زمان : 30 Dey 1390 - 22:58
شناسه : 44619
بازدید : 18230
انتقاد شدید علم الهدی از عماد افروغ/ عماد افروغ در برنامه تلویزیونی پارک ملت چه گفت ؟به همراه واکنشها انتقاد شدید علم الهدی از عماد افروغ/ عماد افروغ در برنامه تلویزیونی پارک ملت چه گفت ؟به همراه واکنشها

انتقاد شدید علم الهدی از عماد افروغ/ عماد افروغ در برنامه تلویزیونی پارک ملت چه گفت ؟به همراه واکنشها

یزدفردا : خبرگزاری دولت ایرنا گزارش داد:حجت الاسلام والمسلمین علم الهدی امام جمعه مشهد در باره اظهارات دکترعماد افروغ نوشت: در برنامه پارک ملت، نقد نسبت به نظام صورت گرفته كه این امر به هیچ عنوان درست نیست.

وی افزود:نباید در برنامه ای در رسانه ملی فردی در نقد نظام اسلامی هر چه به زبانش آمده، عنوان و مردم را در باورمندی نسبت به اصول نظام اسلامی دچار تردید كند.

علم الهدی امام جمعه مشهد در ادامه نگاشته اند: متاسفانه برخی از دستگاه های اجرایی با ندانم كاری های خود آب به آسیاب دشمنان می ریزند و رسانه ملی كه باید به دنبال تقویت نظام و ایجاد هماهنگی بین مردم و نظام باشد در برخی برنامه های آن مطالبی عنوان می شود كه مردم را نسبت به اصول نظام دچار تردید می كند.

امام جمعه مشهد افزود: امروز در روی كره زمین نظام اسلامی ایران موثر ترین نظام برای تامین عدالت است و نقد این نظام درست نیست و باید از آن پرهیز شود.


علم الهدی در ادامه بیان داشت::نظام جمهوری اسلامی ایران نظامی است كه امام زمان (عج) دستور تشكیل آن را داده و آن را به ما سپردند و توسط ولی فقیه و مجتهد جامع الشرایط به عنوان نایب آن امام همام رهبری می شود.

امام جمعه مشهد تاکید کرد : هم اكنون امام زمان (عج) كه زنده و ناظر این نظام هستند امكان ندارد كه این نظام را به كسی بسپارند كه با هواهای نفسش این نظام را ساقط كند.

علم الهدی همچنین تاکیدکرد: هم اكنون نقادی در جامعه ما به نوعی مد تبدیل شده. نقد از كارگزاران و مسوولان موردی ندارد و این نقد باید سازنده بوده و مخرب نباشد. نباید به عنوان نقد از كارگزاران و مسوولان، نظام را نقد كرد.

وی افزود: مردمی كه در ركاب رسول الله (ص) بودند و وحی خدا را از زبان آن حضرت می شنیدند با القائات نفاق به جایی رسیدند كه حتی حاكمیت وحی را هم فراموش كرده و ملعبه قدرت یابان بی ایمان قرار گرفتند.

امام جمعه مشهد در ادامه نوشت:جریان نفاق در صدر اسلام به طرق مختلف در صدد ایجاد تردید در اعتقادات و باورمندی مردم نسبت به پیامبر اكرم (ص) و اهل بیت (ع) بودند.

حجت الاسلام علم الهدی تاکیدکردهاند: نباید هم اكنون با بیان نقدهایی مردم را نسبت به نظام اسلامی دچار تردید كرد و همان بلایی كه بعد از پیامبر اكرم (ص) بر سر مردم آمد ، به سر ملت ما نیز بیاید.

امام جمعه مشهد در ادامه با مقایسه زمان دولت اصلاحات و اکنون نوشت: در دولت اصلاحات هر كسی بر خلاف ضروریات دین حرفی می زد ، می گفتند كه این قرائت جدیدی از دین اسلام است و هم اكنون نیز هر شخصی حرف ضد دینی می زند، عنوان می كنند كه این نگاه متفاوت فرهنگی است.

وی در پایان نوشت: برخی می گویند چرا باید اعضای مجلس خبرگان رهبری از فقها باشند.طبق قانون اساسی باید اعضای این مجلس از بین كسانی انتخاب شوند كه شناخت كامل از مجتهد جامع الشرایط داشته باشند و غیر از فقها اشخاص دیگری قادر به انجام این كار نیستند.


توضیح اینکه :در پی دعوت از عماد افروغ در برنامه پارک ملت واکنشهای متفاوتی صورت گرفت که بعضی از آنها را در ادامه مرور می کنیم :


26 دی ماه خبر آن لاین نوشت:آغاز شمارش معکوس انتخابات مجلس در شبکه اول تلویزیون با مصاحبه متفاوت عماد افروغ
انتخابات - 46 شب مانده به روز انتخابات مجلس نهم، تلویزیون در گفت و گویی متفاوت تریبونی را برای سخنانی متفاوت گشود.
 عماد افروغ یکشنبه شب میهمان یکصد و یکمین برنامه تلویزیونی پارک ملت بود.
او در پاسخ به اولین سئوال مجری برنامه که از او پرسید این روزها تحقیق می کنید، تدریس می کنید و یا اجرا دارید؟ گفت که در سالهای اخیر بیشتر مشغول نوشتن و تدریس بوده و دغدغه های روشنفکری داشته است.
همین جمله کافی بود که عماد افروغ ابتکار عمل گفت و گو را در دست بگیرد و مصاحبه ای که ظاهرا بنا بود فتح بابی درباره انتخابات باشد به فرصتی برای بیان نظرات متفاوت این استاد جامعه شناسی بدل شد.
این مصاحبه بر خلاف گفت و گوهای دیگر این برنامه تلویزیونی بدون اینکه موضوعش اعلام شود پیش رفت.
عماد افروغ که در بخشی از این گفت و گو صریح و بی مقدمه گفت در کشور نقد وجود ندارد تصریح کرد که وقتی همه چیز را به قدرت رسمی می دهیم از نقادی و نظارت غافل می شویم.
سخنان او درباره وضعیت نقد قدرت در جامعه با کنایه مجری برنامه پارک ملت مواجه شد تا جایی که افروغ گفت شما مزاح می کنید؟ و شهیدی فر-مجری – گفت گاهی اوقات!
افروغ که یکشنبه هنرمندانه گفت و گوی تلویزیونی اش را پیش برد درباره نقش نهادهایی که وظایف اصلی شان فراموش شده است گفت: مستقل بودن حوزه علمیه شرط اساسی نقد است. نهادهای روشنفکری دینی ما باید تقویت شوند.
وی با بیان اینکه حوزه های علمیه و روشنفکران باید هزینه مستقل بودن را مانند همان چیزی که قبل از انقلاب اتفاق افتاد بدهند درباره اینکه مگر امکان دارد در وضعیتی مثل قبل از انقلاب قرار بگیریم تصریح کرد: باید برای توضیح این مساله باید بگویم از درون نظام نبوی و علوی اموی ها زاده شدند؛ چون سکوت شد و مصلحت کردند.
گزیده ای از سخنان عماد افروغ را در  زیر بخوانید:

سخنان صریح و متفاوت افروغ در تلویزیون: داریم فراموش می کنیم ما وکیل مردم هستیم و قیم نیستیم
 عماد افروغ یکشنبه شب در یک برنامه زنده تلویزیونی سخنانی صریح، بی پیرایه و هشدارآمیز مطرح کرد.
 این استاد دانشگاه و نماینده پیشین مجلس در بخشی از سخنانش تصریح کرد: الان تفاسیری درباره «مردم» می بینیم که مردم واجد حقی نیستند و از سر تکلیف با آنها مواجه می شوند.
در ادامه گزیده ای از سخنان عماد افروغ در برنامه تلویزیونی پارک ملت می آید:

وقتی دوره هفتم برای نمایندگی مجلس ثبت نام نکردم عده ای درباره نیامدنم سئوال کردند، گفتم هر روز دیوار مصلحت کوتاه تر شده است.
زمانی که در مجلس هفتم شرط لیسانس برای نامزدی مجلس گذاشته شد بنده از مخالفان آن بودم. وقتی فورمالیزم را اصالت می دهیم صحیح نیست. مگر مدارک لیسانس و فوق لیسانس ما چه کاری می توانند بکنند و چه ویژگی دارند؟
در مورد خبرگان که بحثی کارشناسی است واقعا این سئوال مفهومی را میخواهم مطرح کنم که فقط فقها خبره هستند؟. فقط حکم شناسی باید ورود داشته باشد و موضوع شناسی اهمیتی ندارد؟ اقتصاد شناس، فیلسوف، جهان شناس و.. نباید حضور داشته باشد؟
گام اول ارائه تئوری صحیحی از انقلاب است و اینکه باید انقلاب اسلامی را در منظومه ای فکری ببینیم.
اشتباهی که کرده ایم و هنوز مرتکب می شویم این است که قدرت یعنی قدرت رسمی و از قدرت غیررسمی غافل می شویم.
حوزه علمیه ما پیش از انقلاب مستقل بود و منبع خوبی برای بسیج توده ها بود ولی بعد از انقلاب نقش نظارت و نظریه پردازی را با تصدی گری فراموش کرد.
هرکسی در معرض نظارت و نقد قرار نگیرد از قاعده مندبودن خارج می شود.
نقد فعال و مستمر نداریم.
سفت و سخت حمایت می کنم که حکومت باید فقهی باشد چون باید حکومت الهی باشد. نباید مقام مظعم رهبری در قم گلایه بکنند که پشتوانه فقه سیاسی نداریم.
فقهای ما باید مطمئن باشند که کشور ما دارد فقهی اداره می شود و سئوال کنند تصمیمی که گرفتید منبعش کجاست. باید اطمینان حاصل شود که کشور فقهی اداره می شود. این یعنی توجه به نیازهای متحول.
داریم مکانیزم فعالی را که حکومتی نباشد از دست می دهیم و این شکاف دارد ما را به جایی می رساند که ما فراموش کنیم ما وکیلیم و قیم نیستیم.

افروغ: اگر قدرت جای اخلاق را بگیرد خطرناک است
عماد افروغ معتقد است:«روز به روز نظام قَیّمی بر نظام وکالتی می چربد.»
عماد افروغ یکشنبه شب در برنامه تلویزیونی پارک ملت درباره، فعالیت های این روزهایش، روشنفکری دینی و مسئولیت هایش و نقد و نظارتی که در جامعه نیست سخن گفت.
سخنان صریح و متفاوت افروغ در تلویزیون: داریم فراموش می کنیم ما وکیل مردم هستیم و قیم نیستیم
در ادامه گزیده ای از سخنان عماد افروغ می آید:

الان تفاسیری از مردم [درباره مردم] می بینم که مردم واجد حقی نیستند و از سر تکلیف با آنها مواجه می شوند.

بحث تعامل، مشارکت و چرخه دیالکتیک بین عرصه رسمی و نقادی روشنفکران، علما و مردم باید جدی گرفته شده و انجام شود.

می بینم که روز به روز نظام قیمی بر نظام وکالتی می چربد.

اگر بخواهیم به جایی امید ببندیم حوزه های علمیه است.

اگر نهادهای ناظر مدنی ما –تشکل های مدنی – فعال باشند بخشی از نظارت انجام می شود.

جامعه مدنی ما طیفی است و قطبی نیست. جامعه مدنی موجود در کشور ما قابلیت های زیادی دارد ولی متشکل و نهادمند نشده است.

مستقل بودن حوزه علمیه شرط اساسی نقد است. نهادهای روشنفکری دینی ما باید تقویت شوند. باید هزینه اش را بدهند مانند همان چیزی که قبل از انقلاب اتفاق افتاد.

[شاید این سئوال مطرح شود که] مگر امکان دارد مثل قبل از انقلاب شویم. باید برای توضیح این مساله باید بگویم از درون نظام نبوی و علوی اموی ها زاده شدند. چون سکوت شد و مصلحت اندیشی کردند.

قدرت تحت هر شرایطی ابزاری بیش نیست؛ هدف اخلاق است. اگر جای هدف و وسیله عوض شد می شود ماکیاولیسم.

قدرت فعل مشروط و ابزار است. برخی اوقات قدرت جای اخلاق را می گیرد که این خطرناک است.

اگر قرار است جا پای امام علی(ع) بگذاریم باید مانند ایشان باشیم. ایشان در نامه ای به معاویه می گویند اگر خواسته باشم از تو سیاستمدارتر هستم اما چه کنم که دستم بسته است. اگر ما هم خواسته باشیم سیاست‌مان مانند حضرت علی(ع) باشد باید دستمان بسته باشد اما بعضی ها دستشان باز شده است.

بخشی از مشکلات به مردم بر می گردد چون اعتماد بیشتر از حد می کنند و نظارت ندارند و بخشی هم به ناظران برمی گردد.

کشور را فقط یک شخص و رهبر نمی تواند اداره کند، بلکه مسئولیت همه است.

هرچه کشور به سمت نگاه صنفی برود خطرناک است.

عماد افروغ: برای جلوگیری از سوء استفاده متوهمان، کاسبان وکرکسان فتنه، متن کامل مصاحبه ام را منتشر می کنم
یزدفردا  - عماد افروغ در یادداشتی ضمن انتشار متن کامل سخنان خود در برنامه زنده تلویزیونی پارک ملت  به سخنان یک نمایند و نایب رئیس مجلس واکنش نشان داد.

به گزارش خبرگزاری فارس، متن کامل یادداشت دکتر عماد افروغ به شرح زیر است:

در پی برخی اظهار نظرات در خصوص سخنان عماد افروغ در برنامه تلویزیونی پارک ملت وی توضیحاتی در این رابطه ارائه داد:

امام خمینی:
همه باید نظر خودشان را بدهند و هیچ کدام هم برایشان حتی جایز نیست که یک چیزی را بفهمند و نگویند. باید وقتی می فهمند، اظهار کنند. این موافق هر که باشد، باشد، مخالف هرکه هم باشد، باشد. ( صحیفه امام،ج13،ص102)

بعد از حضور بنده در برنامه زنده پارک ملت و صحبتها و نقدهایی درون گفتمانی و در چهارچوب ارزشها و مبانی انقلاب اسلامی و اندیشه‌های امام راحل ( ره) و مقام معظم رهبری و قطع نظر از حمایت‌های دردمندان و دلسوزان، با موجی از تخریب‌ها و هتاکی‌ها و سطحی نگری‌ها و بعضاً قضاوت های عجولانه، از جمله قضاوت نایب رئیس مجلس جناب آقای دکتر صدر در پاسخ به تذکر یکی از وکیل‌الدوله‌ها روبرو شدم، فرصت را مغتنم می‌شمرم و با غسل شهادت، عین گفت‌و‌گوی حضوری خود در برنامه پارک ملت به منظور استفاده از تحلیل‌ها و نقدهای عالمانه و به منظور جلوگیری از سوء استفاده برخی از فتنه جویان، متحجران و سنگ اندیشان، متوهمان و دوستداران هیجانات کاذب و کاسبان و کرکسان فتنه، به ویژه در آستانه انتخابات را در اختیار رسانه‌ها قرار می‌دهم و البته پی‌گیر قرائت جوابیه خود از تریبون مجلس هم هستم.
در پایان هم باید بگویم که من هویتم را از امام خمینی (ره) و ولایت فقیه به دست آورده‌ام و به راحتی این هویت را از دست نمی‌دهم.


*متن کامل اظهار افروغ در برنامه پارک ملت:

شهیدی فر: این روزها به چه کاری مشغولید؟
کارهای مطالعاتی ، روشن فکری و تدریس را مهم ترین کار و ضروری ترین کار در شرایط کنونی می دانم .

شهیدی فر: روشن فکری کار مذمومی است، توضیح دهید که منظورتان چیست؟

اتفاقا می گویم نه تنها مذموم. نیست، بلکه کار انبیایی است، همه کس هم نمی تواند مدعی روشن فکری باشد. حسب یک بحث مفهومی فقط انبیاء و خداگرایان می توانند مدعی روشن فکری باشند.
روشن فکر کسی است که زبان بی زبان هاست و به گونه ای مدافع حقوق و نیازهای واقعی مردم است، حالا اگر کسی برای مردم حقوق و نیازی قائل نباشد، بالطبع ذاتی هم قائل نیست و اگر قائل به ذات شد، باید قائل به غایت باشد و نسبتی است بین غایت و ذات و خدا.

پس اگر من می خواهم بگویم برده، تو برده ای و خبر نداری، باید از سرشت واقعی و آزاد انسان شناخت داشته باشم تا بتوانم بگویم این برده است ولو از بردگی خودش راضی است. چون روشن فکری به گونه ای از نیازهای واقعی و نه نیازهای متصور و نه نیازهای القایی و نه نیازهای اغوایی دفاع می کند. حسب یک ذات شناسی این کار را می کند.

وقتی پای ذات به میان می آید، بالطبع پای غایت و پای خدا هم به میان می آید. حسب این نسبت سه گانه غایت و ذات و خداست که می گویم مفهوماً فقط خداگرایان می توانند روشن فکری کنند. این به آن معنا نیست که الزاماً خداگرایان در تاریخ روشن فکری کرده اند یا در واقع کسانی که به خدا ارادتی نداشته اند، روشن فکری نکرده اند، این از این جهت است که چون مفهوماً فقط خداگرایان می توانند روشن فکری کنند، علمای دین و مسلمانان! در برابر اصل و جوهره روشن فکری، خوش بینانه موضع بگیرید.

آنچه در تاریخ ما گذشته الزاماً متوجه این نسبت نبوده است. ما منورالفکرانی داشتیم که خدازدایانه می خواستند روشن فکری کنند و این مورد قبول ما نیست، حال چه لیبرال و چه سوسیالیست که هر دو مبنایشان یکی و اومانیستی است، اما ما روشن فکران نسل دوم را هم داریم، روشن فکرانی مثل مرحوم دکتر شریعتی، استاد شهید مرتضی مطهری، مرحوم جلال آل احمد، شهید بهشتی و خود حضرت امام ( رحمه ا... علیه) که نگرش انتقادی داشتند، اما خداگرایانه نگرش انتقادی داشتند، اینها سنت گرا بودند، اما سنت گرای انتقادی بودند، هرچیزی که در سنت گذشته است را تائید نمی کردند. خرافه و تحجر را تائید نمی کردند. اتفاقاً یکی از شرایط معدّه انقلاب اسلامی، بسط روشن فکری دینی بود، اما ای کاش تداوم پیدا می کرد.

شهیدی فر: یعنی به این معنا اصولاً جریان پیدا کرد؟

متاسفانه، نسل دوم تداوم و بسط پیدا نکرد. بعد از تشکیل نظام جمهوری اسلامی ما تا حدودی قدرت زده شدیم و مقداری مصلحت اندیشی و امنیت گرایی چاشنی کار شد و فراموش کردیم که چه شد که انقلاب شد؟ بعنی این بسط روشن فکری و معرفت دینی را فراموش کردیم و بعد از انقلاب از سال 63 ما با جریان رجعت به روشن فکران نسل اول، یعنی منور الفکرها روبرو بودیم و در سالهای اخیر شاهد رگه هایی از روشن فکری نسل چهارم در ادامه و بسط روشن فکری نسل دوم بودیم.

کسانی که در همان مسیر و در همان گفتمان سعی می کردند و می کنند، آگاهی بخشی کنند و می دانید که فلسفه وجودی روشن فکری فقط آگاهی بخشی است، به منظور رهایی انسانها از تارهایی که دور خود تنیده اند، یا دیگران تنیده اند. ما می بینیم که به هرحال عده ای تلاش دارند، درچارچوب گفتمان و در بسط روشن فکری نسل دوم، یعنی همان جریانی که سنت گرای انتقادی بود و به فرهنگ ما، به دین ما احترام می گذاشت و البته نقدهایی هم داشت. الان می بینیم که ما نیاز داریم که این روشن فکری بسط پیدا کند و من می گویم این نیاز مضاعف است.

چون به هر حال انقلاب اسلامی پیروز شده است، جمهوری اسلامی شکل گرفته است، خود این جمهوری اسلامی در صورت عدم مراقبت، می تواند نقض غرض شود. برای مثال، از مردم سالاری دینی به شدت دفاع می کنم، به عنوان یک فلسفه سیاسی سوم که در برایر فیلسوف شاهی افلاطونی و رضایت گرایی دموکراسی راه حل سومی را پیشنهاد می کند. اما اگر مراقبت نشود و نقد و نظارت دو سویه ای نسبت به دو وجه حقانیت و مقبولیت آن نشود، هم زشتی های دموکراسی و هم زشتی های تئوکراسی که وجه انضمامی پیدا کرده است را در بر خواهد داشت و یک سوال ظریفی در مقام مقایسه بین حکومت های مطلقه و دموکراتیک مطرح می شود.

می گویند، حکومت مطلقه منتخب را به راحتی می توان به زیر کشید یا حکومت مطلقه غیر منتخب را؟ می گویند، مسلم است که حکومت مطلقه منتخب سخت تر است زیرا برخوردار از پشتیبانی مردم هم هست، حال فرض کنید بشود حکومت مطلقه منتخب دینی و منحرف شود، به مراتب شرایط به زیرکشیدن آن سخت تر می شود و ما وظیفه خطیری داریم.

این وظیفه بر عهده عالمان ما و روشن فکران دینی و متعهد مااست، که مراقبت کنند نظام منحرف نشود. به این مساله باید توجه داشته باشیم که همان گونه که مردم سالاری دینی دو مؤلفه ای است، یعنی حقانیت و مقبولیت، نقد برآن هم دو مؤلفه ای است، بعنی ما به یک شمشیر ذوالفقار نقد نیاز داریم که مراقبت کند تا انحرافی صورت نگیرد. بایستی مردم ما، متعهدان ما و روشن فکران ما مطمئن شوند، هم نسبت به وجه حقانی و شرعی حکمرانان و حکومت و محتوای حکومت، هم نسبت به مقبولیت و رضایت عامه. اینجا با یک دیالکتیک سیال و پیچیده سر و کار داریم.

من متاسفم که بگویم و شما مرا دعوت نکرده اید که تعارف داشته باشم، ما متاسفانه روشن فکری مان آن طور که باید و شاید پرملات پیش نمی رود، حال بخشی ازآن ناظر به وجوه ساختاری و سازکارهای خارج از اراده روشن فکران است و بخشی مربوط به اراده خود روشن فکران است. روشن فکر که نباید سر سفره آماده بنشیند، روشن فکر باید هزینه بدهد و پایش بایستد.

بالاخره نتیجه و بازده دراز مدت دارد و چرا می گویم کار انبیاست، این نکته ظریف است، انبیا به دنبال معیشت و شغل و اعتبار و عنوان و درجه و تیتر و استاد و غیره و ذلک نبودند، درد مردم داشتند، توی مردم بودند، یعنی با زبان و درد مردم آشنا بودند، با فضای داغ و پرنشاط حیات روزمره مردم مانوس بودند و سعی می کردند آنان را بالا بکشند.

این وظیفه آنها بود. روشنفکر فرقش با یک آکادمیسین صرف این است که در واقع توی مردم است با زبان مردم، با درد مردم آشناست و سعی می کند نجاتشان دهد، آنها را تعالی بدهد، دردهایشان را بشناسد، غفلت هایشان را بشناسد، نفی هایشان را بشناسد.

بعضی وقتها مردم نمی دانند و در واقع فکر می کنند در بهشت برین هستند و یک روشنفکر بدلیل اینکه واقعیت ها را می شناسد، اغوا را می شناسد، اغوا پیچیده ترین شکل اعمال قدرت است که در آن اعمال شونده از اعمال کننده خبر ندارد. اصلا خبر ندارد که الان مشمول اعمال قدرت واقع شده است و این وظیفه اوست و این کار با توجه به آن رابطه مفهومی که گفتم فقط کار انبیاست و این یعنی کسی که کار روشنفکری می کند با آن جهات مفهومی اش، واقعا جا پای انبیاء گذاشته است.

عرض کردم فرق دانشگاهی با روشنفکر این است که دانشگاهی دنبال معیشتش است، دنبال شغل و مقام و ارتقاء خودش است اما او دنبال این چیزها نیست، دنبال هزینه است، البته مطلوب ما این است که هم دانشگاهی ما روشنفکر باشد و هم روشنفکر ما دانشگاهی باشد و بحث خرد و راه حل با هم پیوند داشته باشد.

شهیدی فر: چرا این دوره کاندیدا نشدید، جوابتان مثل دوره قبل است؟

بله. یکی اینکه احساس کردم که کار روشن فکری و نظریه پردازی مغفول مانده است و یک ضرورت است.

شهیدی فر: ولی در مجلس باید روشن فکران ما حضور داشته باشند.

نزدیک ترین قوه به روشن فکری، مجلس است، اما احساس می کنم در مورد مجلس هم باید یک آسیب شناسی کرد، حال چه فرایند ورود به مجلس، چه حین ادای وظیفه نمایندگی، احساس می شود که فضا، فضای مطلوب و حقیقت گرایانه و انتقادی سازگار و متناظر با انقلاب اسلامی نیست.

شهیدی‌فر: تمام ادوار یا برخی؟

الان را می‌گویم، یعنی فرایندی که با آن آشنا هستم. وقتی می‌گویم فرایندی، منظور فضای قبل از انتخابات، شرایط ثبت‌نام، رسیدگی به صلاحیت ها، مکانیزم‌ها، ساختارها، لابی‌های گسترده‌ای که در خود مجلس هست.

دوره قبل که اعلام کردم کاندیدا نمی‌شوم، تعدادی از آقایان با من صحبت کردند که چرا کاندیدا نمی‌شوی؟ گفتم که من بیشتر از آنکه با مصلحت میانه خوبی داشته باشم با حقیقت مأنوس هستم، اما دیوار مصلحت بسیار پایین آمده و بر گردن من فشار می‌آورد، نمی‌توانم و من اهل مصلحت نیستم. من توصیه هم نمی‌کنم که مجلس اهل مصلحت باشد. مجلس میانه خوبی نباید با مصلحت داشته باشد. مصلحت در کشور تعریف شده، منبع تشخیص مصلحت هم معلوم است و باید کار خودش را بکند.

متأسفانه بنا به دلایلی که می‌توان بحث جدی در مورد آن کرد، مشاهده می‌کنم که هر کس بیشتر اهل لابی و لابی‌گراتر است، راحت‌تر پیش می‌رود. من نمی‌توانم به ضرس قاطع بگویم که مجلس در رأس امور است، حتی می‌گویم که همان زمان هم که امام(ره) می‌فرمودند، مجلس در رأس امور است، اگر بود نمی‌گفتند. یعنی شایسته است که [در رأس] باشد. مطلوب است که باشد.

البته این نکته هم علت تاریخی دارد و هم تا حدودی عوامل فرهنگی و روحی، روانی در این امر مؤثر است که متأسفانه هر چه به دوره جدید نزدیک‌تر می‌شویم از جایگاه حقیقی و مطلوب مجلس، بیشتر فاصله می‌گیریم.

عرض کردم این فاصله‌گیری را هم ذوابعاد ببینید، هم فرایند و هم اطراف و اکناف و مؤلفه‌های ذی‌مدخل را ببینید. فقط به کاندیدا مربوط نمی‌شود، عرضه کاندیدا یک بحث است، خود مجلس یک بحث است، فرایند تأیید صلاحیت، هیأت اجرایی، شورای محترم نگهبان یک بحث است.

فضای عمومی و سیاسی و درگیری‌ها یک بحث است، اخلاق رسانه‌ای، کل بحث اخلاق و نسبتش با سیاست یک بحث است. اینها همه دست به دست هم داده است و انسان احساس می‌کند که اگر در عرصه نظریه‌پردازی و روشن‌فکری ادای وظیفه بکند، کار بهتری کرده است، چون به نظر می‌رسد، عمل‌زدگی، قدرت‌زدگی، اقتصاد‌زدگی و سیاست زدگی باعث شده است تا شاهد شکاف روزافزون باشیم و من احساس خطر می‌کنم.

یعنی اگر از من بپرسید که مهم‌ترین مسئله کشور را چه می‌دانی؟ می‌گویم شکاف فزاینده بین عرصه رسمی و عرصه مدنی، بتدریج ما شاهد این هستیم که مدام شکاف بیشتر می‌شود، یعنی عرصه جوشان و زنده مدنی و اجتماعی با عرصه رسمی دچار شکاف و فاصله می‌شود.

شهیدی‌فر: چه چیزی فاصله ایجاد می‌کند، منافع متفاوت می‌شود، درک مشترک از بین می‌رود، سرمایه، تفاوت طبقاتی و یا... عمل می‌کند؟

من احساس می‌کنم که عوامل مختلفی می‌تواند مؤثر باشد.

شهیدی‌فر: عذرخواهی می‌کنم در کشوری زندگی می‌کنیم که جریان شکل‌گیری حاکمیت و ساختار حاکمیتی خیلی در بده بستان مردم در حال طی شدن است.

در بده‌بستان با مردم نیست، یک کلام می‌گویم شاید مطلب راحت‌تر جا بیفتد، ریشه اصلی آن در یک عبارت، تفوق تمدن بر فرهنگ است.

شهیدی‌فر: این کار را برای ما سخت‌تر می‌کند، مگر آنکه بیشتر توضیح بدهید.

ما وقتی که تمدن و تمدن‌سازی را آن هم با اشکال فرمالیستی و صوری و ابزاری آن در دستور کار قرار می‌دهیم و از وجوه نرم‌افزاری فرهنگ غافل می‌شویم، بیش از آنکه به عرض تاریخ بپردازیم به طول آن می‌پردازیم، [بیش از آنکه به غیاب تاریخ بپردازیم به حضور تاریخ می‌پردازیم]، این باعث شکاف می‌شود.

بیش از آنکه به حقیقت و آزادی بپردازیم به مصلحت و امنیت می‌پردازیم، می‌خواهیم خودمان را به رخ بکشیم، هر چه سریع‌تر و زودتر، آمار و ارقام بدهیم و این را با شاخص‌های دم‌دستی و زودبازده دنبال کنیم و غافل از روح و فرهنگ و جوهر می‌شویم، چنین نتیجه‌ای در بر خواهد داشت.

شهیدی‌فر: ما زمان زیادی از دست داده‌ایم و این ما را نگران می‌کند.

دقیقاً اگر بخواهم خلاصه‌تر بگویم همان مفهوم تشیع علوی و تشیع صفوی.

شهیدی‌فر: شما هم چنان به آن معتقدید.

من به شدت معتقدم.

شهیدی‌فر: به همان معنایی که دکتر شریعتی در نظر دارد.

کمی لطیف‌تر، بحث من شکاف‌هاست و یکی‌یکی عرض می‌کنم. من همیشه معتقد بوده‌ام که باید بین عرصه‌ رسمی ما، چه اقتصادی، چه فرهنگی و چه سیاسی و عرصه اجتماعی ما یک رابطه دیالکتیک وجود داشته باشد. مثلاً در دانشگاه که بیشتر یک عرصه یخ‌زده و منجمد هست با ارتباط با مردم، مقداری هم گرمای مردم کم شود و هم مقداری یخ دانشگاه آب شود. نشان دهیم که از مردمیم، با مردم آ‌شنا هستیم، با درد‌هایشان و نیازهایشان مأنوسیم، چه دانشگاهمان، چه اقتصادمان، چه فرهنگمان و چه سیاستمان.

آیا واقعاً تصمیم‌گیران، سیاستگذاران و مجریان فرهنگی ما با فرهنگ مردم، با زیست جهان مردم با هویت تاریخی و روزبه‌روز شده مردم مأنوس‌اند. وارد سیاست می‌شویم.

آیا به تدریج ما به جایی نمی‌رسیم که دایره حق مردم را ضیق‌تر و ضیق‌تر می‌کنیم. از خود مجلس شروع می‌کنم، زمانی که در مجلس شرط نمایندگی را می‌خواستند «لیسانس» تصویب کنند، بنده از مخالفین بودند، هر چند که یکی از رسانه‌ها، اخیراً بی‌اخلاقی کرده و گفته اینها بودند که این شرط را پیشنهاد کردند، بعد هم که شرط فوق‌لیسانس گذاشتند، با این کار شما حق مردم را ضیق می‌کنید، به اسم تخصصی کردنش، این حق را محدود می‌کنید.

شهیدی‌فر: مگر این در راستای عالمانه‌تر کردن مجلس نیست؟

یعنی مردم خود نمی‌دانند تشخیص دهند که چه کسانی می‌توانند معرف آنها باشند، چرا محدود می‌کنید؟ هم شرط کاندیدها و هم فرصت مردم را محدودتر می‌کنید. شاید مردم بخواهند به کسی رأی بدهند که او را می‌شناسند، از خودشان هست مهارت و تجربه دارد.

شهیدی‌فر: که الزاما فضای آکادمیک را نچشیده باشد و الزاما این فضا مثبت هم نباشد.

بله، طرف مهارت دارد و در زیست جهان خود نخبه است. شما وقتی به فرمالیسم اصالت می‌دهی [چنین نتیجه‌ای در بر دارد] در ضمن مگر مدارک لیسانس و فوق لیسانس‌های ما چگونه‌اند؟ این هم جای سؤال و بحث است. این یک مثال جزئی است و من نمی‌توانم مثال‌های کلان تر و بزرگ‌تری بزنم.

حتی می‌توانم بحث را حساس‌تر هم بکنم و این هم یک بحث کارشناسی است و باید زمانی بنشینم و به لحاظ حقوقی بحث کنیم. مثلاً در مورد خبرگان یک بحث کارشناسی می‌کنم. یک سؤال مفهومی می‌کنم، برای من ثابت بکنید که فقط فقها خبره هستند؟

شهیدی‌فرد: به نظر نمی‌رسد که چنین ادعایی داشته باشد؟

خوب، دلیل بیاورید که تنها حکم شناسان باید در مجلس خبرگان ورود داشته باشند و ما نیاز به موضوع شناسی و موضوع شناسان نداریم، این را هم جواب دهید. لذا اگر نیاز به موضوع‌شناسی هست، لذا خبرگان ما باید مستجمعی از و تعاملی بین موضوع‌شناس و حکم‌شناس باشد، اقتصاد‌شناس، سیاست‌شناس، جهان‌شناس، فیلسوف. البته من نمی‌گویم نحوه تشخیص اینها مشکل ندارد، فردا دانشگاه می‌آید و می‌گوید، من محور هستم و شاخص تعیین می‌کند که استاد تمام باشد، فلان باشد و بهمان، دوباره همین ماجرا می‌شود. منظور من این نیست، در مورد مکانیزم‌هایش باید اندیشید.

شهیدی‌فر: در طول تاریخ، فقها همه این وجوه را پوشش داده‌اند. شاید منظور فقیهی بوده است. با چنین شرایطی.

مجلس خبرگان اول، (خبرنگان قانون اساسی که اهمیت بالایی هم داشت) این طور نبود. برخی از حوزویان ما می‌گویند که البته من با این سخن از برخی جهات موافق و از برخی جهات مخالفم، می‌گویند که موضوع‌شناسی، شأن فقیه نیست.

این یعنی اینکه توجه داشته باشید که ما نیاز به موضوع‌شناسی داریم، حالا من می‌گویم یک جاهایی بسته به موضوعاتی فقیه می‌تواند موضوع‌شناس هم باشد، اما مسائل امروز پیچیده‌تر از آن حرف‌هاست.

اگر می‌خواهیم انقلابمان را صادر کنیم، باید جهان را بشناسیم. دنیا به سمت و سوهایی می‌رود و ما وظایف و رسالت‌هایی داریم که بایستی به این معنا توجه داشته باشیم.

و اما نکته دیگر، می‌دانید که قبل از انقلاب، وقتی در مجلس دوم بحث اصل متمم قانون اساسی مطرح بود که تعدادی از علمای طراز اول نظارت کنند، مکانیزمش این‌گونه بود که مراجع 20 نفر را معرفی می‌کردند و با قید قرعه، 5 نفر انتخاب می‌شد. از یک طرف گلایه می‌کنید که چرا فقها وارد فقه سیاسی نمی‌شوند، چرا فقها، مراجع و حوزه‌های علمیه ما دستی در احکام حکومتی، احکام سیاسی و متناسب با جمهوری اسلامی ندارند، اما از طرف دیگر در انتخاب فقهای مجلس خبرگان، هیچ نقشی ندارند، این باعث شکاف می‌شود، این پارادوکس است.

من به عنوان فردی می‌گویم که مشغول رصد و نظریه‌پردازی هستم و بحمدالله به عنوان یک روشنفکر طرح اینها را هزینه نمی‌دانم، بلکه یک نعمت می‌دانم. هر چند از بیرون ممکن است بگویند هزینه است.

حتی در اقتصاد قرار بود با تحقق سیاست‌های اصل 44 و هدفمند کردن یارانه‌ها، بدنه اقتصادی فعال‌تر بشود، نه اینکه وابستگی اقتصادی دولت بیشتر شود. اما می‌بینم که وابستگی بیشتر به دولت شد. یعنی برخلاف فلسفه وجودی مورد نظر این طرح.

شهیدی‌فرد: این ناشی از چیست؟

به نظر من ناشی از بی‌تدبیری و نگاه عجولانه است که فکر می‌کنند در عرصه اقتصاد، مشکل کشور در پول است و سرعت تصمیم‌گیری. رفتم سر اصل مطلب. حتی معتقدم که احتمالاً شیوه اجرای طرح هدفمند کردن یارانه‌ها برای آن بوده است که مشکل پول برطرف شود. پولی که می‌خواهد با سرعت تصمیم‌گیری همراه شود. مشکل کشور، برنامه، تئوری، استراتژی و فکر است.

یک گفتمان گران‌سنگی نزد ما آمده و خدا به ما لطف کرده است، به نام انقلاب اسلامی. خوب فهم و درک و تئوریزه‌اش کنید، عقبه فلسفی، کلامی، فقهی و جهانی‌اش را درک کنید.

شهیدی‌فر: اینجا چگونه اجرایی می‌شود.

من در ابتدا بحث فهمش را ضروری می‌دانم.

شهیدی‌فر: با دستور که فهمش کنید که فهم نمی‌شود، بالاخره یک ساز و کاری باید باشد، حاکمیت باید قادر باشد نخبگان را هم به سوی آرمان‌های مردم هدایت کند.

خیر، برعکس، نخبگان باید وارد عمل شوند.

شهیدی‌فر: حالا هر دو

بله، تعاملی باشد.

شهیدی‌فر: زمان که نباید مغفول واقع شود.

بله، زمان مهم است.

شهیدی‌فر: یعنی یک برنامه‌ریزی دقیق و هم حفظ زمان، چگونه سازگار می‌شود؟ مستلزم طبقه حاکمانی است، مستلزم کیفی‌تر شدن رفتار مردم در انتخاب حاکمان است.

همه اینها می‌تواند ذی‌مدخل باشد. من می‌خواهم یک نکته‌ای بگویم، گام اول ارائه یک تئوری جامع از خود انقلاب است. این انقلاب را یک حادثه سیاسی و یا یک تحول ساختی صرف ندانیم. یک منظومه فکری ببینیم.

بگوییم عقبه فلسفی‌اش این است، بستر تاریخی و هویتی‌اش این است، اهداف و شعارهایش این است، 2. اشتباهی که کرده‌ایم و هنوز هم مرتکب می‌شویم، فکر می‌کنیم قدرت مساوی است با قدرت رسمی و غافل می‌شویم از قدرت غیررسمی و این غفلتی است که متأسفانه خود نهادهای غیررسمی و مستقل ما نیز اسیر آن شده‌اند، یعنی حوزه علمیه ما که مستقل بود و منبع خوبی برای بسیج توده‌ها بود، بعد از انقلاب فکر کرد که فقط باید خودش را در قالب تصدی‌گری تعریف کند. فراموش کرد که دو نقش دیگر هم دارد، نظارت و نظریه‌پردازی.

وقتی قدرت، تقلیل پیدا می‌کند به قدرت رسمی، اینها آفت اداره استراتژیک و انقلابی جامعه است. یعنی همه تخم‌مرغ‌ها را در سبد قدرت رسمی می‌ریزیم، حاصلش این می‌شود که از نقادی و نظارت غافل می‌شویم و بالاخره هر کسی که در معرض نقد و در معرض نظارت قرار نگیرد و حسب مردم‌سالاری دینی، چرخش قدرت صورت نگیرد، مطمئن باشید دیر یا زود از آن وجه منضبط و قاعده‌مند، خارج و شخصی می‌شود.

شهیدی‌فر: ما که مدعی هستیم جریان نقد در کشور بسیار بانشاط و رشد اتفاق می‌افتد.

حالا شما که مزاح نمی‌فرمایید؟!

شهیدی‌فر: حالا بدمان نمی‌آید یک شوخی هم بکنیم.

ممنون، ادخال سرور شد؛ اما ما نقد فعال، سیال، مستمر و دوسویه‌ای نداریم. عرض کردم، ما نه نقد نسبت به حقانیت نظام داریم که اطمینان حاصل بشود از وجه دینی آن. بحث مردم‌سالاری دینی مطرح شد و بنده به دو وجه حقانیت و مقبولیت آن اشاره کردم و سفت و سخت از آن دفاع می‌کنم.

بنده سفت و سخت دفاع می‌کنم که حکومت باید فقهی باشد، اصولاً می‌گویم کلاً باید فقهی باشد چرا؟ چون معتقدم فقط و فقط خدا بر انسان ولایت دارد و اگر خدا باید ولایت داشته باشد، ما باید شاهد حکومت و قواعد و رهنمودهای الهی باشیم و چون فقه هم از جنس قانون است.

پس باید دراداره کشور، فقه حاکم باشد. پس اگر قرار است فقه حضور داشته باشد، ما باید شاهد اداره فقهی جامعه باشیم. نباید مشکل داشته باشیم، نباید مقام معظم رهبری به قم تشریف ببرند و گله بکنند که چرا کشور، پشتوانه فقهی لازم را ندارد، چرا در فقه سیاسی آن طور که باید و شاید فعال نیستیم، پس ما واقعاً مشکل داریم.

بحث من این است که چون کشور ما قاعده‌مند و منضبط است و باید فقهی اداره بشود، پس باید مشمول قاعده بینا ذهنیت باشد، یعنی اینکه فقهای ما باید مطمئن بشوند که فی‌المثل مقام معظم رهبری، کشور را فقهی اداره می‌کند، یعنی می توانند سؤال بکنند که حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، مقام معظم رهبری! این تصمیمی که شما گرفتید، منبع فقهی، ادله و منابعش چیست؟ من این را از باب مثال عرض کردم، در تمام مسائل اقتصادی، فرهنگی و سیاسی، فقه ما باید فعال باشد. باید اطمینان حاصل بشود که کشور فقهی اداره می‌شود. این بخش نظارت بر حقانیت آن.

بخش دیگر مربوط به نظارت بر مقبولیت آن است، یعنی اطمینان از رضایت عامه و توجه به نیازهای متحول، همان بحثی که از آن به عنوان مصالح و احکام حکومتی یاد می‌شود. ما مکانیزم فعال و دوسویه‌ای که فقط دولتی نباشد را متأسفانه در حال از دست دادن هستیم، یعنی به تدریج، فقط دارد حاکمیتی می‌شود و این در اقتصاد هست، در سیاست هست، در فرهنگ هست.

این شکاف ما را به جایی می‌رساند که به تدریج یادمان می‌رود که ما وکیلیم، قیم نیستیم. قرار نیست که ما مطلق‌العنان و بدون توجه به حق مردم، زمامدار امور باشیم، یادمان نرود که این اندیشه‌های امام و خود رهبری است. وقتی می‌گوییم مردم‌سالاری دینی، گفته‌ایم قانونیت نظام در گرو دو عامل است، یکی حقانیت حکمرانان و دیگری مقبولیت آنان، یکی شرط تبوتی و دیگری شرط اثباتی و اگر این پشتوانه و عقبه مردمی نباشد و این پشتوانه و عقبه که یک‌بار و برای همیشه که نیست، این باید همیشه حضور داشته باشد.

در غیر این صورت، بخشی از مشروعیت خودمان را از دست می‌دهیم. من تفاسیری از (درباره) مردم می‌بینیم که اصولاً حقی برای مردم قائل نیستند، صرفاً از سرتکلیف به آنها نگاه می‌شود، در حالی که مردم حق دارند، بحث تکلیف نیست.

بله به لحاظ فلسفی حق و تکلیف با هم هستند و من منکر آن نیستم، ولی وقتی امام علی (ع) می‌فرمایند مرا بر شما حقی است و شما را بر من حقی، حق من بر شما این است که از من اطاعت کنید و در نهان و آشکار مرا نصحیت کنید، یا می‌فرمایند با من مثل جبابره سخن مگویید، من کسی نیستم که خودم را عاری از خطا بدانم، اینها چیست؟

معصوم این را می‌گوید: ببینید، من بحثم تعامل است، بحثم مشارکت است، بحثم چرخه دیالیتیک بین عرصه رسمی و عرصه مدنی و عرصه اجتماعی است. بحثم تقویت نهادهای نقاد و نهادهای ناظر است که بخشی از آن روشنفکران، بخشی از آن عالمان و بخشی از آن مردم عادی هستند. امام (ره) قریب به مضمون می‌فرمایند اگر احدی از آحاد جامعه بخواهد رهبر را استیضاح کند، حق دارد و رهبر باید پاسخ بگوید و اگر پاسخی نداشت خودبه‌خود معزول است. (صحیفه امام، ج5، ص 409)

ما باید مکانیزم‌ها را سامان دهیم، نه اینکه روزبه‌روز آن را محدودتر کنیم. روزبه‌روز احساس می‌کنم که نظام قیّمی (قیّم مآبانه) بر نظام وکالتی می‌چربد و این یک خطر است و باید فکری کرد.

شهیدی‌فرد: سابقه روحانی بودن هم دارید؟

من همیشه قم هستم، تدریس دارم، امیدم هم قم و حوزه علمیه است و همیشه هم گفته‌ام که اگر قرار باشد به جایی امید ببندیم، حوزه‌های علمیه است.

شهیدی‌فر: گاهی اوقات، مدعی هستیم، روزنامه‌ها، سایر رسانه‌ها، منابر، فضای دانشگاهی و فضای حوزوی، شاید این دوره مثلاً ادعا شده باشد که بیش از سایر دوره‌ها، جریان نقد فراگیر و همه‌گیر شده باشد، شما علی‌رغم این می‌فرمایید این اتفاق وجود ندارد، این یک. آیا ما همه چیز را این چنین متوجه حاکمان ببینیم درست است؟ همین جریان نقد متوجه اجازه دادن یا اجازه ندادن دولتمردان است یا متوجه مجموعه آثار و لوازم شده است. چه جوری می‌تواند شکل بگیرد.

دو تا بحث بود. یکی سؤال اول که بحث نقد است. نقد یک ویژگی‌هایی دارد، اینکه مستند، روشمند و معقول باشد، نقد فکر باشد نه شخصیت. ما هنوز نمی‌توانیم این دو را از هم تفکیک کنیم.

شهیدی‌فر: نقد شخصیت که هیچ، ترور شخصیت داریم.

تخریب شخصیت داریم، اما بحث حاکمان و اجازه دادن یا اجازه ندادن، نه! به اجازه آنها ربطی ندارد، ممکن است آنها نخواهند و اجازه ندهند. بالاخره بایستی آنها که حلقه واسطه‌اند، عالمان ما، روشنفکران ما بایستند و مقاومت کنند و اجازه ندهند که آنها اجازه ندهند، دو، اینکه ما عبارتی از امام علی (ع) داریم که ابزار سیاست سعه‌صدر است. بالاخره شما می‌خواهید جا پای علی (ع) بگذارید، دیگر از این پرمعناتر و رساتر؟! لازمه بسط و گسترش نقد هم سعه صدر مسئولان است. امام (ره) می‌فرمایند حتی تخطئه از مواهب الهی است.

یعنی اگر کسی شما را خراب کرد، شما از آن یک فرصت بسازید. شما از خودت دفاع کن، دفاع معقول کن. حتی اگر کسی شما را تخریب می‌کند، تو مقابله به مثل نکن. بیا و دفاع مستند و مستدل کن.

عاقلان هستند و قضاوت می‌کنند. بنابراین وقتی تخطئه خود از اسباب رشد و از مواهب الهی است، نقد سالم که جای خود دارد. حال ما تخطئه نخواستیم، پیشکش! اما شما نگاه بکنید که در برابر نقدهای سالم و روشمند و دلسوزانه چگونه موضع می‌گیرند.

شهیدی‌فر: مقدمه‌اش یک جریان اخلاقی سالم نیست؟

من بحثم این است که نهادهای ناظر ما، نهادهای تاریخی مدنی و دینی ما و تشکل‌های مدنی ما حضور داشته باشند، اجازه بدهید یک بحث کارشناسی دینی وجود دارد و آن این است که جامعه مدنی ما برخلاف حرف‌هایی که در دوره گذشته زده می‌شد و الان هم زده می‌شود، برخلاف دنیای سرمایه‌داری، طیفی است. یعنی قابلیت‌های زیادی در آن نهفته است.

اما نهادمند نشده و متشکل نیست. ببینید، در دنیا وقتی جامعه مدنی مطرح می‌شود، قطبی و در خدمت نظام سرمایه‌داری است، یعنی برای اینکه طبقه شکل بگیرد، تحولاتی باید در عرصه سیاست، اقتصاد و عرصه مدنی شکل بگیرد. یعنی طبقه در صورتی شکل می‌گیرد که جامعه مدنی هم عمودی و قطبی باشد و این چیز خوبی نیست.

جامعه مدنی ما الحمدلله قطبی نیست، ممکن است عده‌ای بخواهند به لحاظ سیاسی، قطبی‌اش کنند و این خطرناک است، به هر حال قابلیت‌های نقد خوبی در جامعه مدنی ما وجود دارد اما نهادمند نشده است. متشکل نیست، یعنی در واقع نهادهای لازم از دل این قابلیت بیرون نیامده و اگر هم شکل گرفته‌اند تا حدودی بعد از انقلاب، فراموش کرده‌اند که چه سابقه و چه صبغه ای داشته‌اند.

مستقل بودن حوزه‌های علمیه یکی از شروط اساسی نقد مؤثر در کشور است و اگر وابسته شد یا تنها نقش خود را در تصدی‌گری و اجرا دید، این، نوعی غفلت از آن جایگاه تاریخی است و من بیشتر می‌گویم که روشنفکری و نهادهای مدنی دینی و تاریخی ما باید تقویت شوند و تقویت آنها هم این نیست که آنها اجازه بدهند، اگر اجازه بدهند، چه بهتر،‌ اما اگر اجازه ندهند، آنها باید هزینه‌اش را بدهند،‌از طریق همان اتفاقی که قبل از انقلاب افتاد.

من نمی‌خواهم بگویم که شرایط فعلی همان شرایط قبل از انقلاب است. اما هیچ‌وقت هم چک سفید امضا به شما نمی‌دهم که روزی این‌گونه نشود، باید به مسائل نقد و نظارت توجه شود. از درون نظام نبوی و علوی صدر اسلام، نظام اموی‌ زاده می‌‌شود و فکر می‌کنید چرا؟ چون حقیقت‌گرایان ما رنگ آن‌چنانی ندارند،‌ سکوت می‌کنند. مصلحت اتخاذ می‌شود، مصلحت تمدنی. مصلحت ناشی از حفظ حکومت. حواسمان باشد.

شهیدی‌فر: حفظ نظام یک ضرورت است.

اما، نه به هر قیمتی. ببینید قدرت، تحت هر شرایطی، حتی دست پیامبر اکرم(ص) ابزاری بیش نیست. قدرت، فعل هدف نیست. فعل هدف، اخلاق است، معرفت خداست. اگر جای هدف و وسیله عوض شد، یعنی ماکیاولیسم. حفظ حکومت از اوجب واجبات است برای غایتی است. برای یک چیز دیگری است. این مقدمه آن ذی‌المقدمه است.

شهیدی‌فر: نه اینکه خودش بشود هدف.

بله. خودش اصالت ندارد، برخی اوقات بد تعبیر می‌شود و این جفاست در حق امام. امام جایی قریب به مضمون دارند که تمام تشکیلاتی که در صدر اسلام بوده، برای معرفت خداست، برای بسط عدالت است. اما این بسط عدالت در راستای معرفت خداست.(صحیفه امام، ج20، ص170).

قدرت، فعل مشروط است. فعل ابزاری است. ما قدرت را «برای چیزی» می‌خواهیم. آن چیز است که جهت می‌دهد و تقدم ارزشی دارد و برای آن تقدم ارزشی است که حکومت باید تشکیل داد که طبعاً این حکومت اصطلاحاً تقدم رتبی دارد.

حواسمان باشد که نقش ابزاری دارد. ابزار خوبی هم هست اما مواظب باشیم به چه قیمتی. برخی اوقات جای اخلاق را می‌گیرد و اخلاق وسیله حفظ قدرت می‌شود و رابطه برعکس می‌شود و این خطرناک است و طلیعه یک ماکیاولیسم است. ماکیاولی می‌گفت شعار اخلاق بدهید، اما عمل هم نکردید،‌ نکردید، اصولاً اخلاق آسمانی نیست، زمینی است.

جلال و جبروت حکومت، اصل است. مابقی فرع‌اند و همه چیز مباح است و یک توجیه تاریخی هم برای آن دست و پا می‌کرد.

امام علی(ع) در خطبه 200 نهج‌البلاغه می‌فرماید، به خدا من از معاویه سیاست‌مدارتر هستم، اما دستم بسته است. دست علی(ع) بسته است، دست ما باز باشد؟ شاید داستان عوض شده است. اگر قرار است جا پای حضرت امیر(ع) بگذاریم باید دستمان بسته باشد. اما احساس می‌کنم دست خیلی‌ها باز شده است و من دیدم که بعضی‌ها دستشان باز شده است.

شهیدی‌فر: راستی کتاب اخلاق و سیاست شما بیرون آمد؟

چهار، پنج روز دیگر ان‌شاءالله.

شهیدی‌فر: نمی‌دانم در این کتاب چه بحث کرده‌اید، اما این سال‌ها واژه اخلاق سیاسی، اخلاق سیاستمداران، مطرح است. تلقی شما چیست و این شرایط چقدر احتمالاً ناشی از بی‌توجهی به اخلاق در بین آحاد جامعه، روشن فکران، دولتمردان یا که می‌دانید؟ اخلاق را چگونه می‌شود تقویت کرد؟

یک بخشی از آن به مردم برمی‌گردد که مقاومت نمی‌کنند، اعتماد بیش از اندازه می‌کنند. نظارت دوسویه ندارند، شمشیر ذوالفقار نقد در اختیار ندارند. بخشی از مسئولیت متوجه نخبگان و روشن فکران است.

اما بخشی هم مربوط به حکمرانان است. ما که از مردم نباید توقع داشته باشیم که اخلاق را در قدرت رسمی خود رعایت کنند، آنها که قدرت رسمی در اختیار ندارند. پس باید یقه چه کسی را بگیریم؟ اگر نخواهیم بازی کنیم، باید یقه صاحبان قدرت را بگیریم.

شهیدی‌فر: منظورمان از اخلاق چیست؟

اخلاق، یکسری مطلوب‌ها و ارزش‌های ثابت ما است که هم مورد تأیید عقل و هم مورد تأیید شرع است. مثلاً می‌گوییم دروغ چیز بدی است. صداقت چیز خوبی است. می‌گوییم محبت، گذشت، اصلاح، اعتدال و... خوب است. اینجا نکته‌ای را عرض بکنم، اخلاق فقط شامل وجوه مثبت نمی‌شود، شامل وجوه منفی هم می‌شود، یعنی هم زشتی، هم زیبایی، هم بدی، هم خوبی.

از این می‌خواهم نتیجه بگیریم که هیچ‌کس نمی‌تواند بگوید که اخلاق از سیاست جداست. حتی همان زمان هم که می‌گویند اخلاق از سیاست جداست، دارند فعل مذموم و منفی اخلاقی را توصیه می‌کنند. می‌گوییم چرا جداست؟ می‌گویند چون اخلاق متعالی است، نباید آلوده بشود، می‌گوییم که چه بشود؟ می‌گویند چون سیاست می‌خواهد هر کاری بکند،‌ می‌گوییم خود هر کاری، یعنی فعلی اخلاقی، اما فعل اخلاقی منفی. یعنی اباحه‌گرایی خود فعلی اخلاقی از جنس مذموم آن است.

اما به هر حال منظور ما اینجا اخلاق مثبت، یعنی ارزش‌ها و ثابتات است، یعنی آن چیزی که تقدم ارزشی ما را رقم می‌زند. می‌دانید که بخشی از دین نیز ناظر به اخلاقیات است. به هر حال، من بحث اخلاق و سیاست را عرض کنم، اگر می‌خواهیم سیاست ما اخلاقی باشد،‌ باید منظومه‌ای ببینیم و مجمع‌الجزایری نبینیم. باید این دو را از یک جنس ببینیم.

این دو یکی است،‌ اما مراتبشان متفاوت است. تفاوت آنها در تقدم ارزشی و تقدم رتبی و هدف و وسیله بودن است. یعنی سیاست، فعل مشروط است و اخلاق، فعل هدف است. باید هم با نگاه منظومه‌ای از یک جنس باشند. والا همان اباحه‌گرایی است. اخلاق تقدم ارزشی دارد و قدرت تقدم رتبی.

ما می‌گوییم قدرت یک تیپولوژی (انواع) دارد. زور، تهدید، اغوا، نفوذ و اقناع. هر چه فعل سیاسی یک نظام سیاسی بیشتر متمایل به سمت اغوا، تهدید و زور برود این غیراخلاقی‌تر است و هر چه به سمت محبت، نفوذ و اقناع برود اخلاقی‌تر است. حال می‌توانیم قضاوت کنیم که قدرتمندان ما، بیشتر تکیه بر زور و اجبار و اغوا و رعب و وحشت دارند، یا تکیه بر محبت و عشق و نفوذ و اقناع دارند. امام راحل (ره) سه سیاست را ذکر می‌کردند.

حیوانی، شیطانی و الهی ـ انسانی. سیاست حیوانی،‌یعنی تنها دلمشغولی نیازهای مادی، معیشتی و امنیتی داشته باشیم. سیاست شیطانی، یعنی نیرنگ و اغوا و سیاست الهی ـ انسانی همان سیاستی است که انبیاء دنبال می‌کردند. امام علی(ع) دنبال می‌کرد، امام (ره) دنبال کرد و رهبر معظم انقلاب اسلامی دارند دنبال می‌کنند، منتها ضمانت می‌خواهد. کشور را فقط یک رهبر نمی‌تواند اداره کند، یک شخص فقط نمی‌تواند اداره کند.

مسئولیتی است که روی دوش همه است. همه باید متوجه اختیارات و تکالیف خود باشند. اگر کشور بیشتر به سمت نگاه شخصی یا صنفی برود، امری خطرناک است. امام راحل می‌فرمایند: بدون پشتیبانی مردم نمی‌شود کار کرد و پشتیبانی هم به این نیست که مردم الله‌اکبر بگویند. این پشتیبانی نیست. پشتیبانی به این است که همکاری کنند. (امام ـ در تاریخ 4 6 63)

27 دی ماه در گفتگو با مهر:عماد افروغ: ولایت‌فقیه نماد آزاداندیشی ‌دینی/برخی‌ مترصد فتنه‌گری‌ هستند

رئیس کمیسیون فرهنگی مجلس هفتم گفت: همواره تاکید کرده ام که اصل ولایت فقیه منادی حاکمیت خدا در قالب رهنمودها و قواعد الهی، آزاداندیشی و حقیقت گرایی و رها شدن از قید و بندهای کاذب است و در واقع مسیری است که رستگاری دنیوی و اخروی را برای ما رقم می زند.
عماد افروغ در گفتگو با خبرنگار مهر در باب راه های افزایش مشارکت مردم در تصمیم گیری ها و مقاطع حساس پیش رو گفت: ما وقتی شاکله حکومت خود را بر اساس گفتمان دینی بنا می نهیم توجه دو سویه ای به شرعیت فرمان رهبر و حق نظارت مردم در قالب فلسفه سیاسی مردم سالاری دینی داریم. در واقع حق مردم هم از طرف اسلامیت این فلسفه سیاسی و هم از طرف مردم سالاری آن مورد عنایت است. از این حیث هم حق مردم است که در روندهای سیاسی-اجتماعی مشارکت کنند و هم تکلیفی بر ذمه آنها است که از مردمسالاری دینی به عنوان ظرف تحقق ولایت فقیه حراست کنند.

وی با بیان اینکه غیریت سازی های کاذب با منش امام و رهبری مغایرت دارد گفت: برخی گویا فراموش کرده اند که معصومین راجع به مرام شیعه می فرمایند: نحن ابناء الدلیل .یعنی ما فرزندان دلیل و برهان هستیم. پس چگونه است می کوشند تا نداهای نقادانه ای که در چارچوب نظم انقلابی و اسلامی مسائل خود را مطرح می کنند با تفسیرهای عجیب و اشعری مآبانه وارونه جلوه دهند؟ کجای این امر با مرام و منش اخلاقی و سیاسی مقام معظم رهبری مطابقت دارد؟ ایشان به کرات فرموده اند که باید زمینه برای ارائه نظرات مختلف فراهم باشد و خط قرمز را مخالفت با احکام حکومتی بیان فرمودند. اما گویی عده ای که نانشان در تشنج آفرینی است و بنابر تحلیلی، از ریشه های فتنه محسوب می شوند، می خواهند با هر سخنی ولوله ای برپا کنند و اموری را که با هم ارتباط ندارند به یکدیگر به هر قیمتی مرتبط کنند و فتنه ای برپا سازند و از این رهگذر کاسبی سیاسی خود را به راه اندازند.

وی تاکید کرد: برخی گویا عامدانه در پازل دشمن بازی می کنند و می کوشند هر آنچه را که دشمن برای ایجاد اختلاف در کشور برجسته می کند بزرگ نمایی کرده و بر آن مانور دهند. این امر یقینا خدمت بزرگی به دشمنان است. کار به جایی رسیده است که حرمت تمام افرادی که عمری در خدمت این نظام و امام راحل و مقام معظم رهبری بوده اند با بیان یک انتقاد یا نظر خاص شکسته می شود. این منش چه قرابتی با اصل ولایت فقیه که منادی حقیقت گرایی و آزاد اندیشی است دارد و اساسا چه قرابتی با ساختار تفکر دینی دارد؟

وی در پایان گفت: در حوزه های علمیه همه نظراتشان را آزادانه بیان می کنند و پاسخ می شنوند . از همین روست که بنده بارها تاکید کرده ام که امیدم به حوزه های علمیه است و از دانشگاههای ما به علت تفوق فرمالیسم آبی گرم نمی شود، باشد که دانشگاه هم از این تارهای فرمالیستی رها شود و منشأ امید گردد.

27 دی ماه :روزنامه ایران: دعوت رسانه ملی از چهره​های افراطی مانند افروغ با چه هدفی بود؟
 - روزنامه ایران در ستون دیگه چه خبر خود نوشت:
عماد افروغ از منتقدين دولت در حالي مهمان يکي از برنامه​هاي شبانه شبکه يک سيماي جمهوري اسلامي بود که در اين برنامه فقط و فقط انتقاد کرد و انتقاد. وي که قبل از اين نيز دولت برآمده از آراي مردم را به دور از عقلانيت خوانده بود، در اين برنامه زنده تلويزيوني نيز با بيان اينکه از دل حکومت​هاي علوي، حکومت اموي به وجود مي آيد تاکيد کرد نبايد حاکمان ما کاري انجام دهند که اين اتفاق در ايران نيز بيفتد و معتقدم که ما به آن سو پيش مي رويم!
افروغ که تنها رسالت خود در زندگي را انتقاد مي​داند، همچنين به حوزه​هاي علميه نيز توصيه کرد به جايگاه قبل از انقلاب خود بازگردند و با انجام انتقاد در روند حکومت موثر باشند!
با اين اوصاف معلوم نيست دعوت رسانه ملي از چهره​هاي افراطي مانند افروغ با چه اهدافي صورت مي​گيرد؟

27 دی ماه :خبر آن لاین نوشت:دعوت افروغ در «پارک ملت» درست بود یا غلط؟/ شهاب الدین صدر: آقای ضرغامی، جبران کند
مجلس - حضور عماد افروغ نماینده سابق تهران در برنامه تلویزیونی زنده «پارک ملت» و انتقادات صریحش، با اعتراض برخی حامیان دولت مواجه شد.
 صبح امروز روزنامه ایران، دعوت از او در یک برنامه زنده تلویزیونی را زیر سوال برد و ظهر امروز هم این موضوع به بخشی از مذاکرات نمایندگان در مجلس بدل شد.
یکی از نمایندگان حامی دولت بی آنکه نامی از افروغ ببرد، او را «آقایی که حرف​هایش تیتر رسانه های خارجی می​شود» خطاب کرد و به ضرغامی به دلیل دعوت از او در رسانه ملی تذکر داد. شهاب​الدین صدر هم که ریاست جلسه را بر عهده داشت، سخنان وی را تایید کرد و گفت: آقای ضرغامی کوتاهی صورت گرفته در آن برنامه تلویزیونی را جبران کند.او حتی از بیژن نوباوه و شجاعی کیاسری اعضای هیات نظارت بر صداوسیما هم خواست تا این موضوع را پیگیری جدی کنند.
در ادامه مصطفی کواکبیان نماینده اصلاح طلب سمنان هم در تذکر دیگری بی آنکه نام افروغ یا ضرغامی را ببرد، گفت: والله در «پارک ملت» هیچ مشکل ویژه​ای نیست. اینها که اعتراض دارند، می​گویند هیچ صدایی غیر از صدای ما شنیده نشود. در حالی که صداوسیما مظهر آزادی بیان و متعلق به همه گروه​ها و سلایق است.
مدیر مسئول روزنامه مردم سالاری تاکید کرد که با این حرف​ها نباید برنامه «پارک ملت» را تعطیل کرد.
صدر در پاسخ به وی هم گفت: گاهی مواردی در برنامه​های تلویزیون گفته می​شود که مبانی دینی را ممکن است زیر سوال ببرد. تذکر ما از این حیث بود. وگرنه حق با شما است و صداوسیما متعلق به همه گروه​ها است.

27 دی ماه 90:سایت رجانیوز: افروغ را باید به شبکه چهار دعوت کرد، نه شبکه یک
احزاب و تشکل ها - سایت رجانیوز در یادداشتی با توجه به حضور عماد افروغ در برنامه پارک ملت  شبکه یک سیما نوشت:

صدا و سیما توجه نمی کند که جامعه شناسی مانند افروغ نظرات کارشناسی دارد و نظراتی مثل لزوم ایجاد ساز و کار برای نظارت بیشتر بر رهبری نظام، لزوم حضور روشن‌فکران دانشگاهی در مجلس خبرگان رهبری، عدم استقلال حوزه های علمیه در شرایط فعلی و ضرورت پافشاری فقهای حوزه برای مستقل شدن از حاکمیت و حتی آمادگی برای هزینه دادن در این راه، انتقاد از ساز و کارهای شورای نگهبان و روند فعلی انتخابات مجلس، اصرار بر این که در ایران در شرایط فعلی آزادی بیان مطلوب وجود ندارد، تصریح بر شکست خوردن طرح هدف‌مند کردن یارانه ها و سایر مواردی که وی کرد، نه تنها به ایجاد شور سیاسی در آستانه انتخابات منجر نمی شود، بلکه به ایجاد بدبینی مردم نسبت به حاکمیت، دولت و حتی انتخابات مجلس منجر می شود.

این صحبت ها حرف هایی نیست که کف یک برنامه عمومی شبانه که با توجه به اسمش مانند یک پارک، محل حضور تمام قشرهای مردم است، آن هم در این برهه مهم مطرح شود و قطعاً نیازمند یک برنامه تخصصی در شبکه چهار است تا این نظرات مطرح و بررسی و نقد صورت گیرد.

28 دی ماه 90:انتقاد احمد توکلی از حمله به سردارعلایی و عمادافروغ /رد صلاحیت مطهری تلقی بسته بودن فضای سیاسی را تشدید می کند
احزاب و تشکل ها - احمد توکلی نماینده تهران به خبرگزاری مهر گفت:

*روح قانون اساسی و نظام مردمسالاری دینی اقتضا دارد که فضای آزاد سیاسی حس شود و مسائلی پیش نیاید که محیط عمومی انتخابات را بسته نشان دهد. به طور اصولی‌تر نیز باید از آزادی بیان در چارچوب قانون و اخلاق سیاسی همیشه دفاع کنیم



*هجمه‌هایی که این روزها به بهانه دفاع از نظام ولایت فقیه که افتخار فقه سیاسی اسلام است پیش آمده کمی نگران کننده است نمونه اول قابل ذکر، مقاله سردار علایی و واکنش‌های متفاوت نسبت به آن است.

من که مقاله سردار علایی را خواندم و ناراحت شدم چرا که مقایسه وضع موجود را با زمان شاه، که تلویحاً در آن مقاله انجام شده بود، غیر منطقی و ظلم بود، ولی سردار حسین علایی کسی نیست که از سر سوء نیت حرفی بزند و در وفاداری‌اش به راحتی کسی بتواند شک کند.

*برخورد مناسب و زیبا با آقای علایی را سرداران سپاه که مانند خود او از سوابق درخشان فداکاری برای اسلام و ایران دارند انجام دادند که ناصحانه او را نقد کردند. ایشان هم متواضعانه سوء برداشت از سخن خودش را نفی و دشمنان کمین کرده را ناامید کرد. اما شعاردادن در مقابل منزل آقای علایی و سلب آسایش و امنیت خانوادگی او نه لازم بود و نه مجاز و باعث لطمه به آبروی نظام بود.

*رد صلاحیت علی مطهری تحت عنوان عدم التزام به نظام جمهوری اسلامی و ولایت فقیه، نمونه دیگری از برخوردهای نادرست روزهای اخیر است. این چه نگاه محدودی است که به محض آنکه کسی بخواهد حرفی بزند که کمی با عرفِ و عادت رایج فرق داشته باشد، ولو آنکه با مبانی فقه سیاسی و مسلمات حکومت علوی و صراحت‌های امام راحل و شخص مقام معظم رهبری سازگار باشد، عده‌ای گوینده را ضد ولایت فقیه بخوانند؟

از مبانی مذکور تنها یکی را مثال می زنم: رهبر انقلاب در دیدار با بسیجیان عزیز پس از انتخابات تابستان 88 که به فتنه انجامید، آنجا (فکر می‌کنم آذر 88 بود) آقا فرمودند:«... کسانی هم که با اشاره‌ی دشمن، با تشویق دشمن، با لبخند دشمن، با کف زدن دشمن برایشان می‌خواهند با این نظام، با این قانون اساسی، با این حرکت عظیم مردمی مواجه کنند سرشان را دارند به سنگ می‌زنند؛ سر به دیوار می‌کوبند، کار بیهوده می‌کنند».در اینجا یکباره جمعیت حاضر در حسینیه شعار مرگ بر ضد ولایت فقیه و مرگ بر منافق سر دادند رهبری آزاد اندیش ادامه دادند: «مراقب باشید، مواظب باشید، نمی‌شود هر کسی را بمجرد یک خطایی یا اشتباهی گفت منافق؛ نمی‌شود هر کسی که بمجرد اینکه یک کلمه حرفی برخلاف آنچه که من و شما فکر می‌کنیم ، زد، بگوییم آقا ضد ولایت فقیه است. در تشخیصها خیلی باید مراقبت کنید».

*در پی این رد صلاحیت هیات اجرایی تهران که در سه مرحله قابل اعتراض است و قطعاً منتفی خواهد شد، حملاتی به مطهری در برخی رسانه‌ها صورت گرفت که منشا همان تلقی بسته بودن فضای سیاسی کشور است.

*سومین مورد از برخوردهای نادرست، درباره مواضع دکتر افروغ در برنامه پارک ملت صورت گرفت. این چه تنگ سینگی است که افروغ را با آن سوابق روشن در دفاع از نظام مترقی ولایت فقیه در دانشگاه ها و محافل روشنفکری به دلیل آنکه به استناد نهج البلاغه می گوید که همه ارکان قدرت محتاج نقد هستند، به باد حمله بگیریم؟ البته وقتی او می‌گوید همه باید نقد شوند، خودش نیز مشمول این حکم کلی است و باید نقد شود، ولی نقد با قشون‌کشی به صدا و سیما دو تاست.

*من به جوانان با غیرتی که به دلیل علاقه به مقام رهبری از این حرفهای حق و اسلامی ناراحت می شوند، عرض می کنم که در همه مواضع اسلام را در نظر بگیرند. یکی از عالمان برجسته‌ای که همه ما به اسلام شناسی و زمان شناسی قبولش داریم ، خود رهبری هستند. ایشان در جمع نخبگان علمی کشور که اتفاقاً چند هفته قبل از نقل قول قبلی در سال 88 با صراحت فرمودند: «اینها هم که گفتند از رهبری انتقاد نمی‌کنند، شما بروید بگویید انتقاد کنند، ما که نگفتیم از ما کسی انتقاد نکند؛ ما که حرفی نداریم. من از انتقاد استقبال می‌کنم». این موضع راهم این علی از آن علی که امیرمومنان از صدر اسلام تا قیامت خواهد بود گرفته است.

حضرت علی علیه السلام در خطبه 207 نهج البلاغه نه تنها این کار را حق مردم بلکه وظیفه آنان می‌داند. البته هر کاری روشی دارد.

*من متن کامل سخنان و مصاحبه برنامه دکتر افروغ را خواندم و آن را مواضعی علمی و اسلامی یافتم و مشکلی در آن ندیدم، گرچه اگر مشکلی هم می‌داشت حق پرخاش و تظاهرات نداریم به ویژه در وضعیت فعلی، بحث علمی، جواب علمی می‌خواهد.

*این حرکت‌ها در توهین به افروغ و مطهری و علایی را اسلامی نمی‌دانم و با مصالح نظام اسلامی هم مغایر می‌دانم. همه باید با دفاع از آزادی فضا را برای انتخابات که رهبری مشارکت در آن را حداکثری می‌خواهد مهیاتر کنیم.

29 دی ماه 90:عضو کمیسیون اصل نود:یعنی چه که منتقد یا باید توبه کند یا آماده شهادت شود؟/این رفتار با آقای افروغ با اسلام سازگاری ندارد
احزاب و تشکل ها - فرارو نوشت:
سید فاضل موسوی، عضو کمیسیون اصل نود مجلس معتقد است برخورد با منتقدان باعث می شود که کسی دیگر سخن انتقادی مطرح نکند.
وي در خصوص نحوه برخورد با عماد افروغ گفت: «به نظر می‌رسد که اگر فردی عناد نداشته باشد می‌تواند مطالب خود را بیان کند با طرح این مباحث افرادی که از علم بیشتری برخورددار هستند می‌توانند وارد شوند و شبهات و مشکلات را پاسخ دهند.»
گزيده سخنان وي از اين قرار است:
· برخی از کسانی که حمایت‌های نادرستی را انجام می‌دهند و با منتقدان به شدت برخورد می‌کنند در واقع در آینده امکان برخورد مشابه با خود را ایجاد خواهند کرد. باید واقع‌بین باشیم و میزان ما قرآن است و این قبیل رفتارها با اساس قرآن و اسلام سازگار نیست.
· آقای افروغ انسان مومن و مقیدی است اگر قرار باشد با چنین منتقدانی چنین برخوردهایی شود بهتر است بگوییم دیگر کسی انتقادی را مطرح نکند، باید به تضارب آرا میدان داد تا انسان‌های مومن و متعهد سخنان خود را مطرح کنند و از قبل همین تضارب آراست که نتایج مثبتی به دست خواهد آمد که بتوان به شناخت بهتر اکنون و آینده پرداخت.
· اگر چنین برخوردهایی با روشنفکران دلسوز شود و به آنها که حرف‌هایی مخالف ما دارند بگوییم حرف نزنند در آن صورت دیگر نباید کسی حرف بزند و اگر کسی حرف متفاوت نزند مانند آبی که جاری نباشد، جامعه هم دچار مشکل می‌شود.
· ما باید به شکل منطقی بستر انتقاد را فراهم بکنیم، بی‌گمان منتقدین آقای افروغ هم دلسوزند اما ما ملاکی نداریم که بگوییم منتقدان ایشان دلسوز‌تر از آقای افروغ هستند. اگر ما منتقدان را حذف کرده و دامنه را کوچک‌تر بکنیم، مدام این مساله تکرار خواهد شد و ما به دنبال پیدا کردن دشمن در میان خودمان خواهیم بود.
· ما اصلا بستری ایجاد کرده‌ایم که اگر کسی مخالف من باشد یا باید بیاید و توبه کند و یا آماده شهادت هم بشود. این یعنی ایجاد چالش نظام، نظام ما باورهای دینی دارد و نباید این بستر ایجاد شود. نمی‌توانیم به روشنفکر دینی و اصولگرا گفت که چرا این حرف را زده‌ای!
· امام راحل گفته اند که تلویزیون ما باید دانشگاه باشد، چرا صبح تا شب دیگر دوستان صحبت می کنند و مشکلی ایجاد نمی‌شود و تنها مشکل جایی است که منتقدی از سیمای ملی سخن بگوید.


البته نیم نگاهی به نظرات عماد افروغ در رسانه ها قبل از پارک ملت هم خالی از لطف نیست :

26 دی ماه 90:عماد افروغ: دارندگان گرین کارت فاقد صلاحیت برای نمایندگی مجلس هستند/ قدرت صرفاً از لوله تفنگ و اغوا، خارج نمی شود
 ایلنا نوشت:

عماد افروغ، جامعه‏شناس و نماینده سابق مجلس شورای اسلامی گفت: مجلس امروز ایران نیازمند حضور نمایندگان مستقلی است که با هدف ترویج گفتمان انقلاب، آزادانه سخن بگویند.

وي در نشستی با اعضای شورای هماهنگی ائتلاف کاندیداهای مستقل سراسر کشور گفت: در حالی به زمان برگزاری انتخابات نزدیک می‏شویم که برخی دارندگان قدرت تمایلی به حضور پر رنگ مردم به عنوان متولیان و عقبه اصلی انقلاب ندارند.

گزيده سخنان نماينده سابق تهران را در ادامه بخوانيد:

· بی‏توجهی و نادیده گرفتن قدرت‏های مدنی و غیر وابسته به قدرت دولتی به مرور بی‏اعتمادی و کاهش مشارکت‏ها را به دنبال داشته و بسترساز فاشیسم و دیکتاتوری در جامعه خواهد شد.

· قدرت صرفاً از لوله تفنگ و اغوا، خارج نمی‏شود؛ بلکه مؤثرترین شکل قدرت از مجرای محبت، نفوذ و اقناع بیرون می‏آید.

· در شرایط حساسی به سر می‏بریم. خواسته و ناخواسته جریانی می‏کوشد تا به تعبیر مرحوم شریعتی، تشیع علوی را پیش پای تشیع صفوی، به اسم تشیع علوی، ذبح کند.

· وابستگی به منابع قدرت سیاسی و اقتصادیِ دولتی، برای کاندیداهای مجلس خطرناک و فسادزاست. به جرأت می‏توان گفت منابع قدرت و ثروت در ایران به انحای مختلف، ریشه در نهادهای رسمی و دولت‏ها ـ به دلیل بافت تمرکزگرایی و اقتصاد نفتی ـ دارند؛ هر چند نباید از برخی کانون‏های ثروت و قدرت که در خارج از کشور بوده و با سیاست‏های مداخله‏جویانه، افکار ننگینی در سر دارند، نیز غافل شد.

· تشکیل ائتلاف کاندیداهای مستقل سراسر کشور، یک ضرورت و فرصتی برای ابراز وجود، روشنگری و آگاهی بخشی در چارچوب «گفتمان انقلاب اسلامی» است. بهترین و مطلوب‏ترین کار این است که از طریق این تشکل انتخاباتی، حرف‏های مفهومی بزنید و برای تصدی کرسی نمایندگی هر کاری را مباح ندانید. تنها تلاش کنید شکل سالم مبارزه انتخاباتی را به رخ بکشید و کسانی را به فهرست خود دعوت کنید که از "سلامت، شجاعت و وارستگی" آنها مطمئن هستید.

· به دلیل تضاد ماهوی قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران با قانون اساسی آمریکا، طبعاً دارندگان گرین کارت که با تعهد به رعایت قانون اساسی آمریکا و حتی قوانین منطقه‏ای و محلی و اجتناب از اقدام غیر قانونی علیه آن، واجد آن شده‏اند، فاقد صلاحیت قانونی لازم برای نمایندگی مردم در مجلس هستند.

16 آبانماه 90 :افروغ:ظاهرا احمدی​نژاد سخنرانی متوهمانه را کار می​داند و خردورزی را بی​عاری
دولت - نماینده سابق تهران، معتقد است که رئیس​جمهور فقط دوندگی، حضور فیزیکی و سخنرانی​های هیجانی و بعضا متوهمانه را کار می​داند.
عماد افروغ در يادداشتي که با عنوان "روش «احمدي​نژادي» و تبعات آن" براي خبرآنلاين نوشته، با انتقاد از بي​توجهي رئيس​جمهور به اقتدار قوه قضاييه در سخنراني روز پنجشنبه هفته گذشته​اش در جمع هواداران و اعضاي ستادهاي انتخاباتي سابقش، آورده است: آنچه به طور خاص و به خوبی در این سخنرانی مشهود است، تداوم همان روند انتخاباتی تفرقه افکنی، ایراد اتهامات اثبات نشده غیر قضایی و فرافکنی به منظور بستر سازی برای جذب مخاطبان خاص و به طور عمده احساسی و هیجانیاست. روشی که متأسفانه در مبارزات انتخاباتی 84 و 88 و البته با اشاره به موارد متفاوت جواب داده است، اما دریغ از یک سند محکمه پسند ویا حکم قضایی اثبات شده.
به گفته وي، ظاهرا این تنها راهی است که ایشان برای ماندن در قدرت و دستیابی بیشتر به آن می شناسد، «روشی احمدی نژادی» که تنها امید واهی ایجاد می کند و البته عرض و آبرو می برد.
اين استاد جامعه شناس با طرح اين سوال که این شیوه، چه جایگاهی در یک نظام قانونی، مقتدر و اسلامی، آنهم پس از 32 سال که از عمر شریف جمهوری اسلامی می گذرد دارد؟ و مگر این کشور قانون و به طور خاص قوه قضائیه به عنوان حافظ قانون و کانون رسیدگی به تخلفات و جرایم ندارد؟ افزوده: آنچه از این سخنرانی تلویحا مستفاد می شود، این است که ظاهرا ایشان فقط دوندگی، حضور فیزیکی و سخنرانی های هیجانی و بعضا متوهمانه را کار می داند و کار فکری، خردورزی و نخبگی، از نظر ایشان عین بیکاری و بی عاری است و البته این بیکاری ها و بی عاری ها، ظاهرا بد جوری عرصه را تنگ نموده است.

متن مل این یاد داشت :

روش «احمدی​نژادی» و تبعات آن
دولت - عماد افروغ
سخنرانی رئیس جمهور را از هر طرف که بخوانیم بی توجهی به اقتدار قوه قضائیه در رسیدگی به تخلفات است.
پنج شنبه گذشته 12/8/90 رئیس جمهور در نشستی ظاهرا انتخاباتی و بدون حضور خبرنگاران، مطالبی بیان داشت که از هر طرف بخوانیم تضعیف قوه قضائیه در رسیدگی به پرونده های اختلاس و مفاسد اقتصادی است.آنچه به طور خاص و به خوبی در این سخنرانی مشهود است، تداوم همان روند انتخاباتی تفرقه افکنی، ایراد اتهامات اثبات نشده غیر قضایی و فرافکنی به منظور بستر سازی برای جذب مخاطبان خاص و به طور عمده احساسی و هیجانیاست. روشی که متأسفانه در مبارزات انتخاباتی 84 و 88 و البته با اشاره به موارد متفاوت جواب داده است، اما دریغ از یک سند محکمه پسند ویا حکم قضایی اثبات شده. چه امیدها که به صحت و پی گیری این موارد شکل نگرفته بود، چه اصرارهایی که در رابطه با ارائه این اسناد به محکمه قضایی مطرح نشده بود و چه مخاطبانی که جذب نشده بودند. ظاهرا این تنها راهی است که ایشان برای ماندن در قدرت و دستیابی بیشتر به آن می شناسد، «روشی احمدی نژادی» که تنها امید واهی ایجاد می کند و البته عرض و آبرو می برد.
اما بنده مانده ام، این روش های شخصی، آنهم با این شیوه، چه جایگاهی در یک نظام قانونی، مقتدر و اسلامی، آنهم پس از 32 سال که از عمر شریف جمهوری اسلامی می گذرد دارد؟ مگر این کشور قانون و به طور خاص قوه قضائیه به عنوان حافظ قانون و کانون رسیدگی به تخلفات و جرایم ندارد؟ مگر امام راحل (ره) نفرمودند: « برای خدشه دار نشدن حیثیت افراد متهم، قبل از اثبات جرم، اقدام دادگاه باید به صورت غیر علنی باشد و نشر و پخش آن از طرف دادگاه و غیر، ممنوع اعلام می گردد»(16/6/59) و مگر مقام معظم رهبری بر همین روال تاکید بر استناد به احکام قضایی مستند نکردند. در غیر این صورت هرکسی به راحتی می تواند به دیگری تهمت زند، حکم براند و آبرو برد، آنهم بالاترین مقام اجرایی کشور با آن فرصت ها، امکانات و پوشش خبری در اختیار!
و البته آن روزی که مجلس به رغم اعتراف به حداقل، قصور وزیر اقتصاد در اختلاس سه هزار میلیاردی و اذعان و عذر خواهی وزیر از این قصور، و با عنایت ویژه رئیس مجلس به او رأی اعتماد داد و به رابطه مفهومی قدرت- مسئولیت که منافع و مصالح اصلی اش متوجه جامعه و عامه مردم و پیامی برای دیگر قاصران، مقصران و صاحبان قدرت است، بی اعتنایی کرد، آن روز که به جای طرح سؤال قانونی از رئیس جمهور، استعفای یکی از نمایندگان را در دستور کار قرار داد، باید پیش بینی یک چنین نشست و یک چنین سخنرانی اختلاف افکنانه و خود محورانه را می کرد.
آن روز که قوه قضائیه به رغم اذعان به اتهام تخلفات برخی از مقامات دولتی، از پی گیری حقوقی و تسریع در آن اجتناب ورزید، آن روز که در رسیدگی به اتهام متهمان حوادث قبل، حین و بعد از انتخابات 88 و با ارائه اسناد محکمه پسند کوتاهی و تعلل کرد، باید پیش بینی این روز و مدعیاتی مبنی بر اقدام به کودتا و براندازی، حتی از سوی معاونان وزارت اطلاعات وقت را، می کرد. و به راستی چه رابطه ای بین اشارت آخر و رسیدگی به پرونده اختلاس و اتهامات فساد اقتصادی برخی از مقامات است؟! انشاءالله که رابطه ای نباشد و دادستان محترم با قوت و شدت هرچه بیشتر به رسیدگی خود ادامه دهد.
البته در این نشست یک نقطه قوت هم وجود دارد و آن اشاره رئیس جمهور به موردی است که ظاهرا مدرک آن به قوه قضائیه ارسال شده است و امیدواریم این قوّه به دور از هرگونه تعلل در کنار سایر پرونده ها، به این پرونده به طور خاص رسیدگی کند و این قوّه را از زیر فشار اتهام برخورد گزینشی نجات دهد.
سخن آخر، آنچه از این سخنرانی تلویحا مستفاد می شود، این است که ظاهرا ایشان فقط دوندگی، حضور فیزیکی و سخنرانی های هیجانی و بعضا متوهمانه را کار می داند و کار فکری، خردورزی و نخبگی، از نظر ایشان عین بیکاری و بی عاری است و البته این بیکاری ها و بی عاری ها، ظاهرا بد جوری عرصه را تنگ نموده است.
والسلام
· استاد دانشگاه و نماينده تهران در مجلس هفتم


12 آبانماه 90 :موانع عدم استعفای مدیران از نگاه عماد افروغ/از مصلحت گرایی تا توهم توطئه


دولت - ماهنامه «نسیم بیداری» در گفت​وگویی با عماد افروغ در زمینه علل عدم رواج سنت استعفا نوشت:
* اگر بخواهم چند عامل را مبتنی بر جا نیفتادن فرهنگ استعفا ذکر کنم، تحت عوامل شش گانه، به آن‌ها اشاره می‌کنم. مهم‌ترین عامل به نظر من، عدم تبیین مفهوم رابطه قدرت – مسئولیت در کشورمان است. ما هنوز متوجه این معنا نیستیم که هر کسی با هر درجه از مقام، قدرت و کسوت هم دربرابر پیامدهای اعمال خود و هم پیامدهای بی‌عملی خود مسئول است. یعنی جایی باید عمل می‌کرده نکرده و جایی عملی انجام داده که پیامد مخربی داشته است. این به لحاظ مفهومی و فرهنگی جایگاه بلندی دارد که جا نیفتاده است به این معنا که هر کسی تصدی را عهده دارد می‌شود باید مسئولیت آن را هم بپذیرد.

*عامل دوم قائم به شخص بودن مدیریت در کشور است. رویه فعلی قائم به شخص بودن مدیریت در کشور ما، هیچ ربطی به اسلام و آموزه‌های دینی ندارد. یاد می‌کنم از مرحوم امام (ره) که می‌فرمود اسلام قائم به شخص نیست. عامل سوم نوعی قدر گرایی، سرنوشت گرایی و تصادف گرایی است. گویی این عالم، سرشار از اتفاقات بی‌ریشه است و وقتی رویدادی که با نحوه مدیریت کردن افراد و انجام وظیفه در حوزه مسئولیت خود در ارتباط است رخ می‌دهد، به جای پاسخگویی می‌گویند حتما بایستی اتفاق می‌افتاده است. در نظام‌هایی که قدرگرایی پررنگ است این باور‌ها زیاد دیده می‌شود. گاهی حتی ممکن است مثبت گرایی هم بکنند. بگویند عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد. یعنی نه تنها طلب مردم وصول نمی‌شود که مردم بدهکار هم می‌شوند. در همین ماجرای اختلاس سه هزار میلیاردی اخیر، من وقتی با یکی از اقتصاد‌دان‌ها صحبت می‌کردم، به گونه‌ای درباره پیدا کردن اختلاس سخن می‌گفت که من به او گفتم اجازه می‌دهید پولی هم بابت بدهی به شما بدهیم؟! این به سرنوشت گرایی بر می‌گردد که عاملی فرهنگی است.

*عامل بعدی، استفاده غلط از مفهوم توطئه بیرونی­هاست. من نمی‌خواهم بگویم که دشمن در کمین ما نیست اما این دشمن گرایی بیش از حد، یکی از عوامل موثر در سوالی است که شما مطرح کردید یعنی استفاده غلط از توطئه بیرونی‌ها یا در اصطلاح، توهم توطئه داشتن در مقولاتی که هیچ ردی از توطئه هم دیده نمی‌شود.
*عامل بعدی جهان­گرایی است. می‌گویند نوسانات بازار جهانی، به ما ربطی ندارد و فکر می‌کنند می‌توانند تاثیر پذیری داخلی از آن را مهار بکنند. به عنوان نمونه برای پایین آمدن نرخ سکه، به بازار سکه تزریق می‌کنند. بعد می‌بینند شرایط بد‌تر شد می‌گویند تحت تاثیر گرانی جهانی است. اگر امر جهانی بود چرا ادعا کردید می‌توانید آن را مهار کنید؟ این جهان گرایی‌های پارادوکسیکال نیز در نهادینه نشدن فرهنگ استعفا تاثیر گذار است. اما عامل ششم، فضای بسیار پررنگ مصلحت گرایی آن هم تحت عنوان حقیقت­گرایی است که شاید می‌تواند مرتبط با بحث توطئه گرایی هم باشد.
*بار‌ها شنیده‌ایم که می‌گویند اگر فلان مساله برملا شود یا فلان مسئول استعفا دهد، آب به آسیاب دشمن ریختن است و این باعث می‌شود که زیر سوال برویم. این نوع تفکر، هیچ ربطی به مبانی انقلاب ندارد.

29 مهرماه:تحلیل دکتر عماد افروغ از نظام پارلمانی و نظام ریاستی
مجلس - به اعتقاد یکی از نمایندگان پیشین مجلس، در نظام پارلمانی، شاهد بی​خاصیت کردن مجلس، ولو در موعدی محدود نخواهیم بود.
به گزارش خبرآنلاین، عماد افروغ آنگونه که از یک جامعه شناس انتظار می​رود، از نگاهی برآمده از تخصص جامعه شناختی​اش به بررسی نظام​های حکومتی اعم از ریاستی و پارلمانی می​پردازد. او که می​گوید نمی​داند رهبر انقلاب حسب چه ضرورتی، حرکت به سوی نظام پارلمانی را برای آینده کشور ترسیم کرده​اند؛ به برشماری ویژگی​های نظام مردم سالاری دینی در مقابل نظام​های دموکراتیک پرداخت و از این منظر وارد بررسی جایگاه و اهمیت نظام پارلمانی شد.
به گفته وی، اگرچه مجلس باید در راس امور باشد، اما دولت با اقدامات مداخله جویانه خود در تعیین ترکیب نمایندگان مجلس، مانع از در راس امور بودن آن می​شود. به گفته وی، اگر شاهد «پارلمان دولتی» باشیم و دولت، ترکیب «پارلمان» را تعیین کرده و کاری کند که مجلس در راس امور نباشد، همان بهتر که به سوی نظام پارلمانی برویم.

عماد افروغ، فلسفه سیاسی نظام جمهوری اسلامی ایران را مبتنی بر مردم سالاری دینی خواند که تعریف جدیدی از مشروعیت را می​آفریند. تعریفی که هم شامل «حقانیت» و «شرعیت» است و هم شامل «رضایت» و «مقبولیت عامه».
وی با بیان اینکه مبدع این ترکیب امام خمینی(ره) بود که مفهوم «جمهوری اسلامی» را پایه گذاری کرد، یادآور شد که بعدها مقام معظم رهبری، این مفهوم را در قالب مردم سالاری دینی مورد تاکید قرار دادند.
این استاد جامعه شناس تشریح ویژگی​های «مردم سالاری دینی» و تفاوت​های آن با نظام​های دموکراتیک و تئوکراتیک، بر اساس تحقیقی که در گذشته انجام داده و در قالب کتابی چاپ کرده است، اظهار داشت: در مردم سالاری دینی، بین «حقانیت» و ویژگی اشخاص حاکم و محتوای حکومت با «مقبولیت» و «قانونیت نظام سیاسی» جمعی برقرار می​شود. علاوه بر این در مردم سالاری دینی، شاهد «دموکراسی جهت​دار» و «فضیلت محور» هستیم. برای همین است که برای حاکمان، صفات شرعی پسندیده​ای همچون علم، عدالت و صلاحیت و .. مورد تاکید قرار می​گیرد.
به گفته وی، در «مردم سالاری دینی» ظرایف دیگری هم هست و آن رابطه دیالکتیک بین «ظرف» و «مظروف» است. مردم به عنوان «ظرف» برای پذیرش آن «مظروف» که حاکمیت است، در پی «حقانیت» هستند و بر اساس این حقانیت است که رهبری را می​پذیرند. «مظروف» هم که رهبری است، به راحتی نمی تواند در آراء مردم تردید کند و نسبت به آن بی​تفاوت باشد.
ویژگی پنجم مردم سالاری دینی از منظر افروغ، ضمانت مضاعف حقوق انسانی به اعتبار «مردم سالاری» و به اعتبار «دینی» بودن آن است، بر خلاف برخی تفاسیر از اسلام که توجهی به تکلیف ندارد. بنابرین در «مردم سالاری دینی» نگاه مضاعفی به حقوق انسانی می​شود و در کنار وجه مردم سالاری، که ناظر به حقوق مردم است،شاهد احکامی چون مشورت، امر به معروف و نهی از منکر، نصیحت مسلمین، برابری انسان در برابر خدا، خلیفه الهی انسانی و حریت انسان نسبت به سرنوشتش هستیم. چرا که «مردم سالاری دینی» شریعت دو سویه​ای بین فرمان و نظارت در قوانین اسلامی است. هم «فرمان رهبر» و هم «حضور ناظرانه مردم» را در وجه دینی مردم سالاری دینی شاهدیم.
نماینده سابق تهران با بیان اینکه وجه مردم سالاری دینی هم اقتضائاتی چون توجه به نیازهای مردم و رضایت آنها را در بر دارد، افزود: توجه به این حق در کنار حقوق اسلامی، باعث توجه به حقوق دموکراتیک افراد می​شود. در چنین سیستمی است که امکان نقد مضاعف رهبران نسبت به مقوله ایمانی، رضایت و مقبولیت عامه دیده شده و سازوکارهایی برای آن تعبیه شده است. وجود سازوکارهای نظارتی در سطوح مختلف نیز موید این مساله است.
افروغ، ویژگی بعدی «مردم سالاری دینی» را جلوگیری از اغوا دانست که وقتی بحث حقیقی و نیازهای واقعی می​یابد، فرض «اغوا» در رفتار حاکمان را محدود می​کند. به این ترتیب چه به نام رضایت و چه به عنوان حقانیت، فریفتن مردم را محدود می​کند و آن را مجاز نمی​شمرد. ویژگی بعدی عدم خلط شکل و محتوا است. دموکراسی ممکن است حقوقی را از نظر محتوایی به مردم بدهد ولی شکل آن محدودیتی ایجاد می​کند. مثلا در دموکراسی می​گویند «حق اکثریت»، اما در نظام​های به نام دموکراسی حق مردم را خورده​اند و حکومتی توتالیتر را جایگزین کرده​اند.
به گفته این استاد جامعه شناس، تفاوت دیگر مردم سالاری دینی با دموکراسی، امکان توجه به مسائل اجتماعی و مصلحت​های زمانی و مکانی است که امام(ره) از آن به عنوان «احکام ثانویه» حکومتی یاد می​کردند. این احکام ثانویه بازتاب قابل توجهی در عدالت و قوانین مورد نیازی در زمینه​هایی همچون بانک و بیمه و .. داشت. بحث فقه پویا و لحاظ کردن زمان و مکان در بررسی مسائل و نیازهای اجتماعی و اقتصادی در فهم موضوعات از جمله برتری​های «مردم سالاری دینی» است.
ویژگی بعدی چرخش اصحاب قدرت در مردم سالاری دینی است. افروع در تشریح این ویژگی گفت: اگرچه محسنات زیادی برای دموکراسی مطرح شده که حکومت منضبط حکمرانان، مشروط بودن آن و چرخش صاحبان آن از این دست است؛ اما در مردم سالاری دینی، به شکل برجسته​تری شاهد آن هستیم. در مردم سالاری دینی باید تن به جمهوریت خواهی و دموکراسی خواهی بدهیم. چرا که نمی​شود عنوانی را بکار گرفت اما به ملزومات آن بی​توجه بود. نباید فراموش کنیم که مردم سالاری دینی، یک فرصت و قیدی را برای هر دو واژه ایجاد می​کند. به این ترتیب، آنها که «حقانیت» دارند، نمی توانند بدون جلب «مقوبلیت عامه» کودتا و ترور کنند و مردم هم حق ندارند دور هر کسی با هر ویژگی​ای حلقه بزنند.
به گفته وی، آخرین ویژگی «مردم سالاری دینی» وجود کنترل​های حداقلی و منضبط دولت است. دولت دستش در مردم سالاری دینی باز و مطلق العنان نیست و اختیاراتش قابل پیش​بینی است.
این استاد دانشگاه با بیان اینکه تمامی ویژگی​های فوق الذکر، روح و جوهر مردم سالاری دینی هستند، ادامه داد: فلسفه سیاسی ما مبتینی بر سازوکارهای دینی است و باید متوجه روح وجوهر مردم سالاری دینی در آن باشیم. از جمله اینکه باید بدانیم که با هر ظرفی نمی​توان این مظروف را محقق کرد. مثلا با سازوکار رژیم گذشته نمی​توانیم مردم سالاری دینی داشته باشیم. اما متاسفانه در مواردی دست به سازوکارهای به جامانده از رژیم گذشته نزدیم و بسیاری از مشکلات کنونی به دلیل عدم تناسب ظرف با مظروف است.
وی افزود: ایجاد چنین تناسبی تا حالا نشده و ممکن است به تدریج با بحران روبرو شویم. چون ظرف به جا مانده از آن رژیم، مظروف خود را می​طلبد و مظروف انقلاب، ظرف خود را طلب می​کند. اگرچنین تناسبی ایجاد نشود، آن ظرف، مظروف خود را به نظام گرانقدر و انقلاب ما تحمیل می​کند. بنده بارها نسبت به این مساله هشدار داده​ام که توجهی به آن نشده و این روزها متاسفانه شواهدی از آن را می​بینیم. اگر ظرف با مظروف منطبق نشود، زشتی​های تئوکراتیک را نمایان می​کند. از این رو هم باید به لحاظ نظری مراقب باشیم و هم به لحاظ عینی باید مظروفی را بیابیم که متناسب با ظرف انقلاب ما باشد.
افروغ با تاکید بر اینکه «این مظروف است که اصالت دارد و ظرف می​تواند در شرایط زمانی و مکانی تغییر کند»، خاطرنشان کرد: زمینه این امر در مردم سالاری دینی دیده شده است. برای این منظور هم باید ظرف به جای مانده از گذشته را تغییر بدهیم و هم اینکه یک بحث اساسی راجع به ظرف داشته باشیم تا متناسب با مظروف، ظرف را دگرگون کنیم. این در حالی است که گاهی «ظرف​»هایی را تعریف می​کنیم که جوابگو نیستند و محدودیت​هایی را ایجاد می​کنند که اصالت ندارند.
وی با این مقدمه در پاسخ به سوالی که به سخنان مقام معظم رهبری دال بر تغییر ساختار نظام به سمت پارلمانی شدن اشاره داشت، گفت: من تاملی دارم که ایشان حسب چه ضرورت و مساله​ای این موضوع را مطرح کرده​اند؟ آیا آسیب​هایی را مشاهد کرده​اند؟ باید منتظر باشیم و ببینم که دغدغه ایشان چه بوده است. البته درباره بخشی از سخنان ایشان باید بگویم که ما فاقد نظام​های حزبی هستیم و به دلیل تمرکزگرایی در کشور، نظام و اقتصاد مبتنی بر نفت و فقدان فرهنگ حزبی در میان فعالان سیاسی که متاثر از رابطه قدرت ثروت است؛ مردم وقتی انتخابات مجلس و ریاست جمهوری را برگزاری می​کنند روند امور به تفکیک قوا نزدیکتر است. چرا که مردم به «حزب»ی رای نداده​اند که این «حزب» دولت را تعیین کند.
به گفته وی، وقتی دو انتخابات مجزا برای دولت و مجلس برگزار می​شود، مشروط به توجه به قانون اساسی و اصل تفکیک قوا، می​توان امیدوار بود که مجلس بر دولت، نظارت کند. اما اگر شاهد «پارلمان دولتی» باشیم و دولت، ترکیب «پارلمان» را تعیین کرده و کاری کند که مجلس در راس امور، نباشد همان بهتر که به سوی نظام پارلمانی برویم.
افروغ یادآور شد: یکی از مسائلی که همواره تذکر داده​ام، همین تاثیر​های سوء دولت بر مجلس است که ممکن است تا مرز بستن مجلس هم پیش رود. کما اینکه هیات​هایی از سوی دولت و یا علی​الظاهر با همکاری دولت و مجلس، تشکیل می​شوتد برای انتخابات بعدی در مجلس و چینش نیروها در آن، تصمیم گیری می کنند! چینش اینگونه ترکیب مجلس از سوی گروه​های نزدیک به دولت و یا حتی تشکیل کمیته​ای منتسب به رئیس دولت، شتر سواری دولا دولا است! در چنین شرایطی که دولت بخواهد مجلس تعیین کند، بهتر است به سوی پارلمانی شدن پیش برویم.
نماینده سابق تهران خاطرنشان کرد: اگر چه در نظام​های پارلمانی، امکان نظارت پارلمان بر دولت کم می​شود، اما چشم امید به حضور اقلیتی در مجلس است که در مقابل این «هم​نوایی​ها» بایستد.
افروغ در پاسخ به اینکه چه ضعفی در ساختار نظام «ریاستی – پارلمانی» کنونی وجود داشته که سبب شده رهبر انقلاب از نیل به سوی نظام پارلمانی سخن بگویند؟، اظهار داشت: سوال جدی همین است که چرا ایشان نظام کنونی را مقبول ندانسته​اند و برای همین است که باید منتظر مواضع بعدی ایشان باشیم. البته در حال حاضر برخی پیشنهاد کرده​اند که برای مواجهه انتقادی راحت تر با دولت، بهتر است که پست «نخست وزیری» احیا شود و رئیس​جمهور، «نخست​وزیر» را انتخاب کند تا او پاسخگوی مجلس باشد و مجلس هم بی​مهاباتر بتواند با او برخورد کند.
این نماینده مجلس هفتم با بیان اینکه بر اساس قانون اساسی ایران، هیچ نهادی حق تعطیلی مجلس را ندارد، یادآور شد: حتی رهبری هم نمی​تواند مجلس را منحل کند. این موضوع از نقاط مثبت مجلس و قانون اساسی ما است. البته ممکن است برخی با اقداماتشان اگرچه مجلس را به تعطیلی نمی​کشانند، اما آن را بی​خاصیت می​کنند. اما در نظام پارلمانی، شاهد بی​خاصیت کردن مجلس، ولو در موعدی محدود نخواهیم بود.

26 مهرماه نود:عماد افروغ:برخلاف برخی تصورات احساسی رهبری به مفهومی قاعده‌مند و منضبط از ولایت فقیه معتقدند
یزدفردا - فارس نوشت:
عماد افروغ با اشاره به فرازهایی از بیانات مهم مقام معظم رهبری در جمع دانشجویان و دانشگاهیان استان کرمانشاه گفت: حسب استنباطی که مقام معظم رهبری از مفهوم ولایت مطلقه ارائه کردند و شیوه‌های این استنباط را هم در اندیشه‌های امام می‌توانیم جست وجو کنیم، می‌توان فهمید که ایشان برخلاف برخی تصورات احساسی و واهی، مفهومی قاعده‌مند و منضبط از ولایت فقیه به دست دادند.
اهم اظهارات وی به شرح زیر است:
*در واقع به تعبیر من ایشان حتی در تصریح مطلقه بودن ولایت فقیه هم اشاره به انضباط و قاعده کردند.
*اینکه برخی از مفهوم مطلقه تفسیر شخصی می‌کنند کاملا خطاست. در واقع اگر بحث ولایت مطلقه فقیه مطرح می‌شود به این معنی نیست که ما بدون قاعده حدود اختیارات یک شخص را افزایش می‌دهیم. باید دانست که اصلا بحث ولایت مطلقه شخص نیست بلکه اگر بحث مطلقه به میان می‌آید حسب دایره فقه و اختیاراتی است که ولایت فقیه در زمان غیبت در بعد سیاسی و اجتماعی دارد و به شدت هم مقید است.
*این نکته قابل توجهی بود برای کسانی که عقل خود را تعطیل می‌کنند و فقط به گونه‌ای منتظر می‌شوند تا رهبری نظری بدهد و بعد آنها صرفا پیروی کنند.
*ولایت فقیه جایگاهی دارد که با عقل متناقض نیست. ولایت فقیه به قول حضرت امام به صرف تصور موجب تصدیق می‌شود و اگر کسی کمی در آموزه‌های دینی و آیات الهی تأمل کند خود به خود متوجه این معنا می‌شود که بایستی حکومت را به کسی سپرد که آگاه به فقه باشد و این را امام (ره) با استدلال عقلی اثبات می‌کنند.
* بنابراین ما نمی‌توانیم در مسائل مبنایی، عقل خود را تعطیل کنیم و دست روی دست بگذاریم تا ولی فقیه مسئله‌ای بگوید و ما پیروی کنیم. زیرا این مسئله با مبنای عقلی خود ولایت فقیه تناقض دارد.

14 مهرماه 90:سه نظر مشورتی افروغ به احمدی نژاد و بی توجهی او در کسوت شهردار تهران
چهره ها - تهران امروز در مصاحبه ای با عماد افروغ نماینده اصولگرای مجلس هفتم نوشت:
*بعد از اینکه آقای احمدی نژاد شهردار شده بود و تخصص من هم جامعه‌شناسی شهری بود، یک آقایی که الان هم عضو هیات علمی است به من گفت که می خواهند یک حلقه مشورتی برای ایشان درست کنند برای کار‌های شهری. ما هم استقبال کردیم. استقبال از ایشان در آن زمان استقبال از خودمان و آرمان هایمان و دغدغه های عدالت طلبانه بود. من رفتم و به ایشان سه مشورت دادم. مشورت اول من این بود که فقط و فقط به خدمت فکر کنید. دوم این‌که به ریاست جمهوری نظر نداشته باشید. سوم این که نگویید نگذاشتند. همین حالا موانع را شناسایی و آن‌ها را برطرف کنید.
*من به لحاظ پیشبرد اهداف اصولگرایی این سه مشورت را به ایشان دادم و بعد بحث حقوق شهروندی را هم به ایشان ارائه کردم. روی این حقوق شهروندی کار مفصلی کرده بودم. بعد احساس کردم ایشان چندان میلی به این امور ندارد. دیدم که اصولا ایشان به دنبال کارهای مبنایی و استراتژیک نیست، ایشان دنبال این بود که کارهای زود بازده انجام بدهد و به همین دلیل من دیگر نرفتم.
*شما می توانید این مسئله را از آقای خوش چهره سوال کنید. چون من به توصیه ایشان به آن جا رفتم. آقای خوش چهره هم نیت خیر داشت. من دیگر در جلسات شرکت نکردم و در دفتری که به مشاور اجتماعی داده بودند هم مستقر نشدم.
*[در پاسخ به این پرسش که پس چرا شما در زمان انتخابات 84 از ایشان حمایت کردید؟ ]چون رقیبش آقای هاشمی بود و من از منتقدان جدی تفکر و الگوی اقتصادی آقای هاشمی در زمان ریاست جمهوری ایشان بوده و هستم.
* من فکر می کنم انقلاب ما بیشتر به عرض تاریخ تعلق دارد تا به طول تاریخ و این مانور تجمل گرایی که ایشان در نمازجمعه مطرح کرد بیشتر مربوط به طول تاریخ است تا عرض آن. من از همان زمان نسبت به ایشان حساسیت داشتم چرا که تلوّن را در آقای هاشمی دیدم. در نمازهای جمعه اول انقلاب ایشان صحبت‌های مفصلی در باب عدالت اجتماعی و بسط طبقه متوسط می‌کرد. من روی سیستم اقتصادی ایشان کار کرده‌ام و با سیستم اقتصادی مرحوم آذری قمی تطبیق داده ام. در نظام اقتصادی قبلیِ آقای هاشمی، مبنا، کنترل دولت؛ اجزا، بخش دولتی، بخش تعاونی و بخش خصوصی؛ رابطه، قانون و هدف، عدالت اجتماعی به معنای بسط طبقه متوسط در جامعه بود و در نظام اقتصادی آقای آذری قمی، مبنا، نظارت دولت؛ اجزا به طور عمده بخش خصوصی؛ رابطه، احکام اسلامی و هدف عدالت فردی بود. بعد که ایشان به ریاست جمهوری رسید گرایش مضمونی به نظام اقتصادی آقای آذری قمی یعنی اقتصاد آزاد پیدا کرد اما با مبنای متفاوت.

14 شهریور 90:افروغ: باید از نخبگان دلجویی شود/اقدامات مبارکی در دست انجام است
احزاب و تشکل ها - عماد افروغ معتقد است که برای حضور دوباره نخبگان در عرصه سیاسی کشور و بویژه کاندیداتوری انتخابات مجلس باید از آن​ها دلجویی شود.

این جامعه شناس و استاد دانشگاه، چندی پیش با حضور در کافه خبر با اعتقاد بر اینکه سلب اعتمادی صورت گرفته است، گفت: اطمینان خاطر وجود ندارد. چه از ناحیه نخبگانی که می​خواهند وارد عرصه شوند و خودشان را عرضه کنند و چه از سوی مردمی که می​خواهند رای دهند.

به گفته وی، قرائن نشان می​دهد که ما حضور نخبگی و مردمی پررنگی به خاطر مسائلی که اتفاق افتاده نخواهیم داشت. مگر اینکه بخواهیم بگوییم هیچ مساله ای نبوده و اگر هم بوده نباید درباره آن حرفی بزنیم! من معتقدم که به خاطر اتفاقاتی که افتاده، سلب اعتماد عمومی رخ داده و حوادثی قبل، حین و بعد از انتخابات ریاست جمهوری دهم رخ داده که باید مرمت شود. مثلا تهمت​ها و افتراهایی زده شده که نه سندی برای اثبات آن ارائه شده و نه عذرخواهی صورت گرفته است.

افروغ، عطف به این قرائن اینچنین قضاوت کرد که «نباید شاهد تحول عمده​ای در مجلس بعد باشیم» و افزود: چون این تحول عمده، به عرضه نخبگی برمی​گردد که وقتی نخبه​ای خودش را عرضه نمی کند؛ انتخاب محدود به یکسری افراد و اشخاص خاص می​شود. موضوع بعد هم به حضور مردم بر می​گردد. اما باید در وهله اول عرضه​ای از سوی نخبگان صورت بگیرد و بعد منتظر حضور مردم باشیم. اما اگر اتفاقاتی رخ دهد و سعه صدری دیده شود، در تایید صلاحیت​ها وسعت نظر لحاظ شود و عذرخواهی​هایی صورت بگیرد و قوه قضاییه با این بداخلاقی​ها و بی اخلاقی​ها مستقل و مقتدرانه برخورد کند و هر از چندگاهی برای تسلی خاطر شعار ندهد و واقعا عمل کند، می توان امیدوار بود که اتفاقی بیفتد.

پس از آزادی و تخفیف مجازات برخی محکومان سیاسی در روزهای اخیر، افروغ با استقبال از این اقدام، گفت: در این منازعات و درگیری‌هایی که در سال‌های اخیر اتفاق افتاد، تا حدودی چهره رحمت‌آمیز نظام تحت‌الشعاع وجه و چهره قهرآمیز آن قرار گرفته شد و متاسفانه اختلافات گذشته گروه‌های سیاسی و تفسیرهای غلط از اتفاقاتی که در کشور رخ داد، بر این غلبه افزود. عفو تعدادی از زندانیان سیاسی اقدامی مبارک و ارزنده و گامی مثبت است. این اقدام گامی مثبت در ارتقای اعتماد عمومی و هم به نمایش گذاشتن چهره محبت‌آمیز و توام با رحمت و رافت نظام است.

عماد افروغ این اقدام را در راستای تحکیم پایه‌های مقبولیت و مشروعیت نظام جمهوری اسلامی و ارتقای اعتماد عمومی تفسیر می کند و می گوید یقین دارم تمام گروه‌ها پیام لازم را از این عفو و آزادی‌ها استنباط خواهند کرد و می‌کوشند در نوع تفسیر و نگاه‌شان از اتفاقات و نحوه مواجهه با یکدیگر تجدیدنظر کنند. من این اقدام مبارک را در راستای تقویت وحدت و جنبه رحمت معنی می‌کنم.

وی به خبرآنلاین گفت که اگرچه زمینه حضور نخبگان در عرصه فعالیت​های سیاسی بویژه کاندیداتوری برای انتخابات مجلس چندان امیدبخش نبود اما با اقدامات مبارک اخیر بارقه​ امیدی دیده می​شود و باید منتظر روزها و اقدامات آتی بود.

30 تیرماه 90:واکنش​های رسانه​های داخلی و خارجی به مصاحبه​های افروغ و مطهری با خبرآنلاین
احزاب و تشکل ها - خبرآنلاین در دو هفته گذشته مصاحبه​هایی با عماد افروغ و علی مطهری داشت که بازتاب گسترده​ای در رسانه​های داخلی و خارجی یافت.

نسرین وزیری: بنا بر آن مصرع معروف که می​گوید «هر کسی از ظن خود شد یار من»؛ هر یک از رسانه​های مذکور آن بخشی از این مصاحبه​ها را منعکس کردند که در راستای اهداف و برنامه​هایشان بود. در این میان رویکرد رسانه​های خارجی با انتقاد برخی رسانه​های داخلی مواجه شد تا آنجا که به جای انتقاد به سوء استفاده رسانه​های خارجی، به افروغ و مطهری انتقاد شد که چرا مطالبی را مطرح کرده​اند که با اقبال بیگانگان مواجه شده است.

20 تیرماه 90:توصیه​های انتخاباتی افروغ به اصلاح​طلبان، اصولگرایان و شورای نگهبان

 نماینده سابق تهران گفت: اصول گرایی و اصلاح طلبی باید این وحدت در عین کثرت درون گروهی خود را بتواند به نمایش بگذارد .

عماد افروغ در کافه خبر، در پاسخ به سوالی که به مدل​های انتخاباتی برای انتخابات آینده اشاره داشت، گفت: اگر بخواهیم از بعد اجتماعی به موضوع نگاه کنیم باید در دل هر یک از این جریان ها شاهد وحدت در عین کثرت باشیم. یعنی اصول گرایی و اصلاح طلبی باید این وحدت در عین کثرت درون گروهی خود را بتواند به نمایش بگذارد . اولا اصلاح گرایان ملتزم به قانون اساسی تنها محدود به گروه های خاص نیستند و می توانند تنوع داشته باشند؛ اصول گرایان ملتزم به انقلاب اسلامی هم محدود به گروه های خاص نباید باشند.

وی با بیان اینکه در انتخابات مجلس هشتم بحث هایی که مرتبط به گروه 5+6 بود نشان دهنده وحدت در عین کثرت نمی توانست باشد، ادامه داد: همه سلایق اصول گرایان ملتزم به انقلاب اسلامی در این حلقه دیده نمی شد. به همین دلیل توصیه می کنم که در میان اصول گرایان و اصلاح طلب ها اگر کسی به گفتمان انقلاب اسلامی باور ندارد، کنار برود چرا که با گفتمان هایی مانند لیبرالیسم و سوسیالیسم و ناسیونالیسم و. ..نمی توان بحث از التزام به انقلاب اسلامی را به میان آورد .البته این موضوع خودش نیاز به ظرافت دارد که ببینیم چه کسی التزام دارد و چه کسی ندارد . اما آن هایی که در گفتمان انقلاب هم فعالیت می کنند باید به موضوع وحدت در عین کثرت توجه داشته باشند . چرا که مدیریت موفق در جامعه باید ترجمانی از وحدت در عین کثرت باشد . وقتی جامعه یک دست شد بدانید که جامعه بیمار اداره می شود . ما حرف از یک دستی گفتمانی زدیم اما سلایق و دیدگاه ها و ارای مختلف باید دیده شود. باید ریسمان وحدتی بین سلایق مختلف وجود داشته باشد . در این بین باید مجالس معرف دیدگاه ها و سلایق مختلف باشد.

این استاد دانشگاه با تاکید بر اینکه نظام سیاسی ما مبتنی بر مردم سالاری دینی و جمهوری اسلامی است، ادامه داد: فکر می​کنم کسانی که دست اندرکار تایید صلاحیت هستند باید وسعت نظر داشته باشند و به وجوه انضمامی و اقتضایی که لازمه مدیریت صحیح است، توجه داشته باشند .در چنین شرایطی می تواینم امیدوار باشیم که مجلس نهم ترجمانی از آرای مختلف باشد.

به اعتقاد وی، اگر یک رقابت سالم و ایمن صورت بگیرد و آن ملاک های مربوط به تایید صلاحیت هم ضیق نشود و ترجمانی از کثرت سلایق باشد، فکر می کنم آن چیزی که از بعد مردم سالاری توقع داریم متبلور می شود. یک چرخش نخبگی و قاعده مندی در عرصه سیاسی رخ می دهد . وقتی میدان رقابت سالم وجود داشته باشد، مجلس هم معرف این رقابت ها خواهد بود.توصیه​های انتخاباتی افروغ به اصلاح​طلبان، اصولگرایان و شورای نگهبان
انتخابات - نماینده سابق تهران گفت: اصول گرایی و اصلاح طلبی باید این وحدت در عین کثرت درون گروهی خود را بتواند به نمایش بگذارد .

عماد افروغ در کافه خبر، در پاسخ به سوالی که به مدل​های انتخاباتی برای انتخابات آینده اشاره داشت، گفت: اگر بخواهیم از بعد اجتماعی به موضوع نگاه کنیم باید در دل هر یک از این جریان ها شاهد وحدت در عین کثرت باشیم. یعنی اصول گرایی و اصلاح طلبی باید این وحدت در عین کثرت درون گروهی خود را بتواند به نمایش بگذارد . اولا اصلاح گرایان ملتزم به قانون اساسی تنها محدود به گروه های خاص نیستند و می توانند تنوع داشته باشند؛ اصول گرایان ملتزم به انقلاب اسلامی هم محدود به گروه های خاص نباید باشند.

وی با بیان اینکه در انتخابات مجلس هشتم بحث هایی که مرتبط به گروه 5+6 بود نشان دهنده وحدت در عین کثرت نمی توانست باشد، ادامه داد: همه سلایق اصول گرایان ملتزم به انقلاب اسلامی در این حلقه دیده نمی شد. به همین دلیل توصیه می کنم که در میان اصول گرایان و اصلاح طلب ها اگر کسی به گفتمان انقلاب اسلامی باور ندارد، کنار برود چرا که با گفتمان هایی مانند لیبرالیسم و سوسیالیسم و ناسیونالیسم و. ..نمی توان بحث از التزام به انقلاب اسلامی را به میان آورد .البته این موضوع خودش نیاز به ظرافت دارد که ببینیم چه کسی التزام دارد و چه کسی ندارد . اما آن هایی که در گفتمان انقلاب هم فعالیت می کنند باید به موضوع وحدت در عین کثرت توجه داشته باشند . چرا که مدیریت موفق در جامعه باید ترجمانی از وحدت در عین کثرت باشد . وقتی جامعه یک دست شد بدانید که جامعه بیمار اداره می شود . ما حرف از یک دستی گفتمانی زدیم اما سلایق و دیدگاه ها و ارای مختلف باید دیده شود. باید ریسمان وحدتی بین سلایق مختلف وجود داشته باشد . در این بین باید مجالس معرف دیدگاه ها و سلایق مختلف باشد.

این استاد دانشگاه با تاکید بر اینکه نظام سیاسی ما مبتنی بر مردم سالاری دینی و جمهوری اسلامی است، ادامه داد: فکر می​کنم کسانی که دست اندرکار تایید صلاحیت هستند باید وسعت نظر داشته باشند و به وجوه انضمامی و اقتضایی که لازمه مدیریت صحیح است، توجه داشته باشند .در چنین شرایطی می تواینم امیدوار باشیم که مجلس نهم ترجمانی از آرای مختلف باشد.

به اعتقاد وی، اگر یک رقابت سالم و ایمن صورت بگیرد و آن ملاک های مربوط به تایید صلاحیت هم ضیق نشود و ترجمانی از کثرت سلایق باشد، فکر می کنم آن چیزی که از بعد مردم سالاری توقع داریم متبلور می شود. یک چرخش نخبگی و قاعده مندی در عرصه سیاسی رخ می دهد . وقتی میدان رقابت سالم وجود داشته باشد، مجلس هم معرف این رقابت ها خواهد بود.

19 تیرماه 90 :روایت افروغ از کاسه​های داغ​تر از آشی که زمینه پذیرش سخنان رهبری را تنگ می​کنند
 - عماد افروغ معتقد است که نه تنها شرایط سیاسی، اجتماعی و فرهنگی مستعدی برای پذیرش آرای مخالف نداریم، بلکه شرایط برای پذیرش آرای رهبری هم مستعد نیست.

وی با حضور در کافه خبر، گفت: برخی کاسه داغ تر از آش هستند. مقام معظم رهبری خط قرمز مخالفت با رهبری را تعیین کردند و فرمودند که اولا ضدیت نباشد و ثانیا مخالف احکام حکومتی نباشد. رهبری این دایره را محدود کردند.

رئیس کمیسیون فرهنگی مجلس هفتم با اعتقاد بر اینکه می​توان مخالف آرا و عقاید رهبری هم باشیم، ادامه داد: نکته جالب این است که کسانی خط قرمزهای رهبری را بر نمی تابند و دایره مخالفت با ولی فقیه را تنگ می کنند که خودشان عملا این خط قرمزها را شکسته اند. کسانی که وانمود می کردند که با هر گونه مخالفتی با رهبری، سر عناد و ناسازگاری دارند و دایره عدم همخوانی ها با نظرات رهبری را خیلی وسیع گرفته بودند، خودشان نسبت به احکام حکومتی رهبری بی توجهی کردند. به عنوان نمونه در ماجرای وزارت اطلاعات چه کسی مخالفت کرد؟

19 تیرماه 90:«چالش سر بریدن انقلاب با خود انقلاب» از منظر عماد افروغ
احزاب و تشکل ها - «چه اقداماتی برای نظام هزینه بر است؟» این سوال سبب شد تا یک جامعه شناس به تعریف بد و سخت​افزارانه​ای که از «هزینه» شده است، انتقاد کند.

عماد افروغ مهمان کافه خبر بود که گفت: خروار خروار اخلاق و معنویت را پایمال و حیثیت افراد را لکه دار می کنند، اما نمی گویند که داریم هزینه می​دهیم. اما تا یک مساله​ای در سایتی مطرح می​شود که خوشایندشان نیست، می​گویند هزینه است!

وی در ادامه به طرح این سوالات پرداخت: واقعا تصور ما از حکومت اسلامی و مدیریت مطلوب اسلامی و سیره عملی و نظری نبوی و حضرت امیر این است؟ که به راحتی اجازه دهیم به کسی هتک حرمت شود و نه تنها از او دفاعی نشود، بلکه توجیه هم شود و این را هزینه ندانیم؟

به اعتقاد وی، هزینه را بیش از حد سخت افزارانه تعریف کرده​ایم و از وجه نرم افزارانه آن غافل شدیم. یعنی چیزهایی را که دیده نمی شود، لطیف و نرم است را نمی بینیم. در حالیکه انقلاب ما یک انقلاب نرم است و بیش از آنکه قدرت سخت افزاری داشته باشد، قدرت نرم یعنی قدرت اخلاقی و معنوی داشته است. ما تا چه اندازه در بسط و نشر این قدرت، حساب باز کردیم و حساس بودیم که این قدرت، آسیب نبیند و مشمول هزینه نشود؟ من احساس می​کنم که انحرافی در کشور ما رخ داده و انقلابی نرم را با شاخص​های سخت افزارانه، ارزیابی می کنیم و ارزیابی و برآورد هزینه​مان هم عطف به همین شاخص​هاست.مثلا هزینه را بیشتر امنیتی یا اقتصادی تعریف می کنیم.چرا هزینه اخلاقی یا معنوی تعریف نمی شود؟

افروغ در ادامه خاطرنشان کرد: البته گاهی کسانی که تخریب می​کنند یا تهمتی به کسی می​زنند، به نام دفاع از ارزش​های دیگری به این کار مبادرت می​کنند. این بدترین شکل دفاع از ارزش​هاست. یکی از چالش​های ما، چالش سر بریدن انقلاب با خود انقلاب است. یعنی با شعارهای انقلاب، سر انقلاب را می خواهند ببرند که خلط بین فرم و محتواست. که در ظاهر حرفی میزنند ولی در عمل به گونه دیگری رفتار می​کنند. ما درون را بنگریم و حال را، نی برون را بنگریم و قال را. یک قال گرایی بی ارتباط با درونگرایی را شاهدیم.

19 تیرماه 90:افروغ: تهدید به ترور شدم/ اسناد این تهدیدها را به وزارت اطلاعات دادم
- عماد افروغ به دلیل اظهاراتش درخصوص حمایت​های مصلحت​گرایانه رهبری از دولت و رئیس​جمهور، تهدید به ترور شد.

وی که مهمان هفته گذشته خبرآنلاین بود، در پاسخ به این سوال که « هنوز هم فکر می کنید که حمایت مقام معظم رهبری از آقای احمدی​نژاد از روی مصلحت است؟»، گفت: اخیرا یک سخنرانی با عنوان «انقلاب اسلامی و چالش​های پیش رو» در دفتر تحکیم وحدت ، شاخه شیراز داشتم و در آنجا گفتم که یکی از چالش​های فعلی ما پیوند زدن یک جایگاه فراجناحی و مربوط به فرایند انسجام و وحدت بخشی به یک جایگاه نسبتا جناحی و مربوط به فرآیند تفکیک است. این به نفع ما نیست که جایگاه ولایت فقیه را به قوه مجریه و شخص رئیس دولت، پیوند بزنیم. منظورم از اینکه به نفع ما نیست، این است که این اقدام به انقلاب و جایگاه ولایت فقیه ضربه می​زند و ممکن است که باعث متلاشی شدن ارکان مشروعیت نظام شود. به هر حال یکی از سوالاتی که اخیرا در نشست​های مختلف از بنده می شود این است که آیا حمایت​های رهبری از روی حقیقت بوده یا مصلحت؟

وی افزود: طبعا تفسیر حمایت​ها در تمامی ابعاد آرمانی، معطوف به سیاست​ها و رفتارها از روی حقیقت، معرف چالش فوق بوده و به ضرر انقلاب و نظام است. بخاطر داشته باشید یک مصاحبه در سالگرد ارتحال امام در سال 86 با خبرگزاری فارس داشتم و در آن گفتم که به نظر می​رسد مقام معظم رهبری بنا به دلایل شرایط متفاوت ساختاری و روانی مصلحت گراتر از امام هستند. مشخص است که قرینه بحثم هم همین حمایت​ها بود. من آن زمان حمایت​های مذکور را از روی مصلحت می​دیدم. در ابتدای انقلاب، رهبر اول انقلاب که کاریزمایی از سوی مردم به او اعطا شده بود، 15 سال در تبعید و مرجع تقلید بوده، هم رهبری نظری و هم رهبری عملی و سیاسی داشته است، به راحتی به چنین رهبری می شد گفت که «از تو به یک اشاره از ما به سر دویدن». اما به طور طبیعی این کاریزمای اعطایی با همان شدت و حدت به رهبر دوم اعطا نمی​شود. پس وظیفه روشنفکران حادتر می​شود تا بستر را آماده و آگاهی بخشی کنند تا رهبر معظم بتوانند آنچنان که مایل هستند، تصمیمات حقیقت​گرایانه​ای بگیرند و اسیر مصلحت​ها نشوند. چون همه تصمیمات مصلحت گرایانه که از روی مصلحت ارادی نیست. حضرت امام هم به خاطر مصلحت، برخی تصمیمات را اتخاذ کرده​اند. من این حرف​ها را زدم ولی چه های و هویی که به راه نیانداختند.

افروغ در پاسخ به اینکه «تهدید به رد صلاحیت در انتخابات بعد هم شدید؟»، اظهار داشت: خیر، اما تهدید به ترور شدم! حتی پیامک های آن زمان را هم یادداشت و با شماره تلفن آن ها را به وزارت اطلاعات گزارش کردم. اما امروز باید داوری کرد که چه کسی بهتر مساله را تشخیص داده بود.


18 تیرماه 90:عماد افروغ :حضور مردم ونخبگان درانتخابات آینده پررنگ نخواهد بود،مگر اینکه اعتماد آنها جلب شود
 «سالی که نکوست از بهارش پیداست.» این پاسخ کوتاه عماد افروغ به سوالی بود که برآورد وی از میزان مشارکت مردمی در انتخابات بعد را می​پرسید.

وی در گفت​وگوی مشروحی که با خبرآنلاین داشت، زمینه​های لازم برای افزایش مشارکت مردمی در انتخاباتی آینده را اینگونه تشریح کرد: به نظر من ما نمی​توانیم بدون اینکه دستی در شرایط کنونی ببریم و تغییر و تحولاتی ایجاد کنیم، بیش از حد خوشبینانه وارد فضای انتخاباتی مجلس نهم شویم. حداقل باید به این نکته توجه داشته باشیم که سلب اعتمادی صورت گرفته است. یعنی آن اطمینان خاطر وجود ندارد. چه از ناحیه نخبگانی که می خواهند وارد عرصه شوند و خودشان را عرضه کنند و چه از سوی مردمی که می خواهند رای دهند.

به گفته وی، قرائن نشان می​دهد که ما حضور نخبگی و مردمی پررنگی به خاطر مسائلی که اتفاق افتاده نخواهیم داشت. مگر اینکه بخواهیم بگوییم هیچ مساله ای نبوده و اگر هم بوده نباید درباره آن حرفی بزنیم! اگراینچنین است که دیگر از من پاسخی نخواهید. چون من معتقدم که به خاطر اتفاقاتی که افتاده، سلب اعتماد عمومی رخ داده و حوادثی قبل، حین و بعد از انتخابات ریاست جمهوری دهم رخ داده که باید مرمت شود. مثلا تهمت​ها و افتراهایی زده شده که نه سندی برای اثبات آن ارائه شده و نه عذرخواهی صورت گرفته است. البته این مربوط به طرفین است نه یک جناح خاص. البته نقد من به آنها که در قدرت و دولت هستند بیشتر است.

افروغ با بیان اینکه در ایران و در تمام دنیا روشنفکر باید نقاد قدرت دولتی باشد، ادامه داد: متاسفانه فضای بی اخلاقی و بداخلاقی که در این سال​ها شاهد آن بودیم به هیچ​وجه قابل مقایسه با سال​های گذشته نیست. از ابتدای انقلاب تا کنون را که رصد می​کنم به استثنای اوائل انقلاب در هیچ دوره​ای فضای هتاکی این قدر حاد نبوده است. به صحبت​های مقام معظم رهبری که توجه کنید می​بینید که ایشان هم در هیچ دوره​ای اینگونه نسبت به بد اخلاقی​ها هشدار نداده بودند. مفاهیمی همچون «غلط اندر غلط»، در سخنان گذشته ایشان بی سابقه بوده است.

این جامعه شناس ادامه داد: به نظر می​رسد که اگر عطف به این قرائن بخواهیم، قضاوت کنیم باید بگویم که نباید شاهد تحول عمده​ای در مجلس بعد باشیم. چون این تحول عمده، به عرضه نخبگی برمی​گردد که وقتی نخبه​ای خودش را عرضه نمی کند، انتخاب محدود به یکسری افراد و اشخاص خاص می​شود. موضوع بعد هم به حضور مردم بر می​گردد. اما باید در وهله اول عرضه​ای از سوی نخبگان صورت بگیرد و بعد منتظر حضور مردم باشیم.

وی در عین حال گفت: اما اگر اتفاقاتی رخ دهد و سعه صدری دیده شود، در تایید صلاحیت​ها وسعت نظر لحاظ شود و عذرخواهی​هایی صورت بگیرد و قوه قضاییه با این بداخلاقی​ها و بی اخلاقی​ها مستقل و مقتدرانه برخورد کند و هر از چندگاهی برای تسلی خاطر شعار ندهد و واقعا عمل کند، می توان امیدوار بود که اتفاقی بیفتد.

14 تیرماه 90:پیشنهادات مهم افروغ برای تقویت اعتماد عمومی
احزاب و تشکل ها - «عماد افروغ» در یاداشتی در ملت ما نوشت:

به نظر می رسد سلب اعتماد عمومی از برخی اجزای نظام سیاسی که می تواند به کارآمدی و مشروعیت نظام آسیب وارد سازد با توجه به انتخابات پیش رو مهم ترین مساله و دغدغه ما باشد. در مجموع اتفاقات و جریانات قبل، حین و بعد انتخابات ریاست جمهوری شرایطی را برای ما رقم زده است که نمی توان با اطمینان خاطر از یک اعتماد عمومی دم زد. این شرایط به طور عمده دایربر مدار بی حرمتی، هتاکی و ایراد افتراهای بدون ارایه سند محکمه پسند بوده است که در این زمینه یا باید اسنادی محکمه پسند ارایه شود و اقناع عمومی صورت گیرد یا مراکز و کانون های ایراد اتهام به اشتباه خود اعتراف کرده و با عذرخواهی زمینه ساز تقویت اعتماد عمومی شود.

به هر حال انتخابات همواره نماد به رخ کشیدن سطح مقبولیت و مشروعیت نظام سیاسی ما بوده است که نبایست با بی توجهی به این امر مهم و با خوشبینی بیش از حد شرایط کنونی را نادیده گرفته و بدون تمهیدات لازم وارد فضای انتخاباتی شد. باید با آسیب شناسی دقیق اتفاقات رخ داده نسبت به اتهامات وارده بی تفاوت نبود و با احراز وارد شدن ظلم به دیگران در کمال شجاعت از این افراد دلجویی به عمل آید.

به جرات می توان داوری کرد که در سال های اخیر با بدترین وضع اخلاقی و بی توجهی به اخلاق و توقای سیاسی مواجه بوده ایم . بی توجهی به اخلاق در رقابت های سیاسی هیچ نسبت و سنخیتی با آرمان های متعالی انقلاب اسلامی و مبانی نظام جمهوری اسلامی ندارد. تمام توفیق ها و دستاوردهای کمی اعم از اقتصادی، علمی، فناوری و ... در برابر مواجه بی اختلاقی ها و هتک حرمت ها فاقد اعتبار می شود. این دستاوردها در ذیل توجه به اخلاق و معنویت معنی دار می شود.

فراموش نکنیم که ارزشهای اخلاقی و معنوی، ارزش های غایی ما و دستاوردهای سیاسی، اقتصادی و علمی جزو ارزش های ابزاری ما هستند. ما اقتدار سیاسی و اقتصادی را برای یک زیستن اخلاقی و معنوی می خواهیم نه بلعکس. آنچه مسلم است ارزش های اخلاقی و معنوی را ابزار ارزش های کمی و ابزاری خود نمی کنمنی اسیر ماکیاولیسم سیاسی و اتقصادی نمی شویم.