براساس رهيافت هاي جديد در جهان معاصر براي درك بهتر دنياي بيرون و واقعي از مدل استفاده مي كنيم.مدل شهردار-رييس جمهور يكي از اين مدل هاست كه براي توضيح انتخابات رياست جمهوري ايران در سال 84 كاربرد دارد.اين مدل همانند آن دسته از مدل ها در حيطه علوم انساني كه محدود به زمان و مكان و وابسته به اجزا سازنده و متغيرهاي بيروني هستند در گذر زمان جاي خود را به مدل هاي جديدتري مي دهند و قابل تعميم به همه عصرها و نسل ها نيستند.درغيراين صورت؛اين تصور بوجود مي آيد كه لازمه احراز پست رياست جمهوري در كشور ما دستيابي به عنوان شهرداري تهران است.بنظر نويسنده،كارنامه عملكرد شهردار محترم تهران و كانديداتوري انتخابات رياست جمهوري دو مطلب متفاوت اند و نبايد شائبه چنين تصوري نيز در اذهان عمومي پديد آيد كه برخورداري از موقعيت شهرداري پيش نياز رسيدن به رياست جمهوري است.
در سال 84،شهرداري يك نهاد بود در كنار ساير نهادهاي اجتماعي،اين مسجد بود كه به عنوان محل اجتماع اقشار مختلف جامعه توانست بالاترين كاركرد را ارايه كند.طبق مدل شهردار-رييس جمهور در انتخابات نهم لايه رويين شهرداري و در لايه زيرين مسجد قرار داشت.اما انتخابات سال 92 يك ويژگي منحصربفرد دارد.مستقل ها حرف هاي زيادي براي گفتن دارند.شروع برخي نظرسنجي ها آن هم صرفاً درباره افراد خاصي كه در دوره هاي گذشته كانديدا بوده اند يا مناصبي داشته اند تقليل و محدودسازي توان 75 ميليون ايراني است.بازي با اسامي ثابت در شان انتخابات سرنوشت سازي همانند رياست جمهوري نيست.هزينه هاي انتخابات سال 88 مويد اين مطلب است.در كشور ما،آنقدر كه اسامي مهم هستند موقعيت ها و نقش هاي مهمي كه افراد بايد بتوانند ايفا كنند از اهميت لازم برخوردار نيستند.در نظام هاي معاصر معمولاً به دور از شخصيت زدگي،اشخاص جديد با افكار و برنامه هاي برتر به جامعه معرفي مي شوند.بنظر من،تكرار مدل شهردار-رييس جمهور منطقي نيست.شايد تعدادي از شهرداران پايتخت از اول سوداي مسووليت دولت را در سر داشته اند اما شرايطي دست به دست هم داد تا در سال 84 يك بار اين اتفاق بيافتد و اين به معناي آن نيست كه بايد آن را براي مردم رويه كنيم.اين راه رفته را دوباره تجربه نكنيم.اينهمه مدل براي حكمراني خوب وجود دارد.بياييم اين بار فراتر از رقابت سنتي اصول گرايي-اصلاح طلبي به مدل روي آوري به شخصيت هاي مستقل جامعه بيانديشيم.بازتاب گسترده سخنان و مطالب متعدد نويسنده در رسانه هاي ملي و بويژه استان ها در ماه هاي اخير نشانه اقبال مردم به وي و افراد مستقل در انتخابات آينده است.سوال اين است در نظام سياسي جمهوري اسلامي ايران مستقل كيست؟گاهي اوقات در رقابت هاي سياسي ردپاي اين جمله انحرافي ديده مي شود كه "هركه با ما نيست؛برماست!"شرايطي كه در آن،معيار و خط كش تقسيم بندي هاي سياسي،نظام اسلامي،قانون اساسي و منافع ملي نيست بلكه منافع خاص گروهي جايگزين منافع بالادستي مي شود.انتقاد از دولت دهم با نام صداي ملت،التقاط آموزه هاي ديني و ملي تحت عنوان ملي-مذهبي ها،تبليغ افراطي نمادهاي ايران باستان موسوم به جريان انحرافي،جريانات روشنفكري مانند ليبرال ها و افراد غرب زده و نظاير اينها پاردايم و گفتمان فراگير نيستند و ماندگار نيز نبوده و نخواهند بود.دولت دهم همانند ساير دولت ها مي رود و انتقاد از اين دولت جاي خود را به جريان ديگري مي دهد.قدري دقت در نقدهاي اساسي درباره روساي دولت هاي پس از انقلاب اسلامي خود گواه اين مدعاست.ملي-مذهبي ها و ليبرال ها و افراد غرب زده پس از افراط و تفريط هاي سه دهه اخير در نهايت با وقايع سال 88 تير خلاصي بر فعل و انفعالات خود زده اند.درباره پيروان مكتب ايران پيش از اسلام همين بس كه با اين كارنامه چند ساله خود در حاشيه دولت هاي نهم و دهم موفق نشده اند پيوند معناداري با رهيافت برآمده از انقلاب اسلامي ايجاد كنند.بنظر من اين جريان ها و نظاير اينها،متاثر از سليقه ها و برداشت هاي محدود فردي و گروهي اند كه بدون برخورداري از ظرفيت ها و استعدادهاي يك گفتمان ملي هركدام تحت شرايط خاصي با امكانات و ابزار فراوان به مردم معرفي شده اند.درست برخلاف اصول گرايي و اصلاح طلبي كه هردو برخاسته از متن مردم و خواسته هاي انقلاب اسلامي هستند.
فصل الخطاب گروه ها و سياستمداران ايراني بايد نظام سياسي، قانون اساسي و منافع ملي باشند.اول،نظام سياسي جمهوري اسلامي ايران كه در مباني با ويژگي هاي يك نظام خاص ولايي و دربرابر ساير نظام هاي رايج سياسي مبتني بر اصل تفكيك قوا و نزديكي به الگوي نظام هاي رياستي است و دوم،قانون اساسي با محتواي روشن و استنادات محكم و سوم منافع ملي كه ستاره راهنماي اقدامات هر كشوري در عرصه هاي بين المللي است كه هر سه شاخص هاي مناسبي براي فعالان سياسي هستند كه ايشان مي توانند از آنها پيروي كنند و راه را از بيراهه تشخيص دهند.كانديداهاي رياست جمهوري آينده بويژه مستقل ها دقيقاً از اين مدل و جزييات آن مي توانند براي اثرگذاري بر راي مردم استفاده كند.
آري،روي سخن من با مستقل هاست كه مي خواهند به تقاضاهاي باقي مانده از سال ها رقابت سنتي اصول گراها و اصلاح طلب ها پاسخ دهند.به عقيده من،هركسي كه مستقل از كانون هاي قدرت و ثروت بتواند با ايده ها و افكار ارزنده تر و برنامه ريزي هاي مناسب تر از ظرفيت هاي موجود جامعه در تمامي اقشار و زيبايي ها و وجوه مشترك اصول گرايي و اصلاح طلبي در كشورمان استفاده كند با اقبال بيشتري از سوي مردم مواجه خواهد شد.اصول گرايي و اصلاح طلبي با ورود جريان سوم كه مستقل و توازن دهنده است پويا و كارآمدتر خواهد شد.
من به سهم خود در انتخابات رياست جمهوري يازدهم مي خواهم اين مدل را با شعار:"دستان خالي اما توانمند و قلبي لبريز از نيروهاي دروني و انرژي هاي معنوي و ذهني سرشار از افكار و برنامه ها و آرزوهاي بزرگ براي مردم ايران اسلامي كه قطع به يقين همگي نيز دست يافتني هستند" به شهروندان ايراني ارايه دهم.
شهرداري يكي از باارزش ترين نهادهاي اجتماعي است كه با ساير نهادها و اقشار جامعه كه هر كدام به تنهايي و درجاي خود ظرفيت هاي منحصربفردي در درون شان دارند مي بايست در برنامه هاي تبليغاتي كانديداهاي رياست جمهوري يازدهم وزن و جايگاه والاي خود را بيابند و هيچ يك نبايد فداي ديگري شوند.جامعه مجموعه اي از اين نهادها و اقشار تشكيل دهنده است كه به كمك برنامه ريزان و مديران ارشد كشور براي رسيدن به اهداف مشترك با يكديگر همكاري و تعامل سازنده و هدفمند دارند.رييس جمهور متعلق به همه اقشار جامعه است و مدل شهردار-رييس جمهور را يك بار براي هميشه بايد به فراموشي سپرد!اگر در دوره هاي بعدي از ميان شهرداران آتي فردي اين سودا را در سر داشت پيشنهاد صريح من اين است كه از مدل شهروند-رييس جمهور پيروي كند و خارج از چارچوب و موقعيت شهرداري تهران به تمامي اقشار،سطوح كلان و اهداف بزرگ جامعه خود بيانديشد.
در مدل من و شعار آن،تمامي آحاد مردم بويژه جوانان با انگيزه تر به آينده مي نگرند چون مي بينند كه فردي بدون برخورداري از امتياز و موقعيت هاي بالاي سياسي آمده و مي خواهد در سرنوشت كشورش نقش راهبردي و پيچيده ايفا كند.
من معتقدم در غياب احزاب دائمي،فراگير،حرفه اي و كارآمد رسانه ها نقش پيشتازي فعالان سياسي را در صحنه هاي كلان جامعه بعهده دارند و خلاء احزاب را به خوبي پر مي كنند.هرچند طبق تقسيم بندي هاي رايج،مطبوعات ركن چهارم و احزاب ركن دوم دمكراسي اند اما اين تقدم و تاخر هميشگي نيست و شايد از اين رهگذر،يك الگوي بومي در كشور ما شكل گرفته باشد.رسانه ها با توجه به سطح تماس وسيع با نيروهاي فكري جامعه از عمق تحليلي بيشتري نسبت به گروه هاي سياسي در حال حاضر برخوردارند.رسانه هاي عمده اعم از خبرگزاري ها،مطبوعات،سايت ها و شبكه هاي خبري مي توانند الگوسازي ها و شخصيت سازي هاي درخوري براي جامعه داشته باشند و از شخصيت زدگي دوري كنند و در سايه گروه هاي سياسي قرار نگيرند تا بتوانند شخصيت هاي جديد و ايده هاي بزرگ را به جامعه معرفي كنند.من معتقدم ايده ها و آثاري كه در ذهن شهروندان خلق مي شوند بايد در نشريات،خبرگزاري ها،سايت ها و شبكه هاي خبري پرورش يافته و افكار عمومي از طريق آنها ايده هاي ناب و شخصيت هاي جديد را بشناسند.رييس جمهور آينده ما خالق آثار و ايده هاي بزرگ براي ملت است و اين يكي از شاخص هاي كليدي همپاي شاخص وفاداري صددرصد به نظام سياسي،مردم،حكومت،اصول و ارزش هاي ملي است.افكار و ايده هاي ارزنده و اراده هاي بزرگ شهروندان بايد به كمك ابزار رسانه همانند ساير آثار در حوزه هاي تئاتر،سينما،هنرهاي تجسمي و عرصه هاي فرهنگي و اجتماعي آشكارا و تمام قد روي صحنه بروند و در معرض ديد عموم قرار بگيرند و حتي گستره هاي ملي را مي توانند درنوردند و براي ساير جوامع الگوساز باشند.اگر بيصدا بمانند خداي ناكرده تاييدي بر بي صدايي رسانه در كشور است و اين شاخص مناسبي براي جامعه اسلامي ما با 75 ميليون شهروند و سرمايه انساني و روياها و آرزوهاي بزرگ ملي ايشان نيست.