زمان : 02 Farvardin 1391 - 02:50
شناسه : 48454
بازدید : 4368
 بعد از دریافت گلدن گلوب بهترین بازیگر مرد گفت و گو با جرج کلونی، بعد از دریافت گلدن گلوب بهترین بازیگر مرد

 

فیلم «نوادگان» با بازی جرج کلونی و البته فیلم «نیمه ماه مارس» هم به کارگردانی او، امسال اکران موفقی داشت. اما آنقدری که «نوادگان» توانست برایش موفقیت به همراه داشته باشد، «نیمه ماه مارس» او را سربلند نکرد.

 

فیلم «نوادگان» با بازی جرج کلونی و البته فیلم «نیمه ماه مارس» هم به کارگردانی او، امسال اکران موفقی داشت. اما آنقدری که «نوادگان» توانست برایش موفقیت به همراه داشته باشد، «نیمه ماه مارس» او را سربلند نکرد. هفته گذشته «نوادگان» اسکار بهترین فیلمنامه اقتباسی را از آن خود کرد. خود کلونی هم نامزد دریافت اسکار بهترین بازیگر نقش اول مرد بود که البته طبق تمام فستیوال های این چند ماهه، این جایزه به ژان دوژاردن، بازیگر فیلم «آرتیست» رسید.

پیش از این «نوادگان» جایزه مهم تری هم دریافت کرده بود. این فیلم جایزه بهترین درام سال را در گلدن گلوب به دست آورد و کلونی هم توانست جایزه بهترین بازیگر مرد این جشنواره را از آن خود کند. بدون شک اگر درخشش خیره کننده فیلم «آرتیست» در میان نبود او و عوامل فیلم «نوادگان» با خیالی آسوده تر به محل برگزاری مراسم اسکار می رفتند و با دست پرتری بیرون می آمدند. گفت و گوی تلگراف را با جرج کلونی، درباره «نوادگان» بخوانید:

 

*شخصیت شما در فیلم «نوادگان» شبیه شخصیت های متعارف سینمایی نیست. او یک مرد 50 ساله است در مسیر یک درام تلخ و عاطفی؛ او یک همسر و یک پدر است که از دو دختر خود دل کنده تا بتواند با فقدان همسرش کنار بیاید. او نیازمند کمک و خیلی آسیب پذیر است. چیزی که خود شما آن را فلاکت زده خوانده اید. مردی با موهای شلخته و لباس های نامرتب.

من سعی کردم در این فیلم بالاخره سن و سالم را با همه مردم جهان در میان بگذارم که البته کمی کار را ساخت می کرد. اما سعی می کردم با آن راحت برخورد کنم. فکر می کنم این یکی از بهترین جاهایی بود که می شد در مورد ترس ها و از دست رفته هایمان حرف بزنیم و الکساندر پین رنت فوکس (فیلمنامه نویس) بهترین کسی بود که می شد با او این کار را انجام داد. این فیلم اثری بود تا من با آن بتوانم به کنکاش دوباره خود بپردازم و بفهمم که نمی خواهم این گونه بدون اعتماد به نفس باشم.

*شخصیتی که بازی می کنی، یک زمین بسیار حاصلخیز به وسعت 2500 هکتار در هاوایی دارد که از سال 1980 براساس اعتماد اقوام خود، حضانت آن را برعهده گرفته است. آنها می خواهند که او این زمین را به کمپانی داران بزرگ واگذار کند تا بتواند پول نقد به دست بیاورند. اما او درگیر مشکلات دیگری است. مشکل همسرش که بعد از یک حادثه رانندگی در کما به سر می برد و هیچ امیدی به بازگشت او نیست. دختر 10 ساله اش که شدیدا از نبود مادر دچار مشکلات روحی شده و دختر 17 ساله اش که درگیر سرکشی های دوباره بلوغ، مصرف الکل و مواد مخدر است. این سومین باری است که شما نقش یک پدر را ایفا می کنید و ظاهرا با شخصیت خودتان هم نقاط مشترکی داشته است. نمی دانم این تصور من است یا نه اما فکر می کنم که جرج کلونی در یک زمان و جایگاه عجیب در دوران زندگی و کار هنری خود قرار دارد. قبول دارید؟

من از بازی در این نقش لذت برده ام. اما نمی توانم بگویم که آیا این شخصیت با خود من مشترکاتی دارد یا نه. این قسمتی از شغل من است که آنچه را که در فیلمنامه از من خواسته شده اجرا کنم و نگران این موضوع نباشم که به من مربوط است یا نه. می دانید وقتی شما قرار است نقش یک معتاد به مواد مخدر را بازی کنید، نیازی نیست که حتما به خودتان هروئین تزریق کنید. در زمانی که شما تحت فشار جایزه اسکار هستید و برای به دست آوردن آن بسیار تلاش کرده اید، باید به خاطر داشته باشید که تنها این نیست که من تعداد بیشماری فیلم بازی کرده ام و همیشه در صحنه بوده ام یا اینکه تعداد بسیاری سریال بازی کردم. بلکه موضوع مهم این است که بازیگری برای مدت بسیار طولانی جزئی از زندگی و تنها شغل من بوده است. البته من در دوران کاری ام حماقت هم داشته ام. من انتخاب های اشتباه بسیاری داشته ام. چندین برنامه تلویزیونی افتضاح را انجام داده ام. فیلم های بسیار بدی را قبول کرده ام که در آنها بسیار بد بوده ام اما شاید جزو آن خوش شانس های روزگار باشم که با وجود اینکه اشتباهات بسیاری در دوران کاری ام انجام داده ام کسی واقعا اهمیتی به آنها نداده است.

 

*تهیه کنندگی، کارگردانی، همکاری در فیلمنامه نویسی با گرنت هسلوف (کسی که در امریکا یکی از نامدارترین هاست)، در فیلم هایی همچون «نیمه ماه مارس»، «مردانی که به بزها خیره شده اند»، «شب بخیر و موفق باشی» آیا کلونی بیشتر در حال درست کردن به سمت پشت دوربین است؟

من چندین تجربه نویسندگی و کارگردانی موفق داشته ام و این بسیار خلاقانه تر از بازیگری صرف است. من حرف های زیادی برای گفتن و کارهای زیادی برای انجام دادن دارم. مثل این است که شما هم توانایی رانندگی و هم سوئیچ ماشین را داشته باشید و آن را به یک پیرمرد بدهید. مطمئنا او روزی این سوئیچ را دور خواهد انداخت. از این رو من می خواهم تمام تلاشم را بکنم تا آنجا که ممکن است خودم این ماشین را برانم. چیزی که من به آن علاقه دارم، بیشتر از این است که بخواهم فقط گردنم را کج کنم تا ببینم در صحنه چه اتفاقاتی می افتد. واقعا می خواهم که مسوولیت این را که کدام صحنه بهتر شد، برعهده بگیرم. بزرگ ترین ترس من این است که احساس کنم کاری را دارم انجام می دهم که در طول مدت 10 سال به صورت روتین انجام داده ام. این یک سرافکندگی است. باید همواره در حال بررسی و ارزیابی مجدد بود و باید دائما از خود پرسید که برنامه بعدی برای اینکه بهتر باشی چیست؟ ما یک سفر طولانی را در پیش روی خود داریم.

*پدر جرج کلونی، نیک کلونی یک روزنامه نگار کهنه کار است که برای انتخابات کنگره آمریکا در سال 2004 شرکت کرد و البته شکست خورد، اما در دوره انتخابات آخر آمریکا جزو حامیان و مبلغان اوباما بود. تو با وجود اینکه به سیاست علاقه داری اما همیشه اصرار داری که به محل کار پدرت سر نزنی و در عوض حرف هایت را از طریق فیلم هایت عنوان کنی. نه؟

در سیاست شما مجبور هستید که به مردم پاسخگو باشید اما در سینما، هنگامی که شما فیلم می سازید می توانید دیکتاتور باشید. تنها نیاز است تصمیم بگیرید که چه داستانی را دوست دارید برای مردم نقل کنید و در آن کارهایی را انجام دهید که در عرصه سیاست نمی توان انجام داد. وقتی در فیلم هایم درمورد مشکل فساد مالی شرکت ها، مشکل نفت و مسائل مطبوعاتی سخن گفتم واقعا لذت بردم مخصوصا اینکه مجبور نبودم به کسی پاسخگو باشم البته جز به کمپانی مسئول بلیت فروشی! هرگاه آنها تصمیم گرفتند برای این گونه فیلم ها بلیت فروشی نکنند آن وقت من هم دیگر از این فیلم ها نخواهم ساخت.

*پنجاه ساله شدن باعث شده که چیزی در شما به وجود بیاید که مسیر زندگیتان را تغییر دهد؟

سالمند بودن روی پرده نمایش کار آسانی نیست. بازیگران بسیاری هستند که این کار را به خوبی انجام داده اند. پل نیومن این کار را به بهترین شکل ممکن انجام داد چون او دریافته بود که چگونه در 55 سالگی نگاه عمق تری به شخصیت های داستان ها داشته باشد. وقتی شما سالخورده می شوید کم کم این احساس را پیدا می کنید که مردم دیگر علاقه ای به دیدن شما روی پرده سینما ندارند. فکر می کنم کسی دوست نداشته باشد آخر یک مهمانی وارد مجلس شود و از خود بپرسد که «پس بقیه مهمانان دارند کجا می روند؟» همه دوست دارند مرد اول میدان باشند. نه کسی که پشت سر جا می ماند. بنابراین من دوست دارم که بیشتر کارگردانی و نویسندگی کنم. دوست دارم بازیگران را هدایت کنم و آنها را تحسین کنم وقتی که کار را درست انجام می دهند. این کاری است که می خواهم بیشتر و بیشتر انجام دهم.