تصوير جسارت است، عده‌اي مي‌گفتند مشكلي ندارد و ما بايد قضاوت نهايي را انجام مي‌داديم.
شما چه کردید؟ نتیجه اش چه شد؟
ما در اين زمينه بررسي كرديم و از جاهايي كه در اين زمينه مرجعيت داشتند سوال كرديم و وقتي پرسيديم و گفتند كه مشكل و شبهه‌اي وجود ندارد اين كار را انجام داديم و پاي آن تصميم ايستاديم و اتفاق خاصي نيز پيش نيامد. البته اين چيزها هميشه مي‌تواند محل مناقشه باشد.
از این نوع اتفاقات در حوزه کتاب های چالش برانگیز دیگر چه بود؟
مثلا كتابي در مورد اهل سنت بود كه يك جور برداشت‌هايي منتسب به اهل سنت در آن درج شده بود و با همان شكل كتاب مجوز و منتشر شده بود و در دوره ما تجديد چاپ شد. ما با اعتراض‌هايي از سوي مراجع در مورد اين كتاب روبرو شديم كه اين خلاف است نه به واسطه اينكه در آن كتاب روايت‌هايي از اهل سنت نقل شده بود، بلكه به اين واسطه كه چيزهايي در آن مطرح شده بود كه به گونه‌اي اهانت ودر ستيز با تشيع بود. بايد در مورد اين موضوع تصميم‌گيري مي‌شد و اين كار آساني نبود و وقتي به اين نتيجه رسيديم كه بايد تصميم‌گيري كنيم، ‌اين كار را انجام داديم و پاي تصميم خود ايستاديم و اعلام شد كه بايد كتاب را از بازار جمع كرد و البته خسارتي هم كه وارد شده بود را متحمل شديم و اينگونه نبود كه كتاب را جمع كنيم و كسي كه كتاب را منتشر كرده از هستي ساقط كنيم. گفتيم ما اشتباه كرديم و خسارت آن را به ناشر مي‌پردازيم.
در مورد فيلم چگونه بوده است؟ شما در اولین ماههای وزارت به یک فیلم جنجالی مجوز دادید، فیلم مکث
فيلم مکث از دولت آقاي خاتمي مجوز گرفته بود،‌ منتهي فرصت اكران به آن نداده بودند، شايد از روي احتياط اين كار را كرده بودند كه كارنامه كاري شان را در روزهاي آخر با هيجان همراه نكنند. سازنده اين فيلم درخواست تعيين زمان اكران كرد ، معاونت سينمايي با ايشان صحبت كرد، گفت فيلم شما مساله‌دار است و بيخود به شما مجوز اكران داده شده است و فيلم شما موجب برانگيخته شدن احساسات انقلابي و اعتقادي جامعه مي‌شودآقاي جعفري جلوه با اين موضوع موافقت كردند كه در فيلم اصلاحاتي صورت بگيرد و اکران شود به اين اميد كه اين فرد در فيلم‌هاي بعدي اين موضوع را جبران كند و اتفاق خوبي رقم بيفتد. البته با توجه به همكاري كه با اين فرد در زمان حضور در تلويزيون داشت اين ديدگاه را داشت .
شما موافق این مسئله بودید؟
نه، من مخالف بودم ولی اعتماد کردم، دلیل مخالفت من این بود که با با اكران اين فيلم اين پيام به جامعه داده مي‌شد كه با وجود اينكه دولت تغيير كرده و گرايش تازه‌اي آمده ولي علامت‌ها تغيير نكرده است و اين به عواطف مردم ضربه وارد مي‌كرد و اين پيام را براي هنرمندان داشت كه اين چرخ به مانند قبل روي همان پاشنه مي‌چرخد.
وسرانجام این تجربه؟
من به واسطه اعتمادي كه معاونت سينمايي به آن فرد داشت من در نهايت بركار ايشان صحه گذاشتم و به ايشان گفتم به عهدي كه شما گذاشتيد احترام مي‌گذارم و آقاي جعفري جلوه تلاش داشتند با تمام اخلاص خود از اين اتفاق استفاده كنند ولي متاسفانه فيلم بعدي ايشان به مراتب بدتر بود و جلوي اكران فيلم بعدي ايشان گرفته شد.
یکی از دیدارهای جالب شما با خانم تهمینه میلانی بود که گویا شما برخلاف فیلم مکث توانستید با این کارگردان مشهور به فمینسیم به توافقی برسید، درست است؟
خانم ميلاني پيش من آمدند و گفتند كه شما جلوي فيلم من را گرفته‌ايد. من و همسرم در اين فيلم سرمايه‌گذاري كرديم و اگر فيلم اكران نشود دچار مشكل مالي مي شويم البته ايشان به همراه همسرشان آمده بودند و من به ايشان گفتم كه شما را تحسين مي‌كنم كه خانوادگي كار انجام مي‌دهيد و اميدوارم كه در آثار شما اين خانوادگي‌گرايي جلوه كند. البته من گفتم كه من وساطتي براي گرفتن اكران براي اين فيلم نمي‌كنم.
يادتان هست چه فيلمي بود؟
آن فيلمي بود كه خانم‌ها از آقايان انتقام مي‌گرفتند.
تسويه حساب؟.
بله، تسويه حساب. من به ايشان گفتم كه فيلم شما را شوراي نظارت و معاونت سينمايي اجازه اكران نداده است و آنها زير دست من هستند و من به آنها گفته‌ام كه اين‌چنين عمل كنند.
خانم میلانی دوستانه صحبت می کرد یا نوع دیگری؟
خانم میلانی زیرکانه صحبت می کرد، در سخنان خود به گذشته اشاره كرد و تلاش داشت كه رگ عاطفي ما را يك جور تحريك كند،‌ خانم میلانی در همان دانشگاهي درس خوانده است كه من ،آقاي احمدي‌نژاد و ثمره درس خوانده‌ايم، دانشگاه علم و صنعت ايشان گويي هم‌دوره آقاي ثمره هاشمی بوده است، من به ايشان گفتم كه اين حرف‌ها مطرح نيست و تشخيص داده شده است كه فيلم شما مخالف فضاي عمومي جامعه و مضر بر فضاي فرهنگي است و نبايد اكران شود و در اين زمينه هر چه حرف بزنيم به نتيجه نمي‌رسيم. البته من به خانم میلانی گفتم كه شما يك فيلمساز مسلط و مقتدر هستيد و من نمي‌خواهم شما بيكار بمانيد و نبايد اين اتفاق بيفتد. شما بايد كار كنيد، فيلم بسازيد و ما حمايت مي‌كنيم. ولي اگر بخواهيد مشابه اين فيلم، فيلم بسازيد اگر10 فيلم ديگر نيز بسازيد ما باز هم توقيف مي‌كنيم. به نظر من جلسه خوبي بود، ايشان گفتند كه من از امثال شما خوشم مي‌آيد كه صريح سخن خود را مي‌گوييد و مرزبندي‌هايتان را مشخص مي‌كنيد .من نيز در اين جلسه تاكيد كردم يك مقام مسئول در جمهوري اسلامي بايد همين‌گونه صريح سخن بگويد.
‌ يادتان هست كه اين جلسه مربوط به چه سالي است؟
فكر مي‌كنم سال 86 يا 87 بود. من حتي به ايشان گفتم كه ما حاضريم به شما وام بدهيم كه شما بتوانيد بخشي از بدهي خود را تسويه كنيد و به ايشان تاكيد كردم كه بدانيد كه ما نيامده‌ايم كه مانع در راه كار كردن هنرمندان ايجاد كنيم، ايشان تشكر كردند و رفتند و بعد از آن فيلم سوپر استار را ساختند. وقتي فيلم در شرف گرفتن مجوز براي اكران بود، نماينده من در شوراي اكران كه يك فرد حزب‌اللهي بود آمد و به من گفت خانم میلانی يك فيلم بسيار خوب ساخته ست و خودم نيز بعد اين فيلم را ديدم البته از نظر شكلي و ظاهري به فيلم اشكالاتي داشتم همان‌ چيزي كه بچه‌هاي حزب‌اللهي وقتي فيلم را ديدند گفتند كه مثلا وضع حجاب‌ها شلخته است.
جواب شما به این اشکال حزب اللهی ها چه بود؟
در اين فيلم فرد هرزه‌اي به تصوير كشيده مي‌شد و نمي‌توان آن را با لباس مقدس معرفي كرد.
ولي به طور كلي بايد گفت مفهوم و مضموني كه در فيلم بود معقول و پذيرفتني بود. بعدها كساني گفتند كه خانم ميلاني در ساختن اين فيلم انگيزه شخصي داشته و مي‌خواسته با يك سوپر استار واقعي تسويه حساب كند. من گفتم اين مساله مربوط به ما نيست و سيمايي كه ايشان از پشت صحنه بخشي از آلودگي سينما ترسيم كرده‌اند خوب بود. البته من نمي‌گويم كه تمام فضاي سينما آلوده است ولي متاسفانه آلودگي عارضه بخشي از سينماي ما شده است كه البته همه از آن بيزار هستند و ايشان در ترسيم اين موضوع كار هنرمندانه‌اي انجام داده بودند و از طرف ديگر به معصوميت از دست رفته در حوزه فرهنگ و هنرمان نيز توجه كرده بودند كه در واقع اين موضوع دست مريزاد داشت.
از این جنس ملاقات ها بازهم داشتید؟ بخصوص با آدم‌هاي خاص و مشهور كه كمتر کسی فکر می کند شما با آنها ديدارهايي داشته باشيد؟
يادم هست يك روز آقاي بهرام رادان بعد از قضيه فيلم سنتوري پيش من آمدند و مي‌خواستند در مورد اين فيلم وساطت كنند و من به ايشان گفتم شما را دوست دارم به عنوان يك هنرمند،‌ براي آقاي مهرجويي هم احترام خاص قائل هستم
ببخشید میان کلام تان می پرم، ولی حسین صفارهرندی چرا و چگونه برای داریوش مهرجویی احترام خاص قائل است؟
به واسطه اينكه آقای مهرجویی يكي از متقدمين فيلم‌سازي در نوع فيلم‌سازي متعهد است البته تعهدات ايشان گاهي ممكن است به چيزي باشد كه من تعهد به آن نداشته باشم ولي ايشان فيلم‌سازي است كه به خاطر اينكه جيب خود را پر كند، فيلم نمي‌سازد. البته فيلم‌هاي ايشان در گيشه موفق بوده است و ايشان كارگرداني هستند كه امام خمینی(ره) از فيلم ايشان يعني فيلم گاو تقدير كرده بود و از اين بابت نيز براي آقاي مهرجويي يك امتياز خاصي قائل بوده و هستم.
دیدار با بهرام رادان رو می گفتید
رادان به اعتبار ديگري آمده بودند. در هنگامي كه در جشنواره جايزه كسب كرده بودند نمي‌دانم آنجا چه حالي داشتند كه جايزه‌شان را بر زمين گذاشتند و برخي گفته بودند كه اين كار بي‌احترامي است و ايشان فكر كردهبود ما ناراحت شده‌ايم. من گفتم كه من چنين تصوري نكردم ولي اهالي سينما به گرفتن اين جايزه افتخار مي‌كنند و اگر بي‌حرمتي صورت بگيرد به تمام اهالي سينما صورت گرفته و به ايشان گفتم چرا فكر كرديد من ناراحت شدم و اگرجاي ناراحتي هم بوده بايد هم ناراحت شده باشند. ايشان گفتند كه من منظور و مقصودي نداشتم و من مي‌خواستم در آنجا حرف بزنم و بعد از آنسخنان قضيه فيلم سنتوري را مطرح كردند.
‌ مورد بعدی از این دیدارهای خاص وشاید غیرمتعارف؟
مثلا در مورد آقاي محمدرضا شجريان، رابطه ايشان با مديريت فرهنگي کشور قطع بود البته اين رابطه از چه زماني قطع شده بود و چرا،‌ من نمي‌دانم و بعدا نيز متوجه شدم كه سهم ايشان در اين انقطاع نيز برجسته بود. يك روزي مراسمي با اهالي موسيقي در تالار وحدت داشتيم ، در آن جلسه بعد از مراسم معاونت هنري گفتند كه خوب است ديداري با آقاي شجريان ترتيب بدهيم، البته خودمن چنين درخواستي را نداشتم و معاونت هنري اين پيشنهاد را مطرح كردند در راستاي ايجاد الفت و من گفتم اشكالي ندارد. اين ديدار و گفت وگو انجام شد ، صحبت‌هايي مطرح شد البته حرف ويژه‌اي زده نشد، خوش و بش كرديم و به ايشان گفتم كه شنيده‌ام كه شما در ابتدا با قرآن شروع كرده‌ايد و ايشان نيز گفتند بله اين‌طور بوده و بعدا به اين ساحت وارد شدم.
‌ با بازيگرهاي خانم نيز ديدار داشتيد؟ كساني كه مثلا مشكل شخصي يا خاصي داشته باشند و از شما كمك بخواهند؟
بله، ديدارهايي با برخي از خانم‌هاي بازيگر داشتيم البته اسم نبريم بهتر است. مثلا خانمي بود كه بازيگر شريفي در سينما بود ولي مدتي بود كه به بازي گرفته نمي‌شد و كار نمي‌كردند، در اين ارتباط با معاونت سينمايي صحبت هايي شد. البته حل ايم مشكل دست ما نبود چرا كه ما فيلم نمي‌ساختيم ولي صحبت‌هايي در اين ارتباط صورت گرفت، من در دوران وزارت نشست های خصوصی و غیرخبری هم با هنرمندان داشتم.
فلسفه این دیدارها چه بود؟ فقط امور اداری و کاری مربوط به ارشاد یا هدف دیگری داشتید؟
بله من در اين نشست‌ها سعي مي‌كردم خواسته‌ها، توقعات و انتظاراتي را كه داريم صريح مطرح كنم چرا كه معتقد هستم هنرمندي كه برخاسته از يك جامعه ديني و اخلاقي است و مردم آن به انقلاب و نظام‌ شان افتخار مي‌كنند، نمي‌شود هنرمند ساز خود را بزند و جامعه هم راه خود را برود،‌ بايد اين دو را نزديك كرد و من در واقع نماينده بيان كردن اين تفكر بودم. نماينده مردم مومن و متعهد.
 
آقای صفار صادقانه و شفاف بگویید كه نگاه شما قبل از وزارت و بعد از وزارت چه تغييري كرد و مصداقي داريد كه متوجه شويد درست عمل كرده ايد يا خير ؟
يك جمله در ابتدا بگويم، حتما بين موقعيتي كه انسان خود را مسئول اجرايي يك كار مي‌داند با آن موقعي كه فقط در موضع نظارت قرار گرفته است تفاوت وجود دارد، شايد تفاوت قبل از اينكه به وزارت برسم و بعد از اينكه به وزارت رسيدم در اين اينجا باشد كه حالا يك مقداري نظام‌يافته‌تر و صبورانه تر براي رسيدن به آن نقطه اي كه مدنظرم بوده است، فكر مي‌كنم. ولي در آرمان‌ها و در اصل انتخاب هاي خود دچار تجديدنظر نشده‌ام و بعدها كه نگاه كرده‌‌ام ديدم كه آرمان‌هاي مدنظرم محفوظ مانده گرچه سياست‌ها و روش‌هاي اجرايي براي رسيدن به آن ممكن است با آنچه كه پيش از وزارت مي پنداشتم تغييراتي كرده باشد.
می شود گفت شما تنها وزير ارشادی بوديد كه حزب‌الله عليه شما راهپيماي نكرد و شعار نداد؟
بله خوشبختانه! در آن دوران شاهد راهپيمايي يا گرفتن پلاكاردها و اين چيزها عليه وزارت خانه نبوديم. من در جمع آنها حضور پيدا مي‌كردم و آنها تقاضاها و ديدگاهاي خود را با حرارت خطاب به من مطرح مي‌كردند ودر برخي از نشريات منتسب به لايه‌هاي تند حزب‌اللهي مطالبي نيز درج مي‌شد كه من آنها را دريافت مي‌كردم .براي من جالب بود در جلسه حضور پيدا مي‌كردم كه محل نيروهاي روشنفكر جامعه بود و آنها من را در آن جلسه متهم به تحجر مي‌كردند و اينكه مي‌خواهم جلوي فرهنگ را بگيرم و در جمع ديگري متهم به مسامحه در مسائل فرهنگی مي‌شدم كه البته اين از پيچيدگي‌هاي حوزه فرهنگ است و متوجه شدم به اين راحتي نمي‌شود در آن حوزه ورود و خروج كرد، قبل از آن فكر مي‌كردم كه اين كار آسان‌تر باشد.
من يك سوال را از شما به عنوان يك كارشناس فرهنگي مي‌پرسم و لطفابه دور از شعار اين سوال را جواب دهيد؟ در چند سال اخير ما شاهد يك فرهنگي به نام فرهنگ زيرزميني در كشور بوده‌ايم و گويي اين فرهنگ در حال حاضر در حال رو آمدن در سطح جامعه است و اهانتي كه در هفته های اخیر اخير به امام هادي (ع) شد مصداقي از اين موضوع است. نظر شما در مورد وجود اين فرهنگ زيرزميني چيست؟
وجود جريان زيرزميني هنر و موجوديت آن ربطي به اقدامات و عملكرد حكومت ندارد. برخي مي‌گويند آقا فلان چيز را محدود نكنيد چون زيرزميني مي‌شود،‌ اتفاقا در دوره‌اي كه ما بوديم آمديم و گفتيم كه مثلا تفكيك بين گونه‌هاي موسيقي وجود ندارد و هم بايد كلاسيك باشد و هم پاپ باشد، با حفظ چارچوب‌ها و مضامين و گفتيم كه موسيقي پاپ نيز بايد از قواعدي كه براي آن مشخص شده پيروي كند و ما اكنون پاپ‌خوان‌هايي داريم كه بعضا به مراتب از برخي از سنتي‌خوان‌ها ارزشي‌تر و متعهدتر هستند و من تاكيد كردم كه به تفكيك در اين حوزه اعتقادي ندارم. در دوره ما اجازه داده شد كه موسيقي پاپ كه از شايستگي و طراز حداقلي برخوردار است انتشار پيدا كند و حتي در جشنواره موسيقي فيلم فجر هم حضور پيدا كند. اما اينكه چطور جريان زيرزميني شكل مي‌گيرد يك دليل آن رونق گرفتن رسانه‌هايي است كه خارج از دسترس ماست، مثلا ماهواره و اينترنت. اين ابزارها و رسانه‌ها گسترش روزمره و لحظه‌اي پيدا مي‌كنند و شما نمي‌توانيد به طور مطلق آنها را مهار كنيد يا فيلتر كنيد و خود به خود اين رسانه‌ها آثار خود را بر روي جامعه‌مان مي‌گذارند و يك جريان نيز در بيرون هست كه براي آلوده كردن محيط داخل تلاش مي‌كند. در مورد موسيقي زيرزميني وقتي فرد مي‌بيند كه موسيقي‌اش به گونه‌اي نيست كه به صورت رسمي منتشر شود مي‌برد و در يك فضاي غيررسمي منتشر مي‌كند و طبيعي است كه نظام هم مي‌آيد با اين مقوله برخورد مي‌كند و چاره‌اي جز اين ندارد و نمي‌شود گفت كه كثرت موارد ما را وادار كند كه در رويه خود تجديدنظر كنيم .ما مجبوريم كه از اين آلودگي جلوگيري و از خود دفاع كنيم. مصداق روشن اين موضوع وقاحت روشني است كه يك فرد با موسيقي مي‌آيد و به يكي از ائمه و به مقوله ولايت كه در جامعه ما يكي از اصلي‌ترين مفاهيم است توهين مي‌كند و وقتي كسي اين اهانت را در اين مسير انجام مي دهد مشخص مي شود مسيري كه طي مي‌شود شلخته و بي‌بند و بار است.
چگونه مي‌توان از رشد و گسترش اين فرهنگ زيرزميني جلوگيري كرد؟
اولا طبيعي است كه بايد به كار ارزشمند و مجاز به حد خود ميدان دهيم، كاري كه در آن توهين نيست و محتواي آن نيز مشكلي ندارد و تبليغ مساله خاصي را نمي‌كند و مي‌توان به آنها گفت امر مباح فرهنگي.
‌ آيا اين اتفاق یا رویکرد در حال حاضر صورت نمي‌گيرد و به مسائلي كه مباح فرهنگي هستند اجازه نشرداده نمي‌شود؟
نمي‌توانم بگويم كه اين اتفاق انجام نمي‌شود. البته ممكن است يك جاهايي افراد احساس كنند كه در مورد اين موضوع سليقه‌اي رفتار مي‌شود و اگر اين تصور ايجاد شود بايد رفع اتهام كنيم. ممكن است آنها اشتباه كنند و يا اينكه عمل ما به گونه‌ا‌ي بوده باشد كه اين تصور در آنها ايجاد كرده ايم . ولي طبيعي است كه بايد به امر مباح فرهنگي ميدان بدهيم. متاسفانه ما بلد نبوديم به موسيقي جهت بدهيم،‌موسيقي ابزار ارزشمندي است و چرا بايد تفكيك و يا امتيازي بر يك وجه موسيقي قائل شويم؟
مثلا؟ منظورتان چیست؟
مثلا بگوييم چون موسيقي سنتي است، كاملا آن را بپذيريم در حالي كه در برخي جاها واقعا جنس آن تخديري مي‌شود ولي مثلا موسيقي پاپ را كه بعضا محرك، انقلابي و روحيه‌بخش است به صورت مطلق رد مي‌كنيم. من در آن زمان با اين مسائل درگير بودم ولي از طرف ديگر نيز متوجه بودم كه نبايد اين بهانه‌اي شود كه ما سر كيسه را باز بگذاريم و از دم به همه آثار مجوز دهيم لذا مي‌گفتم موسيقي كه تند است و حالت مطربي دارد و متناسب با جامعه‌ي اعتقادي ما نيست موسيقي غيرمجاز است البته در كنار آن نيز موسيقي مجاز نيز داريم، همان‌طور كه شعر مجاز و غيرمجاز داريم.
در دوران شما بحث‌هايي در مورد برخي از خوانندگان لس‌آنجلسي از جمله حبيب شد و گويي اقداماتي در حال انجام شدن برای بازگشت اینها شد؟
اقدامي از طرف ما نشد. در آن زمان حرف‌هايي مطرح بود ولي از سوي مديريت هيچ اقدامي نشد.
بحث اين است كه آيا بهتر نيست كه اين امكان را فراهم كنيم كه برخي از خوانندگان لس‌آنجلسي كه بطور نسبی سالم تر هستند و حتی ظاهر و اشعارشان اگر از برخي خوانندگان داخلي كشور بهتر نباشد، بدتر نيست، بيايند و در داخل كشور فعاليت كنند؟
شما فقط شعر و موسيقي را در ارتباط با اين موضوع مي‌بينيد، در حالي من ميزانسن را هم مي‌بينم.
ببینید مثلا چندي پيش بي‌.‌بي‌.سي با یک خواننده مرد لس آنجلسی مصاحبه می کرد،او بر روي ديوار خانه‌اش تابلوي بسم الله زده بود، خبرنگار بي‌.بي‌.سي از وي پرسيد كه آيا به اين موضوع اعتقاد داريد؟يا آنكه آن را براي زيبايي زده‌ايد كه وي در پاسخ گفت به آن اعتقاد دارم حتي نماز نيز مي‌خوانم، مادرم محجبه بوده،‌ آيا به نظر شما با استفاده از اين چهره‌ها نمي توان جلوي آن موجي كه اشاره شد را بگيريم ،اجازه بدهيم كه در آنها در داخل فعاليت كنند و كنسرت برگزار كنند، اشکال این چیست؟ جزو مباحات فرهنگی محسوب می شود؟ مانع شکل گیری آن فرهنگ زیرزمینی مخرب می شود؟
متوجه شدم كه منظور شما چيست، وقتي طرف در محيطي رفته و برخي از اجراها را داشته با خانم‌ها، معلوم است كه اين مسائل براي ما قابل قبول نيست و آن فرد خودش را در ميزانسن ديگري تعريف كرده است.
اتفاقي كه مثلا در مورد سياوش قيمشي افتاد
به نظر من آن موضوع تقصير خود این شخص بود. خودش موقعيتي كه اينجا داشت را ترك كرد و من اكنون از زبان دوستانش مي‌شنوم كه چه آواره‌اي شده است و به چه نگون‌بختي رسيده است .گاهي زياده‌خواهي افراد در اين قضيه مهم است.
آيا مناسب نيست كه براي رفع اين مشكلات با شرط و شروطي اين زمينه فراهم شود كه آنها برگردند؟
آيا در اينجا كمبودي در اين زمينه وجود دارد؟ و من فكر مي‌كنم كه اين مشكل ما نيست و اگر همان فرد نيز داخل كشور بيايد به مرور زمان تبديل به ديگر افراد داخل كشور مي‌شود،از روي تجربه عرض مي‌كنم كه آن محيط بيروني مخالف نظام همچنان باقي مي‌ماند و اين محيط داخل نيز همچنان باقي مي‌ماند. برخي از آدم‌ها و هنرمندان نيز هستند كه موسمي رشد مي‌كنند و يك دفعه افت مي‌كنند بخصوص در مورد هنرپيشه‌ها اين موضوع جاري است و به نظر من تمركز كردن روي اين موضوع و روي اين ظواهر در بحث فرهنگ و هنر باعث مي‌شود كه ما از واقعيت دور شويم و اگر بخواهيم ازاينگونه خواسته‌ها تبعيت كنيم بايد هميشه دنبال ماجرا بدويم.
آيا با توجه به وضعيت موجود ، ما نيازمند يك ابتكار جديد غيرمتعارف در اين زمينه نيستيم؟
به نظر من هر چيزي مجاز است مگر اينكه بابت به دست آوردن آن شما مجبور باشيد بخشي از هويت و آرمان خود را فدا كنيد. يك وقتي فرمودند كه با دستمال كثيف نمي‌شود شيشه پاك كرد. جهت رسيدن به شرايط و وضعيت مطلوب هنري با اين روش كه از برخي از عناصر مشكوك استفاده كنيم و آنها را دخالت دهيم به نظر من شدني نيست و كار درستي نيست. ما بايد سرنخ مشكلات‌ خود را در چيزهاي ديگر جستجو كنيم، در يك نقطه ديگر جستجو كنيم. اينهايي كه مطرح شد سطح هستند و زيربناها چيز ديگري هستند.
آقای صفار! اگر بخواهید در یک جمله مهمترین مشکل فرهنگی امروز کشور را بگویید و تحلیل کنید، چه خواهید گفت؟
به نظر من ما زيادي سعي مي‌كنيم همه چيز را دولتي و حكومتي حل كنيم،برخي از وقت‌ها بند بودن به امكانات حكومتي ما را مقدار زيادي از امكانات مردمي دور كرده است و اين آفت است و اكنون بايد يك بازگشت در اين زمينه انجام شود.
 
شما به تازگي عضو مجمع تشخيص مصلحت شده‌ايد و اولين بار وقتي كه به كاخ مرمر رفتيد چه چيزي نگاه‌تان را جلب كرد؟
البته من قبلا كه وزير بودم آنجا را مي‌ديدم و چيز تازه‌اي نبود ولي به صورت طبيعي وقتي آن ساختمان را نگاه مي‌كنيم طبيعي است فردي كه داراي گرايش فرهنگي و هنري باشد اين نقش و نگارها چشم‌هاي او را بنوازد و خيره كند ولي از اين تصاوير نتيجه‌اي نگرفتم مگر آنكه گفت "هان ای دل عبرت بین از دیده نظر کن هان ایوان مدائن را آیینه‌ی عبرت دان" .با نگاه كردن به اين ساختمان‌ها به عمق اين موضوع پي مي‌بريم كه روي اين صندلي‌هايي كه ما نشسته‌ايم ديگراني هم نشسته‌اند و آن را تجربه كرده‌اند و بايد بدانيم كه اين‌ جور مكان‌ها به ما اعتبار نمي‌بخشند، همان‌طور كه به ديگران اعتبار نبخشيدند و ما با آرمان‌هايي كه دنبال مي‌كنيم به آن صندلي ها و خودمان اعتبار مي‌بخشيم.
آيا به نظر شما مناسب است كه جلسات مهمي مانند جلسات مجمع در كاخي مانند كاخ مرمر كه مربوط به شاه و رژيم قبلي بوده ، برگزار شود؟
اين بحث اوايل انقلاب نيز مطرح بود كه آيا اكنون نخست‌وزيري ، قوه قضاييه‌ي ما در بايد مكان‌هايي مستقر مي‌شوند كه مربوط به رژيم قبل است، و آيا اين مناسب است يا نه؟ البته در جواب گفته شد كه اينها مكان هستند و اگر از آنها استفاده نكنيم مجبوريم كه محل جديد بسازيم. آن موقع چنين حرف‌هايي زده شد و گفتند كه ما مي‌رويم در اين كاخ‌ها كار مي‌كنيم و مهم اين است كه خوي كاخ‌نشيني نگيريم، امام خمینی در اين زمينه فرمودند كه مراقب باشيد كه گاهي نشستن در اين كاخ‌ها خوي آن را نيز به همراه مي‌آورد و اين نقطه‌ي كليدي است كه ما بايد مراقب آن باشيم.
حال با توجه به اين موضوع، آيا به نظر شما مناسب است كه اين جلسات در كاخ مرمر برگزار شود؟
من جواب اين سوال را نمي‌دهم. شما دست گذاشته‌ايد به نمونه‌اي كه نمونه‌هاي زياد ديگري دارد، فقط اين نمونه نقش و نگارهايش زيادتر است، وگرنه كاخ‌هاي مختلفي در اين مملكت است و حرف اين است كه آيا ما خوي كاخ‌نشيني را مي‌پذيريم يا نه؟ و اگر مي‌پذيريم مجاز نيستيم كه به آن برويم.
آيا تاكنون كسي به شما اين مسائل را ياد آوري كرده است؟
من بارها با اينگونه مسائل مواجه شده‌ام و چون ارتباط اجتماعي‌ام زياد است بعضا اين سخن را به من مي‌گويند و من به آن افراد مي‌گويم كه حق با شماست و شما راست مي‌گوييدگرچه در حال حاضر سمتي ندارم . اين مساله مهم است كه خداي نكرده ما به جايي نرسيم كه بگوييم ما انقلاب كرديم و مردم را دنبال خود كشانديم و اگر ما به اين نقطه رسيديم آنجا مرحله ي سقوط است.
آقای صفارهرندی به عنوان سئوال آخر، شما از جمله كساني هستيد كه روابط فاميلي با برخي از اصلاح‌طلبان هستید،از جمله آقاي تاج‌زاده و خانم محتشمي‌پور، برای خیلی ها جالب است بدانند رابطه شما به عنوان یک اصولگرای هشت سیلندر! با این اصلاح طلبان هشت سیلندر! چگونه است؟
آقاي تاج‌زاده داماد خاله من هستند و خانم ايشان دخترخاله‌اي ماست. ارتباط ما با ايشان تا يك دوره‌اي صميمي ،نزديك و تعريف شده بود و علاقه‌ي ما در بخش هايي طولاني در اوايل انقلاب و پيش از انقلاب مشترك بود و نزديك به هم فكر مي‌كرديم ولي از يك جايي به بعد رابطه ما تضعيف شد.
اكنون رابطه خانوادگي با خانواده تاج‌زاده داريد يا نه و آيا اين رابطه به خاطر تحولات سياسي تضعيف شده است؟
حداقل از طرف ما چنين قصدي وجود نداشت كه روابط‌مان را دستخوش تلاطم و تغيير و تحولات بكنيم. ولي وقتي رابطه سياسي برجسته مي‌شود ممكن است به تدريج بر روي روابط خانوادگي نيز اثر بگذارد كه در مورد ما بي‌اثر نبود. اكنون وقتي خانه خاله‌ام مي‌روم طبيعي است كه انتظار داشته باشم كه اطرافيان ايشان را ببينم.
پس قطع رابطه نشده است؟
همان‌طور كه گفتم ما رابطه را قطع نكرديم تا بخشي از دهه 60 من و آقاي تاج‌زاده اشتراكاتي داشتيم ولي از يك جايي ما جدا شديم و دلم مي‌خواهد كسي به اين سوال من جواب دهد كه آيا ما عوض شده‌ايم يا كسان ديگر عوض شده‌اند؟ .من تصور مي‌‌كنم كه ما در دهه 60 توقف كرده‌ايم و علائق آن روز را ترك نكرده‌ايم ولي گويي برخي با علائق پيشين خودشان خداحافظي كرده و يا فاصله گرفته‌اند و منشا بسياري از اختلافات به نظر من اين تغييرات است.

گفتگو: بهمن هدایتی