آیت الله خالصی زاده :یک عمر مبارزه با انگلیس
پژوهشگر: اسلام دباغ
، آیت الله میرزای شیرازی از شیخ محمد خواست ـ با توجه به تجربه نظامی، شجاعت و سخنوریش ـ آغاز نهضت مسلحانه عراقیها بر ضد اشغالگران را اعلان کند، ایشان هم انتظار استادش را به بهترین نحو برآورده ساخت ودر اجتماع عظیمی که با حضور رهبریت انقلاب، مراجع، رؤسای عشایر، ومجاهدان در روز 21 ژوئن سال 1920 م درصحن حضرت عباس در کربلا برگزار گردید، خطبه انقلابی بسیار حماسی را ایراد نمود. با ایراد این خطبه نهضت مسلحانه ملت عراق بر علیه بریتانیا ابر قدرت متجبّر زمان آغاز شد و توانست در مدت چند سال تلفاتی بیش از تلفات یک قرن اشغال هندوستان را بر انگلیسها تحمیل کند
سی ام آذر سال 1342 پیکر عالم ربانی، مرجع مبارز وفقیه بادرایت حضرت آیت الله العظمی شیخ محمد خالصی زاده در دل خاک مطهر صحن کاظمین آرمید.
شیخ محمد خالصی زاده به سال 1308 هجری قمری (1267ش) در شهر مقدس کاظمین چشم به جهان گشود و تحت توجهات پدرش، مرجع با تقوی حضرت آیت الله العظمی شیخ محمد مهدی خالصی پرورش یافت، وی با برخورداری از دو نعمت خدائی، پدر عالم وهوش سرشار توانست در مدت کوتاهی مراحل مختلف علوم دینی نزد علمای برجسته زمان، آیات عظام شیخ مهدی مرایاتی، شیخ صادق خالصی، شیخ راضی خالصی، شیخ محمد حسین کاظمی، آخوند خراسانی ومیرزا محمد تقی شیرازی (قدس سرهم) سپری کند و قبل از 20 سالگی به درجة اجتهاد برسد.
با شعلهور شدن آتش جنگ جهانی اول وحمله تجاوزکارانه انگلستان به خاک عراق در سال 1914م، خالصی زاده نقش برجستهای در مقابله با این حملات صلیبی ایفا نمود، ایشان ضمن حضور فعال در جبهههای جنگ در مناطق القرنه، هویزه، العماره و دیگر مناطق جنوبی عراق، مسئول هماهنگی میان نیروهای مجاهدین به رهبری علما و فرماندهی نیروهای نظامی عثمانی بود، ایشان با وجود اشغال بغداد از سوی نیروهای انگلیسی در سال 1917م از پای ننشست و با دیگر نیروهای باقیمانده به شهر موصل در شمال عراق عقب نشست، و تا پایان جنگ جهانی اول وتسلیم عثمانی در برابر بریتانیا به مبارزات خود ادامه داده است.
پس ازتوقف جنگ وصدور فرمان عفو عمومی ایشان ملازم پدر وآیت الله میرزا محمد تقی شیرازی دو عالم برجسته زمان شد ودر این برهه حساس از تاریخ کشور عراق یکی از دستیاران و مشاوران مرجعیت و رهبر نهضت اسلامی عراق بود، پس از اوجگیری مبارزات ملت مسلمان عراق بر ضد انگلیس، آیت الله میرزای شیرازی از شیخ محمد خواست ـ با توجه به تجربه نظامی، شجاعت و سخنوریش ـ آغاز نهضت مسلحانه عراقیها بر ضد اشغالگران را اعلان کند، ایشان هم انتظار استادش را به بهترین نحو برآورده ساخت ودر اجتماع عظیمی که با حضور رهبریت انقلاب، مراجع، رؤسای عشایر، ومجاهدان در روز 21 ژوئن سال 1920 م درصحن حضرت عباس در کربلا برگزار گردید، خطبه انقلابی بسیار حماسی را ایراد نمود( 1). با ایراد این خطبه نهضت مسلحانه ملت عراق بر علیه بریتانیا ابر قدرت متجبّر زمان آغاز شد و توانست در مدت چند سال تلفاتی بیش از تلفات یک قرن اشغال هندوستان را بر انگلیسها تحمیل کند.
پس از اجتماع عظیم کربلا، آتش انقلاب شعلهور شد. نیروهای انگلیسی برای سرکوب قیام ابتدا شهر کربلا مرکز حضور رهبریت انقلاب به محاصره خود در آوردهاند. حاکم نظامی شهر حله با ارسال نامهای به میرزای شیرازی خواستار تحویل 17 تن از سرکردگان و فعالان قیام از جمله آیت الله خالصی زاده به نیروهای انگلیسی شد( 2).
دو سال بعد، با فروکش کردن انقلاب، دولت انگلیس به دلیل نگرانی از تکرار قیام، به فکر تغییر شکل اشغال عراق از اشغال نظامی مستقیم به اشغال سیاسی افتاد.
آیت الله شیخ مهدی خالصی که پس از رحلت میرزای شیرازی و شریعت اصفهانی زمامدار مرجعیت دینی و رهبری سیاسی شده بود به همراه فرزندش شیخ محمد خالصی زاده به جنگ نیرنگهای سیاسی انگلیس رفتهاند. یکی از نقشههای استعماری انگلیس نامزدی شخصی دست نشانده به نام فیصل اول، فرزند شریف حسین حاکم حجاز و متحد اصلی بریتانیا برای پادشاهی عراق بود، آیت الله خالصی برای ناکام کردن این نقشه از آیت الله میرزا سید علی شیرازی فرزند آیت الله میرزا حسن شیرازی خواست تا خود را برای حکومت عراق کاندیدا کند، ولی ایشان به دلیل زهد وتقوایش ودوری گزینی از سیاست از پذیرفتن این پیشنهاد خودداری نمود. بناچار شرایطی به وجود آمد که فیصل اول پادشاه عراق شد.
یکی دیگر از نقشههای شوم انگلیس پافشاری بر فیصل اول جهت عقد قرارداد خائنانة قیمومیت بریتانیا بر عراق بود. از این رو آیت الله خالصی به همراه دیگرمراجع با صدور فتوای تحریم شرکت عراقیها در انتخابات مجلس مؤسسان از یک سو و آیت الله خالصی زاده با رهبری مخالفتهای سیاسی وبرگزاری تظاهرات متعدد از سوی دیگر به مقابله با این نقشه پرداختند.
در نتیجه فعالیتهای آیت الله خالصی زاده ونقش مهم او در پیاده کردن منویات پدرشان، سرپرسی کاکس حاکم کل نظامی انگلیس در عراق شخصاَ دستور خروج خالصی زاده ظرف مدت 24 ساعت از عراق را صادر کرد. معظمله در 6 شهریور 1301 ش عراق را به سوی ایران ترک گفت. بدینسان اولین فصل از زندگانی ایشان به پایان رسید وفصل جدیدی از مبارزات وی در ایران آغاز شد، ایشان در مدت 27 سال تبعیدش در این کشور در 9 شهر ایران؛ کرمانشاه، قصر شیرین، تهران، خواف، مشهد، تویسرکان، نهاوند، کاشان ویزد همواره در تبعید، زندان ویا تحت اقامت اجباری بود. با این وجود توانست فعالیتهای فراوانی را انجام دهد.
آیت الله خالصی زاده با استقبال پرشور علما و اهالی تهران وارد این شهر شد، ایشان در بدو استقرارش در تهران برای نمایان ساختن فجایع وتجاوزات انگلیس در عراق «جمعیت نمایندگان عالی بین النهرین» را تأسیس نمود واسناد مربوطه را در کتابی به نام «مظالم انگلیس در بین النهرین» منتشر ساخت، کتاب مزبور توسط مجلس شورای ملی به چاپ رسید ودر مدت کوتاهی سه مرتبه تجدید چاپ شد( 3). با تبعید آیت الله شیخ مهدی خالصی در سال 1303ش وخروج معترضانه مراجع نجف به سرکردگی آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی و آیت الله نائینی، فعالیتهای سیاسی و دینی علامه خالصی زاده گسترش یافت، با تشدید این فعالیتها از راه برگزاری برنامهها وسخنرانیهای منظم در مسجد سلطانی بازار تهران، «جمعیت مجتمعین مسجد سلطانی» تشکیل شد. این جمعیت سهم به سزائی در مبارزات سیاسی و فعالیتهای ضد انگلیسی در تهران داشت. تنظیم تظاهرات و اعتراضات گسترده علیه سیاست این دولت استعمارگر در جهان اسلام در مقابل سفارت آن کشور و مخابره خواستههای ملی به مجامع بین المللی از جمله فعالیتهای این جمعیت است. سر پرسی لورین وزیر مختار انگلیس در تهران طی تلگرافی به مقامات انگلیسی در لندن نوشته است:
«شیخ محمد خالصی عامل اساسی تحریکات علیه انگلیس در تهران است» (4 ).
سخنرانیهای آیت الله خالصی زاده در مسجد سلطانی به حدی مهم بود که توانست عده زیادی از اهالی پایتخت را به خود جذب کند، این سخنرانیها در برخی از روزنامههای وقت منعکس می شده و به سال 1302ش در کتابی به نام «مواعظ اسلامی» در خراسان به چاپ رسیده است. آقای نور الدین کیانوری دبیر کل حزب منحل توده در خاطرات خود در خصوص اجتماع مسجد سلطانی می نویسد:
«خالصی زاده مدتی در مسجد شاه سخنرانیهایی داشت وصحبتهای خیلی تند ضد انگلیسی می کرد، او توانسته بود عده زیادی را که دشمن انگلیسیها بودند واز قرارداد 1919م واز حاکمیت انگلیسیها بر ایران دردمند بودند جذب خود کند. در آن زمان تریبون دیگری وجود نداشت. فعالیت نیروهای چپ وکمونیست ودیگران فوق العاده ناچیز بود، ولی خالصی زاده عده زیادی جوان پسر ودختر را جذب کرده بود، من آنقدر خاطرم هست که خواهرم (اختر) به اتفاق همشاگردیهایش در این سخنرانیها شرکت می کردند. آنها از صحبتها یادداشت بر می داشتند ویادداشتها را با هم معاوضه می کردند. من که شاید 8-9 ساله بودم، این چیزها را می دیدم وبرایم جالب بود وبعد یک بار برادر بزرگترم (محمد علی) دست مرا گرفت وبا خودش برای شرکت در یک راهپیمائی بزرگ برد که خالصی زاده راه انداخته بود» (5 ) .
یکی دیگر از فعالیتهای آیت الله خالصی زاده در تهران، مبارزه با نقشه جمهوریت رضاخان بود، ایشان دریافتهاند که هدف رضا خان از تغییر رژیم، پایه گذاری رژیم لائیک در ایران است، در این مبارزات آیت الله سید حسن مدرس از درون مجلس و علامة خالصی زاده از بیرون آن فعالیت داشتند. این مبارزات سرانجام به وقایع مهم دوم فروردین 1303 و برگزاری تظاهرات یکصد هزار نفری مردم تهران انجامید. در آن روز سرنوشت ساز که قرار بود مجلس برای رأی گیری درباره تغییر رژیم جلسهأی برگزار کند، رضاخان نخست وزیر ووزیرجنگ، آیت الله مدرس را در مجلس تهدید کرده بود وبه درگاهی رئیس شهربانی تهران دستور داده بود از نماز جماعت وسخنرانی خالصی زاده در مسجد شاه بازار جلوگیری کند. علامه خالصی زاده هنگام حضور برای اقامه نماز با درهای بسته مسجد مواجه شد، از آن رو عبای خود را وسط بازار انداخت ودستور داد مردم حاضر اذان سر دهند، با بلند شدن بانگ اذان حالت روحانی عجیبی بر حاضران حکم فرما شد، مردم خود را از هر سوی به این اجتماع عظیم رساندند. پس از اقامة نماز جماعت تاریخی در خیابانهای اطراف بازار، خالصی زاده در سخنرانی مهمی مردم را در جریان توهین به مدرس در مجلس قرار داد واز جمعیت حاضر خواست که به سوی مجلس راهپیمائی کنند. در میدان بهارستان میان مردم با رضاخان و عمالش درگیری به وجود آمد، آیت الله خالصی زاده به نمایندگی از جمعیت معترض وارد مجلس شد و با تدیّن نایب رئیس مجلس و خود رضاخان درگیر شد. در نتیجة این حوادث جلسه رسمی مجلس تشکیل و رضاخان به خاطر توهین به مردم معترض مورد نکوهش رئیس مجلس قرارگرفت، از پست نخست وزیری استعفا داد و بلا فاصله تهران را به سوی بومهن ترک گفت، متعاقب آن با صدور بیانیه ای انصراف خود را از جمهوری اعلام نمود. ( 6)
پس از این رویدادها رضاخان تصیم گرفت مخالفان اصلی خود را از سر راه بردارد، ابتدا با طراحی نقشة ترور خالصی زاده و تیر اندازی فرد ناشناسی به سوی معظم له در تهران سعی در از بین بردن ایشان داشت ( 7). متعاقب آن پس از حادثه مشکوک«ترور ماژور ایمبری» سرکنسول امریکا در تهران در قضیه سقاخانه، آیت الله خالصی زاده به تهمت مشارکت و تحریض به هنگام بازگشت از نماز مغرب وعشا دستگیر وبه شهر خواف در مرز افغانستان تبعید ودر قلعة هولناک آن شهر زندانی شده است. از آن پس ایشان در حدود 27 سال توقف در ایران همواره در حال تبعید، زندان ویا تحت اقامت اجباری به سربرد، از جمله در شهرهای مشهد مقدس به مدت دو سال (ایشان در آن شهر شاهد به شهادت رسیدن پدرش حضرت آیت الله شیخ مهدی خالصی به وسیلة زهر توسط عمال کنسولگری انگلیس در خراسان بود) سپس به تهران بازگشت و چهار سال در این شهر توقف کرد ودر چند نوبت دستگیر و بازداشت شد، آنگاه به تویسرکان تبعید شد و مدت 14 سال در شهرهای تویسرکان و نهاوند گذراند، در کاشان 2 سال، در تهران 2 سال دیگر و در یزد 3 سال در حال تبعید بود ( 8).
این فشارها وگرفتاریها ذرهای از عزم استوار وایمان راسخ حضرتش نکاست، چون کوه پایدار در حال مبارزه با دو پهلوی وادای وظیفه شرعی ودینی خود بود. خلاصه فعالیتهای معظم له در این برهه:
- دعوت برای برگزاری کنگرة اسلامی در تهران با حضور سران کشورهای اسلامی جهت بررسی مشکلات جهان اسلام.
- برنامه ریزی و نامه نگاری با مسئولین عربستانی برای تعمیر قبرستان بقیع در مدینة منوره.
- فعالیت برای احیای حوزة علمیة شهر مقدس مشهد در زمان حضور پدرشان آیت الله شیخ مهدی خالصی در آن شهر.
- مشارکت در تنظیم وفهرست برداری منابع خطی کتابخانة آستان قدس رضوی.
- مبارزه با بدعتها وخرافاتی که پیرامون دین مبین اسلام ومذهب تشیع را گرفته است. این قسمت از مبارزات معظم له را می توان دشوارترین وپر رنجترین قسمت مبارزات او به شمار آورد.
- مبارزه با فرقه های منحرف، ومناظره با پیروان ادیان و عقاید مختلف به هدف بیان حقیقت اسلام.
- بازسازی قبرستان حیقوق پیامبر در شهر تویسرکان.
- شناسائی و معرفی معجزة حفظ کل قرآن کریم توسط مرحوم کربلائی محمد کاظم ساروقی کشاورز بیسوادی که یک شبه حافظ کل قرآن کریم شد، و اعزام ایشان نزد مراجع نجف جهت معرفی به جهان اسلام.
خلاصه این رویداد این است که همزمان با تبعید آیت الله خالصی زاده در تویسرکان، معظم له به دنبال دریافت خبری مبنی بر عزم رضا شاه بر چاپ نسخهای تحریف شده از قرآن کریم، اقدام به حفظ قرآن کریم می نماید، روزی حضرتش در مزرعه ای درحال مرور محفوظات خود با صدای بلند بود که در همان لحظه کربلائی محمد کاظم ساروقی درحال عبور از روبروی این مزرعه بود، کربلائی کاظم اشتباه آیت الله خالصی را تصحیح نمود، مرحوم خالصی زاده که از معجزة حفظ قران کربلایی مطلع می شود، از او می خواهد مدتی در تویسرکان درنگ کند تا حفظ قرآن را با وی مرور کند واز آن حافظ الهی بهرهمند شود، سپس ایشان را برای معرفی به جهان اسلام به همراه نامهای به نجف گسیل داشتند(9 ).
- احیای حوزههای علمی شهرهای کاشان ویزد.
- بازپس گیری موقوفات غارت شده توسط رژیم پهلوی در شهرهای کاشان ویزد.
- احیای نماز جمعه در شهرهای محل تبعید خودشان.
- پایه گذاری نماز جمعه در شهرری.( 10)
- مخالفت شدید با انتقال جسد رضا شاه برای دفن در ایران.(11 )
- انتشار روزنامههای متعدد در تهران: لواء بین النهرین (1302ش)، اتحاد اسلام (1303ش)، ومنشور نور (1324ش).
آیت الله العظمی خالصی زاده دارای تألیفاتی در زمینه فقه، تفسیر، اصول فقه، تاریخ ودیگر علوم دینی است. از جمله این تالیفات:
آئین دین یا احکام اسلام (رساله عملی خلاصه) / آئین جاویدان (رسالة عملی همراه با بیان اسرار احکام)/ رساله الجمعه (ارمغان الهی)/ معارف محمدیه / تفسیر هدی وشفاء / خرافات شیخیه وکفریات ارشاد العوام / راهزنان حق وحقیقت (در رد کتاب مارکسیستی نگهبانان سحر وافسون) / اسرار پیدایش شیخیت وبابیت وبهائیت / نظام عائله اسلامی (خطی ـ درباره احکام خانواده اسلامی) / کشف الاستار (در رد کتاب اسرار هزار ساله حکمی) / خدا در طبیعت (حاشیه وتعلیق بر کتاب ستاره شناس فرانسوی کامیل فلاماریون) / مواعظ اسلامی (مجموعه سخنرانیهای مسجد سلطانی تهران) / مظالم انگلیس در بین النهرین / حقیقت حجاب در اسلام / خواص روزه / العروبة فی دار البوار / النیروز. وتألیفات دیگر به دو زبان فارسی وعربی است.
سرانجام مبارزات آیت الله العظمی خالصی زاده در ایران تبعید مجدد ایشان به عراق از سوی رژیم محمد رضا پهلوی در 13 آبان 1328ش بود. ایشان در عراق نیز راه مبارزه با رژیمهای مستبد آن کشور را در پیش گرفته است، به ویژه در زمان حکومت مستبد عبد الکریم قاسم که به وسیله تقنین وتصویب قوانین مخالف شرع اسلام وحمایت از کمونیستیهای عراق جهت تبلیغ کمونیسم و قتل وحشیانه مردم دشمنی خود را با دین آشکار ساخته بود. نتیجه این مبارزات نیز زندان و اقامت اجباری و مسمومیت بود. این مرجع مبارز، و عالم خستگی ناپذیر سرانجام در نتیجة یکی از این مسمومیتها به سختی بیمار شد، و روز به روز بر بیماری او افزوده می شد تا این که در آغازین ساعات روز جمعه 30 آذر 1342 موافق با 19 رجب 1383 قمری در سن 75 سالگی در بغدادجان به جان آفرین داد وروحش به سوی فردوس برین شتافت. پیکر این عالم باتقوی پس از تشیع مهیبی در حجره دوران طلبگی در صحن مطهر کاظمین به خاک سپرده شد.، مجالس سوگواری متعددی در سوگ ایشان برگزار گردید، ودر یزد نیز مجلس ختمی از سوی شهید محراب آیت الله صدوقی منعقد شد.
خدایش بیامرزاد.
تروریستها در خیابان خیام
در ساعت 19/20 دقیقه دوشنبه 15شهریور 1361، هنگامی که خیابان خیام و اطراف آن مملو از جمعیتی بود که در ایستگاههای اتوبوس صف کشیده بودند، بمبی که توسط منافقین کار گذاشته شده بود منفجر و بر اثر آن چندین نفر کشته و دهها تن دیگر نیز به شدت زخمی شدند. خرابههای این انفجار توسط خبرنگاران داخلی و خارجی و نیز پروفسور حامد الگار مورد بازدید قرار گرفت.
شرح حادثه:
در ساعت 19/20دقیقه شب، هنگامی که خیابان خیام و اطراف آن مملو از جمعیتی بود که در ایستگاههای اتوبوس صف کشیده بودند، بمبی که در زیر یک پل این خیابان کار گذاشته شده بود منفجر و بر اثر آن دهها نفرجزغاله و دهها نفر دیگر نیز به شدت زخمی شدند.
شدت انفجار به حدی بود که شیشههای ادارات و منازل اطراف آن تا شعاع چند صد متر شکست و صدای آن تقریبا در تمام تهران شنیده شد. در جریان این انفجار بیش از 7 اتومبیل به آهنپاره تبدیل شدند و یک اتوبوس دو طبقه نیز که در حال حرکت و مملو از جمعیت بود به آتش کشیده شد و تمام مسافران آن شهید یا مجروح شدند. این اتوبوس چند دقیقه قبل از انفجار دهها زن و کودک را که عازم نازیآباد بودند حمل میکرد. در محلی که بمب در آن منفجر شد گودالی به عمق یک و نیم متر و با وسعت 25 متر مربع تشکیل شده بود. از سوی دیگر بنا به اظهار شاهدان عینی بمب در حالی منفجر شد که خیابان خیام مملو از جمعیتی بود که تصمیم داشتند به خانههای خود باز گردند. همچنین بر اثر انفجار، یک مادر که فرزند خود را در بغل داشت و از پیادهرو در حال عبور بود تکه تکه شد.
به گزارش روزنامه جمهوری اسلامی(سال 1361) حسین غزنهای کارگر 26 ساله یکی از مجروحین حادثه در بیمارستان سینا گفت:
«در طبقه دوم اتوبوسی که به مقصد نازیآباد در حال حرکت بود نشسته بودم که نور عجیبی سراسر اتوبوس را فرا گرفت و آنگاه اتوبوس آتش گرفت، من آن وقت خودم را در حالیکه مجروح بودم به پایین پرتاب کردم. اتوبوس چند دقیقه قبل از انفجار در ایستگاه مسافر زیادی را سوار کرد به طوری که طبقه اول مملو از جمعیت بود.»
حسن جعفری شاگرد مینیبوس در حالی که به شدت زخمی شده بود اظهار داشت چند دقیقه پس از اینکه راننده مینیبوس مسافرانش را در کنار ضلع جنوبی پارک شهر پیاده کرد. انفجار رخ داد و راننده و من زخمی شدیم، ضمنا همسر و فرزند راننده نیز در مینیبوس بودند که من اطلاعی از حال آنها ندارم.
یکی از مغازه داران اطراف میگوید:
«ساعت 25/7 دقیقه در حالی که در مغازه بودم ناگهان صدای عجیبی بگوشم رسید و بعد از آن تمام در و دیوار مغازهام فرو ریخت که بعدا توسط مردم به بیمارستان آورده شدم.»
در سردخانه بیمارستان سینا پیکر 7 نفر که یکی از آنها زن حاملهای بود و همچنین جسد یک نوجوان 16 ساله که تنها از او کفشهایش تشخیص داده میشد به چشم میخورد که به طور فجیعی تکه تکه شده بودند.
مجروحین حادثه بلافاصله پس از انفجار توسط آمبولانسها به بیمارستانهای سینما ، مصطفی خمینی، نجمیه، بیمارستان ژاندارمری و درمانگاه سیدالشهداء انتقال یافتند.
ابراز انزجار مردم نسبت به منافقین
هنوز صدای انفجار کاملا محو نشده بود که انبوه جمعیت به سوی محل انفجار، منطقه پر جمعیت و شلوغ پارک شهر روان شدند. اقشار مختلف مردم اعم از کاسب، اداری، محصل ، کارگر ، میوه فروش دوره گرد همه سراسیمه به سوی محل انفجار میدویدند. در عرض مدت کوتاهی تمامی خیابانهای اطراف دادگستری و پارک شهر از مردم پر شد. مردم در حالی که با التهاب و خشم "فریاد مرگ بر آمریکا"، "مرگ بر منافق"، "منافق مسلح اعدام باید گردد" را سر میدادند .
هنوز مدتی نگذشته بود که علاوه بر مردم گروههای کمک رسانی، آتش نشانی و آمبولانسها در حالیکه توسط مردم هدایت میشدند به محل حادثه رسیدند و با کمک مردم مشغول جمعآوری و انتقال شهدا و مجروحین شدند. فریاد خشم مرگ بر آمریکا لحظهای قطع نمیشد. اغلب ساختمانهای اطراف به شدت آسیب دیده بود و درختان کنار خیابان به شدت سوخته بود و در محل انفجار بمب حفره وسیعی ایجاد شده بود و لاشههای سوخته و له شده اتومبیلهای سواری و مینیبوسها و اتوبوسهای واحد در اطراف منطقه پخش شده بود.
در میان التهاب معرکه، مردی مسن در حالیکه تکههای پاره بدن کودک نوپایی را در یک دست و کفش کودک را در دست دیگر داشت فریاد می زد "این سند جنایت آمریکاست" و در پی آن موج جمعیت یکپارچه فریاد مرگ بر آمریکا را آنچنان که لرزه بر اندام هر کس میافتاد سر میداد. در بیمارستانهای اطراف محل حادثه وضع کاملا اضطراری بود و کلیه کارکنان بیمارستان جهت کمک رسانی به مجروحین و تحویل شهدای قطعه قطعه شده بسیج شده بودند.
با و جود وضع بیثبات و بیقرار بیمارستانها دست یافتن به اطلاعات دقیق ممکن نبود. از شهدا آن عده که سالم و از هم پاشیده نشده بودند تعدادی در بیمارستان سینا به چشم میخورد. ظاهر اغلب آنان حاکی از استضعاف و محرومیت بود و به روشنی مشخص بود که اغلب افراد کارگر و زحمتکش بودند که پس از یک روز زحمت و تلاش و خستگی عازم منازل خود بودند.
و اما در نگاه خسته پیرمرد میوه فروش و شاگرد مینیبوس و دخترک شش ساله معصوم و گریان و صدها مجروح محروم و مستضعف چه چیز را میتوان جستجو کرد به جز تحیری عظیم از این قساوت و بیشرمی و نامردمی . دست و پای جدا شده و اعضای شرحه شرحه مردمان بیگناه شاهد چه چیزی است به جز انتقام خونین منافقین مزدور از خلق مسلمان و مستضعف. هر چند وسعت این انفجار قابل تأمل بود، لکن این اولین بار نبوده و آخرین بار نخواهد بود که کوردلان شبپرست در پی تهدید و ارعاب امت بیدار در صحنه بر آمدند و دیدند که در پس هر بلا و مصیبتی مردم ما آبدیدهتر و استوارتر پیش میروند.
تشییع جنازه قربانیان ترور کور منافقین
پیکر پاک 15 تن از شهدای فاجعه جنایت بار منافقین با حضور چند تن از شخصیتهای سیاسی و مذهبی کشور و در اجتماع بینظیر انبوه مردم مبارز و شهید پرور تهران از محل شهادتگاه فرزندان حزب الله طی مراسم باشکوهی تشییع شد.
بر اساس این گزارش سیل امت خروشان در طول مسیر خیابان مصطفی خمینی با شعارهای "بمب ،ترور ، شکنجه دیگر اثر ندارد" - "اگر دادگاه فعال نشه، حزبالله دست بکار میشه" - "اماما ، اماما جان به فدایت فرمان بده تا بکنیم غسل شهادت" ـ "موسوی تبریزی القصاص القصاص" ـ "حسین حسین شعار ماست، شهادت افتخار ماست" ـ خواستار شدت عمل بیشتر مقامات قضایی کشور در برخورد با منافقین شدند و بر غم تحمل ضایعات اسفبار ، اراده استوار و مصمم خود را در تداوم انقلاب اسلامی و مبارزه با سر سپردگان استکبار جهانی به نمایش گذاشتند.
گروه کثیری از مردم تهران از آثار جنایت منافقین در خیابان خیام و خیابانهای اطراف آن بازدید کردند. آثار این جنایت که بر ساختمانهای منطقه خیابان خیام حد فاصل گلوبندک تا خیابان امام خمینی به چشم میخورد شامل شیشههای شکسته اغلب ساختمانهای منطقه مزبور، ضایعات مختلف ساختمان و وسایل کسب و کار کسبه این منطقه میباشد.
سخنان وزیر کشور
حجتالاسلام ناطق نوری وزیر کشور جنایت منافقین در کشتن دهها نفر از مردم بیگناه را تشریح نمود:
"قضیه شب سهشنبه بدین صورت بوده که مواد منفجره را به بدنه اتومبیلی تعبیه کرده بودند. قدرت تخریب این انفجار آنقدر بود که شکافی در حدود 4 متر در زمین ایجاد کرده بود و به ساختمانهای اطراف خسارت زیادی وارد نموده است. در این انفجار عدهای از هم میهنان ما و امت حزبالله و همیشه در صحنه به شهادت رسیدند و ملت شریف ما میدانند که جلوی این خیابان و پارک شهر و خیابان جنوبی پارک شهر معمولا ایستگاه اتوبوسهایی است که تماما به سمت جنوب تهران حرکت میکنند.
حادثه در ساعت هفت و نیم رخ داده و دقیقا در مقابل صف اتوبوس شرکت واحدی که مردمش ، مستضعفترین مردم از جنوب شهر هستند. دراین حادثه بیست نفر (آخرین رقمی که به من دادند) بیست شهید داشتیم و در حدود 90 نفر مجروح که بعضیها جراحتشان سحطی بوده و عدهای دیگر یعنی حدود 50 تا 60 نفر جراحتشان تقریبا عمیقتر میباشد.
وقتی منافقین دیدند ترور مسوولین مملکت و یا انفجار مراکز بزرگ مثل دفتر حزب جمهوری اسلامی ثمرهای برای آنها نداشته و انسجام و حضور ملت را بیشتر کرده طرحشان را عوض کردند و سراغ خود ملت محروم و خلق رفتند. با این هدف که اولا ایجاد رعب و وحشت در مردم کنند که این تجمعها تشکیل نشود. اما مانند همیشه تحلیلهایشان غلط از آب درآمد . امروز شما شاهد بودید که مردم فوج فوج میآمدند و با شعارهای و نفرین بر این گروهکهای امریکایی و منافقین کور برمیگشتند.
به نظر من این نوع کارهای منافقین حکایت از این میکند که اینها دیگر امید حیات در این کشور را ندارند، زیرا اگر کمترین عقل را یک گروه سیاسی داشته باشد و یک احتمال در یک میلیون بدهد که امید برگشت به اینجا را دارد و بر این ملت بخواهد حکومت بکند دست به چنین عملی نمیزند."
بازدید خبرنگاران خارجی از آثار انفجار بمب در خیابان خیام
گروهی از خبرنگاران، فیلمبرداران ، عکاسان و روزنامهنگاران خارجی مقیم تهران صبح دیروز از محل جنایات مزدوران امریکا و بمبگذاری شب سه شنبه (پریشب) تهران بازدید کردند.
خبرنگاران ابتداء از اتومبیلهای سوخته شده در اثر انفجار از جمله یک اتوبوس دو طبقه شرکت واحد، یک مینیبوس و چندین اتومبیل سواری بازدید کرده و با یکی از مجروحان این فاجعه که دراین محل حضور داشت گفتگو کردند.
وی که صاحب یک کارگاه کوچک در نزدیک محل حادثه بود ضمن تشریح چگونگی حادثه در پاسخ به سؤالی گفت:
"من یک کارگر هستم و از صبح تا شب تلاش میکنم که لقمه نانی برای خانوادهام بدست آورم ولی توسط کسانی که ادعای طرفداری از خلق و کارگر میکنند. مجروح شده و دار و ندارم را از دست دادم."
در محل حادثه گروهی از امت حزبالله با شعارهای مرگ بر آمریکا ، مرگ بر منافق این سند جنایت آمریکا ضمن استقبال از خبرنگاران خارجی جنایات مزدوران داخلی آمریکا را محکوم کردند.
خبرنگاران همچنین در طول بازدید دو ساعته خود با حضور در مرکز پزشکی قانونی از پیکرهای سوخته شهدای این فاجعه دیدن کردند.در این محل پیکرهای سوخته و تکه تکه شده کودک و پیر و جان خبرنگاران را به شدت تحت تأثیر قرار داد.
خبرنگار روزنامه ژاپنی "ماینچی" با مشاهده پیکر از اهم پاشیده شده یک زن حامله به خبرنگار خبرگزاری جمهوری اسلامی گفت این فاجعه آنقدر هولناک است که نمیتوانم احساسات خود را بیان کنم و تنها میگویم هر کس که این عمل را مرتکب شده منتفرم.
خبرنگار خبرگزاری ژاپنی "کبودو" نیز که به شدت متأثر شده بود گفت: این فاجعه بسیار وحشتناک است و من نمیدانم در این رابطه چه بگویم . از وی سؤال شد این تأسف را چطور بازگو خواهید کرد: گفت من در این بازدید جنازههای سوخته شده و تکه تکه را مشاهده کردم و مردمی را دیدم که علیه آمریکا و مخالفان جمهوری اسلامی شعار میدادند و ما این حادثه ار برای خوانندگان ژاپنی خود گزارش خواهیم کرد.
مادر یکی از شهدای این فاجعه که برای شناسایی فرزند خود به مرکز پزشکی قانونی مراجعه کرده بود در گفتگویی با خبرنگاران خارجی گفت:
من یک فرزند و یک داماد خود را قبلا از دست دادهام و امروز نیز برای شناسایی فرزنددیگرم که در این حادثه بمبگذاری به شهادت رسیده است به این محل آمدهام. اگر چند فرزند دیگر هم داشتم در راه خدا میدادم و خودم نیز جهت اعزام به جبهه و خدمت به رزمنگان اسلام ثبت نام کردهام و تا آخرین قطره خون خود مقاومت خواهم کرد
در این بازدید یکی از محققان اسلامی به نام پروفسور حامد الگار که به تازگی از امریکا به ایران آمده بود نیز ضمن محکوم کردن این جنایت گفت کسانی که این عمل را انجام دادند نه تنها ضد انقلاب اسلامی هستند بلکه ضد بشرند. دشمنان انقلاب اسلامی بر این تصورند که با این اعمال خلائی در روند انقلاب اسلامی ایران ایجاد کنند که باید بگویم این اعمال انقلاب اسلامی را ثبات بیشتری میبخشد.
الگار ادامه داد یقینا اینگونه حوادث در پیشرفت انقلاب اسلامی تأثیر نخواهد داشت.
پی نوشتها:
- آل فرعون، فریق مزهر: الحقائق الناصعه فی الثوره العراقیه عام 1920م، ص158-149، بغداد 1952م.
- کفائی، عبد المجید: مرگی در نور، ص416، تهران1359ش.
- دکتر حائری در تشیع ومشروطیت دربارة کتاب مظالم انگلیس می نویسد: ((این کتاب کوتاه ولی سودمند می باشد، تا آنجا که ما آگاهی داریم مظالم از کتابهای انگشت شماری است که گزارش رویدادهای مربوط به خیزش علمای ایرانی مقیمم عراق را تا تبعید آنان به ایران دنبال می کند)). تشیع ومشروطیت ص204-203، تهران1364ش.
- ادارة اسناد محرمانه انگلیس، سند شماره : F.O.5.371/9047
- کیانوری، نور الدین: خاطرات نور الدین کیانوری ص29-28 / و روزنامه اطلاعات اطلاعات ضمیمه) شماره 19792 دوشنبه 23 آذر 1371 ص3 و 6
- مستوفی، عبد الله: شرح زندگانی من یا تاریخ اجتماعی واداری دورة قاجاریه، ج3، ص595، تهران1341ش.
- روزنامه قانون سال 3 شماره 31 (چهارشنبه 3 رمضان 1342 ـ 20 حمل 1303).
- نگاه کنید: الدباغ، هاشم: صفحات مشرقه من الجهاد الدینی والسیاسی لعلماء العراق الامام الشیخ محمد الخالصی، ص141 به بعد، تهران1377ش
- نگاه کنید: معجزه قرآن در عصر حاضر، زندگینامه کربلایی کاظم ـ حمید رضا مرادی ، نور علی نور1380/ و معجزه قرآن، کربلائی کاظم مرد بیسوادی که ناگهان حافظ قرآن کریم شد ـ سید ابو الفتح دعوتی، دفتر نشر معارف اسلامی 1376.
- مرکز اسناد ملی – اسناد نخست وزیری / اسناد متعلق به آیت الله خالصی زاده.
- تفرشی، مجید و طاهر احمدی، محمود: گزارشهای محرمانه شهربانی 26-1324، ج1، ص6-265و 291، تهران1371.
منبع"مرکز اسناد