زمان : 30 Shahrivar 1385 - 08:13
شناسه : 2879
بازدید : 16730
مصاحبه اختصاصي  با اصلاني مرد اول شوراي اسلامي شهر يزد (بصورت كامل) انتخابات شورای شهر مصاحبه اختصاصي با اصلاني مرد اول شوراي اسلامي شهر يزد (بصورت كامل)


توضيح:عكس تيتر خبر عكس جواني  اقاي اصلاني است كه از طرف يك دوست به همراه مقدار زيادي از عكسهاي قديمي به يزدفردا اهداء شده كه در آينده نزديك منتشر خواهد شد

 

يزدفردا:حاج اسكندر اصلاني رئيس شوراي اسلامي شهر يزد  به سئوالات؛بيوگرافي؛ديگاه شخصي خود نسبت به يزد؛مقايسه شهرداري قبل از انقلاب با بعد از انقلاب؛چرا از شهرداري رفت؛قضيه خيابان فهادان؛عملكرد شهرداري فعلي؛شهردار؛پل باهنر،بازسازي امير چقماق،آپارتمانهاي شركت جواد،مغازه هاي سطح شهر ،قضيه گلاب،جايگاه كميسون توافقات ،شوراي ترافيك،سرعتگير ها ،پاركها ،مشكلات فرهنگي ،ورزش ،كمك هيئت هاي مذهبي و ماده 17 شهرداري ، پاسخ داد

 

متولد و اهل کجا هستید؟

متولد سال 1325 هستم. اهل میانه آذربایجان شرقی!

· با توجه به اینکه شما غیر یزدی هستید، دیدگاه شما نسبت به یزد و یزدیها چیست؟

اولا که من یزدی هستم، غیر یزدی نیستم، در دعوا نرخ تعیین نکنید! من 34 سال است که در یزد هستم. من از 27 سالگی، دوره سربازی و خدمتم را در یزد شروع کردم. در دوره سربازی، سپاهی بهداشت بودم. و طی دوران سپاهی گری تمام دهات یزد را کوچه به کوچه و کوه به کوه گشتم. اکثر کارگاههای قالی بافی بهداشتی. درمانگاه. حمام و رختشویخانه هایی که دارید و موجود هست، در دوره ای ساخته شده که من در سپاه بهداشت بودم!

بعد از پایان دوره خدمت رفتم آذربایجان و در دانشگاه تبریز بعنوان دبیر گروه علوم روانشناسی استخدام شدم. بعد انجمن شهر آنزمان یزد، یک نامه و تلگرافی برای من فرستادند، و متن تلگرافشان این بود، که جناب سروان اصلانی، ما شما را بعنوان معاون شهردار یزد انتخاب کردیم، و شما بسرعت تشریف بیاورید و در شهرداری یزد مشغول کار شوید.

· چه سالی بود؟

سال 1350 – بعد من نیامدم. تلگرافات ادامه یافت. این تلگرافات در پرونده من هست. تلگراف بعدی آمد، جناب سروان اصلانی، مردم حق شناس یزد، چشم براه آمدن شما هستند. خب! آذری بودیم و جواب دادیم و فکر کردیم که پشت دروازه قرآن منتظر ما هستند! استادی داشتم بنام «دکتر خانلو» با او برای رفتن به یزد مشورت کردم، و او گفت: تو بدرد دانشگاه نمی خوری! تو باید بروی استانداری، فرمانداری، شهرداری! بیا برو و ما یکسال پست ترا حفظ می کنیم، و بعد آمدیم یزد و آقای مهندس موئد اعلائی شهردار بود، و محل ساختمان شهرداری هم آنزمان جلوی محل فعلی اورژانس کلانتری قرار داشت. خلاصه معرفی شدیم و بعد، محبت یزدیها و ارادت من به مردم و تقدیر، باعث ماندگاری ما در یزد شد. نکته اینجاست که در پرونده کاری من تقاضای استخدام نیست. دعوت بکار شدم و در یزد ماندم.

· با توجه به اینکه شما شهردار قبل از انقلاب و اولین شهردار بعد از انقلاب یزد بودید، شهرداری آنزمان را با این زمان چگونه مقایسه می کنید؟

بگذارید در رابطه با مطلب اولی که پرسیدید نظرتان در رابطه با یزدیها چیست یک توضیحی بدهم! ببینید! در هر ملتی! در هر کشوری! در هر شهر و استانی! یک خصوصیاتی خاص مردم آنجا می باشد، که به آن مشهور هستند و با آن خصوصیات شناخته می شوند. یک عده می گویند وجدان عمومی. یک عده می گویند فرهنگ عمومی. یک عده می گویند فرهنگ اصیل! و اما از شاخصه های مردم یزد، اعتقاد و زحمت کشی و حق شناسی آنهاست. مردم یزد را معتقد، تلاشگر و حق شناس می شناسم... و اما در مورد مقایسه و تفاوت شهرداری آن زمان با این زمان! خیلی مشکل است که شهرداری آن زمان را با این زمان مقایسه کرد.

آنزمان، فرهنگ خاص خودش را داشت. اصول خاص خودش را داشت. آنزمان مسئله باورها و اعتقادات به گونه دیگری مطرح می شد. من نمی خواهم بگویم مردم بی دین بودند. نه! همان مسلمانهای قبل از انقلاب، انقلاب را پیش آوردند. ولی در کل اعتقادات مبنی نبود. مسائل اصول خاص خودش را داشت. ولی الان باورها و اعتقادات، هم معیار بر مبنی شهر است و هم شهرداری و هم سایر ادارات و سازمانها... و این یکی ازشاخصه های تفاوت شهرداری و ادارات قبل از انقلاب با بعد از انقلاب می باشد. من یادم هست یزد آن زمانها یک استانداری داشت، و روزی به من گفت: که حال شما چطور است؟ گفتم الحمدلله! زیر سایه پروردگار! و ایشان با کمال پررویی به من گفت که نخیر! زیر سایه اعلیحضرت!

این فرقش هست. واقعا رفتار مسئولین آنزمان و سردمداران آنزمان مبنای اعتقادی نداشت. مسئولین این زمان با آن زمان قابل مقایسه نیستند. اما الان یک بحثی پیش آمده که نگران کننده است، و آن اینکه الان دولتمردان این زمان، یک مقدار اطلاعاتشان در مورد قوانین کم است، و کمتر مسلط هستند و کمتر مطالعه می کنند، کمتر بررسی می کنند و به تخصص کمتر بهاء می دهند، نه آنکه آنزمان بیشتر بهاء می دادند، الان کمتر بهاء می دهند! و یکی از مشکلات ما اینست که الان مسئولین کارشناسی هم می کنند! و کارشناسان ما تابع نظر مسئولین هستند! این خیلی ضربه سختی برای ماست، اگر مدیران مدیریت کنند و کارشناسان کارشناسی کنند، مسلما وضع ما بهتر از اینی که هست می شود؟

· چی شد که شما از شهرداری رفتید؟

من دوبار از شهرداری رفتم. یکبار قبل از انقلاب. که آنزمان شهرداریها اتحادیه شهرداریها داشتند در وزارت کشور که الان سازمان شهرداری هست. این اتحادیه در چهار منطقه کشور تشکیل شد، من آنموقع معاون شهرداری بودم، در منطقه جنوبشرق که شامل یزد و کرمان و سیستان و بندرعباس بود انتخابات صورت گرفت، و من رای آوردم و شدم قائم مقام اتحادیه شهرداریها! و بعد از چندماه بعنوان شهردار یزد انتخاب شدم در قبل از انقلاب، و بعد تا سال 64 شهردار یزد بودم. بعد از انقلاب، حکم من را شهید صدوقی داد و بعد از آنهم شورا تشکیل شد، بعد استاندار آمد و حکم مرا تائید کرد، بعد از آن شورا مرا بعنوان شهردار انتخاب کرد، و من تا سال 64 بمدت هشت سال شهردار یزد بودم و بعد شورا منحل شد، و شورا که منحل شد، شهرداری برنامه دیگری به خود گرفت و شهردار هم به خودی خود رفت پی کارش، و بعبارتی من را نه برکنار کردن و برداشتن، نه استعفاء دادم.

· قضیه ایجاد خیابان جنب کارخانه سعادت نساجان به رفتن شما از شهرداری ارتباط نداشت؟

اصلا! من نه کنار گذاشته شدم و نه استعفاء دادم. چون عرض کردم که من قائم مقام اتحادیه بودم، اتحادیه منحل شد، من شدم جزو کارمندان وزارت کشور و من کارمندی بودم که یک ساعت در وزارت کار نکرده بودم، بعد شورا که منحل شد، استاندار شد قائم مقام و دیگر تا شورایی که الان تشکیل شد، دیگر شورایی نبود و من رفتم وزارت کشور و حدود هشت ماه بعنوان کارشناس کار کردم و بعد هم بعنوان مامور خدمت از وزارت کشور آمدم قائم مقام دانشگاه آزاد اسلامی شدم. آن مسئله ای که شما به آن اشاره کردید، یک دیواری تخریب شده بود که به ثبت رسیده بوده، ما هم تخریب نکرده بودیم. یک پرونده برای من تشکیل دادند و مدیر کل ارشاد آن زمان شکایت کرده بود و بعد هم آمد رضایت داد و این قضیه ارتباطی با رفتن من از شهرداری نداشت.

· با توجه به سابقه زیادی که در شهرداری یزد دارید، عملکرد شهردار فعلی را نسبت به شهردارهای قبلی چگونه ارزیابی می کنید؟

اصلا اینکه ما بگوییم شهردار خوب بوده یا بد بوده یا خوب کار کرده و یا بد کار کرده درست نیست. چرا که کار در شهرداری یک کار جمعی است. بعبارتی در موفقیت شهردار، استانداری شریک است. معاونین استانداری شریکند. فرمانداری شریک است. شورای شهر شریک است، کارکنان شهرداری نقش اساسی و سازنده دارند، و تعامل اینها باعث می شود که یک شهردار بتواند کار انجام دهد! حالا اینجا این یک بحث است که این شهردار است که کارکنان را به کار وا می دارد، و ایجاد تعامل بین مادون و مافوق می کند، یا مادونها و مافوق ها و کارکنان هستند که شهردار را به حرکت در می آورند؟ بهرحال در مقام مقایسه، شورا و شهردار را در دو سال دوم، موفقتر از دو سال اول شورا می دانم. الان شورای شهر با شهردار هماهنگ تر است.

· شهردار هم با شورا هماهنگ است؟

شهردار هم با شورا هماهنگ است!

· در رابطه با پل هوایی میدان شهید باهنر، شهردار مصوبه شورای شهر را اجراء کرده است؟!

بلی! اولا که مشاورین آمدند و طراحان طراحی کردند و طرح اصلاح شد. طرح پل باهنر زیر گذر بود، سابقه قبلی هم داشت. طرح آن را دکتر شاهی داده بود. ما هم پل باهنر را زیر گذر در نظر گرفتیم. بعد مخابرات یکدفعه پیدا شد و گفت که آقا! فیبر نوری ایران و آسیا از اینجا عبور می کند، و اگر شما دست بزنید، حداقل شش ماه ارتباط ما با دنیا قطع می شود، و ما خیلی اصرار کردیم و اینها زیر بار نرفتند. با وزارتخانه تماس گرفتیم. متن نامه مدیرکل مخابرات را دارم که به شما نشان می دهم. البته تاسیسات آب و برق و فاضلاب هم بود. اما بالاخره می ارزید و ارزش داشت که ما زیر گذر ایجاد کنیم. ما به آنها گفتیم که شما یک اجازه ای بدهید که مثلا ما در دو متری زیر زمین، از زیر دیوار بچینیم و به یک نحوی از از ارتفاع آن بکاهیم، گفتند نه! نخیر نمی شود. و ما مجبور شدیم با استفاده از نظر کارشناسان پل را روگذر طراحی و تصویب بکنیم و ارتفاع و زیبایی پل را تا آنجا که می شد رعایت کرده ایم.

· در رابطه با بازسازی میرچقماق چه نظری دارید؟ آیا شورای شهر در جریان این بازسازی بوده است؟

در جریان بوده اما دخیل نبوده! میرچقماق را یونسکو هم دست رویش گذاشته! آقای مهندس سفید استاندار اسبق یزد بعنوان نماینده وزیر مسکن مسئولیت بازسازی میرچقماق را بعهده داشته. ما قبلا آمده بودیم یک راستگرد از خیابان امام به سلمان طراحی کرده بودیم. در تصویب طرح و تملک زمینهای مورد نظر، شورا هم دخیل بود، اما به اتمام نرسید. راستگرد مورد نظر از آنطرف و از کاروانسرای علیچی می خورد به خیابان امام و تا روبروی شاهزاده فاضل امتداد پیدا می کرد. و اما این طرح اجراء شده سازمان میراث فرهنگی ، به شورا ارسال نشده و در شورای شهر تصویب نشده! اگر هم آمده باشد، من ندیدم!!

· آیا می شود طرح به این مهمی و بزرگی که می خواهند در شهر اجراء کنند، شورای شهر را در جریان نگذارند و دخیل نکنند و طرح را به تصویب شورای شهر نرسانند؟

عرض کردم در مورد راست گردها چون ما باید تملک کنیم در جریان بودیم، ولی در ارتباط با طرح خود میدان میرچقماق و بازسازی آن ما چیز خاصی نمی دانیم!

·
سالها قبل یک قطعه زمین بزرگی بود متعلق به شهرداری در بلوار شهیدان اشرف که به موسسه جواد برای آپارتمان سازی واگذار شده بود، مسئله این آپارتمانها به کچا ختم شد؟ و آیا شهرداری به حق و حقوق خود رسید؟

این قضیه، قضیه مفصلی بود. موقعی که شورای اول شهر شروع بکار کرد، ما متوجه این قضیه شدیم و دیدیم شهرداری آمده با یک آقایی قرارداد بسته بنام شرکت جواد و مدیرعامل آن هم رکن الدینی بوده است، و توافق شده بعد از ساخت، 12 درصد آپارتمان به شهرداری بدهند و بقیه را خودشان بفروشند. ما با پی بردن به این قضیه وارد گود شدیم و گفتیم این چه قراردادی است؟! کی این قرارداد را اینگونه بسته است؟ بالاخره بعد از مطرح شدن و این ور و اون ور زدن، 12 درصد شد 16 درصد!! چهار درصد اضافه شد! بعد اینها آمدند و یک سری آپارتمان ساختن و فروختن بدون آنکه حتی پرونده و مجوزی داشته باشند. ما فهمیدیم و گفتیم و شهرداری جلویش را گرفت. و سرانجام قرار بر این شد که آنها سهم شهرداری را به فاصله چند ماه بسازند و تحویل بدهند، و اگرنه پس از پایان مدت تعیین شده چند ماهه، روزی ده هزار تومان جریمه تاخیر تحویل بدهند. که این هم سرانجام نشد! من اونموقع نظرم این بود که اصلا ما از خیر این شراکت گذشتیم، بیایید زمین را قیمت کارشناسی کنید و پول زمین را بدهید و آپارتمانها مال خودتان! اما آنها قبول نکردند و بعد آمدند یک ساختمانها و آپارتمانهایی به ما نشان دادند، که این ساختمانها مشخصات ساختمانهایی که ساخته بودند و در قرار داد بود نداشت، بعد کارشناسی هم شد و ما هم تحویل نگرفتیم!

· مشکل آپارتمانها چی بود؟

مثلا فرض کنید مصالحی که در آپارتمانهای دیگر بکار برده بودند در آپارتمانهای شهرداری بکار نبرده بودند!

* یعنی از مصالح نامرغوب استفاده شده بوده است؟

مثلا آنجا نگاه می کردیم می دیدیم آپارتمانهای خودشان آجر یکدست سفید دارند، ولی در آپارتمانهایی که می خواستند به شهرداری بدهند آجر قرمز هم به چشم می خورد! نه اینکه آشغال باشد، ولی مرغوبیت آن رعایت نشده بود و ما آپارتمانها را تحویل نگرفتیم و بالاخره همینجوری قضیه ادامه پیدا کرد، و بعد قرار بر این شد بگذاریم به نظر کارشناسی و این مسئله کارشناسی شد و مدیرکل دادگستری وقت را بعنوان حکم قبول کردیم، و با حکمیت ایشان ما یک چیز بالاتر و بیشتری در حدی که شرکت در تصور نداشت از آنها گرفتیم، ما به حکمیت راضی شدیم و در این قضایا به نظر من نظر کارشناسان خیلی بهتر است. کما اینکه همین پیمانکار خواست تا طرح هایی را در بلوار نواب صفوی و نعیم آباد شروع کند که ما با او به توافق نرسیدیم!

*
منظور شما از پیمانکار همان موسسه جواد است؟

اینها هم بودند. و ما هم به توافق نرسیدیم و موسسه جواد رفت و با شرکت های دیگر به توافق رسیدیم و الان آنها دارند می سازنند البته برای خودشان، ما شریک نیستیم.

*
با توجه به گسترش بی رویه شهر و اینهمه آپارتمان موجود، آیا شهر یزد باز نیاز به آپارتمان دارد یا نه؟ شهرداری و شورای شهر آماری از تعداد آپارتمانهای موجود دارند؟

بعضی مواقع یک چیزهایی در بورس قرار می گیرد، که این مسئله بخصوص در یزد خیلی عجیب است و شدت بیشتری دارد. یکی مثلا یکدفعه یک کارخانه قالی میزنه وضع مالیش خوب میشه بعد دومی سومی چهارمی، و این خطر است! مرتب دارند خراب می شوند. ببنید اقتصاد یک چیز بی رحمی است، عرضه داریم و تقاضا، و آپارتمان سازی اینجوری شروع شد. ما در گذشته به اصطلاح مجوز آپارتمان اصلا نمی دادیم بخاطر اینکه 400 هزار نفر جمعیت ما بیشتر نیست آنهم 80 درصد برای خود خانه دارند، می ماند 20 درصد، اما آپارتمان سازی افتاد در بورس! گفتیم خیلی خوب! اینها در مناطقی مثل بلوار آزادگان و آنطرفی که بطرف تفت می رود و صفائیه بیایند و در این مناطق آپارتمان بسازند، آقا یکدفعه شروع شد دیدیم خانه ها را هم خراب کردند و آپارتمان ساختند!

حتی حالا این آپارتمانهایی که ساخته می شود هیچ ضابطه ای ندارد. البته من نماینده شورای شهر در شهرداری منطقه 3 هستم و تا آنجایی که یادم هست نگذاشتم آپارتمانی ساخته شود که لطمه ای به یک ساختمان مسکونی وارد کند، چون من اعتقادم براینست که شما رفتید در یک جایی خانه انتخاب کردید که به اعتقاد خودتان امن و از نظر خدمات شهری هم خوب است! یکدفعه یک آپارتمان بنا می شود که همه چیز خانه شما می رود زیر دید و نظر آن آپارتمان! حرف من اینست شما شب خوابیده اید، صبح بلند می شوید می ببینید یک بلوار چهل و پنج متری ازکنار خانه اتان رد شده، شهرداری می آید می گوید اینقدر باید حق مرغوبیت بپردازی! می گویی آقا ما که خیابان نمی خواستیم! شهرداری می گوید می خواستی یا نمی خواستی! زمین و ملکت مرغوب شده است یا نه؟! شما می گویید بعله درسته! خب! پس باید حق مرغوبیت را به شهرداری بپردازی، خب! حالا اگر همین شهرداری باعث نامرغوبی هم شد باید خسارت بدهد! این دیگه چه جورست؟ هر چی به نفع شهرداری است درسته؟! گفتند شهر- داری یعنی شهر را ما باید داشته باشیم! در حالیکه این آپارتمانها تا این لحظه که من دارم با شما صحبت می کنم، متاسفانه هیچگونه ضابطه خاصی ندارند، سه نفر یک گوشه ای می نشینند، می گویند آقا بسازیم؟!می سازیم! نسازیم؟! نمی سازیم! که در این رابطه، یکی ازتقاضاهای ما از مدیریت جدید سازمان مسکن و شهرسازی آقای مهندس خواجه رضایی اینست که یک ضابطه ای برای اینگونه آپارتمان سازیها قرار دهند!

·
ببینید حرف در اینجاست که آیا یزد با وجود اینهمه آپارتمانهای خالی، دیگر نیازی به آپارتمان جدید دارد یا ندارد؟

اصلا قبلا هم نیازی نداشت! شما می گویید الان؟! شما بروید تماشا کنید که بعضی از واحدها و مجتمع هایی که صد تا آپارتمان دارند، فقط چهار پنج چراغش روشن است! منتهی متقاضی است! عرضه و تقاضاست! متقاضی برای احداث تقاضا می کند، شهرداری هم ضابطه ای برای جلوگیری ندارد! مسکن و شهرسازی هم ندارد! میراث فرهنگی هم ممانعتی ندارد و عجیب است که مردم هم می خرند! سازندگان و خریداران اقتصادی فکر می کنند. فکر نمی کنند این چیز برای جامعه لازم هست یا نیست؟ این تابع قانون عرضه و تقاضاست. اگر خریدار باشد، فروشنده هم پیدا می شود!

· این قضیه در تعداد مغازه های یزد نیزوجود دارد، سازمان بازرگانی اعلام کرده که تعداد مغازه های موجود یزد سه برابر آمار استاندارد است، و بازما می بینیم و شاهد هستیم که مجوز احداث پاساژ و مغازه روزبروز افزایش می یابد. برای این مسئله چه برنامه ای دارید؟

ما نمی توانیم مانع ساخت مغازه توسط مردم شویم. شهرداری مسئول این نیست که مغازه لازم است یا نیست! فرد تقاضا می کند، شهرداری هم مجوز می دهد! فرض کنید که می خواهید به یک مغازه لبنیاتی بروید و خرید کنید، لبنیاتی پول می خواهد، دیگر کار ندارد که شما نیاز به این جنس دارید یا ندارید! جنس خریداری شده را می خورید یا نمی خورید!



يعنی شورای شهر و شهرداری نمی تواند حداقل به مردم خط فکری برای سرمایه گذاری بدهد؟ مثلا یک فردی می خواهد بیاید آپارتمان و یا مغازه بسازد و در این بخش سرمایه گذاری کند، شورای شهر و شهرداری می تواند یک واحد مشاوره داشته باشد که به متقاضیان مشاوره بدهد، و متقاضیان را راهنمایی کند که در امور دیگری فعالیت انجام دهند، در خیلی از شهرهای بزرگ دنیا، شهرداری حتی در رابطه با رنگ آمیزی خانه ها و مغازه ها نیز نظر می دهد، می خواهیم بدانیم که شوراهای شهر ما می تواند به آن شهر و شورای شهر ایده آل نزدیک شود؟

ببینید شورای شهر ما از نظر اختیارات شاید از ضعیف ترین شوراهای شهر دنیا باشد!

· ایران یا دنیا؟

دنیا!

· دلیلش؟!

دلیلش اینست که این شهرداری از متن و کلمه لاتین(city office) ترجمه شده است، که معنی آن به فارسی می شود خانه شهر! شهرداری در دنیا یعنی صاحبخانه! موقعی که کلید طلایی را می دهند دست شهردار، به او می گویند شما صاحب خانه هستید! الان می بینید که هفتاد سال است که در مملکت ما، شهرداری آسفالت می کند، مخابرات می کند تلفن می کشد! شهرداری آسفالت می کند شرکت گاز می کند، گاز می کشد. سازمان آب می کند! آب می کشد! اگر ما بیاییم خسارتی که از این لحاظ وارد می شود و مردم و شهرها تحمل می کنند حساب کنیم، با ضرر و زیان خودروها و غیره، ارقام سرسام آوری می شود ، و همین موضوع، همیشه مورد انتقاد همه شهرها و مردم است، اما دولت در مقابل این مسائل، حالت انفعالی دارد!

· حالا این مسئله در عملکرد خود شهرداری هم به چشم می خورد، نمونه آن محوطه روبروی پارک بزرگ شهر که تا بحال چندین بار توسط شهرداری تخریب و بازسازی شده است !

حالا من یک چیزی به شما بگویم! این بحث دیگریست. در دنیا آب، برق، تلفن، فاضلاب، آموزش و پرورش و حتی پلیس و نیروی انتظامی، زیر نظر شهرداری است. این مدیریت واحد شهری است! و شورای شهر مجلس کوچک و پارلمان محلی است! و به اصطلاح رئیس آن رئیس جمهور شهر است. من یک سوالی از شما می کنم، ببینید یک نفر که استاندار و هماهنگ کننده استان و نماینده دولت در استان است، اگر بخواهد و خواسته باشد این مدیران و مسئولان آب و برق و تلفن و شهرداریو غیره را یک جا دور هم جمع کند چقدر مشکل است، حالا به توافق برسند یا نرسند که بماند! یکی مسافرت است! یکی ماموریت است! یکی مرخصی است! یکی بیمار است! و این یعنی چه؟! یعنی خراب!! دنیا به این نتیجه رسیده است که مدیریت واحد شهری باید باشد. این ماده 136 و 146 و 147 مدیریت واحد شهری در برنامه سوم به تصویب رسید، این را باید انجام بدهیم، ولی هنوز هم که هنوز است انجام نمی شود! آمدند نشستند و بلند شدند و گفتند کتابخانه ها را بدهید شهرداری! زمین های دولتی خارج از محدوده را بدهید شهرداری ها! یعنی می خواهند خراب را خرابترش کنند یا خراب خرابتر هم می شود؟ بابا جان! دارایی را بدهید شهرداری! بانک ها را بدهید شهرداری! و این را من به شما بگویم، تا همینی که هستیم، هستیم، همین هست که هست! دنیا در مواردی به یک حقیقت رسیده، روی آن بحث نکنیم! ریاضی به این نتیجه رسیده که دو خط موازی همدیگر را قطع نمی کنند. دیگر کسی روی این قضایای تثبیت شده بحث نمی کند. آقا جان! هر مدیری باید یک تلفنچی داشته باشد. مدیر اگر تلفن را خودش بردارد و جواب بدهد، اعصابش خورد می شود. این دیگر بحثی روی آن نیست، دنیا به این نتیجه رسیده که شهرداری یعنی مدیریت واحد! و غیر از این باشد، تا همینی که هستیم، همین است که هست! توقعات مردم را با شعار و تبلیغات بالا برده ایم. مردم یک روزی دو بار ما و اعضای شوراهای شهر را انتخاب کردند، و موقع انتخابات طوری تبلیغ کردند که مردم با خود گفتند همه مشکلات ما به دست شورای شهر حل می شود.

شورای شهر حتی بر ادارات هم حق نظارت دارد. اما گفتند نظارت حدود دارد! خب آقا حدودش چیه؟ گفتند و می گویند در حدی که مانع جریان عادی امور نشود! خب بنده هی می روم پیش فلان مدیر کل، می گویم سلام علیکم! می گوید آقا من کار دارم شما مانع جریان عادی نشوید! ببینید! شما تا اختیارات ندهید، مسئولیت نمی توانید بخواهید! نمی توانید بگویید که این چی شد و آن چی شد؟ برای مردم توقع ایجاد شد، و شورای شهر نتوانست توقعات را برآورده بکند! مردم از آن رنجیدند! شما دیدید که در انتخابات اول شورا چقدر مردم شرکت کردند، و در انتخابات دوم هم که دیدید چقدر شرکت کردند!

· شورای شهر مقصر است!

شورای شهر مقصر نیست!

· پس مردم مقصر هستند؟

قانون مقصر است! اختیارات به ما بدهند! شما بیایید بنشینید ما اختیاراتمان را جلوی شما می گذاریم، ببینید با این اختیارات چه کار می شود کرد! ولی همین شورای شهر با اختیارات ضعیف بودنش بهتر از نبودنش هست! چرا؟ برای اینکه 9 نفر نمی توانند دیگر زیر زیرکی و یواشکی کار کنند! 9 نفر از طرفی موجودیتشان با شورای شهر وابسته به رای مردم است. اگر با مردم خوب رفتار نکنند، مردم دیگر به آنها رای نمی دهند. مثلا ببینید! شورای شهر شهردار را انتخاب می کند، اما هر وقت که شهردار می خواهد برود مرخصی، از استاندار اجازه می گیرد!! قانون است. این یعنی چه؟ من الان نمی دانم شهردار کجاست؟ حتی ما پیشنهاد کردیم گفتیم، مدیران و معاونین شهرداری، و شهرداران مناطق رای اعتماد از شورا بگیرند. قبول نکردند! هر روز هم که نمی شود یک شهردار عوض کرد! آنطرف انتقاد می شود چرا شهردار را عوض نمی کنی؟ باید توضیح بدهیم! آنطرف انتقاد می کند چرا نگه داشتید؟ باز باید توضیح بدهیم. و این اصل مشکل ما است. البته مشکلات شهرداری هم زیاد است، همینی هم که هست خیلی خوبه! باش تا صبح دولتت بدمد، که این هنوز از نتایج سحر است! الان شورای شهر تنظیم کردن 50 میلیارد اعتبار را به عهده دارد. پنجاه شصت میلیون هم که در برنامه استانداری است. اینها را ما با نه نفر انجام می دهیم. و من با جرات و شهامت ادعا می کنم که جلوی حیف و میل را گرفتیم!

· پس قضیه آقای گلاب، عضو سابق شورای شهر چه می شود؟ دادگاهش به کجا رسید؟ آیا خلافی انجام داده بود یا نه؟

ببینید! قضیه گلاب باعث افتخار ما است! اگر محکوم بشود باعث افتخار شورا است! و اگر محکوم هم نشود باعث افتخار شورا هست. من ازشما سوال می کنم، در ادارات دیگر همه علیه السلام هستند؟!

ما با مردم طرف هستیم. یعنی گلاب رفت زیر سوال! زیر سوالی که هنوز بعد از هشت ماه حکم محکومیتش صادر نشده. و بعد مردم احساس کردند گلاب شاکی ندارد! گلاب بگو مگوی مردم است. یعنی اینجا اینقدر حساس است! مسائلی که در سازمانهای غیر مردمی دغدغه ندارد! اینجا وحشت دارد. شما هیچ موقع نمی توانید زنگ بزنید به استاندار! به فرماندار! بگویید من می خواهم چهار ساعت با شما مصاحبه کنم. او نمی آید. من هم می توانم نیایم، اما اگر نیایم، دیگر نماینده شورای شهر نیستم! شما مقامات دولتی را نمی توانید در کوچه و خیابان نگهدارید. چند بار خود شما جلوی مرا گرفتید؟ نیم ساعت! یک ساعت! من هیچوقت گفتم آقا خداحافظ شما؟! من دو تا حالت می توانم داشته باشم، یا اعتقاد دارم و ترا بعنوان یک شهروند دوست می دارم و برایت احترام قائل هستم، یا سیاسی هستم و رای می خواهم، پس می ایستم و به سوالت پاسخ می دهم. اما آنها رای نمی خواهند. چند بار چند تا استاندار را با رای شما آوردند؟ چند تا فرماندار را با رای شما آوردند؟ حالا اینکه گلاب مقصر هست یا نیست را خدا می داند. شما مجبور نیستی که برای ما محاکمه تشکیل بدهی، خودت تشخیص می دهی! و وقتی تشخیص دادی، من نمی توانم بگویم به من رای بده! خب! مسلم است که رای نمی دهی! آقای شوق الشعراء! دنیا الان حکومت مردم به مردم را پذیرفته، الان حکومت کله قندی دیگر جواب نمی دهد. ما در ارتباط با مالیاتی که به دولت می دهیم، جزو هشتم یا نهم به نسبت جمعیت هستیم، ولی اعتباراتی که می گیریم ببینید چقدر هست!

شما کی فکر می کردی یک کشتارگاه صنعتی در شهر شما ایجاد بشود که یک دونه شاخ گاو و گوسفند هم هدر نرود! شما کی فکر می کردی که کارخانه بازیافت اینجا بخورد زمین! انشاالله تا شش ماه دیگر افتتاح می شود. شما کی فکر می کردی در پارک دانشجو اینقدر هزینه کنند! الان استخر آن دارد کار می کند. شما کی فکر می کردی بلوار استقلال از شمال شهر شما که در واقع جنوب شهر شماست ایجاد کنند! الان خدماتی که دارد در شمال شهر شما انجام می شود زیاد است. خیلی کارهای دیگر هم می خواستیم انجام دهیم. حتی می خواستیم نمایشگاه را هم ببریم آنطرف شهر که مخالفت شد و زورمون نرسید! یک روزی ما رفتیم به یک مسجدی، یک جوانی بود به ما گفت: که آقا من دیگر به شورای شهر رای نمی دهم! گفتم چرا؟ گفت چون خوب کار نکردید! گفتم من خوب کار نکردم، به من رای نده! ولی به شورای شهر رای بده! الان هم که انتخابات شورای شهر نزدیک است من یک مقاله ای دارم می نویسم که به چه کسی رای بدهیم! و چرا رای بدهیم! من به مردم عرض می کنم، ننشینید ببینید چه کسی وارد میدان می شود، همین که شهامت آمدن دارد قابل تحسین است و کمر به خدمت بسته خوب است! خود مردم بیایند بنشینند کسانی که اصلا نمی خواهند به میدان بیایند را بروند به میدان بیاورند! دستش را بگیرند و او را وارد میدان کند. ما در محلات افرادی را داریم که در حد خودش به اندازه یک شورا کار کرده، آنهم با دست خالی! حتی خانه برای مردم ساخته! آدم های شایسته، نیروهای برجسته زیاد هستند. خود مردم بروند دستشان را بگیرند بیاورند میدان، ستاد تشکیل بدهند برای اینها! آنوقت ببینید شورا بهتر می شود و بیشتر شرکت می کنند در انتخابات. خب! یک عده می آیند و یک تبلیغاتی و یک انتخاباتی، بعد که اسمشان درآمد حالا شروع می کنند به تاختن!

تو چیکار کردی؟ چرا نرفتی دنبال آدمهای شایسته! اینکه نمی شود گفت که ما در شهر شایستگان را نداریم. بروند دنبال آدمهای متخصص و متعهد، و ترکیب شورا را ازهمه نظر، چه از نظر علمی، چه از نظر تجربی و چه از نظر تخصصی کامل ایجاد کنید. من بطور کلی به شورا اعتقاد دارم و شورایی فکر می کنم. شورا در دنیا ریشه در قانون دارد، ولی در اسلام، ریشه در قانون و اعتقادات دارد، ببینید چقدر آیات و احادیث در رابطه با شورا داریم! اما واقعیت اینست که خیلی با شوراها همکاری نمی شود، من یک روز در یکی از جلسات گفتم: به اندازه یک پفک نمکی هم از ما تبلیغ نمی شود! در رسانه های گروهی فقط می کوبند. خب بکوبند! شورا پول بیت المال است برو بکوب! مال خودته! ولی انصاف باید داشت. من چکار می توانستم انجام بدهم که ندادم؟ و از این بیشتر هم از من بر نمی آید. خدا شاهده!

· کمیسیون توافقات شهرداری،جایگاه قانونی هم دارد یا ندارد؟

والله! هیچ جایگاه قانونی ندارد! منتهی از نظر قانونی و شرعی هم نه جایی این را تعریف کرده، و نه جایی رد کرده! اما از نظر شرعی به اصطلاح مدتها هست که این قضیه جا افتاده و در اکثر شهرداری ها هم هست. کمیسیون توافقات بد هم نیست! یعنی یک وقتی خانه شما در مسیر خیابان قرار می گیرد، یک قیمتی روی آن می گذارند، بعد شما می آیی می گویی ارزان است. می گویند چند؟ سرانجام یک مقدار کمتر بیشتر یک مبلغی را تعیین می کنند، و گاه زمین را جابجا می کنند. این کمیسیون توافقات اگر طرف یا طرفین قبول نکردند، هیچ موقعیت اجرایی ندارد!

· اما سوال اینجاست که شورای شهر و شهرداری که نماینده مردم هستند، آیا می توانند روی حقوق مزدم توافق داشته باشند یا نه؟ توافق یعنی گریز از قانون در شهر؟

نه! این نیست. یک نمونه ای را به شما بگویم. زمانی که من شهردار بودم خیابان منتظر قائم احداث شد

· چه سالی؟

سال 1362 این بلوار افتتاح شد، یک کاروانسرا آنجا بود، اگر یادتان باشد پارکینگ بود و 80 درصد این کاسب ها در اطراف آن کاروانسرا کار می کردند، جوشکار، نقاش، صافکار، خیاط و غیره بودند. موقعی که ما آمدیم اینجا را احداث کنیم، ما به هر کدام از آنها در کنار بلوار مغازه دادیم، با اینکه مالک هم نبودند و مستاجر بودند. یا موقعی که آمدیم بلوار دهه فجر را احداث کردیم، من به این نتیجه رسیدم که این یک عده پیرمرد و پیرزن اگر پول زیاد بدستشان بدهیم. اینها شب این پول را ندارند. پسرها و دخترها می گیرند و خلاص! باید توجه کرد که حق باشماست! چون ما نماینده مردم هستیم، بنده خدا وارد می شود می گوید حاج آقا اصلانی اینجا نشسته، بارها خدا شاهده هر چی گفتیم، گفتند حاج آقا هر چی تو بگویی امضاء می کنم، مگر در معامله رضایت طرفین شرط نیست؟ اما من نباید خودم را بخاطر شهرداری جهنمی کنم، پس من آمدم 14 خانه در امام شهر خریدم. من یادم است که آنموقع هر خانه ای را 14 هزار تومان خریدم. خانه شش هزار تومانی را خراب کردم و خانه 14 هزار تومانی به آنها دادم، سوابق آن هم در شهرداری هست. شهرداری باید اینجور عمل کند. اصلا وظیفه ما توجیه کردن مردم است. البته اکثر توافقات ما به کارشناسی کشیده شده، ولی غیر کارشناسی یا کارشناسی هر کسی در توافقاتی که من انجام دادم ناراضی هست، بیاید من بدهم! بهتر از این می شود گفت؟ ما اگر درست عمل کنیم. ما اگر در برابر ارباب رجوع احساس مسئولیت داشته باشیم و آنان را ولی نعمت خود بدانیم، بسیاری از مشکلات حل می شود. شما الان دارید با رئیس شورای شهر مصاحبه می کنید، اما اگر ایندفعه نیاییم و یا مردم به من رای ندهند، چه کسی دیگر محل به من می گذارد؟ ما هر چه داریم، تعارف نیست، از مردم داریم، بنابراین ما باید اول به مردم فکر کنیم!

·
یک معضل بزرگی که شهر یزد دارد، عرض کم خیابان های آن مثل فرخی و کاشانی می باشد که با این عرض کم، هم اکنون که جواب نمی دهد، مطمئنا در آینده هم بدتر می شود با توجه به اینکه ستاره یزد هم می خواهد افتتاح شود آیا در این رابطه فکری کرده اید؟

ببینید ما بالاخره اگر این وضع ادامه داشته باشد بدتر هم می شود من از شما سوال می کنم در کجای دنیا خیابان می کشند تا دوطرف آن اتومبیل پارک کنند؟

اصلا در هیچ کجای دنیا طرفین خیابان اتومبیل پارک نمی کنند ، این را نمی گویم که ما مقصر نیستیم ولی نمی دانم چطور می شود موقعی که سیستم خوب کار نکند همه می شوند مقصر، ولی درست که کار کند، یکی مقصر می شود. در ژاپن هر مدیری که کار می کند در هر اداره یا کارخانه ای در یک سالن بزرگ می نشیند و بقیه نیروهای او در آن سالن مشغول بکار هستند، اگر این مدیر یک سری پچرخاند، تمام نیروهای خود را می بیند ما هم مدیرانمان در یک اتاقی در بسته با چند تا دربان محفوظ می کنیم، اصلا نمی دانیم آن تو چه خبره!

ببینید ما باید اشرافیت داشته باشیم! اطلاعات داشته باشیم! تا برنامه داشته باشیم، ما در اصول یک مقدار افت داریم. شما را به خدا پارکینگی بهتر از پارکینگ ملااسماعیل در یزد ما داریم؟ شما بروید ببینید چندتا اتومبیل در آن پارک هست! همه در کوچه های اطراف پارک کردند. آقای مهندس شرافت، یکی از کارهایی که خداییش خوب انجام داد، این بود که در محلات و در کنار خیابان ها پارکینگ ایجاد کرد. یعنی در خیابانی نیست که پارکینگ نباشد، الان در خیابان امام، تمام گاراژهای قبلی به عنوان پارکینگ درشان باز است، بروید ببینید چند تا اتومبیل داخل آن است؟ شما این را بدانید هیچ کجای دنیا به اندازه یزد موتور ندارد، من چند بار با دو تسبیح نشسته ام کنار خیابان و هرموتوری که رد شد با یک تسبیح و هر اتومبیلی که رد شد با تسبیح دیگر یک دانه انداختم، بعد تسبیح موتورها زودتر از اتومبیل ها تمام ش، این یعنی موتور ما بیشتر از اتومبیل ماست، و رانندگی آنها را شما ببیند.

·
حالا یک شانسی که آورده اید این است که اگر این موتور ها هم ماشین بودند آن وقت چه کاری انجام می دادید؟ الان خیابان امام دهها سال پیش ساخته شده، خیابان دهم فروردین و حتی خیابان فرخی هم زمانی ساخته شده که مثلا تعداد اتومبیل های یزد کم بوده است، حالا شهر گسترش پیدا کرده، اتومبیل و موتورسیکلت هم زیاد شده، اما ظرف همان ظرف است، آیا این ظرف هنوز جواب می دهد؟

اولا اینجوری که شما می گویید نیست، خود من 34 خیابان و بلوار در زمان شهردای ایجاد کردم، و الان حدود 28 خیابان یا به بهربرداری رسیده یا در دست احداث است. ولی ببینید این چاره کار نیست! با کشتن مریض، مرض از بین نمی رود؛ باید میکروب را نابود کرد. از نظر استاندارد، هر شهری با 40 هزار نفرجمعیت باید مینی بوس داشته باشد و هر شهری با80 هزار نفر جمعیت باید اتوبوس داشته باشد و هر شهری با 200 هزار نفر جمعیت باید قطار برقی داشته باشد و هر شهری که از 300 هزار نفر به بالا جمعیت داشته باشد، باید مترو داشته باشد. این را که ما نداریم! و نمی توانیم که با احداث خیابان جواب اینهمه ماشین را بدهیم. نمی شود به مردم هم گفت ماشین سوار نشو! منتهی مثلا اگر خود شما بدانید که فرزندتان یک کاری پیدا خواهد کرد که این شغل قابلیت اجاره کردن یک خانه مناسب را برای او مهیا می کند شما خودت را به آب و آتش می زنی که برایش خانه بخری؟ در دنیا اینجور است که اتوبوس به طور دقیق حرکت می کند. دقیقا نوشته است چه دقیقه ای می رسد، آن وقت شما چه مرضی دارید که سوار اتومبیل شوید؟ ما باید برویم دنبال آن دقت و نظم! البته این خیابان ها باید کشیده شود و الان هم دارد کشیده می شو،د پل هوایی زده می شود. مثلا همان خیابانی که ستاره در آن قرار دارد ، ستاره متعهد شده است در فاصله 500 متری یک پارکینگ با ظرفیت 1500اتومبیل بسازد و الان هم پل شهدای محراب انشا الله تا یکی دو ماه دیگر زیر ترافیک قرار می گیرد، البته یک قسمتی از آن! ولی همه اینها وضع موجود را حفظ می کند. و وضع موجود تبدیل به وضع مطلوب نمی شود. وضع مطلوب زمانی ایجاد می شود که وسایل عمومی را در کنار هم داشته باشیم، ما الان واقعا بد کار کردیم. ضعف ما بوده که نتوانستیم مترو را جا بیاندازیم. ما اگر مترو را الان با 100 هزار تومان بسازیم، ده سال دیگر آنرا باید با یک میلیون تومان بسازیم. اصلا در خیلی از مسیرهایی که در مسیر مترو قرار می گیرند، ساختمان ساخته می شود. خب! ما برنامه ای نداریم. برای حل ترافیک، من احداث خیابان را علاج نمی دانم، لازم هست، ولی کافی نیست! رفتن به سوی وسایل عمومی و مترو علاج واقعی هست

·
الان دبیرخانه شورای ترافیک در استانداری یزد مستقر است و بیشتر مسائل ترافیک شهری هم به شهرداری و شورای شهر برمی گردد، آیا این دبیرخانه نباید در شورای شهر یا شورای شهر مستقر باشد؟

یک شورای ترافیکی در یزد هست، در شهرداری یزد هم هست، کارشناس شورای شهر هم در آنجا شرکت می کند. یک دبیرخانه شورای ترافیک هم در استانداری مستقر هست که آنها با هم در ارتباط می باشند، حتی من اعتقاد دارم که شهرداری باید یک معاون ترافیک داشته باشد منتهی خود من الان مخالف هستم با وجود معاون ترافیک!

· چــرا؟

اعتقاد دارم باید داشته باشد، اما خودم خیلی الان اگر بخواهند تشکیل بدهند موافق نیستم. ممکن است مخالفت نکنم ولی می دانید چرا؟ ببینید ! ما اول باید زمینه را برای ایجاد یک موقعیت شهری ایجاد کنیم، بعد آن به خودی خود تشکیل می شود. ما نه نیروی فنی ترافیک داریم! نه به اصطلاح وظایف معاون ترافیک در شهرداری ها خوب تعریف شده! خوب فرد، فردا که می شود نه می تواند کار خودش را انجام دهد! نه آنجا که تشکیل شده امکانات و اختیارات لازم را دارد! موقعی معاون ترافیک شهرداری موفق می شود که راهنمایی رانندگی هم زیر نظرش باشد، دبیرخانه ترافیک استانداری هم همینطور زیر نظرش باشد. اعتبارات لازم هم برای کارهایی مثل مترو در اختیارش باشد. اسم که سازنده نیست. همانطور که شورای شهر ما اسمش را داریم، اصلش را نداریم! چرا؟ باید واقعا بیایند تعریف کنند وظایفش را و زمینه مناسبی را برای رشد معاونت ترافیک ایجاد کنند، آن موقع وجود معاون ترافیک می تواند اثر بخش باشد



· یک سری سرعت گیرها در سطح شهر نصب شده که خیلی از آنها از بین رفته یا جمع آوری شده، در حقیقت مردم دید خوبی در مورد این سرعت گیرها ندارند، اصلا روی چه برنامه ای اینها انتخاب شده ؟ و آیا در شهرهای دیگر هم این نوع سرعت گیرها وجود دارد؟

اولا این سرعت گیرها که آمدند زدند خرابه! قرارداد ما با اینها اینجور بوده که مثلا این سرعت گیرها تا 3 سال گارانتی هستند و گارانتی داشته باشند. حالا 6 ماه 6 ماه خرابه، هیچ کس هم نمی آید درست کند، ما تذکر هم داده ایم!

·
و بعضی جاها واقعا باعث ایجاد تصادف هم می شود!

بله! واقعا یک طرف قضیه هم این است که شما فرمودید، اما بیایید من پرونده را نشان می دهم، محله ای نیست که درخواست سرعت گیر نکرده باشد، و از طرف دیگر عده ای اعتراض می کنند که این چی هست که شما گذاشتید!؟ این سرعت گیرها در دنیا هم هستند، ولی بعنوان آرام کننده ترافیک، من یک چیزهایی دیده ام!

·
در شهرهای بزرگ دنیا مثل پاریس و لندن و.. این سرعت گیرها در خیابانها وجود دارد؟

من پاریس و لندن رفتم ولی ندیدم! منتهی مراتبط علائم رانندگی را دیدم که دقیقا رعایت می شود!

· پس چون مردم قانون را رعایت نکردند، شهرداری قانون خودش را رعایت کرده!

شهرهای دیگر ایران هم سرعت گیر دارند، منتهی هر شهری یک نوعی دارد! مثلا شهرداری تهران آمده با آسفالت سرعت گیر درست کرده، اما پهن و با رنگ و سفید آن را خوب مشخص کرده که از دور مشخص باشد، جاهای مشخصی هم می زنند! مثلا پنجاه متر مانده به چراغ قرمز این سرعت گیرها را می گذارد که وسیله نقلیه با سرعت نیاید. منتهی در یزد خیلی زیاد است، نصب سرعت گیرها تابع تقاضای مردم است نه تابع اصول ترافیک و کارشناسی! چند وقت پیش در رابطه با این موضوع بحث بود، در مورد تعویض سرعت گیرها تذکر دادیم. به مسئول ترافیک شهرداری گفتیم که دیگر اجازه نصب این سرعت های پلاستیکی را نمی دهیم! و بجای آن سرعت گیرهای آسفالتی را که در تهران می گذارند می گذاریم!

· البته در حد محدود! و نه مثل بلوار دهه فجر که بیش از ده سرعت گیر دارد! و به گفته شما در همان حد پنجاه متر مانده به چهارراه!

بلی! برای آرام کردن ترافیک باید مطالعه و برنامه ریزی انجام شود! اما من خودم بیشتر وقتم تابع تقاضای مردم است، و حتی خودم نمی توانم برنامه خوبی برای خودم داشته باشم! مثلا می روم دانشگاه یک آقایی می گوید حاج آقا! خوب می ایستم! چاره ای ندارم! ما نمی توانیم به مردم بگوییم که من فقط هفته ای دو روز، و فلان ساعت دوشنبه و چهارشنبه ملاقات عمومی دارم. بعضی مواقع واقعا گرفتاریهای مردم به گونه ای است که اگر همان روز حل نشود، فردا دیر است! من امیدوارم! و باز هم دارم عرض می کنم، اصلا روی این موضوع بحث نیست! شورا باید اگر می خواهد شورا باشد، باید مدیریت واحد شهری هم باشد! یک روز از من سوال کردند که: شما فکر می کنید که اگر ما اختیارات آب و برق و غیره را هم بگذارند زیر نظر شورا شهر، شهرداری می تواند اداره کند؟ گفتم نه!! گفتند پس چرا؟! گفتم آنموقع من دیگر اینجور نیستم که! آنموقع من دفتر مطالعات دارم! الان خودم هستم و خودم، آنموقع که دیگر اینجور نیستم! در دنیا رئیس شورای شهر، شهردار است و اعضای شورای شهر هم مدیران شهرداری می شوند، مثل هیئت دولت، یکی معاون عمرانی می شود! یکی مسئول آتش نشانی! یکی معاون خدمات شهری، و افراد بعنوان هیئت دولت می آیند و کار انجام می دهند! گفتم اختیارات به من بدهید! اصلا من نه! آدم قویتر انتخاب می کنی! می گویی اصلا اصلانی بدرد نمی خورد!

·
در بعضی از پارک های سطح شهر مثل پارک هفتم تیر، شهرداری آمده یک قفس هایی برای کودکان درست کرده، و بسیاری از والدین و کودکانی که وارد پارک می شوند بخاطر این مسائل دچار مشکل می شوند. آیا شما که به دیگر شهرهای ایران هم رفته اید، نمونه این قفس هایی که شهرداری یزد ایجاد کرده دیده اید یا نه؟

نه! من جایی ندیدم! یک بار هم با خود شما رفتیم بازدید، بعد من قضیه را مطرح کردم، دیدم اجاره به شخصی داده اند! و من گفتم بیایید این را تعطیل کنید! گفتند مشکل حقوقی دارد، چونکه ما قرارداد بسته ایم! نه! من در جاهای دیگر ندیدم و این قفس ها را مناسب هم نمی بینم، آن روز هم تصمیم بر این شد که اجاره این قفس ها تمدید نشود! دیگر دقیقا نمی دانم مدت قرار داد تمام شده یا نه؟!

·
ولی اینها دارند به کارشان ادامه می دهند! اگر این کار درست نیست و می دانید که درست نیست، می توانستند یک خسارتی به طرف قرارداد بدهند، قرارداد را فسخ کنند!

حالا اونی هم که اجاره کرده بالاخره مشتری دارد! می گویند فردی رفت ریشش را اصلاح کند، آرایشگر هی بریده بود و پنبه زده بود، بالاخره یک طرف که پر پنبه شده بود، آمده بود آن طرف صورت را اصلاح کند، مشتری گفته بود دیگه بسه! و بعد به آرایشگر گفته بود یک سوالی داشتم؟! آرایشگر گفته بود بفرمائید بپرسید؟! گفته بود شما با این دست و پنجه ای که داری! شده که یکنفر دوبار بیاید مغازه ات؟! آرایشگر گفته بود نه والله! اما بی مشتری هم نبودم! حاا قضیه اینست! من اخیرا از از قزوین دیدن کردم، قزوین واقعا از نظر آثار باستانی و آثار تاریخی و قدیمی با یزد قابل مقایسه نیست، ما را بردند به یک بازاری گفتند سی هکتار بازاره، یکدفعه همه آن را میراث فرهنگی خریده! میراث فرهنگی اینجا (یزد) آه ندارد با ناله سودا کند، آنجا با پنج میلیارد خریدند و داشتن تعمیر می کردند که پنجاه میلیارد هم برای تعمیرش می خواستند، و یا از دروازه قزوین تا عمارت شاه عباسی آنرا میراث فرهنگی خریده! ما را بردند به یک جایی که به اصطلاح موزه بود، و ارائه کرده بودند، مشتلق کلکسیون حیذرزاده نمی شد و نمی شود! خدا شاهده من خجالت کشیدم! که یک مرد اینجا در یزد چکار کرده؟! و ما برای او چه کرده ایم! به خدا بعضی مواقع ما داریم خجالت می کشیم! اولا اگر کاری کردیم، پول مردم بوده و زور مردم! منتی نداریم و نباید داشته باشیم. به خدا ما دلمان به خدمت خوش است! من این را می خواستم به شما بگویم که برای اینکه یزد، یزد بشود، از خیلی فرصت ها و قدرتها استفاده نمی شود! این جوان یزدی را شما بیا و یکدهم هزینه ای که برای ورزشکارهای شیراز و تهران و اصفهان می شود به اینها بده! اگر اول نشدند! اصلا استعداد و خلاقیت دارند این جوانان یزدی. محصول میوه در یزد با بندرعباس و جیرفت با هم بدست می آید، کجای دیگر این کشاورزها را پیدا می کنید؟! این شهر یک عزم عمومی می خواهد! اگر ما کاری کردیم، قدمی برداشتیم، همه برداشتیم، تو هم سهیم هستی، خودت خبر نداری! و اگر کاری نکردیم، نتوانستیم کار بکنیم، همه مقصر بودیم، تو هم مقصر بودی! آن خبرنگار دیگه هم مقصر است! ما اگر بخواهیم عوض بشود، باید عوض بشویم، ما باید با یک عزم و همت عمومی دست بدست هم بدهیم و یک کاری انجام بدهیم!

· یکی از مشکلاتی که به آن اشاره می شود، مشکلات فرهنگی شهر است، شورای شهر در مورد مسائل فرهنگی چه حرکت ها و برنامه هایی داشته است؟

ببینید ما در ارتباط با مسائل فرهنگی، از روزی که آمدیم سه چهار تا سالن ورزشی در قسمت های مختلف شهر ساختیم، به تمام تیم های ورزشی محلات به یک طریقی کمک کرده ایم. سازمان ورزشی شهرداری را راه انداختیم که الان تیم فوتبالش در لیگ است، با دویست میلیون تومان! هشت تا تیم خوب در رشته های مختلف مثل شنا، والیبال، بسکتبال، والیبال نشسته معلولین، فوتبال، ما دوندگی...

· ببخشید! این سازمان ورزشی است پس سازمان فرهنگی کجاست؟!

ما یک چیزی تصویب کردیم بعنوان سازمان فرهنگی رفاهی شهرداری، رفته تهران هم تصویب شده، این سازمان فرهنگی چیز دیگری به تشکیلش نمانده، طبق اساسنامه باید مدیر عامل انتخاب بشود، چند نفر هم معرفی کردند که چنگی بدل نمی زد! و الان دنبال مدیر عامل هستند که سازمان فرهنگی رفاهی شهرداری هم مثل سازمان پارک ها تشکیل بشود!

· پس تابحال شهرداری و شورا برنامه فرهنگی نداشته، چون سازمانی نداشته و نبوده است؟

نه! سازمان داشته! ولی برنامه فرهنگی سازمان یافته ای نداشته!

· در رابطه با هیئت های مذهبی، شهرداری و شورای شهر کمک مادی داشته اند یا نه؟

ببینید ما تقریبا به کلیه مساجد که تقاضای کردند، کمک کرده ایم!

· مساجد یا هیئت های مذهبی؟!

به کلیه هیئت های مذهبی هم که تقاضا کردند یک کمکی کرده ایم! هیچکس دست خالی ازاین در بیرون نرفته!

·
و جزو وظایف شهرداری و شورای شهر است که به هیئت های مذهبی کمک کند؟ هیئت های مذهبی یک زمانی مردمی بودند و هیچ موقع هم کمک دولتی نمی گرفتند، و حال سوال اینست که چی شده این هیئت های مذهبی محتاج به کمک های دولتی شدند؟

ببینید بحث این موضوع، یک بحث جدایی هست!

· آیا همه هیئت ها مراجعه کرده اند؟

خیر! تعدادی تقاضا نکرده اند! منتهی هر هیئتی که مراجعه کرده اند ما حداقل کمتر از مبلغ دویست هزار تومان به آنها کمک نکردیم! برای کمک هم ما یک اعتباری داریم بعنوان ماده 17 که تقریبا دو درصد درآمد های شهرداری است، ماده 16 کمک به ادارات دولتی است وماده 17 کمک به آحاد و گروههای مردم است. ما کمک کردیم. من نمی گویم کمک های ما زیاد بوده، ولی بعضی جاها تا ده میلیون تومان هم کمک کردیم. برای ساختن کتابخانه و مراکز فرهنگی در محلات! منتهی خیلی روی این قضایا تبلیغ نکردیم!! یک کارهای دیگری هم کرده ایم که من صلاح نمی دانم عرض کنم.

·
تبلیغ نکرده اید چون تبلیغ نیست، ضد تبلیغ است! وقتی شورای شهر و شهرداری به هیئت های مذهبی کمک کنند، مردم در ذهنشان شعارهای تبلیغاتی و رای های انتخاباتی پیش می آید که می خواهند هیئت های مذهبی در انتخابات سهم و نقش داشته باشند، این چیزی که الان در اذهان وجود دارد همین موضوع است که چرا شهرداری می آید و به هیئت های مذهبی کمک می کند؟ هیچ موقع در یزد سابقه نداشته که هیئت های مذهبی از دولت و بیت المال پول بگیرند!

الاعمال به نیات! خود نیت سمت و سو می دهد به حرکت! من اینجا که می نشینم، مردم که مراجعه می کنند، شما یک روزی اینجا بنشینید ببینید، هر کسی به اتاق من وارد می شود، دلخور خارج نمی شود! حداقل کاری که انجام می دهم اینست که اینها را تحویل می گیرم، منتهی من حتی به روی آنها نگاه نمی کنم، که بدانند نیت من برای گرفتن رای نیست. خدا می داند! ولی طبیعتا یک موقعی شیطان آدم را وسوسه می کند، برای اینکه من که از جیب خودم نمی بخشم! اینکه حافظ گفته« اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را، به خال هندویش بخشم سمرقمند و بخارا را» یک شاعر دیگر هم گفته« اگر من چیزی می بخشم، ز ملک خویش می بخشم. نه چون حافظ که می بخشد سمرقند و بخارا را!» آدم موقعی که از جیب خودش می بخشد یک مقدار...

·
ببخشید! اما این سوال است که آیا شهرداری وظیفه اش است که به این هیئت ها کمک کند؟ چون هم ارشاد هست و هم سازمان تبلیغات اسلامی!

ما هم باید کمک کنیم! مصوب کردیم که شهردار می تواند به هر کسی که می خواهد تا سیصد هزار تومان کمک کند، به حرکت های مردمی و به عامه، نه اینکه سیصد هزار تومان بدهد به رفیقش! شهردار، شهردار شهر است و اعضاء شورای شهر هم هر کدام 500 هزار تومان در اختیارشان هست که تا پنجاه هزار تومان می توانند کمک کنند که باید به تائید شورا برسد. اینها همه کنترل می شود. بعد ما آمدیم این کمک ها را اینجوری کردیم، ده میلیون تومان دادیم کمیته امداد، گفتیم ده میلیون تومان هم شما بدهید، تا بدهیم به اینهایی که برای کمک گرفتن مراجعه می کند! البته برای اینکه کنترل و نظارت بشود، دیگر ما کمک نمی کنیم، می روند از کمیته امداد می گیرند، و هر موقع پول تمام می شود، می ریزیم به حسابشان! ولی شما را این را بگویید که ما چقدر موسسات خیریه داریم؟ در کنار آن کمیته امداد هم داریم! بهزیستی را داریم! ماده 17 شهرداری را هم داریم.

· مگر ما چقدر فقیر در این شهر داریم؟

نه! بحث فقیر نیست! ما به اینها که کمک می کنیم فقیر نیستند!

·
با توجه به اینکه به قول شما ما کمیته امداد و بهزیستی داریم، آنها هم دارند وظیفه خودشان را انجام می دهند، و آنوقت کمکی که شهرداری می کند، تداخل در کار آنها نیست؟

نه! اما منطقی نیست، ولی راه برای این کار باز است!

· مگر اینکه بهزیستی هم بیاید زیر نظر شهرداری!

اصلا همین مدیریت شهری واحد را که من می گویم یعنی همین! ما آمده ایم قدرت ها را تضعیف کردیم. دست یک جایی! چشم یک جایی! گوش یک جایی!

چون یک شخصی ممکن است هم از بهزیستی کمک بگیرد! هم از کمیته امداد! هم ازشهرداری! هم از شورای شهر! و یکی هم از هیچدام کمک نگیرد

بلی! اینها هست! یک زمانی در یک مدرسه خیریه ای مدیر عامل بودم، یک خانمی آمد پیش من گریه کرد که در یک زیر زمین زندگی می کنم که درب ندارد. اینها رفتند تحقیق کردند، و دیدند یک خانه سیصد متری آئینه کاری شده دارد، به او گفتم این چه وضعیه؟ گفت که من ریالی با پول خوم این خانه را نساختم! همه پول این خانه را از اینجاها گرفتم! این سوء استفاده است. اصلا عده ای می شوند حرفه ای این کار! این انتقاد شما صد در صد درسته، باید این کمک های متعدد و متغیر با شخصیت های حقیقی و حقوقی انشاالله بیاید زیر چتر یک سازمانی و کنترل بشود، و بقول شما مگر ما چقدر گدا داریم؟! من روزی که سال 48 آمدم یزد، دادگاههای تبریز شلوغ بود، کلانتری های آنجا شلوغ بود، و یزد نه دادگاهش شلوغ بود و نه کلانتری هایش! اما الان دادگاههای اینجا شلوغتر از تبریز است، ببینید آن فرهنگ و اصالتی که ما داشتیم متاسفانه دارد ضربه می خورد، ما آنروز سال 48 ده تا ورشکسته در یزد نداشتیم! گدا در یزد نبود! در هیچ خانه ای نبود که در آن دار قالی و چرخ خیاطی نباشد! الان دیگر آن خبرها نیست! الان بچه شما از شما توقع ماشین آخرین سیستم دارد، اوضاه بهم ریخته! باید این قضیه را جمع بکنیم، و این کار خوبی نیست که هر کس یک دکانی باز کرده و کمکی می کند و کمکی می گیرد! حرف شما واقعا درسته!

· شورای فرهنگ عمومی و ارشاد استان طرحی دارند برای احیاء دارالعباده یزد، در رابطه با این مسئله از شورای شهر نیز دعوتی شده؟ نماینده ای از شورا در جلسات طرح احیاء دارالعباده شرکت کرده؟ و اصلا در جریان طرح احیاء دارالعباده هستید؟

من هم شنیدم! ولی جایی دعوت نشدم!

· شورای شهر موجود و فعلی، بیشتر مذهبی است؟ فرهنگی است؟ فنی و تخصصی است یا سیاسی؟

بیشتر فرهنگی مذهبی است! البته از نظر تجربی هم همکاران ما فنی هستند!

· چند نفر از اعضاء شورای شهر مدرک مرتبط با مسائل شهری و عمرانی دارند؟

هر رشته ای که شما بخواهید در ارتباط است! منتهی مراتب ترکیب شورای شهر باید غیر از این ترکیبی که هست باشد. در شورای شهر باید وکیل باشد! حقوق دان باشد! که نیست، این دیگر تقصیر من نیست! اینکه من به شما می گویم مردم بیایند عده ای را پیدا کنند و به آنها رای بدهند، همین است! در شورای شهر، شهرساز باید باشد! پزشک باید باشد! که نیست! اقتصاد دان باید باشد که نیست! آن استوانه های مدیریت شهری باید نماینده داشته باشند، که ندارند! البته ما آمدیم با انتخاب مشاور داریم جبران می کنیم. موقعی که بحث مدیریت شهری یا ترافیک است، می رویم پول می دهیم و کارشناس انتخاب می کنیم. ولی اگر از خودمان باشد بد است؟

· اعضاء شورای شهر حقوق هم می گیرند؟

اصلا!!

· حق الجلسه چی؟

بلی! می گیریم! ما حداکثر می توانیم 40 جلسه در هفته داشته باشیم و از نظر ساعت هم اگر 50 ساعت بیشتر باشد دیگر پولی در آن نیست! هیچ موقع به 50 ساعت نمی رسد!

· تقریبا هر عضو شوراء شهر در ماه چند حق الجلسه می گیرد؟!

بین سیصد تا سیصد و پنجاه هزار تومان! البته خانم ها چون کمیسیون فرعی ندارند، کمتر می گیرند! آقایان سیصد تا سیصد و پنجاه هزار تومان!

· ممکن است که این مبلغ بیشتر هم بشود؟

نه! اما ببینید در بعضی از شهرهای دیگر که من اسمشان را نمی برم، اعضاء شورای شهر ماشین دارند! موبایل دارند! در بعضی جاها پول موبایل را شورا می دهد، ما در این 8 سال غیر از حق جلسه، حق ماموریت هم می گیریم! ولی در این هفت سال، هیچکس حتی یک ریال حق ماموریت نگرفته!

· بعضی از سفرهای خارجی که اعضاء شورای شهر رفته بودند، با هزینه خودشان بوده یا شورای شهر؟

ما یک مسافرتی به ترکیه رفتیم، آنجا میهمان ترک ها بودیم، هیچ هزینه ای نداشتیم، فقط پول بلیط هواپیما را شورای شهر داد!! مسافرت دومی هم بود، که چند نفر به مالزی رفتند البته هزینه خودشان!

· شما که در ترکیه میهمان بودید، آیا آنها هم برای میهمانی به یزد آمدند؟

بله! البته آنها شهرداری هایشان بیشتر آمدند! سه روز اینها میهمان ما بودند! آنها ما را در مهمانسرای شهرداری پذیرایی کردند، ما هم از آنها در مهمانسرای شهرداری یزد پذیرایی کردیم، آنها از نظر پذیرایی کردن عالی بودند، ما هم برای پذیرایی از آنان کم نگذاشتیم، مسافرت ما به ترکیه سازنده بود، ما رفتیم برای بازدید کارخانه بازیافت، اولین کارخانه را در آنجا دیدیم، تا پای قرارداد بستن هم رفتیم، که یکدفعه تراکتور سازی گفت، من می سازم، و گفتیم، به جای آنکه به ترکیه وابسته بشویم، به کشور خودمان وابسته می شویم و با تراکتور سازی برای ایجاد کارخانه بازیافت قرارداد بستیم!

· کارخانه بازیافت کی شروع بکار می کند؟

امیدواریم 2 بهمن افتتاح بشود! هر هفته یک شنبه ها در آنجا جلسه داریم، اگر خواستید بیایید ببینید. آنجا خیلی کار شده!

· شیرین ترین و تلخترین خاطره ای که در شهرداری داشتید چی بود؟

بعد از پیروزی انقلاب من رفتم خانه آقای صدوقی، گفتم حاجی آقا من دیگر وظیفه ام را انجام دادم! فرمودند چرا؟ گفتم ما در زمان طاغوت شهردار بودیم. البته من از دوسال قبل از انقلاب در یزد شهردار بودم، ولی من با اجازه شهید صدوقی آمدم، در یزد بخاطر وجود صدوقی، دو سال زودتر انقلاب پیروز شده بود، و استاندار فرار کرده بود. صدوقی گقت: کی گفته؟! گفتم حالا میگن! گفت غلط می کنند! و من نیامدم سر کار و رفتم خانه، بچه های شهرداری می روند خدمت آقای صدوقی می گویند: حاج آقا شهردار نیامده سر کار! صدوقی می گوید چرا؟ می گویند ما نمی دانیم! صدوقی می گوید من چکار کنم که نیامده؟ بچه های شهرداری می پرسند حالا چکار کنیم؟ صدوقی می گوید: بروید بیاوریدش سر کار! من آنموقع هم مثل الان در خانه پدر زنم زندگی می کردم، در کوچه گل، یکدفعه دیدیم کوچه پر شد. ما حقیقتش خیلی ترسیدیم. اوایل انقلاب بود و بچه هامون هم زهر ترک شدند. دخترم آنموقع کوچک بود، خیلی ترسیده بود و گفت: بابا آمدند ببرند؟ من خودم هم ترسیدم. لباس پوشیدم رفتم پشت بام، نگاه کردم، دیدم نه اینها بگیر ببندی نیستند، چند نفر از دوستان را در بینشان دیدم، آمدیم بیرون، آنها ما را روی دست بلند کردند آوردند شهرداری و یک گوسفند هم کشتند و ما را بردند آنجا، تلخترین خاطره این بود که من آنجا خیلی ترسیدم!

* شیرین ترین و تلخترین خاطره در یک لحظه؟

بله! من به مردم یزد خیلی ارادت قلبی دارم. بزرگ هستند در حق شناسی! و خدا شاهد است تا آنجا که از من برآمده برای آنها کار کردم، یعنی حق مردم یزد بر من حرام باشد که اگر کاری می توانستم انجام بدهم و نداده باشم! من افتخار می کنم که در یزد بودم و داماد یزد هستم و در یزد زندگی می کنم، امیدوارم مردم و مسئولین یزد دست بدست هم بدهند و یک فکری بحال شهرشان بکنند. الان همه برای خودشان فکر می کنند و موفق هم هستند، یکدفعه هم برای شهرشان فکر کنند.

· انشاالله!

من بارها گفته ام، مدیران یزد از سالم ترین و شایسته ترین ها هستند، فقط یک فرقی با مدیران دیگر شهرها دارند! مدیران دیگر شهرها، موقعی که بحث شهرشان باشد و سازمانشان، سازمانشان را فدای شهرشان می کنند، اما اینجا مدیران ما سازمانشان برایشان مهمتر است! دزد نیستند! سالم هستند! ولی در حالت مساوی، طرف سازمانشانمی گیرند. این نظر من است!

******

گفتگو با اصلانی رئیس شورای اسلامی یزد، بعد از خاموش کردن ضبط و خوردن یک چایی، و در هنگامه خداحافظی، دوباره با یک سوال ادامه می یابد، دوباره می نشینیم و ضبط روشن می شود، سوالها می رود به سمت سوی دانشگاه و دانشجویان و مسائل فرهنگی و آموزشی و ناهنجاریهای اجتماعی، اصلانی رک و راست و بی پرده، تجزیه و تحلیل می کند و جواب می دهد، اینبار او در جایگاه قائم مقام دانشگاه آزاد قرار می گیرد، تداخلی جالب و جذاب و بحث انگیز، از دانشگاه آزاد تا شهرداری و از شهرداری تا دانشگاه، و اما بهر دلیل بعد از پیاده کردن نوار و بازنویسی صحبت های اصلانی، با توجه به اینکه مسائل مطرح شده ما را از هدف مصاحبه ها دور می ساخت، تصمیم گرفتیم، تا آن بحث را در جایی دیگر و وقتی دیگر عنوان سازیم، بهرحال اصلانی در طول مصاحبه و در بسیاری از موارد بحث، بخوبی ثابت می کند، که از روحیه محافظه کاری یزدیها بطور کامل برخوردار نیست، و گاه چیزهایی می گوید که نباید بگوید، چرا که بعضی ها خوششان نمی آید!