زمان : 20 Tir 1389 - 03:16
شناسه : 24246
بازدید : 20502
یاد باد آن روزگاران یاد باد :مهدی آذر یزدی در گفتار یاد باد آن روزگاران یاد باد :مهدی آذر یزدی در گفتار

یاد باد آن روزگاران یاد باد :مهدی آذر یزدی در گفتار

یزدفردا "مهدی آذر یزدی نامی است که به ادبیات کودک و نوجوان گره خورده است در سالروز درگذشت این پدرقصه گوی ایران  به کارنامه 88 سال ز ندگی وی در گفتارش  نگاهی می اندازیم

تاریخ و محل تولد

 
مهدی آذر یزدی نویسنده معروف داستانهای كودكان در ۲۷ اسفند ۱۳۰۰ در روستای خرمشاه که آن زمان حومه یزد ( در حال حا ضر بلوار شهید باهنر یزد از وسط این محله عبور کرده است ) چشم به جهان گشود
خود چنین می گوید :روز دوم خمسة مسترقه سال 1300 شمسی به دنیا آمدم. سه روز بعدش سال 1301 شروع شد.

در باره زادگاهش:

اجداد آذریزدی


آذر در باره اصل و نسب خود می نویسد: خانه من جزو خانواده جدید الاسلامها هستند؛ یعنی اجداد ما سه چهار نسل پیش مسلمان شده و قبلاً زرتشتی بوده اند.

اقوام آذر از زبان خود :


پدر و مادر



خواهر


خاله



خاله پدری:


خانواده آذر


وضعیت اقتصادی خانواده



اولین معلم های آذر




کتاب های خانه پدری آذر

ما توی خانه هفت – هشت كتاب بیشتر نداشتیم كه عبارت بودند :

 


وضعیت فرهنگی محله زادگاه آذر



اولین بار كه «حسرت» را تجربه كرد

 

شروع زندگی آذریزدی


رفتن به تهران

(حالا، در هفتاد سالگی، كارم بیشتر تصحیح نمونه هایی چاپی كتاب است.)

ازدواج

  • چون نمی توانستم زندگی خانوادگی را اداره كنم
  •  و همیشه از بیكاری و بی پولی می ترسیدم.
  •  با مردم هیچ گونه حشر و نشری نداشتم؛ چون همیشه و در همه جا، از بچگی، با تحقیر رو به رو بودم.
  • بنابراین از آنجا كه نمی خواستم ،مناعت و مختصر اعتماد به نفس باقی مانده ام را از دست بدهم،
  •  همواره به تنهایی و انزوا و گوشه گیری پناه می بردم.
  • ازدواج نكردم؛

فرزند خوانده :


  • بهش گفتم پسر من و حالا بچه‌هایش به من می‌گویند پدربزرگ
  • (فرزندخوانده اش در زیر سایه حمایتها و هدایتهای استادی چون آذریزدی رشد و نمو کرد اما ترجیح داد برای زندگی به کرج برود و از آن دوران بود که تنهایی واقعی استاد آغاز شد. استاد آذر بارها برای زندگی نزد فرزندخوانده اش در کرج رفت اما تاب نیاورد و بوی خاک دیار کویریش او را دوباره به منزل خود بازگرداند.)

 تنهائی از نظر آذر 

 اما كتاب كودكان

به كدام یك از آثار خود بیشتر علاقه مند است

1. شعر قند و عسل؛ كه بیشتر بیان درد زندگی است.
2. بچه آدم؛ كه جزوه چهارم «قصه های تازه از كتابهای كهن» است.
3. خاله گوهر؛ كه در سال 54 در شیراز برای كمیته پیكار با بی سوادی نوشتم بعد دیگر نتوانسته ام اثر تازه ای ارائه كنم.
4. گربه تنبل؛ كه هنوز چاپ نشده و همین باعث شده كه از سال 1365 به بعد دیگر نتوانسته ام اثر تازه ای ارائه كنم.


جوائزی که گرفت و نگرفت :

 

(آذر یزدی ، در سال 1343 از سازمان یونسكو جایزه ای دریافت كرد و در سال 1345 دو اثر وی به عنوان اثر برگزیده ی « كتاب كودك » انتخاب شد.)

با آنچه گذشته، حالا و بعد از این، از زندگی چه می خواست ؟

 

آذر اگر نمی نوشت چه می کرد؟

 

آذر اگر ننویسد چه می شود ؟

 

در باره بیوگرافی خود نوشت چه نظری داشت ؟

بعد از او:

در مورد تهران :

هرچه هست در تهران است، نمایشگاه، كتابخانه و ... پل عابر پیاده هم كه پله برقى شده. آن وقت مى گن تهران شلوغ شده، خوب مردم از ولایات مى رن تماشا و ماندگار مى شن!

از خدا چه می خواهد


تلویزیون ندارم


این فیلم زندگینامه را بنده هم اصلا ندیدم گفتم من تلویزیون ندارم. گفتند خب بعدا یك كپی از فیلم ویدئویی آن را برایت می‌فرستیم اما تلویزیون من برفك دارد، آنتن ندارد، كانال 2 را هم نمی‌گیرد، سه سال است می‌خواهم یك كسی را بیاورم كه آن را میزان كند... اما مثل كارهای دیگرم مدام عقب می‌افتد.



گریه كردم

در یکی از روستاهای «کوار» شیراز و نخستین‌بار در عمرم یک کلاس درس را دیدم که بچه‌ها روی صندلی‌های خودشان نشسته‌اند و آموزشیار مقابلشان ایستاده به آن‌ها درس می‌دهد. تخته سیاهی هم پشت سرش به دیوار آویخته است که تا آن روز تخته سیاه ندیده بودم و چه کردم زودی زدم بیرون و توی حیاط بی در و پیکر آن محوطه ایستادم و اشک ریختم .



نمی‌توانم برانم

می‌گویند راه نزدیك از بهشت آمده و این هم كه كسی مجبور نباشد هر روز از یك سر شهر تا یك سر دیگر راه طی كند و منتظر وسیله باشد و دیر و زود شدن كار و حرام شدن مقداری وقت خودش نعمتی است. می‌بینم كه یك بچه 12 ساله با دوچرخه‌اش از كوچه ما تا میدان باهنر را در یك دقیقه طی می‌كند ولی من نمی‌توانم برانم .




بخش نامه معتبر پاستوریزه آذر به انتشارات امیرکبیر

 

 

خواب آذر

 

خرید دانه های انگور و برنج شکسته

اظهارات مقام معظم رهبری در مورد آذریزدی در دیدار با نخبگان استان یزد :



درمورد اظهار لطف مقام معظم رهبری :

آذریزدی :مقام معظم رهبری به كتاب‌های من آبرو دادند

«من در شهر و محله خودم هم غریبم، همان طور که پدرم غریب بود، من مثل یک گیاه خود رو رشد کردم. وقتی هم که بمیرم کسی برایم ختم نخواهد گرفت.....

آقای خامنه‌ای در سفر به یزد خیلی به من لطف کردند. گفتند: من کتاب‌هایت را خوانده‌ام و برای فرزندانم هم خریده‌ام و برایشان خوانده‌ام. چند دقیقه‌ای درباره این کتاب‌ها صحبت کردند و احوالپرسی کردند. اما روزنامه‌های یزد این قسمت از حرف‌های ایشان را حذف کردند.

رهبر معظم انقلاب به كتاب‌های من آبرو دادند و توفیق بسیار بزرگی بود تا در این جلسه در خدمت ایشان باشم. آیت الله خامنه‌ای، مایه خیر و بركت و انسان بی‌نظیر و فردی صاحب نظر هستند.

در تهران هم من دشمنانی دارم. کسانی که در کتابهایشان به من فحاشی می‌کردند. کسانی که وقتی در ارشاد بودند مجوز کتاب‌هایم را صادر نکردند. کسانی که در نقدهایشان به من بد می‌گویند و آرزوی مرگم را دارند. من کسانی را که در نوشته هایشان به من تهمت زده‌اند هیچ وقت حلال نمی‌کنم.

وقتی پانزده سال پیش در وزارت ارشاد یک کتاب مرا 4 سال توقیف کرد دیگری چیزی برای چاپ ندادم. من به اعتراض دیگر هیچ چیزی چاپ نخواهم کرد. اما خاطراتم را خواهم نوشت. گرچه می دانم اجازه چاپ آن را نخواهند داد.

غصه می‌خورم چرا من زندگی ندارم. غصه می‏خورم وقتی کسی می‌آید اینجا نمی‌توانم آنطور که شایسته است از او پذیرایی کنم… دوست دارم آرامش داشته باشم و فقط مطالعه کنم تا این که بالاخره نوبتم شود!


تعدادى از نوشته ها:



بعد از انتشار شایعه درگذشتش به یزدفردا گفت: به لطف خداوند من صحیح و سالم هستم و از تمامی کسانی که نگران وضعیت من هستند تشکر می نمایم ومشکل خاصی ندارم .

وقتی خبرنگار مهر در یزد از او از آرزوهایش پرسید پاسخی داد که بغض در گلوی هر شنونده ای می نشاند. استاد آذر تنها یک پاسخ داشت و آن هم "مرگ".

مصطفی رحماندوست، شاعر کودکان ایران در خصوص استاد آذریزدی گفته است: " یک بار برای دیدن وی به منزلش در یزد رفتم و دیدم تختی از کتاب برای خود درست کرده و تشکی روی آن انداخته است. از او پرسیدم این تخت چیست؟ گفت: اینها کتابهایی است که هنوز نخوانده ام. هر بار یکی از آنها را می خوانم و پس از پایان در کتابخانه می گذارم".

و در پایان اخلاق کاربردی آذریزدی به نقل از حجت الاسلام عجمین:

روزی توفیق حضور در محضر استاد مهدی آذریزدی رحمة الله علیه داشتم ، او از زندگی خود گفت و درسی را ارائه نمود که برای همه انسانها می تواند آموزنده و در مسیر کار و تلاششان تعیین کننده و موثر باشد .
او گفت : "من در هیچ مدرسه ای درس نخواندم ، به دانشگاه یا حوزه علمیه نرفتم اما احساس وظیفه کردم در حد آموخته هایم برای بچه ها قصه بنویسم همین کار را فقط برای خدا انجام دادم و نه تنها از کسی چشم داشتی نداشتم بلکه منتظر ملامت و سرزنش دیگران هم بودم ولی خدا این اثر خالص را قبول کرد و آنچنان به آن اجر و قرب بخشید که هنوز هم قصه های خوب برای بچه های خوب جذابیت خود را دارد."
براستی اخلاص چه کارها که می کند و انسان مخلص تا کجا رشد و ارتقاء می یابد؟
بنظر می رسد ما آدمها قرار نیست به این راحتی تحت تاثیر این درسها قرار بگیریم و آنچه برایمان مهم است نظر اشخاص و شخصیتها در مورد کارهایمان می باشد .
خیلی دوست داریم همه مارا تحویل بگیرند ، تجلیل نمایند ، از عملکردمان تعریف کرده و خلاصه کلی خوش بحالمان شود اما هرقدر تلاش می کنیم کمتر نتیجه می گیریم ، ازاینکه کسی به خود جرات دهد و انتقادی از ما داشته باشد برافروخته می شویم و می خواهیم بر او بلای آسمانی نازل شود.
محاسبات زندگی فقط سطح ظاهری عمل است ، آمار و ارقام برای ما مهم و کارساز است ، خیلی دوست داریم سخنرانی کنیم ، فکر می کنیم بیشتر از همه می فهمیم و در همه رشته ها حرفی برای گفتن داریم، دوست داریم مردم دائم ما را ببینند ، از احترام گذاشتن دیگران لذت می بریم و برای خدمتی که احیانا برای جامعه انجام می دهیم کلی توقع و انتظار داریم ...
اگر بخواهیم اخلاق کاربردی مرحوم آذریزدی را ملاک زندگی فردی و اجتماعی خویش قرار دهیم خوبست اندکی در رفتار و گفتار خود تاملی نماییم ، شاید این هم نوعی تجلیل از آذریزدی باشد شاید.

 

 

و اما آخرین گفتارش  :

 

 

آقای میرزا محمد کاظمینی
با تشکر از عیادت شـما ، در خــصوص سوال حــضرتعالی دوست دارم در یزد و ترجیحا در مزار خلدبرین آرام گیرم.
 ضــمنا در مــورد حـج عــمره مــبلغ آن را بــه خرید کتاب جهت کتابخانه جدیدالتاسیس اختصاص دهید.
با آرزوی توفیقات روز افزون
(مهدی آذر یزدی مورخ 22/10/1387 )


داتلود سخنان رهبر معظم انقلاب :

 


http://farsi.khamenei.ir/image/home/rect-1-n.gif قصه‌های خوب برای بچه‌های خوب:
گزیده‌ای از بیانات رهبر انقلاب در مورد مرحوم مهدی آذریزدی
» حجم: 14 مگابایت [لینك دانلود مستقیم]، 5 دقیقه،فرمت: wmv

پی نوشت:

1-جایزه سلطنتی بهترین كتاب-اهداء کننده : بنیاد پهلوی .-کشور اهداء کننده : ایران ؛ سال آغاز - پایان : ١٣٣٣- ١٣٥٦ .-نوع جایزه : برای كتاب‌های كودكان و نوجوانان تالیف٣٠ هزار ریال و ترجمه ٢٠ هزار ریال-شرایط کسب : بهترین كتاب‌های سال-تاریخچه اهداء : از سال ١٣٣٣بنیاد پهلوی اعلام كرد به بهترین كتاب‌های سال، جایزه سلطنتی می‌دهد. بنیاد با همكاری دانشگاه تهران كمیسیونی برای گزینش كتاب تشكیل داد. جوائز سلطنتی به سه نوع تقسیم می‌شد. جوائز درجه اول به مصنفین، جوائز درجه دوم به مولفین و درجه سوم به مترجمین. جایزه سلطنتی برای كتاب‌های كودكان و نوجوانان تالیف٣٠ هزار ریال و ترجمه ٢٠ هزار ریال بود. در نخستین فهرست برندگان جوایز كتاب‌های سال ١٣٣٣،نام «بازی با الفبا»‌ عباس یمینی شریف به چشم می‌خورد. در خبر مجله كتاب‌های ماه درباره برنده جایزه سلطنتی كتاب‌های كودكان آمده است: «آقای عباس یمینی شریف كه در ده سال اخیر كتابهای متعددی بنظم و نثر برای كودكان تهیه و چاپ كرده‌اند نیز از برندگان جائزه در رشته ادبی شناخته شد.» در همین سال احمد سعیدی معاون سابق فرهنگ، مترجم كتاب "چرا اطفال بد اخلاق و بدرفتار بار میآیند" از انتشارات صفیعلیشاه در رشته اخلاقی و اجتماعی برنده شناخته شد. در سال ١٣٣٤«حساب مصور» ضیاءالدین جزایری و در سال ١٣٣٦ «داستانهای شاهنامه» احسان یارشاطر جایزه سلطنتی را از آن خود ساختند. در سال ١٣٣8كتاب داستانهای ایران باستان اثر احسان یارشاطر، در سال ١٣٣٤اردشیر نیكپور با ترجمه كتاب دور ماه اثر ژول ورن جایزه سلطنتی را گرفت. در سال ۱۳۴۲ کتاب "مادام کوری" ترجمه پری کیانوش جایزه ترجمه و بهترین کتاب سال را گرفت. در سال ١٣٤٥ جودی فرمانفرمائیان برای تقاشی كتاب مهمانهای ناخوانده، عباس یمینی شریف برای تالیف آوای نوگلان، مرتضی ممیز برای نقاشی كتاب آوای نوگلان، مهدی آذریزدی برای تالیف قصه‌های تازه از كتابهای كهن و قصه‌های خوب برای بچه‌های خوب. در سال ١٣٥٠در رشته كودكان و نوجوانان كتابی برنده جایزه نشد

منابع:

یزدفردا

پایگاه حفظ آثار رهبر معظم انقلاب

زندگی نامه خود نوشته آذریزدی
خبرگزاری ایسنا

خبرگزاری مهر  یزد

 

یزدفردا