زمان : 11 Dey 1389 - 22:53
شناسه : 28839
بازدید : 5789
کاش باران ؛ با ترانه کاش باران ؛ با ترانه

کاش باران ؛ با ترانه ؛

وجعلنا من الماء كل شي حي ؛

..... و خداوند ندايي به زمين داد و......

حيات ......

آبها جاري شد ......

زندگي در تپش نبض زمان جاري شد ......

در تمدن كهن ايران ؛ آناهيتا ؛ الهه آبها و پاكيها ؛ به امر پروردگار ، مامور شد ، بر گسترانيدن طراوت و سرسبزي و حيات در زمين ؛ و

در فرهنگ حيات بخش اسلام ، قناتها را به قدمت تاريخ ، با انديشه قنوتها ، در ژرفناي دل زمين به آب رسانيد ؛ و قناعت را رمز حيات بيشتر در خاك خشك دانست ؛ و مومنان قدر آب را فهميدند ؛ كه

مردمان ده بالا دست ، آب را مي فهمند ،

گل نكردندش ، ما نيز

آب را گل نكنيم .

يازده روز از زمستان هم گذشت ، و دريغ از قطره اي باران ؛ شايد هيچكدام از بزرگترهاي ما هم در پستوهاي هزار توي ذهنشان ، بجويند خاطره اي ولي نيابند ، كه تا اين فصل از سال ، هنوز زمين در حسرت شبنمي ، چشمهاي منتظرش را به آسمان دوخته باشد ؛ انگار آسمان هم بخيل شده ؛ وما در حسرت ديدن اندك آثاري از طراوت طبيعت تا ارتفاعات شيركوهمان هم مي رويم و اندك سفيدي گسترده بر كم وسعتي از زمين را به حظ بصر مي سپاريم ؛ دلمان به همين خوش است ؛

اما رحمت خداوند ، در پس حكمتي ناخواندني ، از ازل تا به ابد همراه بندگان مخلصش بوده ، و خواهد بود؛

دستها را بايد به آسمان برد ؛

دو ركعت نماز استسقاء ؛ براي هر نفر از پانصد هزار نفر مي شود يك ميليون ركعت ؛ در طلب باران ؛ به ياد صفاي دل قديمي ها ؛

به اميد فرداهايي بهتر براي همه فرداييان سرزمينمان ؛.