بشر امروز بیش از همیشه محتاج علی (ع) است
دیدار سالانه سیدمحمد خاتمی با اهالی هنر در عید سعید غدیر خم صبح امروز با حضور جمعی از هنرمندان رشتههای مختلف و همکاران رئیس جمهور سابق در خانه هنرمندان ایران برگزار شد.
به گزارش خبرنگار مهر، طبق اعلام قبلی قرار بود دیدار خاتمی با هنرمندان ساعت 10 صبح در خانه هنرمندان آغاز شود، اما ساعت 20 دقیقه از 10 هم گذشته و خبری از سید خوشپوش و رئیس جمهور سابق نیست. این را از همان اوایل خیابان هم میتوان تشخیص داد، چون عکاسان در محوطه مقابل خانه هنرمندان پراکندهاند و جنب و جوشی بین آنها به چشم نمیخورد.
.
یکی دو نفر از هنرمندانی را که برای دیدار سالانه خود با خاتمی به اینجا آمدهاند، میشناسم. وارد محوطه داخلی خانه میشوم و بالای پلهها بهروز غریبپور و ایرج راد را میبینم که برای دیدن خودرو حامل خاتمی از همان بالا سرک میکشند. بانی این دیدار سالانه هم احمد مسجدجامعی است؛ وزیر سابق ارشاد و نماینده فعلی شورای شهر تهران که با بچههایش به خانه هنرمندان آمده و پیش از رسیدن خاتمی مرکز ثقل همه روبوسیها و حال و احوالپرسیهاست.
خانمی اعلام میکند که دوستان باید برای آغاز برنامه به تالار بتهوون در طبقه دوم بروند. میروم بالا. خبری نیست. یعنی هست، اما تا پیش از ورود و حضور خاتمی طبیعی است که نباید خیلی هم شلوغ باشد. برمیگردم پائین. کمکم دارد شلوغتر میشود. میروم بیرون تا شاید فرجی شود و میشود! چند دقیقهای که مقابل خانه میایستم، همکاران رئیس جمهور سابق هم یکی یکی از راه میرسند، خانیکی، ستاری، یکی دو نفر از بچههای مشارکت و ...
.
دربان از یکی از محافظان درباره خودرو حامل خاتمی میپرسد. "دو تا پژو." وقتی زنجیر در ورودی خانه هنرمندان را پائین میاندازند، میفهمم که خاتمی به زودی میرسد. میرسد. روی صندلی عقبی پژو نشسته و یک خودرو اسکورت هم پشت سرش بلافاصله میایستد و سه نفری فوری از آن پیاده میشوند. خاتمی مثل همیشه شیکپوش است. نخستین نفری که به استقبال او میآید، مسجدجامعی است. روبوسی و تبریک عید و حال و احوال. عکاسان هم که مثل مور و ملخ (در مثل که مناقشه نیست!) از سر و کول هم بالا میروند تا از بهترین زوایا از رئیس جمهور سابق عکس بگیرند.
یکی از عکاسان جلو میرود و گرم با خاتمی حال و احوال میکند. دور و بر او خیلی شلوغ است. اما همه را تحویل میگیرد. مدیر عامل خانه هنرمندان هم میآید و با او روبوسی میکند. بعد نوبت به لوریس چکناوریان میرسد که لباس رسمی پوشیده و ظاهراً از 9:30 دقیقه منتظر خاتمی است که با او دیدار کند و برای کاری مهم برود. خودش توضیح میدهد: "من اینجا بودم. ولی گفتن شما دیر میآین. الان هم باید برم فرودگاه. فقط موندم شما رو ببینم."
خاتمی هم با لبخند میگوید: "من سر ساعت راه افتاده بودم. اما تماس گرفتن گفتن که آماده نیستیم و کمی دیر بیاین ..." به عقب برمیگردد و رو به یکی از همراهان "شما هماهنگ نکرده از خودتون اجتهاد کردین؟!" بعد دوباره با لبخند رو به چکناوریان میگوید: "تعریف این کار تازه شما رو شنیدم. باید یه روز حتما ببینم ... باشه هماهنگ میکنیم یه وقت مناسبی دیدار میکنیم." چکناوریان هم میرود پالتو خود را بردارد و برود فرودگاه.
.
هنوز خاتمی وارد محوطه داخلی خانه هنرمندان نشده. وارد که میشود، با همه تا جایی که امکان دارد حال و احوال میکند. بعضیها را میشناسد. بعضیها را هم نه. همراهان خاتمی هنرمندان را به او معرفی میکنند. حسین خسروجردی هم آمده و خاتمی با او هم روبوسی میکند و با چند هنرمند تجسمی دیگر حال و احوال. از پلهها بالا میرود و مستقیم به سمت تالار بتهوون.
کمی به ساعت 11 مانده که مراسم با تلاوت آیه "یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک ..." آغاز میشود. انصافا قاری زیبا میخواند. بعد سهیل محمودی که مجری مراسم است و تازه هم از سفر حج بازگشته، میگوید نام قاری میردامادی است. حاج سهیل بالا میرود و شعری در ستایش مقام مولا علی (ع) از نیما میخواند. یادآوری میکند که همین شنبه گذشته سالمرگ نیما بوده: "گفتی که مدح شاه ولایت نکردهام ..."
نخستین سخنران مراسم مسجدجامعی است. او ابتدا از برنامه امسال دیدار خاتمی با هنرمندان میگوید که ظاهرا تا آخرین لحظات قرار نبوده برگزار شود و همین یکی دو روز آخر برنامه و کارها جور شده تا به قول خودش "این سنت حسنه دیدار آقای خاتمی با اهل هنر در عید غدیر" باز هم ادامه یابد. عضو شورای شهر سوم تهران کمی از جایگاه حضرت علی (ع) در آثار هنرمندان تمام اعصار و قرون میگوید. از رودکی مثال میزند، از سعدی و ... حتی از هنرمندان اقلیتهای مذهبی که آثاری درخور در مدح مقام حضرت علی (ع) خلق کردهاند و چند سال پیش هم 110 اثر آنها در نمایشگاهی به نمایش درآمده و رسانهها آنطور که باید به آن نپرداختهاند و ...
مسجدجامعی که پائین میآید، سهیل دوباره بالا میرود و این بار قطعه شعری میخواند از ایرج میرزا در ذکر مناقب امیرالمومنین علی (ع). بعد از اسماعیل امینی میخواهد برود بالا و یکی از شعرهایش را بخواند. سخنران بعدی اسماعیل بنیاردلان است که او هم درباره مقام امام علی (ع) سخن میگوید.
حالا دیگر نوبتی هم باشد، نوبت موسیقی است. آن هم موسیقی افغانی و یک گروه به نام آریانا. رئیس گروه بعد از اینکه مستقر میشوند با همان لهجه شیرین افغانی میگوید آخرین گروه موسیقی افغانی حاضر در ایران همین آریاناست و اینکه "خدا کند خوشتون بیاد." اجرایی زیبا دارند. این را میشود از گوشیهای همراهی که برای گرفتن عکس و تصویر از آنها بالا رفته فهمید. دو قطعه در مدح امام علی (ع) اجرا میکنند و با تشویق حاضران پائین میآیند.
سهیل باز هم شعر میخواند و از ناصر فیض میخواهد برود بالا و یکی از شعرهایش را برای حاضران بخواند. میگوید: "حتی اگه طنز هم بود عیبی نداره. بالاخره روز عیده و ..." فیض هم نامردی نمیکند و یکی از آن شعرهای نابش را میخواند: "یک دست جام باده و یک دست زلف یار / دیگر چگونه پیرهنم را عوض کنم". حاضران سر ذوق آمدهاند و صدای خندهشان شنیدنی است. خیلیها از فیض میخواهند آن بیتی را که درباره اذیت شدن از دست برادران زن است و "باید برادران زنم را عوض کنم" را دوباره بخواند و او هم با بزگواری میخواند.
میدانم خاتمی بسیار مقید به نماز اول وقت است. دور و بریهای او هم این را میدانند و کم و بیش به سهیل یادآوری میکنند برنامه را تا وقت نماز تمام کند. سهیل از گروه موسیقی چهل دف میخواهد فقط و فقط در 10 دقیقه برنامهشان را اجرا کنند و پائین بیایند. اما برنامه زیبای این گروه بیش از 20 دقیقه به طول میانجامد و نماز اول وقت از دست میرود. حاج سهیل هم به طنز و کنایه این را به رخ آنها میکشد. بعد تازه نوبت قاسم رفعتی است که به تنهایی قطعه بلند "اگر آن ماه نمونه ..." را بخواند. دز زمانی شاید حدود یک ربع.
آمدهام بیرون و قدم میزنم تا نوبت سخنرانی خاتمی برسد. حدود دو ساعت سر پا بودهام و حالا وقتی روی یک مبل در راهرو مینشینم، کمرم به شدت درد میگیرد. بلند میشوم و راه میرود. میز را برای پذیرایی آماده کردهاند. نمایشگر بزرگی هم در راهرو گذاشتهاند که مراسم را مستقیم پخش میکند. کتاب "کلام جاودانه" محمدرضا حکیمی را با دعوتنامه این مراسم به امضاء احمد مسجدجامعی روی میزی چیدهاند. یکی برمیدارم و برمیگردم داخل سالن.
پیش از اینکه خاتمی برود روی سن، سهیل (شاید برای تلطیف فضا) خبر میدهد که قرار است نماز ظهر عید سعید غدیر خم را به امامت سیدمحمد خاتمی در بخشی از خانه هنرمندان اقامه کنند. خاتمی میرود بالا و طبق انتظار من، بسیار مختصر و مفید سخن میگوید. از شعر "دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر / از دیو دد ملولم و انسانم آرزوست" آغاز میکند و از دوران نیچه و از اراده معطوف به قدرت میگوید. کاغذی از جیب عبایش درمیآورد و شعر مولانا را میخواند که "بنمای رخ که باغ و گلستانم آرزوست / بگشای لب که قند فراوانم آرزوست".
خاتمی ادامه میدهد: "علی (ع) کسی است که بندگی خدا را در آزادی انسان میبیند. انسان جای خدای علی (ع) را تنگ نمیکند. نمیگوید چون خدا هست، انسان باید محو شود. بلکه هر چه انسان تجلی و ظهور و بروز و کمال داشته باشد، ظهور خدای علی (ع) بیشتر است. او که بنده خوب خداست و جز خدا هیچ نمیبیند. علی (ع) را همیشه بشریت نیاز دارد، ولی امروز بیش از همیشه محتاج علی (ع) است. به خصوص این هنرمندان بزرگ ما هستند که باید این حقیقتهای زیبا را در چهره علی (ع) ببینند و بنمایانند."
خاتمی میگوید :" امروز که به نام خدا انسان را میکشند، به نام آزادی انسان را نابود میکنند و به نام ارزشها بزرگترین ارزش هستی یعنی حرمت انسان را سرکوب و نابود میکنند، بیش از هر زمان دیگری نیاز به علی (ع) داریم. من معتقدم جهان بیش از هر زمان دیگری به سمت شناختن علی (ع) میرود و نقش هنرمندان متعلق به این سرزمین، به این مکتب و به آئین در این زمینه نقشی بسیار بزرگ و سترگ است که ان شاء الله انجام خواهند داد."
جمعیت ایستاده خاتمی را تشویق میکند. برنامه به پایان رسیده و حالا نوبت دوستداران خاتمی است که خود را به او برسانند و با رئیس جمهور سابق عکس بگیرند و حال و احوال کنند. خاتمی هم با حوصله و لبخند به همه پاسخ میدهد و بچهها را میبوسد. بعد همراه چند نفر از نزدیکانش میرود به دفتر مدیر عامل خانه هنرمندان.