زمان : 25 Dey 1385 - 22:58
شناسه : 4549
بازدید : 721
آيه «مباهله»، دلالت ضمنی بر امامت حضرت علی(ع) دارد آيه «مباهله»، دلالت ضمنی بر امامت حضرت علی(ع) دارد
آيه «مباهله»، دلالت ضمنی بر امامت حضرت علی(ع) دارد
 برخی معتقدند: «آيه مباهله، فضيلت بزرگى براى علی (ع) محسوب مى‏شود ولى دلالت بر امامت او ندارد.» در پاسخ می‌گوييم: «گرچه آيه مذكور به صراحت دلالت بر امامت على‏ (ع) ندارد ولى دلالت بر عصمت و افضليت او دارد و اين دو از شرايط و لوازم امامت است.»
به گزارش خبرگزاری قرآنی ايران (ايكنا)، «شيخ مفيد» بعد از نقل واقعه مباهله مى‏گويد: «در آيه مباهله اميرالمؤمنين «نفس» رسول ‏خدا (ص) شمرده شده است و اين كاشف از آن است كه على (ع) به آخرين حد فضيلت رسيده است و با پيامبر (ص) در عصمت از گناهان و در همه كمالات ديگر مساوى است و خداوند او و فرزندان خردسال و همسرش را براى پيغمبر (ص) به ‏منزله حجت و برهانى براى دين قرار داده است.» (1)
و همو در جاى ديگر مى‏گويد: «در تفضيل اميرالمؤمنين گروه‌هاى مختلف شيعه هم‌رأى نيستند. شيعيان دوازده امامى نيز در اين باره اختلاف دارند. بيشتر متكلمان آن‌ها گويند "قطعا و يقينا پيامبران از على (ع) برترند." محدثين و اهل نقد و ژرف‏انديشان در روايات و گروهى از متكلمان و اصحاب مناظره گويند: "البته على از همه انسان‌ها به ‏جز حضرت محمد (ص) برتر است" و گروه كوچكى توقف كرده‏اند و گويند: "نمى‏دانيم على از پيامبران بالاتر يا پايين‏تر و يا مساوى با آن‌هاست ولى اين را مى‏دانيم كه حضرت محمد (ص) از على‏ (ع) برتر است." گروهى ديگر از ايشان نيز گويند: "اميرالمؤمنين از همه انسان‌ها برتر است به ‏جز پيامبران اولوالعزم."»
سپس «شيخ مفيد» در اثبات برترى امام على‏ (ع) بر همگان به‏ جز رسول ‏خدا (ص)، چند استدلال ذكر مى‏كند و پيش از هر دليل ديگرى به سراغ آيه مباهله «فمن حاجك فيه من بعد ما جاءك من العلم فقل تعالوا ندع ابنائنا و ابنائكم و نسائنا و نسائكم و انفسنا و انفسكم ثم نبتهل فنجعل لعنةالله على الكاذبين» (ال عمران: 61) مى‏رود و مى‏گويد: «اين آيه مى‏فهماند كه على‏ (ع) به ‏منزله جان رسول‏ خداست و مى‏دانيم كه رسول‏ خدا (ص) در ميان همه انسان‌ها افضل است [پس على افضل از همه انسان‌ها به ‏جز رسول ‏خداست.] در اين آيه «ابنائنا» بر حسن و حسين‏ ـ عليهما السلام ـ صدق مى‏كند و منظور از «نساءنا»، فاطمه زهرا (س) و مقصود از «انفسنا»، على‏ (ع) است و منظور از «نفس» چيزى همانند خون و هوا كه قوام پيكره مادى انسان بدان مى‏باشد، نيست و مراد از «انفسنا»، رسول‏خدا نيست؛ چرا كه درست نيست انسان به سوى خود، نفس خود را فراخواند بلكه مراد كسى است كه در عزت، كرامت، محبت، رياست، ايثار، بزرگى و جلالت در نزد خداوند سبحان جايگاهى چون رسول‏ خدا (ص) داشته باشد و اگر هيچ دليل ديگرى وجود نمى‏داشت كه حاكى از برترى پيامبر بر على‏ (ع) باشد. همين آيه دلالت بر تساوى آن‌ها هم در فضيلت و هم در مرتبه مى‏كرد اما دلايل ديگرى موجود است كه پيامبر را از اين تساوى خارج مى‏كند آنگاه برترى على بر ساير افراد بشر به مقتضاى اين مسأله باقى مى‏ماند.» (2)
«شيخ طوسى» در ذيل آيه مباهله گفته است: «اين آيه به نظر اصحاب ما از دو جهت بر برتری على‏ (ع)دلالت دارد: اول آن كه مباهله براى آشكار شدن حق در برابر باطل است و اين جز با افرادى تحقق نمى‏پذيرد كه نزد خدا افضل و صحت عقيده آن‌ها آشكار شده باشد و خود مأمون‏الباطن باشند و جهت دوم آن‌كه در اين آيه، جان على، مثل جان رسول‏ خدا (ص) شمرده شده است.»
ايشان از «ابوبكر رازى» معروف به «جصاص» نقل مى‏كند: «آيه مذكور دلالت دارد كه حسن و حسين، دو پسر رسول ‏خدا (ص) هستند و پسر دختر در واقع پسر انسان است و نيز از «ابن ابى‏علان» نقل مى‏كند: "اين آيه دلالت دارد كه حسن و حسين در آن زمان مكلف بودند؛ زيرا مباهله جز با بالغين جايز نيست."»
«شيخ طوسى» تصريح مى‏كند: «مراد از «انفسنا» در آيه مباهله رسول‏ خدا (ص) نيست؛ زيرا شخص خود را دعوت نمى‏كند. با اين حال ايشان در تفسير آيه مذكور گويا اشكال خود را از ياد برده و فرموده است كه مراد از «انفسنا»، نفس رسول‏ خدا و نفس على‏ (ع) است»
البته اين سخن مخالف نظر مشهور علماى شيعه است و بيشتر با نظر مفسران اهل سنت (3) توافق دارد و ظاهرا مبناى اين سخن شيخ روايتى از امام باقر (ع) است.
«شيخ طبرسى» علاوه بر نقل مطالب فوق از «شيخ طوسى» اضافه مى‏كند: «مراد از «انفسنا» نمى‏تواند پيامبر (ص) باشد بلكه خصوص على (‏ع) مراد است؛ زيرا پيامبر داعى است و داعى غير از مدعو است.» (4)
رسول‏خدا برخلاف انتظار، همه خويشان و اصحاب خويش را براى مباهله جمع نكرد و تنها آن چهار تن را با خود آورد و اين خود نشان مى‏دهد كه ساير مردم در مرتبه آن‌ها نيستند و در قرب الى ‏الله به پايه آنان نمى‏رسند و ثانيا مساوات على‏ (ع) با پيامبر خدا (ص) به معناى مساوات در درجه است نه در نبوت
«علامه حلى» در بيان افضليت على (ع) نسبت به صحابه به وجوهى چند استدلال كرده است و از جمله آن‌ها، آيه مباهله است. ايشان گويد: «مفسران اتفاق دارند كه مراد از «ابنائنا و نسائنا و انفسنا» در آيه شريفه، حسن و حسين و زهرا و على (‏ع) هستند و مراد از «انفس» خصوص على (‏ع) است و چون نفس على و نفس رسول‏ خدا (ص) يكى نمى‏تواند باشد پس چيزى نمى‏ماند جز آن كه بگوييم مراد مساوات آن دو است و رسول ‏خدا (ص) افضل از همه مردم است پس همين‌طور على (‏ع)» (5).
«قاضى نورالله شوشترى» در ذيل آيه مباهله فرموده است: «خداوند على (‏ع) را نفس محمد (ص) قرار داده است و مراد از آن مساوات است و كسى كه اكمل و اولى بالتصرف است [يعنى شخص رسول‏ خدا كه در غدير خم از مردم اعتراف گرفت كه «الست اولى بالمؤمنين من انفسهم»] مساوى او نيز اكمل و اولى بالتصرف است. (6) و اين بهترين دليل بر علو مرتبه على (‏ع) است و چه فضيلت از اين بالاتر كه خدا پيامبر خويش را مأمور ساخته كه در دعا به وجود على (‏ع) استعانت جويد و بدو متوسل شود از اين رو در آيه مباهله تعبير به «نبتهل» شده است. اگر بگويند مراد از «انفس» در اينجا مردان هستند كه آن به معناى رسول‏ خدا و على ـ ‏عليه السلام ـ است و نمى‏توان گفت تعبير «انفسنا» نشان مساوات على (‏ع) با پيامبر خداست؛ زيرا از ضررويات دين است كه هيچ فردى نمى‏تواند همتا و مساوى پيامبر خدا باشد و هركس چنين ادعایى كند از دين خارج است. محمد (ص) پيامبر مرسل و خاتم انبيا و بالاترين پيامبر اولى‏العزم بود و اين صفات همه در على‏عليه السلام مفقود است. آرى آيه مباهله فضيلت بزرگى براى على‏عليه السلام محسوب مى‏شود ولى دلالت بر امامت او ندارد.
در پاسخ گوييم رسول‏خدا برخلاف انتظار، همه خويشان و اصحاب خويش را براى مباهله جمع نكرد و تنها آن چهار تن را با خود آورد و اين خود نشان مى‏دهد كه ساير مردم در مرتبه آن‌ها نيستند و در قرب الى ‏الله به پايه آنان نمى‏رسند و ثانيا مساوات على‏ (ع) با پيامبر خدا (ص) به معناى مساوات در درجه است نه در نبوت. شكى نيست كه شمرده شدن على‏ (ع) به منزله نفس رسول‏ خدا (ص) به معناى اتحاد آن دو به حقيقت نيست بلكه مراد، مساوات در امورى است كه مساوات در آن‌ها ممكن است؛ يعنى فضائل و كمالات؛ زيرا اين معنا نزديكترين معانى به معناى حقيقى است و مى‏دانيم كه رسول ‏خدا (ص) افضل از همه مردم است پس مساوى او نيز افضل خواهد بود.
و نيز مى‏توان گفت كه مراد از مساوات على (‏ع) با پيامبر مساوات در صفات نفسانى است و نبوت از صفات ذاتى و نفسانى نيست بلكه به معناى آن است كه شخص خاصى مخاطب به خطاب نبوت گردد. ولى اگر نبوت را از صفات ذاتى و نفسانى به شمار آوريد كه مخاطب به تبليغ گرديدن ناشى از آن است هيچ اشكالى ندارد كه اين صفت و اين درجه براى اميرالمؤمنين نيز حاصل باشد نهايت آن كه خصوصيت خاتميت پيامبر اسلام مانع از آن است كه على‏عليه السلام نيز بدان شكل مخصوص مخاطب به خطاب تبليغ گردد و اسم پيامبر شرعا بر او اطلاق گردد. و اتفاقا اين سخنى است كه دورتر از سخن اهل سنت نيست كه نقل كرده‏اند پيامبر خدا در شأن ابوبكر فرمود «انا و ابوبكر كفرسى رهان» (7) و در شأن عمر فرمود «لو كان بعدى نبى لكان عمربن الخطاب».
نكته ديگر آن كه گرچه آيه مذكور به صراحت دلالت بر امامت على‏ (ع) ندارد ولى دلالت بر عصمت و افضليت او دارد و عصمت و افضليت از شرايط و لوازم امامت است.
1. الارشاد، ج 1، ص 227
2. شيخ مفيد، رساله تفضيل اميرالمؤمنين، ص 35
3. مانند بغوى در معالم التنزيل، ج 1، ص 480
4. شيخ طبرسى، مجمع‏البيان، ذيل آيه مباهله.
5. علامه حلى، كشف‏المراد، ص .385
6. اين سخن به عينه از علامه حلى در نهج‏الحق و كشف‏الصدق، ص 177 صادر شده است.
7. در لغت عرب اين مثال را براى دو كس مى‏زنند كه موازى و همرديف يكديگر هستند مانند دو اسبى كه در عرض يكديگر گارى را مى‏كشند.