زمان : 01 Ordibehesht 1391 - 21:37
شناسه : 49660
بازدید : 4785
بازخوانی سیل مرگبار پایتخت در اردیبهشت سال 1341 بازخوانی سیل مرگبار پایتخت در اردیبهشت سال 1341

 در هفته ای که گذشت بارش باران و تگرگ در شهر تهران موجب آبگرفتگی معابر و آسیب دیدن برخی از زیرساختهای مهم شهر تهران نظیر تعدادی از ایستگاههای مترو گردید. این حادثه تلفات جانی در بر نداشت اما خسارات مالی زیادی به جای گذاشته است. درست 50 سال پیش نیز در ماه اردیبهشت مردم تهران شاهد حجم زیادی از بارش بودند که در نتیجه منجر به وقوع سیلاب و کشته شدن و بی خانمانی تعداد زیادی از ساکنان تهران گردید. در اینجا به بازخوانی این حادثه می پردازیم.

  از بالا چیزی به پایین نمی‌رسید. خیلی‌ها روزانه از پایین به بالا می‌رفتند تا باغ‌ها را هرس کنند، خانه‌های اعیان را نظافت کنند، بچه‌هایشان را نگه دارند، اسب‌هایشان را تیمار کنند و...تنها به امید آنکه حق‌الزحمه‌ای بگیرند و وقتی به پایین برمی‌گردند لقمه‌ای نان برای زن و بچه‌هایشان بیاورند.

 هرچه شهر به دو جزیرۀ دوردست می‌مانست، برای آسمان اما بالا و پایین نداشت. آسمانِ همۀ شهر یک رنگ بود. آن زمان هنوز آبی بود که البته گاهی روزهای خاکستری هم داشت، مثل‌‌‌‌ همان روز. روزی که خاکستری آسمان بالا، به سیاهی روزگار پایین رسید. چند روزی بود که آسمان شهر ابری بود. باران که آمد اول از همه مسافران غافلگیر شدند. ابر‌ها از غرب آمده بودند و اولین جا راه کرج به چالوس بود که طعم تگرگ و باران سیل‌آسای بهاری را چشید.

جاده چالوس- کرج. ساعت ۳ بعدازظهر، ۲۷ فروردین ۱۳۴۱

 باران و تگرگ ناگهان از راه رسید و بی‌امان بارید. بارش که تمام شد همه جا را آب فرا گرفته بود. سیل که به راه افتاد نه فقط جاده که تا شعاع ۸ کیلومتر کوه‌های کنار جاده را شست و کمی پایین‌تر با ریزش صخره‌ها و رسوب گل و لای راه شمال به کرج بسته شد.

 حدود ۲۰۰۰ اتومبیل که اکثر آن‌ها به خیالِ تداوم آفتاب صبحگاهی برای گردش و تفریح به حوالی کرج رفته بودند و برخی نیز مسافر شمال به تهران بودند، در میانۀ راه متوقف شدند. انتظاری که برای بعضی‌ها تا حدود ۴ صبح فردا ادامه داشت؛ زمانی که سرانجام با تلاش ماموران راهداری، جاده باز شد و مسافران راهی خانه شدند.

 اما قربانیان این حادثه تنها مسافران در راه مانده نبودند که همزمان سیل و ریزش کوه برای مردم کرج و تهران هم دردسرساز شد. ریزش کوه بیشتر از پنج ساعت جریان آب مرکز تصفیه سازمان آب را قطع کرد و مردم از همه جا بی‌خبر همزمان با بارش باران، شاهد لوله‌های خالی از آب شهرشان بودند. در این میان دو آبادی هم خسارت دیدند. حوادث این روز در مجموع تلفات جانی نداشت اما کسی نمی‌دانست این تازه اول ماجراست.

  نیمه شمالی تهران، بعدازظهر جمعه، اول اردیبهشت ۱۳۴۱

 بارش باران از یک روز قبل آغاز شده بود. در ابتدا مثل همه بارندگی‌های سال‌های قبل بود اما وقتی ادامه پیدا کرد مسئولان شهر اعلام کردند تهرانی‌ها بارانی که باید در طول ۶ سال از آن برخوردار می‌شدند را در یک روز به چشم می‌بینند و اما شاید آن‌ها هم هنوز نمی‌دانستند که این آغاز فاجعه است. باران و در برخی مناطق بالا‌تر تگرگ همه چیز را تحت‌الشعاع خود قرار داده بود. این بارش تا بعدازظهر‌‌‌ همان روز به صورت متوالی ادامه داشت. حدود ساعت ۸ شب بود که آرام آرام بحران از در و دیوار شهر بالا آمد. ساعت ۸ شب تقریباً بخش عمده‌ای از شهر را آب گرفته بود و ارتفاع آب در خوشبینانه‌ترین حالت به نیم متر می‌رسید. چیزی نگذشت که خیابان‌های اصلی شهر زیر آب رفت.

 تخریب اماکن مسکونی و اداری از شمال تهران یعنی درست پشت هتل هیلتن در محمودیه آغاز شد. در اولین دقایق، دوازده خانه و ویلای تازه‌ساز در این منطقه طعمۀ سیل شدند. در شمیران نیز باران و سیل خرابی‌های زیادی به بار آورد و از جمله نقاط سیل‌زده شمیران، می‌توان از قریه‌های ولنجک، کاشانک و اوین نام برد. در ولنجک سیل سه خانه، در اوین ۶ و در کاشانک نیز تعدادی خانه را ویران کرد.

 در طول مسیر سیل نیمی از جاده پهلوی مقابل جنگل ساعی (پارک فعلی) را تخریب و به جای آن گودالی عمیق به قطر ۱۰ و عمق ۲۰ متر حفر کرد و چند اصله درخت چنار و تیر چراغ برق را هم از پا انداخت تا برق این ناحیه خاموش شود. در شهرآرا هم آب، کارخانه برق آلستوم را فرا گرفت، تمام زیرزمین‌ها را پر کرد و چیزی شبیه آب‌انبار به وجود آورد! سیل در یکی از مسیرهای حرکت خود به خیابان شاهپور هم رسید. پادگان ژاندارمری مرکز را در کام خود فرو برد و محوطه آن را به دریاچه‌ای طبیعی تبدیل کرد. افسران، درجه‌داران و ژاندارم‌ها که از هجوم سیل به پادگان شوکه شده بودند، نیمه شب شلوار‌ها را بالا زده و به زیرزمین‌هایی که مرکز مخابرات در آن قرار داشت و همه را آب گرفته بود رفتند تا بتوانند تا حد امکان تجهیزات مخابراتی را از خطر نابودی نجات دهند. در کوی دانشجویان در امیرآباد هم سیل قسمتی از باغچه محوطه این مجموعه را از بین برد و قنات آب شرب دانشجویان گل‌آلود شد.

 اما گذشته از شمال و مرکز، شرق تهران نیز از آب گرفتگی و سیل مستثنی نبود. از نقاط دیگری که در معرض هجوم سیل قرار گرفت منطقه نارمک بود. نیمه شب سیل کوچه و خیابان‌های نارمک را فرا گرفت. مردم وحشت‌زده از خانه‌ها بیرون ریخته بودند و کوچه‌ها و خیابان‌ها از فریاد و شیون پر بود. سطح اکثر خانه‌ها تا نیم‌ متر زیر آب بود و مردم بی‌توجه به اثاث منازلشان به خیابان‌ها می‌آمدند.  

نیمه جنوبی تهران، جمعه شب، اول اردیبهشت ۱۳۴۱

 تهران برای آب جمع شده در کوچه و خیابان‌های بالای شهر مثل یک سرازیری بزرگ بود و ساکنان بالا که کمتر پایین‌ شهری‌ها را به حساب می‌آوردند و نصیبی از داشته‌هایشان را با آنان تقسیم می‌کردند، در میانۀ بحران سنگ تمام گذاشتند و جنوب شهری‌ها را به حد کافی از باران جمع شده در خیابان بهره‌مند کردند.

 باران و سیل که شدت گرفت قاصد بالا برای پایین انتخاب شد؛ نهر فیروزآباد. نهری که سرچشمه آن در کوه‌های فرحزاد بود و پس از عبور از اراضی جی و مهرآباد، آریانا، بریانک و سلیمانیه و خیابان قزوین وارد حریم راه‌آهن شده و از محلات رباط کریم، کوی مهناز، تیموری، شاه‌آباد نو، امامزاده حسن، اراضی خزانه، اتابک، جوادیه و نازی‌آباد می‌گذشت و به قریه فیروزآباد در آن سوی شهر ری سرازیر می‌شد.

 نهر فیروزآباد که در گذشته جز نهری متروک نبود و گاه‌گاه رشته باریک آبی ته آن دیده می‌شد در جریان سیل آن شب به رودخانه‌ای خروشان تبدیل شد و عده زیادی را بی‌خانمان کرد.

 در حدود ساعت ۱۰ شب بود که یکی از پل‌های نهر فیروزآباد ۱۰ متر پایین‌تر به پل دیگری متصل شد و راه عبور را سد کرد و در اثر همین حادثه آب به کوچه‌های جوادیه راه یافت و تا نیم متر کوچه را آب فرا گرفت. نیم ساعت بعد صدای شیون و فریاد زن و بچه، کوچک و بزرگ در کوچه و در خیابان‌های جوادیه طنین انداخت.

 این وضعیت در بسیاری نقاط دیگر در مناطق جی، کوی مهناز، بریانک، محله امامزاده عبدالله، خیابان هرمزان و اطراف باغ‌های مظفر امیری هم کم و بیش حاکم بود. مردم این مناطق برای جلوگیری از نفوذ آب به داخل خانه‌هایشان با سنگ و چوب، تخته و گونی، لحاف و تشک و هر چه به دستشان می‌رسید جلو در خانه خود را سد می‌کردند که آب وارد خانه نشود ولی فشار آب بیش از این‌ها بود.

 در‌‌‌ همان دقایق اولیه چیزی طول نکشید که هفت خانه در جوادیه فروریخت و به تلی از خاک تبدیل شد. سیل با ادامه مسیر دیوارهای بسیاری از خانه‌ها را فرو ریخت. بیش از دو هزار راس گوسفند و بز که در آغل‌های قصابخانه خوابیده بودند بی‌سر و صدا به زیر امواج فرو رفتند و روز بعد لاشه آن‌ها را در چند کیلومتری قصابخانه از آب گرفتند. این گوسفند‌ها متعلق به چوبدار‌ها بود که برای فروش به قصابخانه آورده بودند اما قبل از آنکه به تیغ سلاخ کشته شوند، طعمه سیل شدند.

 مردم نواحی امامزاده حسن، قلعه مرغی و جی از دیگر سکنه جنوب غرب تهران بودند که قربانی سیل شدند. از پل امامزاده معصوم به طرف انتهای جاده که به اراضی نزدیک به فرودگاه قلعه مرغی می‌رسید سیل همچنان از شمال به طرف جنوب حرکت می‌کرد، آسفالت به هیچ وجه دیده نمی‌شد، پیاده‌رو‌ها زیر آب بود و خانه‌های دو طرف خیابان اغلب خراب شده و یا در شرف خرابی بود. سیلی که از زیر پل امامزاده معصوم عبور می‌کرد تا سه متر ارتفاع داشت و فشار سیل به حدی بود که مازاد آب از بالای پل سرازیر می‌شد.

 در دو طرف خیابانی که به سمت محله اطراف قلعه مرغی می‌رفت خانه‌ها همه فرو ریخت و زن و مرد و بچه از خانه‌ها بیرون ریخته و به جمع‌آوری اثاثیه باقی مانده خود مشغول شدند. باران سیل‌آسا در اطراف قلعه مرغی در حدود دویست خانه را ویران و هزاران نفر را بی‌خانمان کرد.

 در نزدیکی خزانه سیل که به شدت جاری بود تیرهای برق را یکی پس از دیگری از جا می‌کند و بر زمین می‌انداخت. مردم با کمک مامورین نیروی هوایی زیر خط قطار راه‌آهن را خراب کردند و مسیر سیل را به طرف محوطه وسیع فرودگاه قلعه‌ مرغی تغییر دادند و فرودگاه به صورت دریاچه‌ای بزرگ درآمد.

 خیابان آریانا در جنوب غربی و شمال غربی آن روز‌ها هم از سیل بی‌نصیب نماند. خانم معینی از ساکنان منطقه جی تهران درباره آن روز به «تاریخ ایرانی» می‌گوید: «خانه پدری ما آن زمان در جای دیگری بود و آنجا هم آب گرفته بود اما عموی من در خیابان آریانا خانه داشت. یادم هست که روز بعد از سیل مادرم گفت خانه عمویتان زیر آب رفته و آن‌ها به منزل برادر همسرش رفته‌اند. خیلی‌ها همین کار را کردند و با برداشتن اندکی از اثاث خانه‌هایشان فرار را بر قرار ترجیح دادند.»

 مردم کوچ خود را از‌‌ همان نیمه شب کذایی آغاز کردند. از آن جمله اهالی امامزاده حسن که ساعتی پس از به زیر آب رفتن خانه‌هایشان، پیر و جوان، کوچک و بزرگ هر کس چیزی از قبیل چمدان، فرش، پتو و امثالهم به دست داشت در پی جای امنی می‌گشت. همزمان دو تراکتور ساکنان محل فرش‌ها و رختخواب‌ها را از زیر آب و گل بیرون می‌کشیدند و در گوشه‌ای انباشته می‌کردند. 

یکی از نقاطی که آسیب فراوانی دید اراضی جی بود. جایی که هر چند تعداد ساختمان‌های مسکونی آن محدود بود و بیشتر به باغ‌های مظفر امیری اختصاص داشت، اما ساکنان آن دو تا سه روز شرایط بسیار سختی را از سر گذراندند. سیلاب شدید پس از روان شدن در سطح خیابان سی‌متری جی به طرف خانه‌های بی‌پناه جی جاری شد. جریان سیلاب از روی پل سی‌متری جی آغاز شد و به طرف محلات جنوب روان شد. روی پل هزاران نفر اجتماع کرده بودند اما از کسی کاری ساخته نبود. آب از کوچه‌ها و خیابان‌ها و خانه‌ها به طرف پایین رفت و در راه خود ده‌ها خانه و مغازه را ویران کرد.

 آقای معصومی ۶۱ ساله که از کودکی در محله جی زندگی کرده درباره وضعیت مردم در آن شرایط می‌گوید: «معدود خانه‌هایی در محله ما بود که از سطح خیابان بالا‌تر باشد. خانه‌ها نه تنها هم‌سطح که اکثراً پایین‌تر از سطح کوچه بودند که باصطلاح می‌گفتند خانه فلانی توی گودی است. این خانه‌ها در جریان سیل آسیب بیشتری دیدند.»

 بعضی از اهالی هم بودند که هرچند به واسطه شغل خود در خارج از تهران بودند و شب حادثه را به چشم ندیدند اما با بازگشت به تهران با محله‌ای آسیب دیده مواجه شدند. آقای ساعدی یکی از این افراد است. او که ۵۵ سال است در محله امامزاده عبدالله زندگی می‌کند درباره سیل تهران می‌گوید: «من راننده کامیون هستم و آن روز برای کار به کرمانشاه رفته بودم. دو روز بعد برگشتم و با مردم سیل‌زده روبرو شدم. خوشبختانه به منزل ما آسیبی نرسیده بود اما خیلی از خانه‌ها در کوچه‌های اطراف آسیب جزئی و کلی دیده بود.» او درباره دلیل وقوع سیل از کانال آبی حرف می‌زند که از سمت شمال می‌آمد و برخی آن را کانال جیحون می‌گفتند.

 در محل امامزاده عبدالله که قبرستانی ۱۲۰۰ ساله را در خود جای داده هم به دلیل گودبرداری که چند روز پیش از حادثه انجام شده بود، جمع شدن آب دریاچه‌ای عمیق ایجاد کرد. آقای طباطبایی از اهالی محل و خادم امامزاده درباره آن روز می‌گوید: «دو قنات در کنار امامزاده وجود داشت که آب در یکی از این قنات‌ها فوران کرد و به داخل گودالی که گودبرداری شده بود ریخت. فشار آب باعث از بین رفتن برخی از مدفن‌ها شد و خود من جنازه‌ای را دیدم که روی آب آمده بود. البته خوشبختانه این وضعیت مدت زیادی طول نکشید و با حرکت سیل در مسیرهای به سمت جنوب و ریختن آب به نهر فیروزآباد فضای منطقه آرام‌تر شد.»

 بامداد دوم اردیبهشت ۱۳۴۱؛ تخریب شهر ری و قریه‌های اطراف

 هرچه از باران و تگرگ بالای شهر تهران نصیب جنوب شده بود با سرعتی بیشتر به اهالی شهر ری رسید. در نیمه شب روز حادثه سیل از سه طرف شهر ری را تهدید می‌کرد. از طرف غرب رودخانه فیروزآباد، از طرف دیگر فاضلاب تهران و از یک طرف فاضلاب تهران‌نو و نارمک. سرانجام طبیعت و ساختار نابسامان شهر تهران، ساعت یک بعد از نیمه شب بود که تهدید‌هایش را به عمل تبدیل کرد و سیل عظیمی در حوالی شهر ری جاری شد. آب رودخانه فیروزآباد قریه عظیم‌آباد را ویران کرد و بیش از ۴۰ خانه خراب شد و اثاثیه مردم را آب برد. در محله جوانمرد قصاب هم بیش از ۶۰ خانه ویران شد و ساکنان این منطقه به همراه اهالی عظیم‌آباد به سمت شهر ری کوچ کردند.

  سیل‌زدگان چادرنشین، پل‌سازی دانشجویان و گونی‌های ارتش

 هرچند سیل در تهران تقریباً تمامی نقاط شهر را تحت تاثیر قرار داد اما همه اذعان دارند که روی خشمگین طبیعت بیش از هر جا در جوادیه تهران دیده شد. جایی که آن زمان محل اقامت گروهی از فقیر‌ترین مردم پایتخت بود. خانه‌های این محله که بیش از ۸۰ هزار نفر را در خود جای می‌داد، اکثراً گلی بودند و در شهر فقط یک درمانگاه وجود داشت. جاری شدن سیل و طغیان نهر فیروزآباد نه تنها به پل‌های این منطقه آسیب جدی وارد کرده بود بلکه بسیاری از خانه‌های منطقه را نیز ویران کرد.

 روز پس از سیل بارندگی ادامه پیدا کرد و مردم جوادیه در وضعیت اسفناکی قرار گرفتند. مردم بین آب و گل در پی اثاثیه خود می‌گشتند و یک کامیون شهرداری نیز به مردم کمک می‌کرد. مردم اثاثیه خود را در سالن شهرداری خالی می‌کردند اما بسیاری می‌گفتند که ۵۰ کامیون هم برای جمع‌آوری زندگی‌شان که در میان گل و لای بود کافی نیست، چه رسد به یکی!

 آقای معمار از ساکنان جنوب تهران درباره روزهای پس از سیل به «تاریخ ایرانی» می‌گوید: «بسیاری از خانه‌ها خراب شده بود. خیلی‌ها دست زن و بچه را گرفتند و به خانه اقوام در شهرستان رفتند و آن‌ها که مانده بودند یا در حال خالی کردن خانه‌هایشان از آب بودند یا اگر خانه خراب شده بودند در چادرهایی که مردم دیگر برایشان ساختند ساکن شدند. البته خیلی‌ها که سیل‌زده هم نبودند از فرصت استفاده کردند و در چادر‌ها جا گرفتند. یکی از آن‌ها آدم بیکاره‌ای به اسم آقا ولی بود که در محله ما زندگی می‌کرد و‌‌ همان روز‌ها دیدم برای خودش چادری گرفته و ساکن شده است.»

 دو روز بعد از وقوع سیل بود که گروهی از دانشجویان فعال دانشگاه‌های تهران برای کمک به مردم این منطقه اردوی کار دانشجویان را تشکیل دادند. این اردوی کار از سه اکیپ کادر فنی، کادر بهداشتی و کادر اداره کننده و تدارکات تشکیل می‌شد. کادر فنی ساختن سه پل بر روی نهر فیروزآباد و لایروبی آن را در دستور کار خود قرار داد. کادر بهداشتی یک درمانگاه موقت برپا کرد که بیماران را بطور رایگان می‌پذیرفت و کادر تدارکات نیز به توزیع اقلام مورد نیاز مردم و کمک‌رسانی روزانه به آن‌ها مشغول شد. کار اردو در مجموع ۸ روز ادامه داشت. در این مدت کار لایروبی نهر فیروزآباد و ساختن سه پل روی آن به پایان رسید و همزمان به بیماران و آسیب‌دیدگان در حد توان و امکانات رسیدگی شد.

 این حرکت داوطلبانه که در ابتدا با حدود ۳۰۰ دانشجو آغاز شده بود، پس از چند روز از مرز ۵۰۰ نفر گذشت. اقدامات دانشجویان با استقبال مردم منطقه مواجه شدند. از آنجا که اکثر این دانشجویان از مخالفان و منتقدان محسوب می‌شدند بعضاً سنگ‌اندازی‌ها و تهدیدهایی هم علیه دانشجویان صورت می‌گرفت اما دانشجویان با سماجت به کار خود ادامه دادند. دکتر فرهاد رییس وقت دانشگاه تهران هم مشوق دانشجویان بود و از این حرکت حمایت می‌کرد.

 بر اساس آنچه در نشریات‌‌ همان زمان آمده، در سیل تهران در مجموع ۱۳ نفر مجروح و ۵ نفر از جمله یک کودک ۱۲ ساله و یک نوعروس، در نقاط مختلف تهران کشته شدند. چند هزار راس احشام نابود شدند، به چند هزار خانه آسیب وارد آمد، هزاران نفر بی‌خانمان شدند و میلیون‌ها خسارت به بار آمد.

 هرچند به نظر می‌رسید وقوع این فاجعه مسئولان وقت را به فکر بیاندازد اما با این وجود برای جلوگیری از وقوع سیل دوباره اقدام شایسته‌ای به عمل نیامد تا اینکه در سال ۱۳۴۶ سیل دیگری بخش‌هایی از پایتخت را زیر آب برد. در پی این سیل کامیون‌های ارتش به پخش گونی‌های شن در میان مردم جنوب شهر پرداختند اما این گونی‌ها گاهی صرف کارهای دیگری می‌شد.

 آقای سخایی ۶۰ ساله ساکن جنوب تهران درباره شیطنت‌های کودکی خود و بچه محل‌هایش می‌گوید: «آن زمان ارتش در آستانه بارندگی، گونی‌هایی پر از شن را پخش می‌کرد تا مردم با سدسازی جلوی خانه‌هایشان از ورود آب جلوگیری کنند اما ما خیلی وقت‌ها این گونی‌ها را خالی می‌کردیم و ۲ ریال می‌فروختیم!»

 سال ۱۳۴۷ بود که در پی بازدید چند ماه قبل امیرعباس هویدا نخست‌وزیر وقت از مناطق سیل‌زده، طرح احداث سد سیل‌بند جنوب تهران به تصویب رسید و سرانجام فعالیت‌هایی برای جلوگیری از وقوع فاجعه‌ای چون سیل ۱۳۴۱ به عمل آمد. با این حال هنوز هم بعد از گذشت نیم‌قرن، سایه وحشت از تکرار فاجعه، در بسیاری از محلات تهران وجود دارد. خاطره سیل پایتخت هنوز هم در گوشه گوشه جنوب شهر تهران نفس می‌کشد.

  منابع:

 مجله خواندنیها، سال بیست و دوم، شماره ۶۲

آرشیو روزنامه اطلاعات، ۲۸ فروردین و ۲ اردیبهشت ۱۳۴۱

گفت‌وگوی هوشنگ کشاورز صدر با سایت عصر نو، ۱۱ دی۱۳۸۱