زمان : 07 Farvardin 1391 - 01:11
شناسه : 48534
بازدید : 3338
 در اندرونی ناصرالدین شاه چه حال و هوایی داشت؟ نوروز در اندرونی ناصرالدین شاه چه حال و هوایی داشت؟ آنچه می‌خوانید شرح برگزاری مراسم عید نوروز در دربار و اندرونی ناصرالدین‌شاه قاجار است.

خبرآنلاین، راوی این مراسم معیرالممالک یکی از نوه‌های دختری ناصرالدین شاه است.

• با کیفیت‌ترین اعیاد از حیث آداب و عوالم عید نوروز بود. از یک ماه به عید مانده در سراسر شهر خاصه دراندرون شاهی ولوله شعف‌آمیزی حکمفرما و بساط عیش و سرور برپا بود. اطاق‌ها رفته و تمیز می‌گردید وهر کس به قدر مقدور در فکر تهیه جامه‌های نو و زویر و آرایش‌های نوین بود. سه روز به نوروز مانده فراشان سرخ‌پوش از جانب دیوان برای هر یک از دختران شاه که به شوهر رفته بودند، خوانچه محتوی شیرینی و نقل و کله قند و آجیل و غیره می‌بردند. پنجاه تومان شاهی سپید در کیسه‌ای از تافته سرخ، در یکی از خوانچه‌ها بود و دو خوانچه دیگر را «گلباغچه» می‌ساختند، بدین معنی که دیواره‌ای مشبک از موم رنگین به ارتفاع نیم زرع دور خوانچه ترتیب داده، انواع میوه و گل و گیاه از موم و سقز الوان در گلدان‌های بلورین زرورق زده، در آن قرار می‌دادند و یک خوانچه را نیز با اسپند الوان و عناب‌های زراندود زینت می‌کردند.

• در عید نوروز سه سلام منعقد می‌شد: سلام عام تحویل، سلام عام تخت مرمر و سلام خاص سر در. یک روز پیش از عید از طرف رئیس تشریفات دربار علی‌خان ظهیرالدوله داماه شاه برای طبقات مختلف دعوتنامه فرستاده می‌شد و مدعوین بایستی یک ساعت قبل از تحویل حضور به هم رسانند.

• ترتیب آراستن موزه و ایستادن اشخاص بدین منوال بود: از چند گام به در ورودی تالار مانده، سفره سپید بزرگی گسترده، بساط هفت‌سین را روی آن می‌چیدند و دامنه آن تا شاه‌نشین وسیعی که تخت مرصع فتحعلی‌شاه در آن قرارداشت کشیده می‌شد. بالای تخت مسندی زربفت کار هندوستان می‌گستردند، روی آن تشکچه‌ای از مخمل ارغوانی مروارید دوزی می‌نهادند و کنارش دو متکای جواهردوزی با ریشه و منگوله مروارید قرار می‌دادند. چهار شمعدان مرصع با آویزهای درشت از سنگ‌های قیمتی در چهار گوشه تشک نهاده، شمع‌ها را می‌افروختند. خواه روز و خواه شب سایر جارها و چلچراغ‌ها را نیز روشن می‌کردند و مجلس شکوهی به خود گرفته، جواهر تخت و نشان‌هایی که بر سینه حاضران نصب بود، در پرتو چراغ‌ها درخشیدن می‌گرفت. در شاهن‌نشین‌های اطراف تخت روسای ایل قاجار با سرداری‌های ترمه و شمشیرهای مرصع و روسای کشیکخانه و سواران مهدیه و منصور و غلام پیشخدمت‌ها وقورچیان و روسای زنبورکخانه با لباس‌های رسمی می‌ایستادند. در یک سوی هفت‌سین سران سپاهی با نیم تنه سپید و شلوار قرمز یراق‌دار و شارپ صف آراسته نایب السلطنه در راس آنان قرار می‌گرفت، در سوی دیگر مستوفیان با شال و کلاه و جبه ترمه و چاقچور قصب سرخ ایستاده و مستوفی الممالک با جبه مفتول دوزی مقدم بر همه جا می‌گرفت.بین دو صف مزبور راهی باریک تا شاه‌نشین بزرگ باز بود. در دو طرف تخب به طور نیم دایره شاهزادگان با لباس‌های سیاه ایستاده، هر یک یکی از وصله‌های طلا و جواهرنشان سلطنتی را از قبیل شمشیر، خنجر، گرز و سپر به دست می‌گرفتند.

• نزدیک تخت صدراعظم با جبه و شمسه صدارت ایستاده، وزرا و اعیان زیر دست وی قرار می‌گرفتند. عمله خلوت و پیشخدمت‌های مخصوص در یکی از شاه‌نشین‌های نزدیک تخت گرد می‌آمدند و خطیب‌الممالک و منجم‌باشی برابر تخت ایستاده اطبا و بعضی اروپاییانی که بنا بر خواهش به تماشا می‌آمدند پشت آنان قرار می‌گرفتند. دو پسر فتحعلی شاه جهانسوز میرزا امیرنویان و سلطان احمدمیرزا عضدالدوله پدر شاهزاده عین‌الدوله وآقا ملک‌آرا و عبدالصمدمیرزا عضدالدوله و محمدتقی میرزا رکن‌الدوله مقدم بر همه کنار تخت می‌ایستادند... آقا سیدزین‌العابدین امام جمعه تهران، با جمعی از علما نیز می‌آمدند و بعضی از خواص آنان به تخت برآمده در کنار مسند شاه می‌نشستند و بقیه در پای تخت قرار می‌گرفتند. منشی الممالک با دو تن دیگر سینی‌های دستلاف بر دست مقابل تخت می‌ایستادند(سینی‌های مزبور پر از شاهی سپید بود که با تعداد دو هزاری زرد و قدری برنج و آرد در هم ریخته بودند تا پس از تحویل آن ها را برابر خرد و کلان برند) سینی‌های محتوی کیسه‌های عیدی را در پای تخت می‌گذاردند و مسئولان کنار آن می‌ایستادند تا درموقع خود به حضور برند. کیسه‌های مزبور از تافته قرمز و بر چهار نوع بود: یکصد کیسه محتوی پنج تومان شاهی سپید و پنج اشرفی، پانصد کیسه محتوی سه تومان شاهی سپید و پنج دوهزاری زرد و سه هزار کیسه محتوی سه تومان شاهی سپید.

• یک ربع به تحویل مانده، پرده را بالا گرفته به آواز بلند ورود شاه را اعلام می‌داشت. در دم گفت و شنود و غلغله‌ای که میان حاضران برپا بود به سکوت محض مبدل می‌گشت و نظامیان در حال احترام ایستاده، دیگران سر به تعظیم فرود می‌آوردند.

• ایشیک آقاسی‌باشی (رییس تشریفات) با جبه و شال و کلاه و عصای مرصع و اعتمادالحرم ـ که قدش در درازی زبانزد و بسان منار گیتی‌نما بود ـ پیشاپیش می‌آمدند. آنگاه شاه غرق درجواهر و نشان‌های سلطنتی و طلا بر کلاه با چهره گشاده و لبان خندان به دورن آمده با قدم‌های آهسته ازمیان صفوف گذشته به تخت برمی‌شد ولی بنا بر احترام آقایان علما بر صندلی مرصعی که روی تخت بود نمی‌نشست و بر مسند زربفت جا گرفته، شمشیر جهانگشای نادری را روی زانو می‌نهاد. گروهی از خواجه سرایان و خواص که به دنبال شاه آمده بودند، در کناری قرار می‌گرفتند. پس از جلوس شاه خطیب‌الممالک از صف مقابل خارج شده نزدیک تخت می‌آمد و خطبه مختصری ایراد می‌کرد، و چون به نام مبارک حضرت رسول اکرم(ص) و حضرت امیر (ع) می‌رسید، سرها به تعظیم خم می‌شد. پس از پایان خطبه منجم‌باشی ساعت به دست پیش می‌آمد و اندک زمانی خیره به صفحه‌ آن نگریسته، آنگاه به آواز رسا می‌گفت: «به مبارکی و میمنت و اقبال وجود مسعود شاهنشاه در این ثانیه آفتاب به برج حمل تحویل گردید.»

• همان دم شیپورچی که در بیرون منتظر ایستاده بود، باد به شیپور می‌کرد و در میدان مشق توپ‌های تحویل به غرش درمی‌آمد. شاه نخست به علما و بعد به سایران تبریک می‌گفت، آنگاه قرآن مجید را به دست گرفته، تیمنا صفحه‌ای تلاوت می‌کرد. سپس حاج نظام الاسلام که از خاندان محترم و محرر امام جمعه بود برابر شاه زانو زده اندکی از تربت مخصوص در آب ریخته، تقدیم می‌داشت و شاه آن را لاجرعه می‌نوشید و بعد به دادن کیسه‌های عیدی به علما می‌پرداخت و فرزندانشان را نیز بی‌بهره نمی‌گذاشت. چون علما بیرون می‌رفتند، چند دسته موزیک که اطراف حوض برابر موزه ایستاده به احترام آقایان خاموش بودند به نواختن آهنگ‌های دلکش می‌پرداختند.

• این هنگام شاه از تخت برخاسته، بر صندلی بالای آن می‌نشست. نخست به پسرهای فتحعلی‌شاه و برادرهای خود، سپس به نایب‌السلطنه و به روسای لشگری و مستوفیان و دیگر شهزادگان و بزرگان عیدی می‌داد و با هر یک به فراخور حال صحبت می‌داشت، آنان نیز سپاسگزاری می‌کردند و کیسه‌ها را بوسیده بر سر می‌نهادند. مجلس از سه تا چهار ساعت به طول می‌انجامید و پس از پایان آن شاه به باغ می‌رفت و زمانی به تفریح می‌پرداخت و سپس به سوی اندورن روان می‌شد.

• از آنجا که باغبان‌ها می‌دانستند شاه بنفشه را بسیار دوست دارد ، دسته‌هایی زیبا از آن نوبر بهاری ترتیب داده، در سر راه تقدیم می‌داشتند و انعام‌ها می‌گرفتند. همین که شاه وارد اندرون می‌شد، بانوان بر یکدیگر پیشی گرفته به تهنیت و پابوس شوهر تاجر‌دار می‌شتافتند و غوغایی تماشایی برپا می‌خاست.

• … سپس شاه به بالاخانه قمرالسطان خانم شیرازی که یکی از زن‌های محبوبش بود برآمده مشرف به حوضی کم عرض و پر طول پای بالاخانه پشت میزی قرار می‌گرفت و دو سینی بزرگ طلا پر از مسکوک نقره و کیسه‌های شاهی سپید برابرش می‌نهادند. حوض مزبور یک زرع عمق داشت و کف آن از کاشی‌های الوان مفروش و آبش چنان شفاف بود که کوچکترین چیزی در کفش دیده می‌شد. خدمه اندرون از خرد و کلان اطراف حوض گرد می‌آمدند وشاه مشت  مشت پول‌های را میان آنها می‌پاشید. کنیزکان برای ربودن مسکوک درهم ریخته، ولوله‌ای برپا و فریادها به آسمان برمی‌شد. آنگاه شاه کیسه‌های شاهی سپید را در آب افکنده و به دست و پا زدن می‌آمدند و آب به اطراف ترشح کرده به مقدار زیاد در پاشویه می‌ریخت. کنیزان سیاه چالاکی و مهارتی شگفت از خود بروز می‌دادند و هر یک چند کیسه می‌ربودند. گاه کار به زد و خورد و کشمکش می‌کشید. فریاد کیسه‌ربایان با قهقهه بانوان درهم آمیخته در سراسر اندرون طنین‌انداز می‌شد.

• روز دوم عید سلام عام تخت مرمر منقعد می‌گشت. شاه پس از بیرون آمدن از اندرون در اطاق کوچکی جنب تالار برلیان جلوس می‌کرد تا ایشیک آقاسی‌باشی حضور سفیران را برای شرفیابی اعلام دارد. آنگاه به تالار برلیان می‌آمد و برابر سفیرکبیر عثمانی ایستاده از سلطان و خود او احوال می‌پرسید و شرح مختصری مبنی بر روابط و یگانگی دو دولت ایراد می‌کرد، سپس رو به سفیر     انگلیس کرده می‌گفت: «احوال خواهرمان ملکه انگلستان چطور است؟» و به همین ترتیب با دیگر سفرا صحبت داشته به همگان عیدی می‌داد که با نهایت ادب می‌پذیرفتند.

• در آن زمان رسم چنین بود که هر سفیری دوران اقامتش در ایران بیشتر به طول می‌انجامید در شرفیابی و ایستادن به حضور شاه بر دیگران حق تقدم داشت و نیز به هر سفیری که وارد ایران می‌شد از طرف شاه اسبی عالی‌نژاد با رشمه زرین به وی ارزانی می‌گشت. در این سلام نیز شاهزادگان بزرگ حامل وصله‌های سلطنتی بودند. خطیب‌الممالک و شمس‌الشعرا و مخاطب سلام بالای حوض بیضی شکلی که در پای ایوان روی سکویی واقع بود می‌ایستادند. قدح‌های طلای میناکاری لبریز از شربت‌های گوارا گرد حوض می‌چیدند و در هر یک قاشقی چوبی قرار داده گیلاسی چند به دورش می‌نهادند.

• جانب راست ایوان مستوفی‌الممالک با جبه مفتول‌دوزی و شال و کلاه مکلل به تمثال همایون مقدم بر مستوفیان می‌ایستاد( تمثال همایون عبارت بود از تصویر ناصرالدین‌شاه مزین به الماس که به رجال برجسته ارزانی می‌گشت و برای آن سه درجه قائل شده بود. درجه اول به دور تمثال سه ردیف الماس داشت و درجه دوم دو ردیف الماس و درجه سومم یک ردیف الماس. در سفرهای اروپا درجه اول آن را به سلاطین اهدا می‌کرد. تمثال‌ها مخصوص به استاد نامی کمال‌الملک بود و هر کس این امتیاز را می‌یافت به وی رجوع کرده به قدر مقدور و ذوق خویش پاداش می‌داد. شاه برای تشویق این مرحمت را درباره او مبذول داشته بود) در سمت چپ ایوان نایب‌السلطنه وزیر جنگ ایستاده، سران سپاهی به ترتیب درجه و منصب زیر دستش صف می‌آراستند.

• پالکونیک روس با قزاق‌هایش در یک طرف صف می‌‌کشیدند. سایر طبقات از اشراف و روسای ایل قاجار و کشیک‌خانه و عمله خلوت در خیابان‌ها می‌ایستادند. سفرا و اعضای وزارت امور خارجه و دیگر اروپاییان در اطاق‌های دو سوی ایوان می‌نشستند. چهار پیل دیوانی را نیز زینت کرده در انتهای فضا باز می‌داشتند.

• همین که همه کس و همه چیز به جای خود قرار می‌گرفتند صدای خبردار حسن‌خان آجودان باشی برمی‌خاست و شاه از در دیوانخانه با طمطراق تمام نمایان گشته با قدم‌های بلند وارد ایوان می‌شد و به تخت مرمر برآمده با لنگری مخصوص بر صندلی مرصعی که بالای آن می‌نهادند می‌نشست. به محض جلوس حسن‌خان آجودان باشی که بعد به وزیر نظام و پس از چندی به سردار کل ملقب شد به صدای رسا آغاز سلام را اعلام می‌داشت و ده دسته موزیک هم آهنگ سلام ایران را می‌نواختند، آنگاه شیپورچی باد در شیپور می‌دمید و از پی آن غرش توپ‌ها به گوش می‌رسید و تا شاه بر تخت بود شلیک ادامه می‌یافت.

• از سر در نقاره‌خانه نقاره‌چیان کرنا و سرناها را به صدا و طبل‌ها را به نوازش درمی‌آوردند. چون بانگ نقاره خاموش می‌شد خطیب‌الممالک آغاز به خطبه می‌کرد و پس از وی شمس‌الشعرا قصیده‌ای غرا در وصف عید و ذات شاهانه با آدابی خاص و حرکاتی مخصوص می‌خواند. سپس حکیم‌الممالک با شال و کلاه و چاقچور قصب سرخ غلیان نی‌پیچ سلام را در سینی مرصع به حضور می‌آورد و از تخت بالا شده آن را در پای شاه می‌نهاد و نای را به دستش می‌داد.شاه نیز بنا به رسم کشیدن غلیان می‌پرداخت. در این وقت مخاطب سلام پیش می‌آمد و شاه مختصری از خوبی هوا و طراوت بهار و فراوانی و ارزانی و برقراری امنیت و آسایش کشور با وی صحبت می‌داشت. او نیز پاسخ‌های مناسب داده از جانب مردم شکرگزاری می‌کرد. در این روز تنها رباب شمشیر و قلم عیدی مرحمت می‌شد. منشی‌الممالک با دو تن دیگر سینی‌های بزرگ پر از شاهی سپید و مسکوک زر را دور می‌گرداندند و هر یک از آن دو گروه مشتی از سکه برمی‌داشت.

• سلام سردر روز سوم عید منعقد می‌گردید و در واقع تفریحی به شمار می‌رفت. عمارت سردر بالای مدخل تخت مرمر و روبروی سردر نقاره‌خانه واقع بود. حوض هشت‌گوشی که پیوسته از فواره‌اش دو سنگ آب صافی می‌جوشید، میان فضای بین دو بنا جلوه‌گر بود و در طرف جنوبی آن توپ معرویف به «مروارید»... روی سکویی قرار داشت.

• در این روز مستوفیان و لشکریان حاضر نمی‌شدند و شاه با دسته‌ای از خلوتیان و خواص بدان جا می‌رفت. ورود تماشاچیان آزاد بود: قوچ بازها، خرس بازها و میمون بازها که در مدت سال حیوان‌های خود را برای این روز و گرفتن خلعت و انعام می‌پروراندند با بندبازان زبردست و کشتی‌گیران نامی در میدان گرد می‌آمدند. کریم‌شیره‌ای و اسمعیل بزار دو دلقک معروف نیز در آن میان حاضر می‌شدند و برای خنداندن شاه آنچه از پیر استاد داشتند به کار می‌زدند.

• نخست دو قوچ را که مانند دو گاوه کوهی پرورانده و قلاده‌های وزین در گردنشان کرده و ابلق‌های زیبا بر سر و شاخشان زده بودند به نبرد باز می‌داشتند و آن دو حیوان به هم حمله‌ور شده چندان کله بر کله شاخ بر شاخ می‌کوفتند تا یکی از میدان به در می‌رفت. سپس جنگ خروس‌های لاری آغاز می‌شد و بعضی از آنها چنان قوی و جسور بودند که حریف را به لگد و زخم سیخ از پای می‌انداختند. هر بار بین حاضران شرط‌‌‌ بندی‌های گران به عمل می‌آمد. آنگاه لوطی‌ها به رقصاندن خرس‌ها و بوزینه‌ها می‌پرداختند و بندبازان لعب‌های شیرین می‌باختند. در پایان بازی شاه از جایگاه خویش یک سینی دو قرانی و پنج قرانی برایشان به زیر می‌افکند. چون آنان به کناره می‌رفتند، پهلوانان به میدان آمده به شیرین‌کاری از قبیل شنا و میل‌بازی و کباده‌گیری و چرخ می‌پرداختند و مرشد با تنبک بزرگی که خود تقریبا در پشت آن پنهان بود در جایگاه مخصوص قرار گرفته با ضرب‌های مناسب و حماسه‌سرایی یلان را همراهی می‌کرد. سپس پهلوانان دو به دو پا به میدان می‌نهادند و گریبان یکدیگر را گرفته به زورآزمایی درمی‌آمدند.

• پهلوانی پایتخت کسی را مسلم بود که پشت دیگر یلان را به خاک رسانده باشد. از جانب شاه بازوبندی به نام«بازومهره» به وی اعطا می‌شد و تا زمانی که دیگری بر او برتری نمی‌یافت، امتیاز مزبور از آن وی بود...

• شب عید آتش‌بازی مفصلی در خیابان سردر الماسیه بر پا می‌شد. ولی شلیک زبنورک‌ها در میدان توبخانه به عمل می‌آمد. شاه با اهل حرم در ایوان سر در الماسیه به تماشا می‌نشست و نایب‌السلطنه با سران سپاه در پایین می‌ایستادند. پس از چندی آتش بازی را به میدان شمس العماره آوردند و شاه با حرم‌نشینان پشت نرده آهنین ایوان آیینه‌ای که اکنون شکست آورده و غبارآلوده برپاست می‌ایستاد. هنگام آتش‌بازی تماشاگران به اصطلاح سوت بلبلی می‌زدند و شاه از بالای ایوان به آنان جواب می‌گفت.

• تا روز سیزده مراسم دید و بازدید دراندرون شاهی ادامه داشت. دست کم روزی صدها تن از بانوان محترم با هفت قلم آرایش به آنجا آمده هر دسته بنا به سوابق به منزل یکی از زن‌های شاه می‌رفت.

• روز سیزده شاه با اهل حرم از صبح به یکی از باغ‌های دولتی می‌رفت و تا غروب را به عیش و نوش می‌گذراند...

منبع: کتاب «یادداشت‌هایی از زندگانی خصوصی ناصرالدین شاه» / دوستعلی خان معیر الممالک/  نشر تارخ ایران.