زمان : 28 Mordad 1389 - 03:26
شناسه : 25091
بازدید : 9311
میزگرد فرهنگی عالی شوندی مدیرکل ارشاد استان یزد با فردائیان  وگردانندگان سایت یزد فردا(4): دوستی معتقد است که شما تا میدان امیرچقماق هم نرفته اید چه گونه می خواهید فرهنگ یزد را .....؟ میزگرد فرهنگی عالی شوندی مدیرکل ارشاد استان یزد با فردائیان وگردانندگان سایت یزد فردا(4): دوستی معتقد است که شما تا میدان امیرچقماق هم نرفته اید چه گونه می خواهید فرهنگ یزد را .....؟

میزگرد فرهنگی عالی شوندی مدیرکل ارشاد استان یزد با فردائیان  وگردانندگان سایت یزد فردا(4):

دوستی معتقد است که شما تا میدان امیرچقماق هم نرفته اید چه گونه می خواهید فرهنگ یزد را .....؟


یزدفردا :از میزگرد فرهنگی مدیرکل ارشاد استان یزد با فردائیان منتشر کردیم:

 

 

و اما ادامه بحث:


دوستی معتقد است که شما تا میدان امیرچقماق هم نرفته اید چگونه می خواهید فرهنگ یزد را .....؟


بنده چهار پنج سال قبل به دستور آقای كردان ،زمانی که اتاق فكر صدا و سیمای مراكز استانها را که تشكیل می دادیم، آمدم که در اتاق فكر یزد شركت كنم، ملاقاتی داشتیم با نماینده محترم ولی فقیه در استان ، آقای صدوقی، همانجا هم من مطرح کردم ، كه چرا مطرح نمی‌كنید ، این امیرچقماق را ساماندهی كنید و امیرچقماقی كه یك اثر بی‌نظیر معماری است ،هم از نظر زیبایی شناسی و هم از نظر معماری و هم اثر هنری، واقعاً ظلم است و بد است كه بازارچه زیر و اطراف امیرچقماق ما، تنها جگركی و سیگارفروشی های شهر را ببینیم ودر حال حاضر هم اعتقاد دارم و می گویم .
بارها به میدان امیرچقماق رفته و در آن حدکه از آن بالا عكاسی كردم ،شهر یزد را ،تاریخچه را می‌دانم، زیبایی‌هایش را می‌شناسم، و سعی می‌كنیم ،بشناسم ،چون تاریخ و هنر اسلامی پوپ را خواندم و افتخارم هم این است كه دركتابخانه شخصی ام ، هم دارم، اصلاً نترسیدم كه چهارصدهزار تومان بدهم یك كتاب بخرم.

علاقه به هنر شرق


در دانشكده تاریخ و هنر ،خوانده بودم برعكس بسیاری از اساتید ما كه هنر غرب را به ما یاد می‌دادند بنده علاقه خیلی ویژه‌ای به هنر شرق و هنر ایرانی داشتم .
هنوز هم معتقدم كه یك جایی هنر ما ،نمی‌گویم باید تعطیل بشود ،خراب بشود، از نو ساخته بشود ،ولی باید پالایش شود، همان هنر شرقی كه داشتیم و این آفتابی كه از شرق طلوع كرده دوباره طلوع كند.
وقتی ما می‌آییم تئاتر اپیك را و تئاتر رِوائی برتولت برشت(1) را می‌خوانیم می‌بینیم چیزی نیست جز تعزیه ما.
تمام مسائل زیبایی شناختی تعزیه را آقای برشت برداشته تمام فاصله‌گذاری كه دنیا به اسم برشت می‌شناسند را ما قبل از برشت توی تعزیه حضرت سیدالشهدا و تعزیه اولیاء داشتیم و پیشتر از آن توی تعزیه سوگ سیاوش داشتیم یعنی قدمتی فراتر از قدمت اسلامی قدمت ایرانی است. سوگ سیاوش كه مال دوره‌های گذشته بوده. غصه‌ هم می‌خوریم واقعاً یك جایی بنده بحث پوریم (2)را، این بحث نسل كشی ایرانی‌ها را كه یهودیها توی كتاب هفتم عهد عتیقشان هست به نام سِر مطرح می‌كنند، كه در یك روز یا سه روز 78 هزار نفر را كشتند ،حالا بحث خیلی جدی است ،اگر صحت دارد كه اولین هولوكاست در ایران اتفاق افتاد، اگر صحت ندارد كه كتاب عهد عتیق آنها دچار تحریف شده و باید قبول كنند اگر صحت ندارد، هر ساله چرا جشنش را می‌گیرند، خیلی موضوع جالبی است یكی از دوستان به من گفت ،چرا این موضوع برای شما اهمیت دارد ،حالا نهایتاً 78 هزار ایرانی هم كشته باشند، گفتم، DNA ما ایرانیها را كشتند، یعنی شما نسل كشی را كه می‌بینید ،در گذشته 78 هزارتا چه بسا یك DNA ای در ایران وجود داشته كه منتقل می‌شد، ژنی وجود داشته كه منتقل می‌شد و این را از بین بردند و این چیزی كه دنیا هم با آن مخالف است، این است كه مخالفت ما را به خاطر این می‌گویم باید ما این پیشینه را ،پیشینه قوی را هم توی هنر، هم تو فرهنگمان ،تو همه چیز داریم ،باید پیگیر این باشیم .

هر كسی كه ایران را خوب بشناسه متوجه می‌شود كه چرا ما اسلام را پذیرفتیم و چرا ما شیعه شدیم واقعاً شیعه شدن ما همین طوری اتفاقی شده، حالا یك اتفاقی افتاده شیعه شدیم یا زوری نبوده یا شمشیری بوده ،اینها نبوده و این كه حضرت علی هم بدون دلیل نمی‌آید ،كوفه را انتخاب می‌كند كه نزدیكترین محل به ایران است و پیغمبر هم واقعاً به درست می‌گوید، اگر شما اسلام را رها كنید قوم سلمان می‌آیند اسلام را بارورش می‌كنند .
و وقتی پیغمبر می‌گوید من عربم و نیمی از عرب وقتی مسیح را می‌بینیم كه ناصری است دیگر در ناصره بارور نمی‌شود مسیح در اروپا می‌آید، در یونان كه یك زمینه فلسفی و تاریخی عمیقی دارد، بارور می‌شود و همین اتفاق برای اسلام و شیعه هم می‌افتد و ما اعتقاد داریم
خوب من می‌گویم چرا گذشته و این هنر را مطالعه نكنیم. در جشنواره خط نگاره‌های سلام كه جرو اولین كارهای بعد از حضور در یزد بود صحبتی ‌كرده و گفتم "كه از بچگی به من می‌گفتند كه خدا می‌تواند یك زمین را توی تخم مرغ جای بدهد ،همیشه برای من سؤال بود ،ولی وقتی رشته هنر خواندم ،فهمیدم كه خدا به هنرمند اجازه داده كه آسمانها را بیاورددر زمین.
هنر ایرانی آوردن آسمانها به زمین است شما فرش را می‌بافید ،فرش، نقش و نگارش ،نقش و نگار بهشت است، بعد می‌اندازید ،زیر پا و روی آن نماز می‌خوانید ،روی بهشت نماز می‌خوانید مثل بچه آدم توی بهشت زندگی می‌كنید، این هنر كاربردی ماست.


خوب وقتی ما یك پیشینه‌ای داریم، وقتی ما می‌بینیم كه مكعب و كعبه از مكه برای ما می‌آید و گنبد از معبد آناهیتا می‌آید، ایرانیها همین طوری نمی‌آیند ،گنبد را بگذارند روی آن، می‌روند مقاومت كاری را واقعاً خلق می‌كنند، برای حلقه ارتباطی بین آسمانها و زمین به نوعی نشانه‌های وحی نشانه‌های حلقه ارتباطی بین آسمانها و زمین می‌بینیم.
واقعاً آنجا تفكر وجود داشته توی صحبتهای قبلی یك بار گفتم توی قرن چهارم و پنجم اوج خردگرایی را ما توی ایران می‌بینیم و واقعاً یك جایی كه می‌بینیم.
این بحث خرافات و اینها كه دوستان فردائی بر سر اختاپوسی كه هم كه ما گفته بودیم ظاهراً مسئله داشتند كه خیلی حرفی نیست، حالا ما بحث خرافات را واقعاً آنجا هم گفتم، گفتم بروید بیینید ،یكی از هواپیماهای غرب ردیف 13 ندارد ردیف 12، 14 ،خرافات نزد مسیحیها را ببینید، به ما می‌گویند ،چرا قمه‌زنی كه واقعاً بزرگان ما هم قمه‌زنی را تحریم كردند و بد می‌دانند. اما دیدید، زنجیر و تیغ می‌زنند به خودشان ،خودشان را به صلیب می‌كشند ،من دیدم كه زمین كلیسا را لیس می‌زند تا برسد به پای مجسمه كلیسا ،زبانش خون می‌آید تا پای مسیح را می‌بوسد ،خرافات مال ما نیست به خصوص مال ما ایرانیها نیست. واقعاً از غرب آمده اینجا و همیشه هم نوع‌هایش عوض شده ،نشانه‌هایشان را ببینید ،واقعاً ما نشانه‌هایی كه در تخت جمشید داریم، نشانه‌های مذهبی است، ولی نشانه‌های آنها را ببینید ،توی تمام ایران یك مجسمه لخت وجود دارد ؟آن هم توی كرمانشاه توی بی ستون است، باید قیاس كنید ،با آن آثاری كه توی تخت جمشید خلق شده ،خوب چرا بنده صحبت از خرافات نكنم.

بنده قرار است متولی فرهنگ باشم و باید صحبت از خرافات كنم، اگر من این را متوجه نشوم از مردم كوچه و بازار نمی‌شود ،انتظار داشت.

حالا از هنر و تاریخ هنر رسیدیم به اینجا كه من واقعاً ایمان دارم
و برنامه‌ای كه به آفای دكترحسینی ارائه دادم عرض کردم ، مبنای كارمان را پالایش هنرها می‌گذاریم و به خصوص كار ی می‌كنیم، روی هنرهای اسلامی ایرانی ،كه قدمت طولانی دارد و من خودم شخصاً‌علاقه زیادی دارم.

این به معنای این نیست كه اگر هنری از غرب آمد ما نپذیریم ولی واقعاً ما هیچ وقت نتوانستیم آداپته كنیم تئوریزه كنیم و بومی سازی كنیم و بیاییم همان طوری كه انرژی هسته‌ای را بومی سازی می‌كنیم ،هنرها را بومی نكردیم.

توی یونسكو هم صحبتی كردم و گفتم : كه خدا نبخشد آنهایی كه دانشكده هنرهای زیبا را در ایران تأسیس كردند. هنر خودش زیباست ما هنرمان هم هنر كاربردی بود و اینها به هنرهای زیبا تبدیل و عوض كردند.
دقیقاً یك پروژه تعریف شده كاملاً مشخصی بود به خصوص در درس هنر كه خیلی من وارد نمی‌شوم.


این بحث ادامه دارد




پی نوشت از یزدفردا و ارتباطی به نشست ندارد و تنها جهت اطلاع فردائیانی که بیشتر می خواهند بدانند :

(1)برتولت برشت (به آلمانی: Bertolt Brecht) ‏ زاده ۱۰ فوریه ۱۸۹۸ - درگذشته ۱۴ اوت ۱۹۵۶ نمایشنامه‌نویس و کارگردان تئاتر و شاعر آلمانی سوسیالیست و کمونیست[۱] بود.او را بیشتر به عنوان نمایشنامه‌نویس و بنیانگذار تئاتر حماسی (كه نقطه مقابل تئاتر روايی است) ، و به‌خاطر نمایشنامه‌های مشهورش می‌شناسند. اما برتولت برشت علاوه بر این که نمایشنامه نویسی موفق و کارگردانی بزرگ بود، شاعری خوش‌قریحه نیز بود و شعرها، ترانه‌ها و تصنیف‌های پرمعنا و دل‌انگیز بسیاری سرود.او سرودن شعرهایش را در ۱۵ سالگی و پیش از نمایشنامه‌نویسی آغاز کرد و نخستین سروده‌هایش را بین سالهای ۱۹۱۴ تا ۱۹۱۷ سرود و آنها را در نشریات محلی منتشر کرد. در سال ۱۹۱۸، هنگامی که به خدمت سربازی اعزام شد افزون بر کار در بیمارستان نظامی پشت جبهه، سروده‌هایش را همراه با نواختن گیتار برای سربازان می‌خواند و آنها را مجذوب نوای گرم و سرود دلنشین خود می‌کرد.شعرهای نمایشی برشت را از مهم‌ترین آثار او دانسته‌اند. اینها شعرهایی هستند که به صورت سرود، تصنیف یا ترانه وارد نمایشنامه‌های او شده و به مناسبت‌های موضوعی خاص یا برای غنا بخشیدن به موضوع و افزایش اثرگذاری، به صورت پیش درآمد، میان‌پرده، موخره یا در میان متن آورده‌شده‌اند. این شعرها اغلب طنزآمیز یا هزل‌آمیز هستند و زیر پوستهٔ شوخ‌طبعانهٔ خود مفاهیم بسیار جدی و آگاه کننده داشته و پیام‌رسان ایده‌های نقادانه و اجتماعی برشت هستند. بیشتر نمایشنامه‌های برشت دربرگیرندهٔ یک یا چند سرود، ترانه و شعر است.-----کتایون حسن زاده در باره او می نویسد :برتولت برشت (1898- 1956)برتولت برشت یکی از برجسته ترین نمایشنامه نویسان و تئوریسین های آلمان است که تاثیر بسزایی در تئاتر قرن بیستم دارد.شهرت این نمایشنامه نویس پس از سالهای 1927 آغاز شد؛ زمانی که بحران های اقتصادی جهانی آغاز شده بود و درگیری های سیاسی و جنبش های کارگری در تمامی دنیا به ویژه آلمان، رو به رشد نهاده بود. در این زمان بود که برشت به جنبش زحمتکشان انقلابی پیوست و به زندگی و خانواده ی اشرافی خویش پشت کرد و شروع به نگارش نمایشنامه هایی نمود که از اندیشه و هدف خاص او بر می آمدند.در این زمان است که او تجربه ی نگارش نمایشنامه هایی مثل " بعل" را کنار می گذارد و با ایدئولوژی مارکسیسم آشنا می شود. در نتیجه ی این گرایش عمیق، او سعی می کند برای استفاده ی مفید از تئاتر، به این هنر جنبه ی آموزشی بدهد، بنابراین به دنبال ایجاد تکنیکی برای خلق آثار دراماتیک با هدف آموزش، ناتورالیسم حاکم بر صحنه ی آن روزگار را که با سیستم بازیگری استانیسلاوسکی شکل گرفته بود، رد می کند.
از نظر برشت ناتورالیسم فقط تصویر محدودی از روابط انسان و عوامل خاصی از محیط را بررسی می کند در حالیکه تئاتر بایستی انسان را در چشم اندازی وسیعتر که همان کل جامعه است نشان دهد. به این معنا که اگر تا پیش از این در آثار دراماتیک یک فرد در رابطه ی خاص و محدوده ی خاصی از جامعه مورد بررسی قرار می گرفت و در تحلیل شرایط و موقعیت او مناسبات محدودی در نظر گرفته می شد، حالا فرد می باید در ارتباط با سیستم اجتماعی و شرایط حاکم بر کل جامعه قرار گیرد تا از این طریق تاثیر شرایط اجتماعی نظیر اختلاف طبقاتی، شرایط اقتصادی، و تضادهای ناشی از این عوامل بر زندگی فرد، نشان داده شود.بنابراین او در نگارش نمایشنامه هایی مانند: "آدم آدم است"، " ننه دلاور"، "انسان خوب سیچوان" و غیره، مانند یک جامعه شناس جدی عمل کرده و سعی می کند با تصویر آنچه مربوط به زندگی فرد در جامعه می شود، تحلیلی کلی از موقعیت انسان ارائه دهد.او معتقد بود که به جای حس کردن، تماشاگر را باید به تفکر واداشت. تئاتر باید به عنوان یک تجربه و یک برخورد مورد استفاده قرار گیرد تا تماشاگر بخشی از آن شود و از انفعال به درآید و به یک منتقد بدل گردد.به دنبال این نظریه و اعتقاد بود که برشت شیوه ی تئاتر "اپیک" یا حماسی را باب می کند تا بتواند از این طریق آنچه را که بر انسان قرن بیستم می رود، روایت کند و به بیان پیچیدگی ها و تناقض های موجود در جامعه بپردازد.برشت معتقد بود که غلبه ی کلمه در تئاتر می بایست تضعیف شود و از زبان باید به عنوان وسیله ای برای تحرک بخشیدن به ذهن تماشاگر استفاده کرد. در این راه او از زبانی ساده و غیر قراردادی، با رعایت ایجاز و اختصار و حفظ ریتم و وزن استفاده کرد و به این ترتیب روشی کاملاً متفاوت را در پرداخت آثار نمایشی اش ارائه داد.او که از بنیانگذاران تئاتر "اپیک" محسوب می شود، با این روش سعی کرد از به کارگیری همه ی عناصری که در نمایشنامه های ارسطویی و خوش ساخت وجود داشت خودداری کند. تئاتری که بر احساس تاثیر می گذاشت، نمی توانست جنبه ی آموزشی مثبت داشته باشد، در نتیجه از طرف برشت و پیروانش که تئاتر را وسیله ی آموزش قرار داده بودند و به تفکر واداشتن مخاطب را اصل می دانستند، رد شد. آنها از هر عاملی که مخاطب را دچار احساسات و عواطف رقیق نسبت به شخصیت ها می کرد، پرهیز می نمودند.برشت بر اساس این اصل کارهای خود را طراحی می کرد که از طریق لمس احساسات باید تماشاگر را به تفکر و تعقل درباره ی آنچه در روی صحنه رخ می دهد واداشت تا مخاطب را از شناخت حسی به شناخت منطقی رساند.بنابراین اگر در تئاتر دراماتیک ما مجموعه ای از حوادث داشتیم که براساس آن نمایش به جلو می رفت و تماشاگر را از نظر عاطفی دچار خود می کرد، حالا در تئاتر حماسی، تنها روایتی داریم از اتفاقی که پیش از این رخ داده و حالا صرفاً دارد بازگو می شود. دیگر تماشاگر درگیر موقعیت صحنه نمی شود، بلکه به مشاهده ی همراه ابراز عقیده وادار می گردد وقدرت عمل او برانگیخته می شود.حالا دیگر انسانی موضوع مورد تحقیق است که در ارتباط با محیطش قرار گرفته. انسانی که تغییر پذیر است و در شرایط و موقعیت داده شده تعریف می شود.اما باید گفت که اگرچه جنبه ی آموزشی آثار برشت بسیار قوی هستند اما در عین حال از شیوه های نمایشی زیباشناسانه، چه در فرم و چه در محتوا نیز برخوردارند، و هرچند براساس ضوابط جامعه شناختی، مطابق با ایدئولوژی مارکسیستی نوشته می شدند اما تفاوت بسیاری با نمایشنامه های صرفاً تهییجی و تبلیغی داشتند.بنابراین اگر برشت تکنیکی را به نام فاصله گذاری ایجاد کرد، به منظور ایجاد فاصله بین بازیگر و تماشاگر بود تا او را به تفکر وادارد. به این ترتیب او در پرداخت اثرش تا جایی پیش می رفت که احساسات تماشاگر را برمی انگیخت اما قبل از آنکه او به احساسات عمیق برسد، با بکارگرفتن ترفندی، نظیر یک راوی، اسلاید یا متوقف کردن نمایش و تغییر لباس بازیگران در مقابل تماشاگر، این مفهوم را انتقال می داد که آنچه دیدید، تنها یک نمایش بود و از غلتیدن تماشاگر به ژرفای احساسات و عواطف جلوگیری می کرد و او را به تفکر و اندیشه درباره ی موقعیت به نمایش درآمده وادار می نمود."غذایم را بین کشتارها می خوردم-و هنگام خواب کنار قاتلان دراز می کشیدمبی رقتی از عشق پرستاری می کردم-و بی صبرانه طبیعت را می پاییدم.-فرصت من در این جهان خاکی
اینگونه به سر شد."-" برتولت برشت"مهمترین آثار او عبارتند از:• بعل• آوای طبل در شب• آدم آدم است• اپرای سه پولی
• صعود و سقوط شهر ماهاگونی• استثناء و قاعده• آنکه گفت آری، آنکه گفت نه-• ترس و نکبت رایش سوم• کله گردها و کله تیزها-• ننه دلاور و فرزندانش-• زندگی گالیله-• دایره گچی قفقازی-• ارباب پونتیلا و خادمش ماتی-• تفنگ های ننه کاررار-• انسان خوب سیچوان-• و غیره....-در تئاتر، که یک هنر عملی و اجرایی است،

(2):ایرانیان و عید پوریم:در سال هفتم سلطنت خشایارشا، استر را به کاخ سلطنتی بردند. پادشاه، بانو استر را بیش از دیگر زنان پسندید و بیش از دختران دیگر مورد توجه و علاقه شاه قرار گرفت. به طوری که تاج بر سر او گذارد و او را به جای "وشتی" ملکه ساخت (عهد عتیق کتاب استر 17-16 :2) و بدین ترتیب یهودیان ایران، "فرزندان استر" نام گرفتند. این نام نمادین، عنوان کتابی خواندنی است درباره ناشنیده‌هایی از قوم یهود.ملکه محبوب خشایارشا، وی را از نقشه‌ی هامان برای قتل عام یهودیان ایران باخبر کرد؛ خشایارشا هم هامان را خلع و مجازات کرد و به جای او مردخای یهودی، عموی ملکه استر، را به جای او نشاند. پس از این جایگزینی با گذر ایام و در شبی که همه چیز برای اجرای جنایتی بزرگ فراهم آمده بود از خشایارشا که بر اثر افراط در مصرف مسکرات عقل نداشت فرمان قتل عام مخالفان یهودیان را گرفتند. با این توطئه ملکه استر و مردخای، نسل‌کشی غریبی در ایران به راه انداخت که "عید پوریم" که در عهد عتیق نیز بدان اشاره شده و امروزه نیز در آئین یهود گرامی و مبارک است، جشن این نسل‌کشی است.ناصر پورپیرار در کتابی با عنوان "12 قرن سکوت" این موضوع را به تفصیل شرح داده است و حالا با انتشار این کتاب ـ فرزندان استر ـ و نوشتن پانوشت‌هایی از خود و مترجم سعی دارد بخش ناگفته‌ای از تاریخ را بازخوانی و جریان‌یابی کند. این کتاب مجموعه مقالاتی ترجمه شده است که مترجم و ناشر با موضع‌گیریهای جالبی بر آن شرح، توضیح و مقدمه نوشته‌اند. در این کتاب و در پاسخ برخی از نویسندگان مقالات این کتاب و در بزنگاه‌های جعل تاریخ، ناشر و مترجم با رویکردی تحقیقی صراحتا به بی‌اساس بودن مطالب کتاب اشاره می‌کنند و این در حالی است که در جای‌جای کتاب خواننده از تکرار بی‌مورد و کذب‌آلود بعضی مصائب یهودیان متعجب می‌شود.کتاب "فرزندان استر" از این نظر که مسائل تازه و ناگفته‌ای را درباره زندگی، فرهنگ و تاریخ یهودیان ایران گردآوری کرده، کتابی سرگرم کننده است. خصوصا مقالاتی از "شیرین‌دخت دقیقیان"، "آوی داوود" و "داوود مناشری" که در آن شرح حیات سیاسی یهودیان ایران به تفصیل آمده است.مقالات موجود در این مجموعه اغلب وجه تاریخی، فرهنگی و سیاسی زندگی یهودیان را دربرگرفته و رفتار اقتصادی یهودیان ایران در آن تقریبا مسکوت مانده و جای خود را به موفقیت‌های ورزشی، اجتماعی و هنری این قوم داده است. هرچند که این موارد برای شناخت فرهنگ یهودیان ایران اهمیت دارد، اما این کتاب هنوز هم همه چیز درباره یهودیان ایران نیست.

یزدفردا