آذریزدی :وقتی كتاب میخرید ذوق میكرد
پاتوقش بساطی كتاب میدان انقلاب بود
یزدفردا "تهران امروز نوشت:ناصر اشرفی، آب دهانش را قورت میدهد، من و من میكند و برای گفتن جزئیات زندگی استاد مهدی آذر یزدی تردید دارد. او كسی است كه بهخاطر دوستی دیرینه استاد با پدرش منوچهر اشرفی خانه بالای انباری كتاب در خیابان اردیبهشت نزدیك بازارچه كتاب را به او پیشنهاد میكند و او سالها مهمان این بالاخانه میشود. با او در مورد پاتوق اصلی استاد گپ زدهایم.
چرا برای گفتن جزئیات او در این خانه تردید دارید؟
فكر میكنم كار چندان درستی نباشد. وقتی او نیست، گفتن از جزئیات زندگیاش مثل این است كه بدون اجازهاش توی زندگی خصوصیاش سرك بكشیم.
در طبقه سوم این خانه چطوری زندگی میكرد؟
مشكل جا برای زندگی پیدا كرده بود و ما هم گفتیم كه اگر مایل است بیاید این بالا زندگی كند. روزها میخوابید و شبها بیدار میماند. گاهی اوقات سروصدای كارگرها او را اذیت میكرد. گوشهگیر بود. تنها پاتوقش در آن ایام همین بساطی كتاب خیابان انقلاب بود. میرفت با آنها سر و كله میزد و كتاب میخرید و از خریدن كتاب آنقدر ذوق میكرد كه میآمد خانه و تند و تند از پلهها میرفت بالا و بدون تامل شروع میكرد به خواندن كتاب و تا تمام نمیكرد از خانه نمیآمد بیرون. حال عجیبی داشت. عاشق كتابها بود.
تعاملش با شما چگونه بود؟
اخلاقش یكطوری بود كه نباید زیاد مزاحمش میشدیم. ما از این نظر رعایت میكردیم. صبر میكردیم. هر وقت خودش دلش میخواست به ما سر میزد. به كارگرها میگفتم كه سر و صدا راه نیندازند.
از دوستان قدیمی پدرتان بود؟
بله با هم كار میكردند. با هم در انتشارات امیركبیر كار میكردند. او یكسال جلوتر از پدرم پیش علیاكبر علمی كار میكرد و بعد هم پدرم با او همكار شده بود. ما از بچگی ایشان را میشناختیم و خیلی دوستش داشتیم. این خانه البته در شأن ایشان نبود اما میخواستیم كمكی كرده باشیم تا گوشه دنجی برایش فراهم شود و چون در این محله بچهها هم سروصدا و فوتبال بازی نمیكردند، راحتتر بود.
یزدفردا