بسمه تعالی
جوانان ما چه می خواهند
حمید رضا امینی بفرویی
كارشناس ارشد مدیریت اجرایی
امروزه جوانان ما، عصر بحرانی خود را پشت سر می گذارند. تهاجم فرهنگی حالا در خلاء فرهنگی صورت می گیرد. راستی ما برای آینده¬ی این نادره های عصر ظهور، این سرمایه های جاری ، این سینه های عطشناك ، این چشم های نافذ، این اندیشه های گستاخ، این چهره های معصوم، این انرژی های متراكم، این دل های پر تپش، این آرزوهای پر امید، این تازه از راه رسیده ها، این تازه نفس ها، این جسورها، این زیرك ها، این پرخاشگران زود رنج، این رها شدگان، این چشم به راه ماندگان، این با شتاب آمده ها و با دیوار بی برنامگی های ما برخورد كرده ها، آه ، چه بگویم، ما برای آینده این ها چه داریم و چه كرده ایم ؟ امروزشان كه سخت رنج آور است ، مسئولیت این همه بی كاری جوانان ما با كیست؟ چرا تابستان، فصل عزای مسئولان و جوانان ماست؟ چرا نباید از عمر تابستان جوانان خود، به قدر عمر یك سالشان، بهره ببریم؟ چه قدر بازی؟ چه قدر كلاس زبان ؟ چه قدر استخر ؟ چه قدر پایگاه تابستانی ؟ چه قدر كامپیوتر ؟ چه قدر درس تقویتی ؟ و چه قدر كاسبی و پول پارو كردن از فضای معلق یك جوان؟ و چرا تابستان فصل تجربه ها نباشد؟ چرا تابستان فصل كار و آمیختن با دردها و نیازها و ضرورت های جامعه نباشد ؟ چرا باید او به تولید، به قدر مثلاً لیسانس جغرافیا از فلان دانشگاه دور و پرت ، ارزش قایل نشود؟ او كه تقصیری ندارد. همه این چراها را باید خود ما پاسخ گوئیم.
ما هر كه هستیم. از كارگزار تا خدمتگزار، همه و همه در رنج و هول و آشفتگی و نا امیدی و یأس و دلمردگی جوانان امروز خود شریكیم . جوان اگر از آینده خود مطمئن باشد، قطعاً استعداد خود را در دیگر شاخه های نیاز جامعه به كار خواهد گرفت. گیرم كه محاصره اقتصادی هستیم، گیرم كارخانه های ما در نشاط تولید به سر نمی برند،گیرم كه نفت ما را مفت می خرند، گیرم كه زمین مرغوب نداریم، گیرم كه آب كافی نداریم، اما این عجب، دریا كه داریم. ساحل كه داریم. چرا به صید و صیادی، به پرورش ماهی و میگو و مروارید بها نمی دهیم. چرا از بندر گواتر ، تا ساحل اروند، در كنار این همه ساحل طولانی، كارمؤثر و فعال و با هویت و ارزشمند ایجاد نمی كنیم، ژاپنی ها از آن سردنیا می آیند و از آب های گرم خلیج فارس و دریای عمان، ماهی می گیرند و همین جا به مشتریان خود می فروشند. چرا ما باید غافل باشیم.
چرا به صنعت حرفه ای و تخصص دیرینه و مستقل خود، یعنی قالی بافی، به صورت یك هنر ملی و همگانی نمی پردازیم؟ چرا نباید دختران ما، همه و همه ، یك دارقالی در خانه داشته باشند؟ چرا نباید حتی پسران ما قالی بافی بدانند مگر آن جوان روستایی قالیچه ده میلیون تومانی خود را در چند ماه بافته است. ؟ جوانان ما ، بنابه تربیت غلط خود ما ، امروزه به فشردن دكمه های كامپیوتر، اهمیت و اعتباری بیش تر از گیره زدن به تار و پودقالی قایلند. اگر همه معادن و ذخایر نفتی ما ته بكشند، ما با همین ها كه بر شمردیم، می توانیم سال های سال، اوضاع اقتصادی خود را سر پا نگه داریم به جوانان باید اطمینان داد. باید آینده او را ترسیم و تضمین كرد.
جوانان ما، امروزه رهایند، واگذاری امور جوانان، به شورایی با همین نام، جفا به جوانان كشوراست، همه دستگاه های اجرایی و معرفتی ما به جوانان تعلق دارند همه این دستگاهها ازغصه اندوه جوانان ما، باید خواب راحت برخود حرام كنند.
جوان را باید از زیبایی ها سرشار كرد. باید او را از نظم و اطمینان و اجرای عدالت انباشت جوان را باید از معرفت های در صحنه اسلام ناب سیر كرد نه این كه او را به كتاب و جزوه و درس حواله داد، و در جامعه چیز دیگری به او نشان داد
امروز، روزی است كه باید قرآن به صحن درآید. امروز روزی است كه ما باید بر تجلی ارزش های اسلامی اصرار بورزیم . امروز روزی است كه جوان ما، باید از اجرای عدالت بی كم و كاست، لذت ببرد. جوانان ما، اتفاقاً بسیار زیرك اند خطاهای ما را، اگر چه زیر لوای ده من توجیه و تفسر پنهان شده باشد، خوب می فهمند.
به جوان باید اطمینان داد كه تو آینده داری اگر چه به دانشگاه راه نیابی، اگر چه از فلان آرزو دور بیفتی جوان را باید سر پرستی كرد. نه این كه اوقات فراغتش را به ضرب و زور و هزار غصه پر كرد.
اوقات فراغت ، رنج مستمر جوانان ماست از این اوقات فراغتها شر می جوشد كه خیری بر نمی خیزد .
امروز، به جای ساختن های مكرر و پرهیاهیو، باید به ساخت و ساز درون پرداخت شما سالی صد تا برج و فروشگاهای زنجیره ای و پارك بساز، اما اگر به موازات ساختمانهای این گونه،مفسده از دورن ساخت و ساز تو بیرون زد، و رشوه و اختلاس و احتكار، به صورت یك اخلاق و پدیده مقبول اجتماعی درآمد، این مفسدهها، بنیان آن ساخت و سازها را جارو می كند و چیزی جز حسرت به جا نمی گذارد.ساختن انسانها،لاجرم به ساختن صورت جامعه نیز منجر خواهد شد.
در این مصاف، به جز یك راه پیش روی ما باقی نمانده است، و آن جاری كردن زیباییهای اسلام اصیل در جامعه است . اگر نه ، غربی ها در این ساختن ها، فرسنگ ها از ما پیش ترند، و اگر از ساختن ها نا گزیریم ، به كارهای با هویت روی آوریم . و برای جوانان خود، فردایی روشن و بی غل و غش ترسیم كنیم.