این شعر را سید اشرف الدین گیلانی (نسیم شمال)
یکصد سال پیش در وصف روحیات مردم ایران سروده است.
(شکر خدا که امروز این جوری نیست!)
ما ملت ایران همه با هوش و زرنگیم
افسوس که چون بوقلمون رنگ به رنگیم
ما باک نداریم ز دشنام و ملامت
ما میل نداریم به آثار و علامت
گر باده نباشد سر وافور سلامت
از نام گذشتیم همه مایهء ننگیم
افسوس که چون بوقلمون رنگ به رنگیم
گاه از غم مشروطه به صد رنج و ملالیم
لاغر ز فراق وکلا همچو هلالیم
شب فکر شرابیم، سحر طالب بنگیم
افسوس که چون بوقلمون رنگ به رنگیم
یک روز به میخانه و یک روز به مسجد
هم طالب خرما و همی طالب سنجد
هم عاشق زیتون و همی عاشق کنجد
با علم و ترقی همه چون شیشه و سنگیم
افسوس که چون بوقلمون رنگ به رنگیم
اسباب ترقی همه گردید مهیا
پرواز نمودند جوانان به ثریا
گردید روان کشتی علم از تک دریا
ما غرق به دریای جهالت چو نهنگیم
افسوس که چون بوقلمون رنگ به رنگیم
مردم همه گویا شده اند ما خموشیم
چون قاطر سرکش لگدانداز چموشیم
تا گربه پدیدار شود ما همه موشیم
باطن همه چون موش به ظاهر چو پلنگیم
افسوس که چون بوقلمون رنگ به رنگیم
از زهد تقدس زده صد طعنه به سلمان
داریم جمیعا هوس حوری و غلمان
نه گبر نه ترسا نه یهود و نه مسلمان
نه رومی رومیم و نه هم زنگی زنگیم
افسوس که چون بوقلمون رنگ به رنگیم
سید اشرف الدین گیلانی (۱۳۱۳ ـ ۱۲۴۹ خورشیدی) شاعر، نویسنده و مدیر روزنامهٔ «نسیم شمال» از روزنامههای دورهٔ مشروطیت ایران بود. او یکی از محبوبترین شاعران ملی عهد انقلاب مشروطه محسوب میشود. وی اشعار فکاهی و انتقادی را هر هفته در روزنامهاش چاپ میکرد و به دست مردم میداد. هنگامی که روزنامه فروشان دوره گرد فریاد را سر میدادند و روزنامه را اعلان میکردند، مردم از زن و مرد و پیر و جوان و باسواد و بیسواد هجوم میآورند و روزنامه را دست به دست میگرداندند. نام این روزنامه به اندازهای بر سر زبانها بود که همه جا سید اشرف الدین را آقای «نسیم شمال» صدا میزدند. اشعار سید اشرف الدین هرچند به بلندی سخن گویندگان کلاسیک نمیرسد، اما از حیث ترکیب عبارات و سبک بیان بر بسیاری ار اشعار فکاهی و سیاسی آن زمان برتری دارد. از سید اشرف الدین چندین اثر به یادگار مانده است: دیوان اشعار به نامهای «نسیم شمال» و «باغ بهشت» که مکرر در تهران و هند به چاپ رسیده است، «تاریخ مختصر ایران» که به صورت پرسش و پاسخ در حدود ۷۰۰ بیت سروده شده است، «داستان عاشقانهٔ عزیز و غزال» که نامهای است منظوم از عزیز به غزال، جزوهٔ اشعاری به نام «گلزار ادب» که ترجمههایی است از داستانهای لافونتن و فلوریان فرانسوی.