بومی با عیربومی!؟ مسئله اینست!
چرا باید مدیرعامل سنگ آهن بافق بومی باشد!؟ و چرا نباید غیربومی باشد!؟
بافق چه فرقی با اردکان می کند!
محمد رضا شوق الشعراء:بحث صنعت و اقتصاد، یک مبحث علمی و تخصصی است و مهمترین شاخصه برای یک مدیر صنعتی و اقتصادی، می بایست تخصص و تجربه و «عرضه» و کاردانی و ابتکار عمل او باشد، و اما برای مدیریت سنگ آهن بافق آیا هیچگاه این شاخصه های اصولی و مهم در نظر گرفته شده است!؟
سهم اردکان تابش از سنگ آهن بافق، کارخانه بزرگ «گندله سازی» است و سهم میبد یحیی زاده از سنگ آهن بافق، ذوب آهن و کارخانه فولاد سازی، و اما وقتی در دوران اصلاحات، بخاطر «سیاست»،عوارض چادرملو نردیک بافق و بهاباد خرج اردکان دور از چادرملو می شود، دیگر چگونه می توان از حق و حقیقت و عدالت دم زد!
امروز جابجایی یک مدیر، بهانه ای برای طغیان و اعتراض مردمی شده است که سالهای سال طعم بی عدالتی و تبعیض و محرومیت را کشیده و تحمل کرده اند، و امید داشته اند که در دوران دولتی که مدام از عدالت می گوید، درد و رنجشان دیده و به حقشان دست پیدا کنند.
درد مردم بافق، مدیر بومی و غیر بومی نیست، محرومیت است و فقر و کمبود و تبعیض، و اینکه اردکان کم جمعیت یک نماینده در مجلس داشته باشد، و بافق و بهاباد نه! وای اگر خاتمی و تابش، اردکانی نبودند و بافقی بودند، وضعیت بافق اینگونه که هست بود!؟
اگر نگاه سیاسی و جناح حاکم نبود، هیچگاه بر خلاف عقل و منطق، اردکان پنجاه هزاری نفری، همچون یزد پانصد و پنجاه هزار نفری دارای یک نماینده در مجلس نمی بود، و پنج شهرستان محروم ابرکوه و خاتم و بافق و مهریز و بهاباد نیز با طولانی ترین فاصله تعداد نماینده شان در مجلس با اردکان برابر نمی شد.
درد بافق مدیر بومی و عیر بومی سنگ آهن بافق نیست، که درد بافق اینست که هیچگاه نماینده ای در مجلس و سهمی در مدیریت استان نداشته است، و اما شاید اگر استاندار بعدی یزد بافقی باشد، روزگار محرومیت بافق سرآید
شاید!