علیرضا سعیدآبادی
معماي دوراهي حكايت از آن دارد كه بازي برد-برد بهترين نوع بازي است كه حريفان مي توانند انجام دهند.در اين مدل از نظريه بازي ها،دو نفر زنداني بين اعتراف و سكوت بهترين نتيجه را در همكاري مي يابند.
رقابت يا همكاري سازمان هاي بزرگ و دولت ها در محيط بين المللي براي كسب سود و منافع بيشتر درچارچوب اين رهيافت مي تواند مورد تجزيه و تحليل قرار گيرد.
بازي باخت-باخت در رهيافت هاي مبتني بر همكاري جايي ندارد.
باتاكيد بر ضرورت برخورداري از تفكر و رهيافت هاي استراتژيك در فعاليت هاي كلان سياسي ،در عرصه هاي داخلي صرفاً پيشبرد منافع ملي براي فعالان مطرح سياسي كشور اهميت دارد و لزوماً رهيافت هاي مبتني بر همكاري در صدر برنامه ها و اهداف ايشان بايد قرار گيرد و از بازي هايي كه دو طرف آن باخت است شخصيت هاي سياسي ضرورت دارد دوري كنند.
رعايت اخلاق حرفه اي و بازي جوانمردانه در سياست داخلي يك اصل تخلف ناپذير است.
در روزهاي اخير اين جمله كه "من نسبت به رياست ولع يا علاقه اي ندارم" از سوي برخي افراد در موقعيت هاي مختلف بيان شده ورسانه ها جاي تعارفات نيست بازي با كلمات در مردم بي اعتمادي ايجاد مي كند و كار سياسي را براي ساير اشخاص ذي صلاح سخت خواهد كرد.
طرح رسانه اي چنين جملاتي را از نظر سياسي عميق نمی دانم وفعالان مطرح سياسي به جاي بازي با احساسات مردم بايد سعي خود را بيشتر بر اين قرار دهند كه سطح آگاهي هاي مردم افزايش يابد و در تصميم سازي ها و عرصه هاي مهم جامعه،مردم و افكار ايشان بيش از احساسات شان مورد خطاب قرار گيرند.اين بديهي است كه فرد در عرصه سياسي تا وقتي كه مقبوليت دارد مردم او را باور مي كنند و نيازي به اغراق نيست.
اعتقاد قلبي و التزام عملي به تمامي شعائر انساني و ديني را براي فعالان مطرح سياسي كشور مفروض و واجب است ودنيا طلبي و حب رياست از آفت هاي اصلي در زندگي سياستمداران خوب به شمار مي روند و دنباله رو ها و پيروان دنيا نقش هدايت گري حوزه سياست را در كشورمان كاهش مي دهند.
كساني كه قصد فعاليت هاي اساسي در جامعه را داشته و مي خواهند سرنوشت ساز باشند بدانند سياست خوب و سياست بد يك دوراهي بزرگ براي اين اشخاص است و مواجهه با آن نياز به سلاح تقوا،دانش،تجربه،شهامت،بلندپروازي و اراده هاي بزرگ دارد.سياست خوب در انحصار هيچ يك از گروه هاي سياسي خودي نيست اما شايد پيروي از اصول گرايي اصلاح طلبانه براي بيان منظور تعبير مناسبي باشد.
در جامعه هفتاد و پنج ميليوني كشورمان با سرمايه هاي انساني بسيار فراوان تعداد كساني كه از بين شهروندان شناخته شده و ناشناخته ايراني شرايط احراز پست رياست جمهوري را دارند درصد و نسبتي فوق العاده بيش از آنچه كه هست مي تواند داشته باشد.نسبت يك به يك ميليون نفر ايراني يا يك به صد هزار يا به ده هزار و يا حتي كمتر از آن.شما كدام را باور داريد؟
با توجه به شاخص هايي مانند فرهنگ و تمدن،ايدئولژي و مكتب اسلام،هوش و سرمايه هاي انساني،مسئوليت پذيري و همبستگي اجتماعي،تجربه هاي بزرگ تاريخي،جغرافيا و سرزمين،منابع و ثروت هاي خدادادي،بلندپروازي ها و آرزوهاي ديرينه و آرمان شهر گرايي ايرانيان،نسبت يك به ده هزار نفر را حق ملت بزرگ ايران مي دانم به شرط آن كه شهروندان ايراني با بلندپروازي ها و داشتن خواسته ها و روياهاي ملي در زندگي دنيايي آشتي كنند و با تحقق كامل اهداف والاي انقلاب اسلامي از فرصت هاي برابر در نظام هاي آموزشي،اجتماعي،اداري و سياسي برخوردار باشند.
اين نسبت بسيار در دسترس و سهل الوصول است.در آن صورت،جامعه اي زيبا و متعالي خواهيم داشت كه از هر ده هزار نفر،يك نفر آن فارغ از قوميت،دوري و نزديكي به مركز،آشنايي هاي متعارف سببي و نسبي،گروه بندي هاي سياسي،وابستگي به كانون هاي قدرت و ثروت و نگاه خارجي ها و ساير عوامل مي تواند به تنهايي واجد شرايط ملي و داراي ويژگي هاي موردنياز يك رييس جمهور باشد.
اين مهم با برنامه ريزي هاي دقيق و همه جانبه در عمل امكان پذير است.